چه کسی فکرش را می‌کرد فیلمی درباره‌ی یک‌سری ابرقهرمان بی‌خاصیت بتواند دل مردم را به دست آورد؟ مشخصا جیمز گان! ولی مارول با «تاندربولتز» (Thunderbolts) دوباره همین ایده را پیاده کرده و حالا همه از کامبک MCU حرف می‌زنند. اینکه این بزرگنمایی است یا نه، هنوز نمی‌دانم. اما می‌دانم «تاندربولتز» بهترین فیلم دنیای سینمایی مارول پس از «انتقام‌جویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) است. در میان انبوهی از فیلم‌ها و سریال‌های دنیای سینمایی مارول که ارزشی فراتر از تولید محتوا پیدا نمی‌کنند، «تاندربولتز» فیلم تازه‌ای است که چشم‌انداز و پیام روشنی دارد. در نقد فیلم «تاندربولتز»، به این تغییر رویکرد مارول می‌پردازم که احتمالا در فاز بعدی، بیشتر هم خودش را نشان خواهد داد.

هشدار! در نقد فیلم «تاندربولتز» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «تاندربولتز»؛ شرورهای گذشته، قهرمانان آینده

نقد فیلم تاندربولتز

یکی از نتایج نگاه تولید محتواییِ مارول در فاز چهارم و پنجم MCU این بود که آخرسر نمی‌دانست با تمام قهرمانان و شرورهایی که معرفی کرده، چه کار کند. خیلی‌هایشان به فراموشی سپرده می‌شوند و دیگر هیچوقت به MCU بازنمی‌گردند؛ اما یک‌سری هم در پروژه‌های دیگر جان دوباره پیدا می‌کنند. قهرمانان – یا بهتر بگویم ضدقهرمانان – در فیلم «تاندربولتز» از این گروه دوم هستند. آن‌ها را پیش‌تر در فیلم‌ها و سریال‌های فاز چهار و پنج مارول دیده‌اید و حالا گرد هم آورده شده‌اند تا یک گروه ابرقهرمانی تازه اما نام‌آشنا تشکیل دهند؛ گروهی که تا پایان فیلم، به انتقام‌جویان جدید مبدل می‌شوند.

پیش از آنکه ولنتینا الگرا دفانتین (جولیا لوئیس دریفوس) بخواهد انتقام‌جویان جدید را معرفی کند، در آغاز داستان او را می‌بینیم که قصد دارد هرگونه ردپای خود را در پروژه‌ی مخفی ساخت ابرقهرمانی چون کاپیتان امریکا از بین ببرد. او مزدوران‌اش را به مرکزی در یوتا می‌فرستد تا همه‌اشان را همزمان به دیار باقی راهی و مدارک دیگر را هم نابود کند. این مزدوران یلنا (فلورنس پیو)، جان واکر (وایت راسل)، گوست (هانا جان کمن) و تسک‌مستر (اولگا کوریلنکو) هستند که به جز آخری، بقیه از نقشه‌ی شوم دفانتین جان سالم به در می‌برند؛ اما این وسط یک جوان به‌ظاهر معمولی هم به آن‌ها ملحق می‌شود که خود را باب (لوئیس پولمن) معرفی می‌کند. باب خجالتی و ترسو است، اما رازی در دل دارد که خودش هم نمی‌تواند آن را به یاد آورد.

فلورنس پیو - لوئیس پولمن

اما راز باب به‌زودی برملا می‌شود. او تنها کسی است که از آزمایشگاه دفانتین زنده بیرون آمده و چنان قدرتی در او نهفته شده که هیچکدام از مزدوران دفانتین (و حتی همه‌اشان با هم) نمی‌توانند از پس او برآیند. باب – که دفانتین نام ابرقهرمانی سنتری را بر او می‌گذارد – به‌سرعت روی دیگر خودش را نشان می‌دهد: خلاء یا وُید (The Void) که تجسم فیزیکی ناامیدی است. در مواجهه با دفانتین و خلاء، باکی بارنز (سباستین استن) و الکسی شوستاکف (دیوید هاربر) هم به گروه یلنا، واکر و گوست می‌پیوندند. هرچند مجموع قدرت آن‌ها هم نمی‌تواند خلاء را شکست دهد. تاریکی او به مرور بر کل شهر سایه می‌افکند و هرکس و هرچیز را در سیاهی فرومی‌برد.

یلنا، که از آغاز، فیلم مدام درماندگی و استیصال او را به ما یادآوری می‌کند، عامدانه به درون تاریکی قدم می‌گذارد و با تراماهای خود روبرو می‌شود تا بالاخره به قلب خلاء نفوذ می‌کند؛ جایی که باب پنهان شده است. یلنا در گفتگو با باب (گفتگویی که فراتر از آنچه امروز به تراپی تاک (Therapy Talk) معروف است نمی‌رود)، او را قانع می‌کند تا بر تاریکی درون خود غلبه کرده و جلوی خلاء را بگیرد. بقیه‌ی اعضای گروه هم به کمک یلنا می‌آیند. پس از آنکه سایه‌ی تاریکی از شهر برداشته می‌شود، والنتینا دفانتین نقشه‌ی تازه‌ای پیاده کرده و تاندربولتز را به عنوان انتقام‌جویان جدید به مردم معرفی می‌کند.

تیم‌های ابرقهرمانی دنیای سینمایی مارول؛ از بدترین تا بهترین

آیا تاندربولتز قهرمانان نسل جدیدند؟

تاندربولتز

روزگاری وقتی از ابرقهرمان حرف می‌زدیم، چهره‌ی کسانی چون کریستوفر ریو و کریس اوانز به ذهنمان می‌آمد. مارول با «تاندربولتز» ابرقهرمانان تازه‌ای برای نسل جدید معرفی می‌کند؛ ابرقهرمانانی افسرده و شکست‌خورده که از سر ناچاری و اساسا چون هیچ هدف دیگری در زندگی ندارند، مجبور به همکاری شده‌اند؛ یلنا مأمور مخفی است که از کودکی برای قتل تمرین داده شده و در اقیانوسی از تراما و تاریکی دست و پا می‌زند؛ باکی بارنز با وجود کارنامه‌ی سیاهش می‌کوشد به‌عنوان نماینده‌ی کنگره جایگاه محترمی به دست آورد؛ جان واکر، که هویتش به‌عنوان کاپیتان امریکا از او گرفته شده، فقدان همسر و فرزندش را احساس می‌کند؛ گوست دنبال راه چاره‌ای برای وضعیت جسمانی متزلزل خود است و الکسی، که روزهای اوج‌اش تمام شده، می‌خواهد اعتماد دخترش را به دست آورد.

این مزدوران و مجرمان که صدقه‌سر دفانتین گروهی شکل می‌دهند، دیگر نماد انسان‌های برتر (چه از نظر فیزیکی و چه موازین فکری و اخلاقی) نیستند؛ برای مخاطبان جوان هم الگو به حساب نمی‌آیند. با معرفی این کاراکترها به‌عنوان «انتقام‌جویان جدید» و در مرکزیت قرار دادن داستان سنتری/ووید (که قدرت‌هایش از خیر مطلق یا شر مطلق ریشه نمی‌گیرند)، مارول مفهوم «ابرقهرمان» را به بازی گرفته است. اگر هرکسی با هر پیش‌زمینه‌ای می‌تواند ابرقهرمان باشد، دیگر این لقب چه معنایی دارد؟

«تاندربولتز» با دیالوگ‌های کلیشه‌ای یلنا پاسخی شعارگونه به این پرسش می‌دهد. هرکسی می‌تواند ابرقهرمان باشد و اولین گام آن، پذیرش خود، با تمام تاریکی‌ها و پتانسیل برای زیبایی و سپس اعتماد به قدرت دوستی و همکاری است که با کمک‌اش، می‌توانند بر مشکلات فائق بیایند! قبول دارم که قهرمان داستان با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند و با گروهی از کاراکترها که همه در زندگی باخت داده‌اند همه‌چیز نمی‌تواند گل و بلبل باشد؛ اما رویکردی که مارول در فیلمنامه‌ی «تاندربولتز» پیشه کرده، از آن یک ویدیوی انگیزشی شعاری دوساعته ساخته. باز ببینید این سال‌ها در MCU چه گذشته که چنین فیلمی گل سرسبد آن است.

مارول در مسیر درستی گام برداشته است

با وجود فیلمنامه‌ی ساده‌ی «تاندربولتز» و پیام سطحی آن، مارول با بازگشت به قواعد بازی، پس از مدت‌ها بالاخره در مسیر درستی گام برداشته است. «تاندربولتز» یک فیلم کاراکتر-محور است. از همان آغاز که بر محور یلنا و به‌ویژه رابطه‌اش با پدرش الکسی پیش می‌رود و سپس ماجرای باب را وسط می‌کشد، پیشرفت شخصیتی هرکدام از کاراکترها بر اتفاقاتی که اطرافشان می‌گذرد ارجحیت پیدا می‌کند. این شخصیت‌ها دغدغه‌های ملمموس‌تری هم دارند که همذات‌پنداری با آن‌ها را از ارتباط گرفتن با خدایان و سلستیال‌های مارول ساده‌تر می‌کند.

شاید حتی انتخاب یلنا به‌عنوان نقش اصلی داستان در راستای همین رویکرد بوده است؛ انتخابی که در نگاه اول ریسک بزرگی به نظر می‌رسد. مخصوصا وقتی باکی بارنز را در فیلم دارید که قدیمی‌ترین قهرمان حال حاضر MCU است، طرفدار کم ندارد و در نگاه اول، انتخاب بهتری برای هدایت «تاندربولتز» (چه داستان فیلم و چه گروه) به نظر می‌رسد. در مقابل، فلورنس پیو را داریم که قدوهیکلش به قهرمان نمی‌خورد و حتی نمی‌تواند یک لهجه‌ی درست و درمان روسی تحویلمان دهد؛ سبقه‌ی چندانی هم در MCU ندارد. در یک کلام، یلنا معمولی‌ترین عضو گروه است. از نگاه دیگر اما یلنا دقیقا همان کسی است که برای رساندن پیام مارول در «تاندربولتز» به درد می‌خورد؛ قهرمانی که با معیارهای تازه‌ی مارول با «ابرقهرمان» مطابقت دارد؛ قهرمانی که بیشترین همذات‌پنداری را در مخاطب جوان برمی‌انگیزاند.

فلورنس پیو - لوئیس پولمن

همانطور که قهرمانان «تاندربولتز»، قهرمانانی زمینی هستند، مارول با فیلم تازه به داستان‌های زمینی هم بازگشته است. دیگر با تهدیدات فراکهکشانی یا قهرمانانی سروکار نداریم که از سرزمین‌های دیگر می‌آیند و از چشمشان لیزر بیرون می‌زند. البته از چشم سنتری لیزر بیرون می‌زند، اما سنتری هم حاصل سوءاستفاده از درماندگی باب و یک‌سری آزمایشات غیراخلاقی است که از او موجودی با قدرت بی‌نهایت ساخته. این درحالی است که بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های اخیر مارول در دنیاهای دیگر یا جهان‌های موازی می‌گذرند، شهروندان معمولی در آن‌ها به فراموشی سپرده شده‌اند و هیچکس از این حرف نمی‌زند که در نتیجه‌ی جنگ قهرمانان و فرازمینی‌ها چند نفر کشته و چند شهر ویران شده است.

در «تاندربولتز» اما حداقل یک سکانس در میانه‌ی فیلم داریم که پس از شروع حمله‌ی خلاء به شهر، مزدوران سابق – یا قهرمانان امروز – شروع به نجات مردم می‌کنند؛ مادران و فرزندانشان را از سر راه نابودی سیاهی نجات می‌دهند و مردم را به مکانی امن می‌برند. اقدامی که در نگاه اول چیز ساده‌ای به نظر می‌رسد؛ اما مدت‌ها بود مارول در تکاپوی بزرگتر کردن تهدیدات، اولین وظیفه‌ی قهرمانان را، که نجات مردم است، فراموش کرده بود. برای همین می‌بینید که بسیاری «تاندربولتز» را یادآور فیلم «انتقام‌جویان» (۲۰۱۲) می‌دانند.

نکات مثبت

  • طراحی اکشن و جلوه‌های ویژه‌ی باکیفیت
  • زمینی‌شدن داستان و قهرمانان «تاندربولتز»
  • وجود یک چشم‌انداز واحد در داستان و تصویر فیلم

نکات منفی

  • پیام شعاری فیلم درباره‌ی سلامت روان
  • انتخاب یلنا با بازی فلورنس پیو برای پیشبرد داستان


خلاف تولیدات اخیر MCU، که اغلب نتیجه‌ی نظر ده‌ها نفر و چکش‌کاری‌های پس از نمایش‌های آزمایشی هستند، در «تاندربولتز» مثل اولین فیلم انتقام‌جویان، رویکرد واحدی وجود دارد؛ چه از نظر داستان‌پردازی و چه بصری. اینکه فیلمنامه و دپارتمان‌های دیگر چقدر در اجرای این چشم‌انداز واحد موفق عمل کرده‌اند بحث دیگری است. با اینکه «تاندربولتز» هرگز کیفیت داستان‌پردازی یا طراحی اکشن اولین فیلم انتقام‌جویان را ندارد، اما همینکه تغییر رویه‌ی مارول را نشان می‌دهد، خبر خوبی است و اگر مارول در ادامه در همین مسیر گام بردارد، بی‌شک به ساخته‌های بهتری در آینده‌ی MCU می‌انجامد.

شناسنامه فیلم «تاندربولتز» (Thunderbolts)

کارگردان: جیک شرایر
نویسنده: اریک پیرسن
بازیگران: فلورنس پیو، سباستین استن، لوئیس پولمن، دیوید هاربر
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪
خلاصه داستان: والنتینا دفانتین درست زمانی سراغ یلنا بلووا می‌رود که او خودش را در پوچی و افسردگی می‌بیند. دفانتین به یلنا پیشنهاد می‌دهد برای خروج از این احساس، یک مأموریت آخر را به سرانجام برساند و سپس یلنا را به قهرمان محبوب دل مردم تبدیل می‌کند. در این مأموریت، یلنا به جان واکر و ایوا استار برمی‌خورد و متوجه می‌شود دفانتین همه‌اشان را به دام مرگ خود کشانده است. در میان این آشفته‌بازار، سروکله‌ی جوانی به‌ظاهر معمولی به نام باب پیدا می‌شود که نمی‌داند چرا و چگونه از میدان مبارزه‌ی ضدقهرمانان سردرآورده است…

نقد فیلم «تاندربولتز» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

source

توسط chehrenet.ir