«داریوش»، یک قهرمان کنشمند دارد که خصایص او خیلی زود برای مخاطبان آشکار شده و فعلیت او بر مبنای همان پارامترهایی که تشریح کرده است، پیش میرود.
به گزارش فیلمنت نیوز، «داریوش» محصول جدید فیلمنت از آن دست سریالهایی است که تلاش میکند تا روندی مطمئن را در پروسه روایتگری بپیماید به همین منظور ردپای چندانی از شتابزدگی در خلق عطفهای داستانی و یا فضاسازیهای موهوم در آن نمیبینیم.
زمانی که قسمت نخست این سریال منتشر شد، شائبهای شکل گرفت که «داریوش» بهواسطه استقبال خوبی که از «پوست شیر» به عمل آمد، نوعی گرتهبرداری از آن کار است اما این تلقی، در قسمت دوم، کمرنگ و در قسمت سوم، به کلی از بین رفت. اینکه چرا نمیتوانیم «داریوش» را متاثر از «پوست شیر» بنامیم به دلیل فعلیت ترقیخواهانهای است که در پازل شخصیتپردازی اثر میبینیم.
«داریوش»، یک قهرمان کنشمند دارد که خصایص او، خیلی زود برای مخاطبان آشکار شده و فعلیت او بر مبنای همان پارامترهایی که تشریح کرده، پیش میرود. از یکسو با کاراکتری خاکستری به نام کاظم (عباس جمشیدیفر) مواجه هستیم که نهتنها بازوی کارکردی قهرمان است بلکه انتظار میرود که کنشمندیهای تاثیرگذاری را از وی در ادامه سریال شاهد باشیم. در این معادله، با یک قطب منفی متکثر و قدرتمند مواجه هستیم که انگیزههای متفاوتی دارند و میتوانند خطوربطهای متفاوتی را به داستان الصاق کنند. در این مواجهه، کاراکترهایی چون لیلا (ژیلا شاهی) و وحید (مهرداد صدیقیان) نیز از پتانسیل کافی برای جرقه زدن به انبار باروت روایت برخوردار هستند.
در چنین قالبی که مهرهها بهدرستی مهندسی شدهاند، تدبیر هوشمندانهای برای شناساندن این شخصیتها با یک الگوریتم رفتاری خاص صورت گرفته است. این مجموعه خصائل که حالا تا پایان قسمت سوم، تقریبا کامل شده است، کاراکترها را در مواجههای صریح با علامت سوال مهم داستان (که شمشها در دست کیست؟) به صفآرایی در مقابل یا در کنار هم تبدیل کرده است و بنابراین باید انتظار داشت که روند داستانی از قسمت چهارم، با ریتمی پرشتابتر، شاهد حوادثی ملتهب باشد که میتواند جذابیتهای بسیاری برای مخاطب داشته باشد.
همچنین سیاست درستی که در پروسه روایتگری این سریال تمهید شده، آن است که از همان ابتدا، نوعی ابهام خزنده در فعلیت داریوش (هادی حجازیفر) وجود دارد که تعلیقآفرین است و اجاره نمیدهد تا مخاطب، بهراحتی، برخی گزارههای بهظاهر حتمی داستان نظیر اینکه داریوش از شمشهای گمشده مطلع نیست را بپذیرد.
نخ تسبیح سه کاراکتر فعال داستان (داریوش، کاظم و وحید) ترس آنهاست که به بافت شخصیتی آنها تبدیل شده و محک خوردن این کاراکترها در موقعیتهای مختلف، وجه روانشناسانه خوبی دارد و داستان را از آن یکجانبهگرایی روایی این مدل سریالها که جاهلها در صدر هستند، نجات داده است.
«داریوش» در فرم نیز انطباق مفهومی خوبی با متن دارد. قاببندیهای هوشمندانه کار که تاکنون در فضاهایی چون خلوتهای پدر و دختری یا مظلومیتخواهی داریوش نزد بهرام (محسن قصابیان) پیشبرنده بوده و به این سکانسها ارزشافزوده داده است.
در همین سه قسمت، طی یک سکانس، ریاکشن احساسی خیرهکنندهای از هادی حجازیفر میبینیم و آن، سکانس مواجهه داریوش با داماد سابق خود است. در اینجا، مخاطب، تلفیقی از بلوغ رفتاری زبانبدن، عمق بازی در سکوت و تاثیرگذاری ژرف نگاه را از هادی حجازیفر میبیند که یک بار عاطفی سنگین را در میان حجم انبوهی از خشونت، تهدید و انتقام به مخاطب حواله میکند و سکتهای دلچسب را پدید میآورد.
جدیدترین سریال این روزهای شبکه نمایش خانگی تا اینجا استقلال ماهوی جذابی در مسیر تقابل روایتگری دنیای شرورها با مردی که میخواهد یک زندگی معمولی را تجربه کند، نشان داده است. همگرایی اهدافی چون انتقام خون پدر و سرنوشت شمشهای گمشده با خصائلی چون ترس که عنصری کلیدی در کنشمندیهای یک طرف داستان دارد، نوآوریهای کیفی خوبی را در مسیر روایتگری و فضاسازیهای داستانی داشته است که احتمالا در ادامه و با بسط زمینههای داستانی، مهیجتر نیز خواهد شد.
مجتبی اردشیری منتقد سینما
سریال داریوش محصول اختصاصی فیلم نت
source