هیچکدام از ما نمیتواند ادعای سالم بودن کند. نمیتوانیم مطمئن باشیم در حال حاضر هیچ مشکل روحی روانی نداریم. بالاخره جایی از زندگیمان در گذشتهای نه چندان دور یکی ناحقی در لطفمان کرده و بخشی از تربیتمان ناقص مانده. بعد به مرور زمان خلأها بزرگ و بزرگتر شدهاند و حالا بخش قابلتوجهی از نگرانیهای ما را به خودشان اختصاص میدهند.
در چنین شرایطی میتوانیم به یک روانشناس مراجعه کنیم اما سؤال من اینست که آیا امکان دارد بابت کوچکترین جزئیات هم چنین اقدامی انجام دهیم؟ من معتقدم:
🔺 ما هزینه کافی برای چنین اقدامی را نداریم
🔺 نمیتوانیم تمام عمرمان را در مطبهای روانپزشکی بگذرانیم
در نتیجه شاید بهتر باشد مسئولیت خردهمشکلات را خودمان بر عهده بگیریم مثلن مراقبه ذهنی یا بهبود تمرکز میتواند از اولین اقدامها باشد. ولی قصد ندارم در مورد این دو مورد چیزی بگویم بلکه پیشنهادی دارم که میتواند ما را از موضع منفعلانهای که در برابر برخی مشکلات داریم خارج کند. قدمهای زیر را دنبال کنید:
اگر برای بار چندم دچار خطایی میشویم آن را یادداشت کنیم. میتوانیم لیستی ایجاد کرده و تعداد دفعات را در آن بنویسیم. بر نوشتن تاکید میکنم چون خیلی راحت فراموش میکنیم پس بنویسیم تا فراموش نکنیم. مثلا ممکن است مشکل من داد زدن سر فرزندم باشد یا سیگار کشیدن و ….
این طور نباشد که به خاطر خجالت کشیدن از خودمان، مشکلی را نپذیریم. منظورم از پذیرش مشکل آنست که بدون هیچ قضاوتی به خودمان بگوییم:« آره من این مشکل رو دارم ولی به این معنا نیست که من آدم به دردنخوری هستم.»
نوشتن در مورد مشکل بهترین گزینه برای تحلیل به شمار میرود. بدون هیچگونه سانسوری مشکلمان را بررسی میکنیم. نحوه وقوع آن را توصیف میکنیم و پی میبریم چه عواملی به داد زدن سر فرزندمان یا سیگار کشیدن ختم میشود.
لیست کردن، پذیرفتن و تحلیل کردن موجب میشود تا آگاهانه مشکل را بررسی کنیم و پیش از آنکه آسیبی جدیتر به زندگیمان وارد کنند جلویشان را بگیریم.
source