«رابرت ردفورد»، از افسانهایترین چهرههای تاریخ سینما و هالیوود، کسی که او را نه فقط بهخاطر تاریخسازی با ایفای نقش در فیلمهایی مثل «بوچ کسیدی»، «همه مردان رییس جمهور» و «آنطور که بودیم»، بلکه با کارگردانی برای فیلمهای اسکار گرفتهای مثل «مردم معمولی» میشناسیم، امروز در سن ۸۹ سالگی در گذشت. رابرت ردفورد حتی شخصا یکی از بزرگترین فستیوالهای سینمایی دنیا یعنی فستیوال فیلم ساندنس را تاسیس کرده بود.
طبق گزارشهای رسمی منتشر شده،، ردفورد در آرامش، و همانطور که در خانهی خود در یوتاه خوابیده بود، درگذشت.

رابرت ردفورد در پاریس. ۲۰۱۹.
رابرت ردفورد که کار خود را در سینما با بازیگری شروع کرد، سپس به تهیهکنندگی روی آورد و نهایتا هم تعدادی فیلم را کارگردانی کرد، توانسته بود چهار بار نامزد دریافت اسکار برای بازیهای مختلف خود شود، یک اسکار برای کارگردانی اولین فیلمش یعنی «مردم معمولی» بگیرد و همچنین نهایتا یک اسکار افتخاری از آکادمی دریافت کند. فیلمهایی که رابرت ردفورد در آنها حضور داشت، معمولا دیدگاهی انتقادی به جامعه و سیاستهای امریکای زمان را بهتصویر میکشید؛ فیلمهایی مثل «قهرمان اسکی»، «کاندید»، «سه روز کرکس» و «همهی مردان رییس جمهور» فقط تعدادی از کارهای بهیادماندنی او در کارنامهای بلندوبالا هستند.
وقتی صحبت از بازیگران هالیوود میشود، ذهنیتی که از خوشتیپی و جذابی قهرمانان مرد روی پرده داریم، معمولا از رابرت ردفورد و شخصیت جذابش ریشه میگیرد. صد البته که ردفورد نهفقط نقش قهرمان، بلکه نقش ضدقهرمانهای متعددی را هم در فیلمهای خود برعهده داشت. او در «بوچ کسیدی» یک یاغی بود، در «همهی مردان رییس جمهور» یک ژورنالیست در پی سرنگونی نیکسون، در «کاندید» یک نامزد سیاسی سادهلوح و حتی در فیلمهایی مثل «آنطور که بودیم»، مقابل «باربارا استرایسند» یک مرد عاشق تمامعیار که رمانتیکترین اجرای ممکن خود را بهنمایش میگذاشت.

رابرت ردفورد و پل نیومن در فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید». ۱۹۶۹.
برخلاف آنچه از دور تعریفی کامل از یک ستارهی هالیوود میدانیم، ردفورد شخصا علاقهی چندانی به حضور در هالیوود و زندگی بهعنوان یک ستاره نداشت. او بهدور از هستهی صنعت سینما و در همان یوتاه مستقر بود و برای خود یک پیست اسکیت در همان ایالت داشت؛ یک پیست اسکیت که بعدها به مکان اصلی برگزاری فستیوال فیلم ساندنس تبدیل شد.
ردفورد در لس آنجلس و سانتا مونیکا بهدنیا آمده بود و از همان کودکی، جادوی سینما از هر سمت او را احاطه کرده بودند، اما بهخاطر خانوادهی سفتوسختش، او بیش از هر چیز بهدنبال فرار از لس آنجلس بود. مرگ مادر ردفورد در ۱۹۵۵ نهایتا او را برمیانگیزد تا از دانشگاه بیرون بزند و ماهها به اروپا برود. ردفورد خود میگوید که سفرهایش به اسپانیا، ایتالیا و فرانسه است که او را تبدیل به مردی بهشدت سیاسی میکند و دیدگاههای تازهای از سیاست به او میدهد.

رابرت ردفورد و داستین هافمن در فیلم «همهی مردان رییس جمهور». ۱۹۷۶.
حتی بهعنوان یک امریکایی تمامعیار، ردفورد بخش زیادی از زندگی خود را صرف فعالیت در راستای محیط زیست کرده و حامی جدی بومیهای امریکایی و همچنین جنبشهای اقلیتهای جنسی در ایالات متحده بود.
پس از بازی در دهها فیلم و کارگردانی تعداد زیادی دیگر، نهایتا در سال ۲۰۱۸ بود که ردفورد رسما خبر از بازنشستگی خود داد. «پیرمرد و تفنگ» رسما آخرین فیلم اوست، اما او پس از بازنشستگی در چند پروژهی دیگر هم حضوری کوتاه داشت. ردفورد با اینکه خود پشتیبان جدی سینمای مستقل بود و فستیوالی نیز برای همین کار تاسیس کرد، اما همیشه در پروژههای استودیویی و هالیوودی کار کرد تا نامش برای همیشه با هالیوود گره خورده باشد. او حتی در آخرین کارهای خود، در فیلمهایی مثل کاپیتان امریکا یا آخرین قسمت فیلم اونجرز هم حضور داشت.

رابرت ردفورد. یوتاه. ۲۰۱۳.
از خانودهی رابرت ردفورد، دو دختر بهنامهای «شاونا» و «ایمی» و همسر دومش «سیبیل ساگارز» زنده هستند؛ در حالی که او پسر مستندسازش «جیمز ردفورد» را چند سال پیش بهخاطر سرطان از دست داده بود.
منبع: هالیوود ریپورتر
source