کوین کاستنر توسعه «افق: حماسه آمریکایی» (Horizon: An American Saga) را به عنوان یک مجموعه فیلم در سال ۱۹۸۸ آغاز کرد؛ دو سال قبل از اینکه با اولین تجربه کارگردانی خود در فیلم حماسی-وسترن «رقصنده با گرگها» (۱۹۹۰) ژانر وسترن را در هالیوود احیا کند، صاحب دو جایزه اسکار و به یکی از قدرتمندترین بازیگران آمریکا تبدیل شود. چند دههی بعد، فیلم «افق: حماسه آمریکایی» سرانجام ساخته شد و روی پرده رفت اما به موفقیتی نرسید.
از زمان اکران «رقصنده با گرگها»، رابطه کاستنر با وسترن -همان ژانری که باعث موفقیت او شد- بازتابی واضح از ماهیت ناپایدار کارنامهی هنری او است. دومین تجربه کارگردانی این بازیگر، فیلم پساآخرالزمانی نئو-وسترن «پستچی» (۱۹۹۷)، یک فاجعه تجاری بود و نقدهای منفی دریافت کرد، اما سومین باری که روی صندلی کارگردانی نشست، با فیلم ضد وسترن «چراگاه آزاد» (۲۰۰۳) بار دیگر مورد تحسین قرار گرفت.
کاستنر که در سال ۲۰۱۲ جایزه امی را برای مینی سریال وسترن «خانواده هتفیلد و مککوی» دریافت کرده بود، در سال ۲۰۱۸ با «یلواستون» بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت، سریال محبوبی که میتوان ادعا کرد ژانر وسترن را در دنیای تلویزیون احیا کرد. این بازیگر در ماه مه ۲۰۲۳، در اقدامی ناامیدکننده، سریال «یلواستون» را ترک کرد تا تمرکز خود را به ساخت فیلم «افق» معطوف کند؛ پروژهای چهار قسمتی که هیچ استودیوی حاضر نبود بودجهی درخواستیاش را تأمین کند، بنابراین کاستنر تصمیم گرفت شخصا روی آن سرمایهگذاری کند.
ریسک مالی دیوانهواری که او با «افق: حماسه آمریکایی» پذیرفت، ظاهرا بیشتر از این فیلم توجهات را به خود جلب کرده است. او امیدوار بود که قسمت اول بتواند به موفقیت بالایی برسد و بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاریاش (بودجهی مشترک با قسمت دوم) را جبران کند اما «افق» به فروش پایینی رسید و بازخوردهای مثبتی هم دریافت نکرد. با شکست تجاری «افق: حماسه آمریکایی» و تاخیر خوردن قسمت دوم، اینکه کاستنر بتواند قسمتهای سوم و چهارم را هم بسازد و ایدهای که دههها در ذهن داشت را تکمیل کند، در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
نقدهای منفی یکی پس از دیگری از راه رسیدند
اولین مشکلی که کاستنر با آن روبهرو شد، نقدهای منفی فیلم در جشنواره کن ۲۰۲۴ بود. انتظارات از فیلم بالا بود اما نقدهای آن در نمایش افتتاحیه، نشان داد که منتقدان را کاملا ناامید کرده است. فیلم در حال حاضر با ۱۳۷ نقد، میانگین امتیاز ۴۸% را در سایت راتنتومیتوز بهدست آورده است. وضعیت فیلم در سایت متاکریتیک هم تعریفی ندارد و با ۴۶ نقد، میانگین امتیاز ۴۸% برای آن ثبت شده است.
پیتر بردشاو از گاردین برای آن نوشت: بعد از سه ساعت اسبسواری طاقتفرسا، باید گفت که وسترن خوشساخت اما عجیبوغریب کوین کاستنر در زمینهی روایت یک داستان رضایتبخش چندان موفق نیست. این ظاهرا قرار است تنها قسمت اولِ یک حماسهی چندقسمتی باشد که کاستنر کارگردان، نویسنده مشترک و بازیگر آن است. اما به نوعی برای خطوط داستانی متعدد و حل نشدهاش هیجان خاصی ایجاد نمیکند. در واقع، این حماسه با ریتمی خستهکننده به پایان میرسد و ناگهان به یک مونتاژ بسیار عجیب برای قسمت دوم تبدیل میشود، جایی که کاستنر به شخصیتهایی که تاکنون ندیدهایم، مشت میزند؛ انگار کسی بهطور تصادفی دکمهی جلو زدن را فشار داده باشد و ما کل بخش دوم را در ۲۵ ثانیه تماشا میکنیم.
چیس هاچینسون در نقد فیلم «افق: حماسه آمریکایی» نوشت: باید به تلاشهای کوین کاستنر احترام گذاشت، او توانسته چیزی که اساسا یک مقدمهی سه ساعته است را به اثری تبدیل کند که گاهی اوقات تا حدودی سرگرمکننده میشود. با این حال، «افق: حماسه آمریکایی» به طرز ناامیدکنندهای سرگردان و آشفته است. برخی از بخشها به شکل مستقل میتوانند جذاب باشند، و یادوخاطرهی وسترنهای کلاسیک را زنده میکنند اما برای اینکه کنار هم قرار بگیرند، بیش از حد پراکنده هستند. برای هر لحظهای که یک ارجاع بصری کوتاه به چیزی شبیه «جویندگان» (۱۹۵۶) پیدا میکنید، باقی فیلم به عناصر خستهکننده خلاصه میشود. درست زمانی که فکر میکنید در حال شناختن شخصیتها هستید، ناگهان به مکان و فضایی دیگر نقلمکان میکنید تا این فرآیند دوباره شروع شود.
دیوید رونی از هالیوود ریپورتر بهشدت از کیفیت تلویزیونی آن انتقاد کرد: کوین کاستنر به اندازهای در این عرصه حضور داشته که بتواند تفاوت بین یک فیلم وسترن سینمایی مثل «رقصنده با گرگها»، یک مینیسریال مثل «خانواده هتفیلد و مککوی» یا یک سریال طولانی مثل «یلواستون» را تشخیص دهد. همه آن پروژهها برای او موفقیتآمیز بودهاند و او هم برای آنها مفید بوده است. ارتباط او با ژانر اصیل آمریکایی و سرزمینهای ناهموار آن، غیرقابل انکار است. پس چرا داستان حماسی جدید او، «افق: حماسه آمریکایی» چنین دستوپا شکسته است؟ این فیلم شبیه یک مینی سریال است که میخواهد خودش را یک فیلم سینمایی نشان دهد.
و استیو پاند از درپ، فیلم را با اثر آخر اسکورسیزی مقایسه و آن را منسوخ توصیف کرد: اسکورسیزی در «قاتلان ماه گل»، برای نزدیک شدن به آن مکان و دورهی زمانی، مجبور بود به سختی فکر کند که چه چیزی را میتواند به ژانری بیاورد که احساس میکرد با کارگردانانی مثل جان فورد و هاوارد هاکس در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ به اوج خود رسیده و عملا با وسترن «این گروه خشن» ساختهی سام پکینپا در اواخر دههی ۶۰ به پایان رسیده است. با این حال، کاستنر علاقهای به ارائهی برداشتی تازه از این ژانر ندارد؛ «افق» با افتخار و بهشکلی باشکوه، قدیمی است؛ یک فیلم وسترن برای کسانی که از اینکه دیگر فیلمهایی به این سبک ساخته نمیشوند، ناله و شکایت میکنند، مثل خود کاستنر.
کوین کاستنر به خاطر فیلم «افق: حماسه آمریکایی» در موقعیت پیچیدهای قرار گرفت
با این واکنشهای منفی، و با توجه به اینکه فیلمهای ژانر وسترن اغلب عملکرد خوبی در گیشه ندارند، تحلیلگران از همان ابتدا پیشبینی کرده بودند که آیندهی درخشانی در انتظار این فیلم نیست. در هفته اول اکران، «افق: حماسه آمریکایی» با فروش تقریبی ۱۱ میلیون دلار در رتبه سوم قرار گرفت، این میزان فروش بسیار پایینتر از دو رقیبش یعنی «درون و بیرون ۲» و «یک مکان ساکت: روز اول» بود. با این شروع غمانگیز، بدیهی بود که وضعیت در هفتهی دوم بدتر شود و این اتفاق رخ داد. فیلم در هفته دوم، با فروش ۵.۵ میلیون دلاری، در رتبهی ششم قرار گرفت تا فروش کلی آن را در گیشهی آمریکای شمالی به حدود ۲۲ میلیون دلار برسد.
طبق اطلاعات منتشر شده، ۳۸ میلیون دلار از بودجهی فیلم را کاستنر شخصا تقبل کرده است. او و سرمایهگذارانی که برای پروژه پیدا کرده، ۳۰ میلیون دلار هم خرج تبلیغات و بازاریابی فیلم کردهاند. مشخص نیست که ۳۸ میلیون دلار کاستنر تنها صرف قسمت اول شده یا او به هزینهی تبلیغات هم کمک کرده است. همچنین مشخص نیست که آیا کاستنر قرار است برای قسمتهای بعدی، باز هم هزینه کند یا خیر. کاستنر همچنین با استودیوی برادران وارنر قرارداد دارد، البته آنها صرفا به عنوان ناشر و توزیعکننده در این پروژه حضور دارند اما ۸ درصد از کل فروش فیلم متعلق به آنها خواهد بود. باقی درآمد فیلم، به جز هزینهی اجارهی سالنهای سینما -که معمولا حدود ۵۰ درصد از فروش فیلمها برای آنهاست- به جیب کاستنر خواهد رفت اما آیا چیز زیادی باقی میماند؟
با یک بررسی ساده، تقریبا از هر ۱۰ میلیون دلاری که فیلم «افق» در گیشه بفروشد، ۴.۶ میلیون دلار به کاستنر میرسد و فیلم تا اینجا ۳۱ میلیون دلار فروخته است، این بدین معناست که کاستنر تنها ۱۳.۸ میلیون دلار از این فیلم بهدست آورده و فعلا حدود ۲۴ میلیون دلار ضرر کرده است. این فیلم باید حداقل ۸۰ میلیون دلار میفروخت تا هزینههای ساخت خود را جبران کند. اما با توجه به اینکه «افق» احتمالا در بازارهای خارجی اکران نخواهد شد و اگر بشود هم به فروش خوبی نمیرسد، و از آنجایی که نسخهی دیجیتالیاش هم در دسترس قرار گرفته است، میتوان با قاطعیت گفت که تغییری در وضعیت فروش آن ایجاد نخواهد شد.
طرفداران سریال «یلواستون» از فیلم استقبال نکردند
در حالی که اکثر نقدهای «افق: حماسه آمریکایی» آن را فیلمی بیش از حد پیچیده، ناهمگون و خودشیفته توصیف کردهاند، تماشاگران معتقدند که به عنوان یک سریال تلویزیونی میتوانست به اثر موفقتری تبدیل شود. از طرف دیگر، جدایی کاستنر از «یلواستون» بیشتر از آنچه که تصور میکرد به «افق» آسیب زد؛ آن سریال باعث شده بود تا کاستنر طرفداران وفادار تازهای پیدا کند و او احساس میکرد که اگر «افق» را بسازد، طرفداران به سینماها هجوم میبرند. دیدگاه کاستنر این بود که مخاطبان اصلی «یلواستون»، فرصت تماشای فیلم جدید او را از دست نمیدهند و «افق» در هفتهی اول اکران حداقل ۲۰ میلیون دلار فروش خواهد داشت.
«حماسه آمریکایی» در ایالتهایی که سریال «یلواستون» محبوبیت بیشتری دارد، مانند آریزونا، اوکلاهما، تگزاس و یوتا به فروش بهتری رسید اما بخش عمدهای از طرفداران آن مجموعهی تلویزیونی از تماشای فیلم اجتناب کردند، احتمالا به این دلیل که جدایی او از «یلواستون»، به سریال محبوب آنها خسارت جبرانناپذیری وارد کرد و تماشای آن بدون حضور کانستر جذابیت سابق را ندارد. علاوهبر این، کاستنر با اینکه همه کارهی «افق» است، اما حضور نسبتا محدودی در فیلم دارد.
عرضه نسخه دیجیتالی فیلم هم مطابق انتظار کاستنر پیش نرفت
یکی از آسانترین راهها برای اینکه کاستنر بتواند فروش فیلم را افزایش دهد، این بود که با یک سرویس استریم بزرگ برای پخش آنلاین فیلم قرارداد ببندد. با توجه به شهرت و محبوبیت کاستنر، به نظر میرسید که او در موقعیت مناسبی قرار دارد اما متاسفانه این اتفاق رخ نداد. نسخهی دیجیتالی این فیلم اخیرا از طریق بخش سرگرمی خانگی استودیوی برادران وارنر بهصورت پریمیوم در سرویسهای استریم قرار گرفته است، این بدین معناست که بینندگان برای تماشای آن باید مقداری پول پرداخت کنند. بنابراین درآمد فیلم وابسته به این خواهد بود که چند نفر حاضر میشوند برای آن هزینه کنند؛ و کاستنر نتوانسته است فیلم را به قیمتی مناسب به یک سرویس استریم مشهور مثل نتفلیکس یا آمازون پرایم بفروشد.
این اولین بار نیست که کاستنر دست به یک ریسک بزرگ میزند و نتیجه نمیگیرد. او قبلا بیش از ۲۰ میلیون دلار از پول خود را برای تکمیل فیلم «دنیای آب» در سال ۱۹۹۵ خرج کرده بود؛ آن فیلم که با بودجهی نجومی ۱۷۵ میلیون دلاری ساخته شد (پرهزینهترین فیلم تاریخ در دههی ۹۰ میلادی)، در نهایت تنها ۲۶۴.۲ میلیون دلار فروخت و به یک شکست بزرگ تبدیل شد. در شرایط فعلی، به نظر میرسد یک شکست بزرگ دیگر برای کاستنر در راه است اما شاید سوال اصلی این باشد که برنامهاش برای آینده چیست، آیا میخواهد قسمتهای سوم و چهارم را هم بسازد یا پروژهی محبوب زندگیاش را نیمهکاره رها میکند؟
منبع: movieweb
source