به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ایرانمهر که البته نام واقعی او نام دیگری است و «سهند ایرانمهر» نام ادبی اوست، در ابتدای نشست دربارۀ اهمیت نگارش رمان در جامعه گفت: رمان یکی از شاخصههای پویایی اجتماعی است. رمان، نمایشگر دغدغههای اجتماع است. در دوران فترت و رکود ملتها ما کمتر روایت میبینیم و کمتر رمان نوشته میشود. من برای انتشار این رمان مشکلاتی داشتم؛ به من پیشنهاد شد ترجمه کنم و اتفاقاَ بازار ترجمه هم در ایران داغ است؛ اما نوشتن رمان ایرانیشده و تألیف ایرانی با مشکل مواجه است. یکی از جامعهشناسان هم همین را گفته بود و کم بودن رمان را یکی از مشکلات ایران دانسته بود.
ایرانمهر در توضیح روند نگارش رمان خود گفت: شخصیتهای اصلی این رمان، نحوۀ فکر کردن آنها، جهانبینی آنها، صحبت کردن آنها و … از هفت هشت سال پیش در ذهنم بود. من برای شخصیتپردازی داستان مطالعه و فیشبرداری کردم. برخی از این افراد ما به ازای خارجی داشتند. در فضای مجازی بعضی از آنچه را در ذهن داشتم مطرح کردم تا بازخورد مخاطبین را ببینم. با بررسیای که کردم، دیدم ژانر «طنز تلخ» برای جامعۀ ما آشنا است. همان چیزی که در آثار عبید زاکانی و مجلۀ گل آقا شاهد بودیم. طنز با تفسیر مولیر هر چیزی است که عدم توازن را نشان دهد؛ نشان دهد چیز یا چیزهایی سر جایش نیست؛ خواه باعث خنده شود یا نشود. بنابراین طنز حتی میتواند واکنشی به یک تراژدی باشد.
این فعال رسانهای با اشاره به برخی انتقادات نسبت به واکنش طنز مردم ایران به حوادث ناگوار یادآور شد: اینکه گاهی مردم ما به یک مصیبت واکنش طنز نشان میدهند، ناشی از ظرفیت بالای ملت است. حافظ هم که بعد از حملۀ مغول زندگی میکرد و درد و رنج آن دوره را چشیده است، در اشعار خویش با زبان طنز سخن میگوید.
نویسندۀ «آخرین گزارش تابستان» در توضیح تلنگر و انگیزهای که باعث شد آن افکار پس از سالها مکتوب و تبدیل به رمان گردد، گفت: تیرماه سال گذشته رنجهایی به من وارد شد؛ اما این رنجها اتفاقا باعث شد ذهن من شکوفا گردد. همچنین سال گذشته کشور دچار ناآرامیها و حوادث تلخی شد. من حدود یک سال از فضای مجازی فاصله گرفتم و فکر میکردم برای مشکلات چه باید کرد. من متوجه شدم نسلی که انقلاب کرد، بهندرت روایتی از انقلاب برای ما بر جای گذاشت. ما نمیدانیم مردم آن موقع در چه فضایی تنفس میکردند. الان هم هر دو طرف روایتهای متعارضی از آن زمان برای ما تعریف میکنند؛ گذشته از این، خاصیت گذشته این است که رنجها و غصههایش فراموش شده و برای همین هم عمدتاً یاد گذشته شیرین و به صورت نوستالژی است. بنابراین روایت از زمان قبل از انقلاب که شاید با شیرینی هم همراه باشد، روایت ناقصی است. من با خودم گفتم اکنون هم همین مشکل هست و باید روزگار فعلی را برای آیندگان روایت کرد تا ماندگار شود و الا از خاطرات میرود و بهدرستی به نسل بعد منتقل نمیشود. لذا ترجیح دادم دنیای امروز را توصیف کنم؛ همانطور که هست؛ تا چهل سال بعد نسلهای بعدی بتوانند درکی از این فضا داشته باشند. در این مدت فضای مجازی را هم کنار گذاشتم. در فضای مجازی عمر هشتکها کوتاه است. یک موضوعی چند وقتی رایج است، اما پس از چندی فراموش میشود. تلاش کردم روایتی از زندگی اجتماعی مردم را بدون جانبداری سیاسی بنویسم.
بیشتر بخوانید:
غول ادبیات دیگر رمان نمینویسد
جهانیشدن ادبیات معاصر ایران؟/ رضا امیرخانی: اصلا اینطور نیست؛لطفا دروغ نگویید، این حرفها لاف در غربت است
وی در مورد فضای داستان گفت: ما یک ده آبا و اجدادی داشتیم که بین ده ما و ده بالایی دعوا بود. من در داستان خود این ده را روایت کردم؛ اما منظورم از ده خودمان، ایران و منظور از ده بالایی، جهان مدرن خارج از ایران بود. شخصیتهای داستان (برخی افراد ده) هم بر شخصیتهای سیاسی اجتماعی جامعۀ امروز ایران که مردم کموبیش با آنها سروکار دارند، منطبق هستند.
سهند ایرانمهر در توضیح محورهای اصلی داستان بیان کرد: مشکل جامعۀ ما گفتوگو است. ما در گفتوگو به دنبال حمایت هستیم. خود را اکثریت میدانیم و مخالف خود را اقلیت و مجوز بهتان به طرف مقابل را به خود میدهیم. ما آیین گفتوگو را نمیدانیم. بنابراین نمیتوانیم روی منافع جمعی خود به توافق جمعی برسیم. ندانستن روش گفتوگو و نرسیدن به توافق دو محور اصلی داستان است.
در مورد سبک نگارش داستان، ایرانمهر تصریح کرد: سعی کردم دچار سیاسیکاری، اغراق و گزافهگویی نشوم. خودم از رمانهایی که روند کُندی دارند خسته میشوم و سعی کردم روند داستان طوری نباشد که خواننده را خسته کند. همچنین تلاشم این بود که از زمان خودم تصویری سهبعدی ارائه کنم؛ همه چیز را روایت کنم و در داستان مردمشناسی زمان حاضر هم نمایان باشد. من سعی کردم تنها به دغدغههای اجتماعی نسل کنونی نپردازم؛ بلکه دغدغههای فردی آنها مثل ترس، اضطراب، مرگ، نوستالژی و … را هم مد نظر قرار دادم. آنجا که در فضای اجتماعی هستیم، رمان جنبۀ طنز دارد، اما آنجا که بهمن، قهرمان داستان، با کیومرث خلوت میکند، دغدغههای هستیشناسانه را شاهد هستیم؛ پس در یک فصل میخندیم و در یک فصل گریه میکنیم.
او در بخش دیگری از سخنانش دوباره به موضوع توجه به مردم اشاره کرد و گفت: سعی کردم بهطور واقعی دردهای مردم را روایت کنم؛ مردمی که گاهی توسط رسانهها و افراد صاحب نفوذ جامعه نادیده گرفته میشوند؛ برخی میگویند جامعۀ ایران قابل پیشبینی نیست؛ این حرف را میزنند چون مردم نادیده گرفته شدهاند و دردهای آن فهمیده نشده است. باید بین مردم رفت و آنها را فهمید. من خودم زیاد از مترو استفاده میکنم و با مردم ارتباط دارم. بر اساس مشاهدات خود در همین گتاب پیشبینی کردم در جریانات اعتراضی سال گذشته چه کسانی ناکام خواهند شد.
ایرانمهر در بیان علت ارجاعات متعددش به گذشته و نوستالژی گفت: ما فکر میکنیم گذشته مقدس است؛ اما باید منصفانه آن را مرور کنیم.
یکی از حضار این جلسه از نویسنده پرسید که آیا او از رمان «کلیدر» محمود دولتآبادی الهام گرفته است؟ نویسنده پاسخ داد: من زیاد رمان خواندم، اما این رمان را کامل نخواندم و سعی کردم سبک داستان، سبک نوشتههای خودم باشد.
یکی دیگر از حضار جلسه پرسید: آیا این رمان روایت زندگی خود نویسنده است؟ ایرانمهر پاسخ داد: این رمان زندگینامۀ من نیست، اما از من جدا هم نیست و بخشی از زندگی من است.
ایرانمهر در پاسخ به مجید تفرشی که از کارهای آیندۀ او سخن گفته بود، بیان داشت: در آینده دو سه طرح جستارگونه دارم. یک کار پژوهشی هم در مورد اشعار نظامی و متون کلاسیک انجام خواهم داد. من بهطور کلی دو دغدغۀ اصلی دارم: اول، انسان و رنجهای او (صرف نظر از ملیت او). دوم، ایران. باید با نسل جدید ایران ارتباط برقرار کرد. این نسل رها شده است. باید بدون اینکه در دام پوپولیست و سنتگرایی بیفتیم، بین سنت و جامعۀ امروزی پل بزنیم. در جوامع آکادمیک مقالات علمی پژوهشی نوشته میشود، اما این فعالیتها مخاطب کمی دارد.
در این نشست فیاض زاهد هم در سخنانی کوتاه به تجلیل از سهند ایرانمهر پرداخت و گفت: او میتواند روزی جایگزین علیاکبر دهخدا شود. دانش او گسترده است: ادبیات، تاریخ و فلسفه. بذلهگو و خوشقریحه است. حافظۀ خوبی دارد و میتواند رویدادهای سیاسی روز را با حوادث گذشته پیوند دهد. کتاب او زندگی روستایی را بهخوبی ترسیم کرده است و کار او مرا یاد کارهای صمد بهرنگی میاندازد. همچنین کتاب او، ادبیات مردمی را هم خوب نمایش داده است. زاهد گفت: هر جامعهای که رشد کرده است، پیشگام رشد آن، ادبیات و معماری بوده است. اگر بخواهیم رشد کنیم، باید بیشتر فکر کنیم و بیشتر بنویسیم.
داستان «گزارش آخرین تابستان»، نوشتۀ سهند ایرانمهر، در ۲۹۹ صفحه بهتازگی توسط نشر ثالث منتشر شده است؛ طراح جلد این کتاب هم بزرگمهر حسینپور است. شخصیت عمو حسینعلی معروف به اوست علی سوار بر وانت است که وانت با آن شمایل نماد توسعهنیافتگی جامعه است.
قرار است این اثر به صورت کتاب صوتی هم منتشر شود.
۵۷۵۷
source