استنلی کوبریک با لحظاتی از فیلمشناسی چشمگیر خود که به عنوان نمادهای فرهنگ عامه به سرعت قابل شناسایی هستند، برخی از نمادینترین نماهای تاریخ سینما را به تصویر کشیده است. استنلی کوبریک که به طور گستردهای به عنوان یکی از بزرگترین کارگردانهای سینما در تمام دورانها شناخته میشود، در طول دوران حرفهای خود چندین شاهکار انتقادی را به نمایش گذاشت و به لطف دیدگاه بزرگ و اجرای دقیق خود به نامی آشنا تبدیل شد. ۱۳ فیلم او شامل برخی از بزرگترین نماهای تاریخ سینما هستند و بهترین نماهای فیلمهای کوبریک میتوانند به سادگی مخاطبان را میخکوب کنند.
مجموعهی متنوع فیلمهای استنلی کوبریک به چندین روش مختلف برخی از نماهای نفسگیر را به نمایش میگذارند. در بیشتر موارد، هنری که با آن نماهای فیلمهای کوبریک ترکیببندی و نورپردازی شدهاند، نبوغ گستردهی این کارگردان را نشان میدهد. در موارد دیگر، مهارتهای فنی خالصی که کوبریک توانسته است به واسهی آنها تصاویر خیرهکنندهای را به روشهایی که باید غیرممکن باشند در مقابل دوربین به تصویر بکشاند، به خودی خود قابل تقدیر است.
۱۰. شات وان حمام در «درخشش» (The Shining)
- سال تولید: ۱۹۸۰
- بازیگران: جک نیکلسون، شلی دووال، دنی لوید، اسکاتمن کراترز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
یکی از معروفترین اقتباسهای سینمایی از رمان استیون کینگ، اقتباس کوبریک است. «درخشش» یک فیلم ترسناک عمیقاً سرد است که تسلط سینمایی کوبریک را در همهی ژانرها ثابت میکند. اگرچه خود کینگ با درخشش مشکل داشت، کوبریک اجازه نداد حس تعهد به منبع اصلی مانع از آن چه که او فکر میکرد یک روایت جذابتر است، شود. این فیلم داستان خانوادهی تورنس را دنبال میکند که در فصل تعطیلی مسیولیت مدیریت هتل مرموز اورلوک را به عهده میگیرند. در این هتل است که پدر خانواده جک به تمایلات خشونتآمیز خود که توسط مکان تسخیر شده تشویق میشوند، تسلیم میگردد.
شاید برجستهترین نما در کل فیلم که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک هم هست، صحنهی وان حمام است که در آن جک با یکی از ارواح هتل مواجه میشود. پالت رنگ سبز بیمارگونهی اتاق به لحن فیلم کمک میکند و پارانویا را به هر دو جک و بیننده تزریق مینماید؛ زیرا آن چه که هر دو به آن نگاه میکنند به طور تهدیدآمیزی واضح میشود. این شات به طور خاص تسلط کوبریک بر میزانسن و توانایی او در کنترل کامل هر جزئیات کوچک از آن چه که در یک صحنه در قاب ظاهر میشود را نشان میدهد.
۹. میز اتاق جنگ در «دکتر استرنجلاو» (Dr. Strangelove)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات، استرلینگ هایدن، کینن وین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
ترکیبی منحصر به فرد از کمدی، طنز و بدبختی که همه با هم ترکیب شدهاند تا نقدی قدرتمند از قدرت نظامی را تشکیل دهند، «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم نگران نباشم و بمب را دوست داشته باشم» یکی از بزرگترین شاهکارهای تمام دوران کوبریک است. فیلم که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده است، یک ژنرال سرکش آمریکایی را توصیف میکند که به طور خودسرانه دستور انداختن بمب اتمی بر روسیه را صادر میکند؛ دستوری که منجر به یک مأموریت ترسناک برای جلوگیری از انفجار قبل از شروع جنگ جهانی سوم میشود. فیلم پر از صحنههایی از رهبران جهانی ناامید است که بر سر این که چه کاری باید انجام دهند، با یکدیگر درگیر هستند.
بهترین این صحنهها که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک است با یک شات هوایی جذاب از یک میز دایرهای بزرگ در اتاق جنگ آغاز میشود، که ژنرالها و سیاستمداران مختلف از آن برای برنامهریزی حرکت بعدی خود استفاده میکنند. کوبریک قصد داشت این زاویه را به گونهای طراحی کند که ایدهی بازیکنان پوکر را که دور یک میز بازی جمع شدهاند، تداعی نماید. در حالی که فیلم به صورت رنگی فیلمبرداری نشده بود، سطح واقعی میز در صحنه اما سبز بود که بیشتر به ایدهای که برای رهبران جهان، مسائل جنگ بازیهای سادهی شانس هستند، دامن میزد.
۸. نوزاد تازه متولد شده که به زمین نگاه میکند در «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
- سال تولید: ۱۹۶۸
- بازیگران: کییر دولهآ، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر، دنیل ریشتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
به دلایل بسیار، «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» به عنوان بهترین فیلم کوبریک در نظر گرفته میشود؛ به ویژه به لطف زیبایی بصری آن. یک سفر اسرارآمیز و دور از ذهن در فضا، فیلم داستان یک فضانورد را روایت میکند که در جستجوی یک ابلیسک مرموز است؛ ابلیسکی که معلوم میشود مسئول مراحل مهمی در تکامل انسان بوده است. مسافر فضایی دیو وارد مرحلهی بعدی این سفر میشود وقتی که به یک سطح بالاتر از وجود صعود میکند و به عنوان یک نوزاد آسمانی عظیم به زمین بازمیگردد.
نمای پایانی «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک است دیو را در فرم جدیدش، بزرگتر از خود زمین، نشان میدهد که به سیارهی خانهاش نگاه میکند. این تصویر هم زیبا و هم ترسناک است، با پیامدهای تهدیدآمیز برای آیندهی جدید بشریت پس از سفر دیو از طریق کیهان. در حالی که معنای این پایان میتواند به طور بیپایان مورد بحث قرار گیرد، هیچ شکی در درخشش کوبریک در خلق چنین تصاویر چشمگیری وجود ندارد.
۷. مارش نهایی در «غلاف تمام فلزی» (Full Metal Jacket)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- بازیگران: متیو مادین، آر. لی. ارمی، وینسنت دون اوفریو، آدام بالدوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«غلاف تمام فلزی» معمولاً به خاطر نیمهی اول خود بهتر به یاد آورده میشود؛ با نزول سرباز خصوصی پایل به جنون به دست گروهبان آموزشی بدرفتار که به طرز فوقالعادهای توسط آر. لی ارمی به تصویر کشیده شده که نقطهی اوج فیلم هم هست. وقتی که نیروها واقعاً اعزام میشوند، «غلاف تمام فلزی» میتواند چشم تیزبین کوبریک برای فیلمبرداری را در منظرهی جهنمی جنگ ویتنام به طور کامل آزاد کند. فیلم با یک یادداشت تاریک به پایان میرسد، زیرا قهرمان داستان، گروهبان جوکر، با گروه خود به اردوگاه بازمیگردد در حالی که آهنگ مارش میکی ماوس را میخوانند.
یک کمدی تلخ در تقلیدهای صدای بلند سربازان از میکی ماوس وجود دارد در حالی که در میان جنگلهای سوزان ویتنام قدم میزنند، اما خود نما که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک است نیز یک ضیافت برای چشمها میباشد. نارنجیهای زنده و سیاههای عمیق صفحه را تسخیر میکنند در حالی که روایت افکار جوکر فرماندهی را به عهده میگیرد و ذهن او را به سرنوشت نفرتانگیزش در جنگ خشونتآمیز تسلیم میکند. مهارت کوبریک بینظیر است زیرا حتی وقتی با سربازان در نمایی طولانی و ناراحتکننده همگام میشود، به طرز ماهرانهای مهارت فنی و سلیقهی هنری را با یکدیگر ترکیب میکند.
۶. نمای دنبالکننده در سنگر در «راههای افتخار» (Paths of Glory)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- بازیگران: متیو مادین، آر. لی. ارمی، وینسنت دون اوفریو، آدام بالدوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
پایان «غلاف تمام فلزی» دور از حد تواناییهای کوبریک در شاتهای تکبرداشتی پیچیده است. وارد «راههای افتخار» شوید؛ یکی از کمتر شناختهشدهترین فیلمهای جنگی کوبریک که یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما است. فیلم داستان یک سرهنگ را در اوج جنگ جهانی اول دنبال میکند که خود را موظف میداند از یک هنگ سربازان متهم به بزدلی دفاع کند.
دراماتیکترین نمای فیلم که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک هم هست در سکانس دنبالکنندهی پیچیدهای رخ میدهد که سرهنگ داکس را در سفری از درون یک سنگر جنگزده و پر هرج و مرج دنبال میکند. بمبها منفجر میشوند و گلولهها پرواز میکنند. در حالی که داکس از میان کشتار عبور میکند، یکی از پیچیدهترین و چشمگیرترین شاتهای تکبرداشتی در کل حرفهی کوبریک خلق میشود. این یک نوع نادر از مهارت فنی است که کوبریک به خوبی آن را در این سکانس به نمایش گذاشت و توانست تحسین منتقدان و مخاطبان را بر انگیزاند.
۵. داخل چرخان سفینهی فضایی در «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی»
- سال تولید: ۱۹۶۸
- بازیگران: کییر دولهآ، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر، دنیل ریشتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
تصویر پایانی شکوهمند نوزاد و کرهی زمین تنها نمای چشمگیر در «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» نیست. علاوه بر زیباییشناختی هنری، تواناییهای کوبریک در جلوههای ویژه این فیلم را موفق به دستیابی به برخی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک میکند؛ شاتهای فنی بینظیری که جنبهی عملی کارگردان را نشان میدهد. یک لحظهی برجسته در این زمینه شات معرفی گیجکنندهای است که داخل ایستگاه فضایی دیو را نشان میدهد؛ ایستگاهی که برای ایجاد جاذبهی مصنوعی خود به طوری علمی دقیق میچرخد.
برای ایجاد این سکانس، تیم «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» در واقع یک ریگ بزرگ متحرک ساختند، با بازیگرانی که داخل آن راه میرفتند در حالی که ریگ میچرخید تا تصور یک اتاق چرخان را ایجاد کند. درخشش چنین تکنیکی نشان میدهد که پیشینیان برای باورپذیر کردن ژانر علمی-تخیلی چه سختیهایی را به جان خریدهاند. با شاتهایی مانند این، جای تعجب نیست که «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» بسیاری از نظریهپردازان توطئه را متقاعد کرد که کوبریک در جعل فرود بر ماه دست داشته است.
۴. ورود دروگها زیر پل در «پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange)
- سال تولید: ۱۹۷۲
- بازیگران: مالکوم مکداول، آدریانه کوری، پاتریک مگی، وارن کلارک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«پرتقال کوکی» یکی از بحثبرانگیزترین و ناراحتکنندهترین فیلمهای کوبریک است. دنبال کردن الکس سادیست و گروه دروگ او که انواع جنایات هولناک را به نام سرگرمی بیمارگونه مرتکب میشوند، برای همهی مخاطبان مناسب نیست. فیلم شامل بسیاری از صحنههای زیبا است که با این حال تماشای آنها دشوار است. در میان اینها، سکانسی که الکس و دروگها با یک مست بیخانمان زیر پل مواجه میشوند، یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک از نظر بصری است.
با وجود این که فقط نوجوانان خستهای در لباسهای احمقانه هستند، دروگها با نور آبی سوزان خیابان در پشت سرشان که سایههای بلند را در محیط صنعتی کمجمعیت میاندازد، بسیار تهدیدآمیز به نظر میرسند. سایههای بلند آنها نشانهای از خشونت آینده است که به سمت مرد بیدفاع فرود میآیند؛ این نما بدون گفتن یک کلمه، لحن صحنه را به سرعت تنظیم میکند و به مخاطبان منتقل مینماید. تا به امروز، این شات بهخصوص توسط نورپردازان در صنعت فیلم مورد بررسی قرار گرفته است تا بتوانند برخی از مهارتهای کوبریک در نورپردازی پویا را درک کنند.
۳. ورزش زندانیان در «پرتقال کوکی»
- سال تولید: ۱۹۷۲
- بازیگران: مالکوم مکداول، آدریانه کوری، پاتریک مگی، وارن کلارک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
اولین طوفان خشونتآمیز و پر هرج و مرج «پرتقال کوکی» جایی نیست که تصاویر خیرهکنندهی آن به پایان برسد. با پیشرفت فیلم، الکس در نهایت دستگیر و به موسسهای منتقل میشود و تحت یک فرآیند طاقتفرسا قرار میگیرد تا طبیعت شرورانهی خود را از بین ببرد و به یک عضو مطیع و سازندهی جامعه تبدیل شود. یکی از اولین بخشهای این سفر، دوران او در یک زندان دلگیر است که کوبریک به طرز درخشانی در شاتی که الکس و همسلولیهایش در یک حیاط تنگ و خفقانآور برای ورزش در یک دایره تنگ قدم میزنند، آن را به تصویر میکشاند.
بار دیگر، انتخاب رنگهای ملایم توسط کوبریک به سرعت لحن وجود جدید و ناامیدانهی الکس را به نمایش میگذارد. به طرز شگفتانگیزی، این صحنه در واقع اشارهای به یک نقاشی معروف از وینسنت ون گوگ به نام ورزش زندانیان است که صحنهای مشابه از مردان زندانی را که به آرامی در یک دایره کوچک قدم میزنند، به تصویر کشانده است؛ اگرچه زندانیان کوبریک در جهت مخالف حرکت میکنند. این شات همچنین بسیار بیرنگتر از کار اصلی ون گوگ است که وجود ناامیدی در این مرحله از بازپروری الکس را مورد تأکید قرار میدهد.
۲. بیل هارفورد در نیویورک سرگردان است در «چشمان کاملاً بسته» (Eyes Wide Shut)
- سال تولید: ۱۹۹۹
- بازیگران: تام کروز، نیکول کیدمن، سیدنی پولاک، مدیسون ادینگتون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
آخرین و بحثبرانگیزترین فیلم کوبریک، «چشمان کاملاً بسته»، در جایگاه کاملاً منحصر به فردی در میان فیلمشناسی تحسینشدهی او از نظر لحن بصری قرار دارد. این فیلم با بازی تام کروز در نقش بیل هارفورد، داستان یک پزشک در نیویورک سیتی که برای راضی کردن همسرش در دوران سختی از ازدواجشان تلاش زیادی میکند را دنبال مینماید. در طول ماجراجوییهایش، او از یک سازمان جنسی مخفیانه که توسط افراد قدرتمند اداره میشود و از ناشناس بودن برای تحقق فانتزیهای وحشیانهی خود استفاده میکند، آگاه میشود.
با وجود این که داستان «چشمان کاملاً بسته» بسیار دور از ذهن است، یکی از زیباترین نماهای آن، نمایی است که در آن بیل هارفورد به سادگی در نیویورک سیتی سرگردان میباشد. تابلوهای نئون زنده و کوچههای سیاه جوهری میآیند و میروند در حالی که تام کروز در زیر پوست منهتن کثیف سرگردان است. رنگارنگ، لحنساز و مهآلود، این نما که یکی از بهترین نماهای فیلمهای کوبریک است مخاطب را به یاد فیلمهای دیوید لینچ میاندازد.
۱. سرگرد کونگ سوار بمب میشود در «دکتر استرنجلاو» (Dr. Strangelove)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات، استرلینگ هایدن، کینن وین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
کوبریک طی سالهای فعالیتاش به عنوان کارگردان توانست نماهایی را خلق کند که مستقل از فیلم منبعشان هم برای سینمادوستان قابل شناسایی هستند. نمونهی برجستهای از این ممکن است آخرین سواری سرگرد کونگ بر روی بمب در «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم نگران نباشم و بمب را دوست داشته باشم» باشد. به او دستور داده شده است که بمب اتمی را آزاد کند، اما یک نقص مکانیکی نیاز به فداکاری نهایی سرگرد کونگ دارد تا به صورت دستی خروج بمب از محفظهی هواپیمایش را فعال نماید.
در راه پایین، کونگ حداقل سعی میکند با سرنوشت قریبالوقوع خود سرگرم شود؛ در حالی که سقوط میکند، او کلاه کابوی خود را به جلو و عقب تکان میدهد و سلاح را مانند یک گاو مکانیکی سوار میشود. گاهی کارگردانها یک نمای شگفتانگیز به دلیل مهارت فنی یا یکپارچگی هنری میسازند، اما مفهوم سادهی سرگرد کونگ که بمب اتمی را مانند یک برونکو به سمت نابودی خود سوار میشود، به خودی خود قابل تقدیر است و فراتر از مهارتهای فنی و جنبههای هنری، مفهومی فلسفی دارد. این شات ممکن است نمادینترین نما در بین بهترین نماهای فیلمهای کوبریک باشد.
source