دغدغه تعطیلات آخر هفته، اینکه آخر هفته خود را چطور بگذرانیم، برای زندگی شهری، همگانی است. همه جای دنیا مردم آخرهفته، البته برای بخشی از مردم دنیا اول هفته، فرصتی برای استراحت و تفریح به دور از دغدغههای کار و امور جدیتر زندگی است. بعضیها ترجیح میدهند آن را بیرون از خانه به مهمانی، سینما، تئاتر یا هر مکان عمومی دیگری رفتن میگذرانند و عدهای خانه را انتخاب میکنند. مرسومترین کار خانگی تفریحی هم تماشای یک فیلم یا سریال است. حالا هر کس بسته به سلیقه خودش انتخاب میکند. گاهی هم انتخاب سخت میشود، چون گزینه زیاد است. گاهی یک آخر هفته کامل با سؤال «فیلم چی ببینیم» طی میشود و هیچکس هیچ تصمیمی نمیتواند بگیرد. این سنت قدیمی معرفی فیلم و سریال شاید بتواند جواب این سؤال را بدهد. پیرو همین سنت رسانهای که صفحات شبکههای اجتماعی را هم پر کرده، یک فیلم خوب، یک سریال خوب، یک فیلم جدید، یک فیلم ترسناک و یک انیمه معرفی میکنیم. این فیلمها شاید حال شما را خوب کنند.
فیلم جدید چی ببینیم؟
«امواج» اثری است که ما را به یاد تریلرهای سیاسی جذاب تاریخ سینما میاندازد. داستان آن به سالهای دور در چکسلواکی سابق میپردازد. زمانهای که شوروی در اوج قدرت بود و کشورهای بلوک شرق را تحت کنترل داشت. آن دوران مردمان ناگهان ناپدید میشدند و در چکسلواکی خبری از نان و غذا نبود. در چنین قابی فیلمساز به دنبال جوانی راه میافتد که باید از برادر کوچکتر خود مراقبت کند؛ چرا که پدر و مادر خود را از دست داده و در صورت عدم توانایی در نگهداری از برادر، دولت این کار را بر عهده خواهد گرفت. پس این جوان همواره باید شاغل باشد و کار کند. در چنین قابی کاری به او پیشنهاد میشود که میتواند خطرناک باشد؛ کار کردن برای دم و دستگاهی خبری که چندان موافق سیاستهای شوروی در بلوک شرق نیست.
تریلرهای سیاسی جذابیت خود را از خلق تعلیق میگیرند. گاهی فیلمهای سیاسی، از عناصر سینمای جاسوسی بهره میبرند اما به دلیل تمرکز بر تاثیر تصمیمات سیاستمداران، بیشتر سیاسی به شمار میروند تا جاسوسی. در چنین چارچوبی عموما با فیلمهایی مهیج طرف هستیم که تلاش شخصی برای پیدا کردن اطلاعاتی حساس، به یک رسوایی سیاسی پیوند میخورد. یا گاهی با فیلمهایی طرف هستیم که عواقب این تصمیمات تلخ را بر مردم نشان میدهند. در این جا با فیلمی از دستهی دوم روبه رو هستیم که هم تعلیقی نفسگیر دارد و هم مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند.
شناسنامه فیلم «امواج» (Waves)
کارگردان: یرژی مادل
بازیگران: ویچک ودوچوسکی، ویچک کوتک و مارتین هافمن
محصول: 2024، جمهوری چک و اسلواکی
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
خلاصه داستان: سال 1967. چکسلواکی. حکومت شوروی تسلط کاملی بر حکومتهای بلوک شرق دارد و در این کشورها فقط کسانی به قدرت میرسند که موافق سیاستهای مسکو باشند. در این میان دانشجویان اهل چکسلواکی تحت تاثیر حرفهای یک خبرنگار به نام میلان واینر تظاهراتی بر پا میکنند. دو برادر که به تازگی پدر و مادر خود را از دست دادهاند، در چنین شرایطی زندگی سختی دارند. برادر بزرگتر که مجبور است هر روز کار کند، نگران است که برادر کوچکترش دست به اقدامی بزند که انتهایش پشیمانی است. در چنین شرایطی ماموران دولت هم مدام به خانهی آنها سر میزنند تا مطمئن شوند که برادر بزرگتر توانایی نگهداری از برادر کوچکتر خود را دارد. در این میان خبر میرسد که میلان واینر در حال برگزاری آزمون استخدامی است و نیاز به کارمند دارد و …
فیلم خوب چی ببینیم؟
- فیلم «حادثه آکس بو»
ویلیام ولمن فیلمساز بسیار بزرگی است. متاسفانه نامش در این جغرافیا کمتر ذکر شده و کارهایش کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. فارغ از این که او در کنار هوارد هاکس و مروین لیروی از اولین کسانی بود که ژانر گنگستری را به دنیا معرفی کرد و با فیلم «دشمن مردم» (The Public Enemy) در سال 1931 جیمز کاگنی را به مهمترین ستارهی آن سالها تبدیل کرد، با فیلم «بالها» (Wings) اولین اسکار تاریخ را هم به نام خود زد. اما او فراتر از اینها، داستاگویی قهار بود. با شخصیتهایی پر جنب و جوش که یک جا بند نمیشدند و مدام در حرکت بودند. اصلا حرکت بخشی از فیلمهای او، به ویژه در دههی 1930 میلادی بود و قهرمانها و ضد قهرمانهای سینمایش افرادی اهل عمل بودند. اما در دههی 1940 و با آغاز جنگ دوم جهانی این حرکت دائمی جایش را به نوعی خمودگی داد. مردان او حال سر به تو داشتند و رفاقتهای مردانه که زمانی آرمانی به نظر میرسید، جایش را به دردهایی داده بود که هیچ مرهمی نداشت. پای ثابت دیگر فیلمهای این دوران درگیری مردان برگزیدهی ویلیام ولمن با یک مثلث عشقی بود که عموما به باخت آنها منتهی میشد. در چنین قابی پیچیدهترین فیلم او یعنی «حادثه آکس بو» در سال 1943 بر پرده افتاد که با هر فیلم وسترن دیگری در تاریخ تفاوت دارد.
اول این که در این جا نه خبری از قهرمان است و نه خبری از ضد قهرمان. داستان در ظاهر پیچیدهای هم وجود ندارد. اما با فیلمی به غایت پیچیده طرف هستیم. از همان سکانس ابتدایی و نمایش شهری مرده و یخ زده که گویی در تاریخ راکد و ساکن مانده و هیچگاه راهی به سوی تمدن و پیشرفت ندارد و سپس درگیریها و دعوا بر سر گاوهای سرقت شده تا راه اندازی جوخهای از مردان دیوانه برای اعدام عدهای بیگناه، با اثری طرف هستیم که کارگردانش کیفرخواستی علیه همه صادر میکند. این کیفرخواست هم در باب چیزهای مختلفی است که هم راه به فلسفه و اخلاق میدهند و هم نمودی جامعهشناسانه دارند و هم از خبر از تاریخی میدهند که بشریت طی کرده است. نکته این که گرچه داستان فیلم در سال 1885 و در جایی در غرب آمریکا میگذرد و شخصیتهایش مردانی هفتتیرکش هستند، اما هر کسی از هر گوشهی دنیا میتواند با این داستان همراه شود و ناعدالتی موجود در قصه را با تمام وجود درک کند. «حادثه آکس بو» بیتردید یکی از بهترین فیلمهای وسترن تاریخ سینما است.
شناسنامه فیلم «حادثه آکس بو» (Ox- Bow Incident)
کارگردان: ویلیام ولمن
بازیگران: هنری فوندا، آنتونی کوئین و دانا اندروز
محصول: 1943، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 91٪
خلاصه داستان: در سال 1885. ایالت نوادا. دو مرد از مزرعهی خود به شهر میرسند و آن را خالی میبینند. به سالن شهر میروند و درخواست نوشیدنی میکنند. یکی از مردها سراغی از معشوق خود میگیرد و متوجه میشود که او مدتها است به سان فرانسیسکو رفته و دیگر در آن جا زندگی نمیکند. مرد که کلافه است متوجه میشود که تعداد دزدها رو به افزایش است و تعداد زیادی از احشام مزرعهداران در آن سال به سرقت رفته است. در همان حال خبر میرسد که یکی از مزرعهداران خوش نام آن منطقه توسط سه سارق کشته شده و گاوهایش هم به سرقت رفته است. در حالی که عدهای اعتقاد دارند باید به طریق قانونی با این مشکل روبه رو شد، دیگران گروهی تشکیل میدهند خود برای تعقیب سارقان راهی میشوند و …
فیلم ترسناک چی ببینیم؟
«میمون» از آن فیلم های ترسناک درجه یکی است که هم پر از سکانسهای خون و خونریزی است و هم از عنصری فراطبیعی برای ترساندن استفاده میکند و هم گاهی شما را میخنداند. اصلا کارگردانش موفق شده کاری کند که تماشاگر تا پایان آن چه را که بر پرده میبیند، جدی نگیرد و فقط با جریان فیلم همراه شود. نکته این که این استراتژی آگاهانه انتخاب شده و هیچ چیز در این جا به جز همین انتخاب فرم قصهگویی جدی نیست. این موضوع هم فقط ارتباط به جنبههای سرگرم کنندهی اثر ندارند؛ به این معنا که فیلمساز نمیخواهد اثری صرفا سرگرم کننده بسازد بلکه به شیوهی پست مدرنیستها در حال دست انداختن سینماگرانی است که فیلم ترسناک میسازند و کار خود را بسیار جدی میگیرند. برای این کار البته باید آن نوع سینما و آن فیلمهای جدی را دوست داشت. برای رسیدن به هر نوع پارودی باید سوژهی مورد نظر را هم دیوانهوار دوست داشت و هم دیوانهوار مطالعه کرد و به تمام ریزهکاریهایش مسلط بود.
ازگد پرکینز، کارگردان «میمون» در حال تبدیل شدن به نامی آشنا برای علاقهمندان به سینمای ترسناک است. او سال گذشته فیلم «لنگدراز» (Longlegs) را با بازی مایکا مونرو و نیکلاس کیج بر پرده داشت که حسابی سر و صدا کرد و حال با «میمون» به سینما بازگشته که فیلم جذابتر و بهتری نسبت به فیلم قبلی است و میتواند پرده از تواناییهای کارگردانش بردارد. نکته این که او در این جا موفق شده المانها و کلیشههای سینمای کمدی را با کلیشههای فیلمهای ترسناک ادغام کند و فیلمی بسازد که توامان هم مخاطب را میخنداند و هم میترساند. رسیدن به این لحن دو پهلو هم اصلا کار سادهای نیست. به ویژه اگر با قصهی دو برادر دو قلو سر و کار داشته باشیم که ارثی شوم از پدر به آنها رسیده و کاری کرده که در لبهی دروازههای جهنم زندگی کنند و تمام عمر درد بکشند. همهی اینها در دستان فیلمساز بهانهای است تا به فرم قصهگویی مطلوب خود دست یابد که مبتنی بر پارودی است و تمایلی به ماندن در چارچوبهای رایج سینمای وحشت ندارد.
شناسنامه فیلم «میمون» (The Monkey)
کارگردان: ازگد پرکینز
بازیگران: تئو جیمز، تاتیانا ماسلانی، کریستین کانوری، کالین ابراین و الایجا وود
محصول: 2025، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.1 از 10
امتیاز فیلم در سات راتن تومیتوز: 79٪
خلاصه داستان: دههها قبل مردی به یک عتیقه فروشی مراجعه میکند و در حالی که سر تا پا خونی است، از عتیقه فروش میخواهد که میمون عروسکی همراهش را بخرد. عتیقه فروش تمایلی به این کار ندارد اما بعد از حرفهای مرد کمی نرم میشود. در همان حال میمون عروسکی که طبلی در دست دارد شروع به نواختن میکند و زنجیرهای از اتفاقات تصادفی باعث مرگ دلخراش عتیقه فروش میشود. پس از آن مرد میمون را به آتش میکشد تا شاید این گونه از شرش خلاص شود. سالها میگذرد و به نظر میرسد که این مرد با وجود آن که دو پسر دوقلو داشته، آنها را رها کرده و با مادرشان تنها گذشته است. روزی این دو پسر به طور اتفاقی جعبهای را باز میکنند که همان میمون عروسکی درونش قرار دارد. ظاهرا میمون در اثر آتش سوزی از بین نرفته و هنوز تحت تاثیر یک طلسم شیطانی قرار دارد و میتواند عامل مرگ دیگران شود. پسرها این موضوع را نمیدانند تا این که …
انیمیشن چی ببینیم؟
- انیمیشن «فیلم شان گوسفنده»
«فیلم شان گوسفنده» برگرفته از سریالی به همین نام است (البته با حذف کلمه «فیلم» از ابتدایش) که در سال 2007 کارش را شروع کرد و در واقع اسپین آفی از انیمیشن «والاس و گرومیت» (Wallace And Gromit) به حساب میآمد. نکته این که خیلی زود راهش را از آن انیمیشن جدا کرد و برای خودش صاحب هویتی جداگانه شد و حتی طرفداران زیادی پیدا کرد که دیگر کاری به «والاس و گرومیت» نداشتند. این میزان اقبال تا به آن جا بود که در نهایت سازندگانش را واداشت تا فیلمی هم از قصههای گوسفند زبل خود و مزرعهاش بسازند و روانهی پردهی سینما کنند. این کار هم با موفقیت همراه بود و پول خوبی عاید سرمایهگذاران کرد. خصوصیت ویژهی سریال حال و هوای شوخ و شنگ و بامزهای است که دارد. این حال و هوا اول از همه از نحوهی ساخت انیمیشن حاصل شده که استاپ- موشن است و سپس به صامت بودن آن بازمیگردد. سریال «شان گوسفنده» مانند انیمیشنهای سریالی قدیمی چون «تام و جری» یا «پلنگ صورتی» دیالوگ ندارد.
گرچه در «فیلم شان گوسفنده» چند خطی دیالوگ وجود دارد اما کماکان قصه از طریق تصویر تعریف میشود. مهمترین ویژگی فیلم هم همان چیزی است که سریال را موفق کرد؛ بهره بردن از یک گوسفند دوست داشتنی در مرکز قاب که به همان اندازه که شیرین است، اهل بازیگوشی و شیطنت و طراحی نقشههای خطرناک هم هست. نکته این که جمع شدن همهی این موارد کنار هم باعث نشده که فقط کودکان از «فیلم شان گوسفنده» لذت ببرند و فقط مناسب آنها باشد. اگر تنها یکی از اپیزودهای این انیمیشن محبوب را تا انتها دیده باشید، قطعا از تماشای این فیلم بلند لذت خواهید برد. چون هم حال و هوای انیمیشنهای قدیمی را زنده میکند و هم حسابی خندهدار است و هر فردی را میتواند از خنده رودهبر کند. در چنین قابی تماشای آن برای یک آخر هفته در کنار تمام اعضای خانواده حسابی میتواند جذاب باشد.
شناسنامه انیمیشن «فیلم شان گوسفنده» (Shaun The Sheep Movie)
کارگردان: ریچارد استارزک و مارک بورتون
صداپیشگان: جاستین فلچر، جان اسپارکس و امید جلیلی
محصول: 2015، بریتانیا
امتیاز سایت IMDb به انیمیشن: 7.3 از 10
امتیاز انیمیشن در سایت راتن تومیتوز: 99٪
خلاصه داستان: شان گوسفند زبلی است که در مزرعهای با دیگر گوسفندان زندگی میکند. او از زندگی روزمره در مزرعه خسته شده و دوست دارد یک روز تعطیل باشد. به همین دلیل با زرنگی صاحب مزرعه را فریب داده و در اتاقکی زندانی میکند. اما بر اثر اشتباهی اتاقک محل زندانی شدن مرد از جای خود کنده شده و به سمت شهر سرازیر میشود. سگ مزرعه اتاقک را دنبال میکند اما نمیتواند کاری کند و کشاورز به بیمارستان منتقل میشود. در این میان کشاورز از بیمارستان فرار کرده و با یک سلبریتی آشنا میشود و مزرعهداری را فراموش میکند. اما گوسفندان بعد از چندی از زندگی بدون کشاورز خسته شده و تصمیم میگیرند به نحوی او را بازگردانند و …
سریال چی ببینیم؟
خوبی سریالی چون «ریچر» در این است که هر فصلش داستانی جداگانه دارد و به جز دو شخصیت اصلی، دیگر افراد حاضر در قاب با پایان فصل راه خود میروند و دیگر حضور ندارند. هر فصل هم هشت قسمت است و میتوان در یک آخر هفته به تماشای آن نشست و قصهی اول را تمام کرد و تا پایان هفتهی بعد صبر کرد و فصل بعد را آغاز کرد. هر فصل قصهای جذاب دارد که هم از عناصر ژانر جنایی بهره میبرد و هم از عناصر ژانر اکشن. کنار هم قرار گرفتن تعلیق آثار جنایی با سکانسهای بزن بزن و تعقیب و گریز اکشن باعث میشود که نتوان سریال را نیمهکاره رها کرد و تا پایان و یک نفس تماشایش کرد. اگر اهل سینمای اکشن باشید، میدانید که در دههی 1980 نوعی از فیلمها ظهور کردند که با اکشنهای قبل از خود متفاوت بودند. این اکشنها از قهرمانانی عضلانی بهره میبردند که بیشتر از زور بازوی خود استفاده میکردند و دشمن هم از شجاعت و همین زور بازو میترسید و در نهایت شکست میخورد.
خصوصیت ویژهی این قهرمانان همین بود. آنها چندان از قدرت تفکر خود استفاده نمیکردند و نیازی هم به آن نداشتند. ساختار قصهگویی این فیلمها به گونهای بود روابط علت و معلولی بدون کمتری پیچدگی پشت سر هم قرار میگرفت و گرهها هم توسط همین زور بازو باز میشد. هر گاه مشکلی پیش میآمد قهرمان قصه راه حل را سریع پیدا میکرد و نیاز چندانی به دنبال کردن سرنخهای مختلف نداشت. در دههی 1980 بازیگرانی چون آرنولد شوارتزنگر، سیلوستر استالونه، ژان کلاود ون دام و دیگرانی چنین مدام در فیلمهایی این چنین بازی میکردند که بسیار سرگرم کننده از کار درمیآمدند. سریال «ریچر» مخاطب را به یاد آن آثار میاندازند. قهرمانش همان قهرمان عضلانی است و از هیچ چیز نمیترسد و سری نترس برای وارد شدن به هر جریانی دارد و گرهی نیست که با زور بازوی او باز نشود. گاهی مسائل برایش جنبهای شخصی پیدا میکنند و بنا به دلایلی قابل درک وارد میدان نبرد میشود و گاهی هم بنا به دلایل خیرخواهانه دست به مبارزه میزند. سکانسهای اکشن سریال خوب از کار درآمدهاند و شخصیتهای فرعی هم درست طراحی شدهاند تا سریال «ریچر» به اثری جذاب تبدیل شود که یک نفس میتوان تماشایش کرد.
شناسنامه سریال «ریچر» (Reacher)
سازنده: نیک سانتورا
بازیگران: آلن ریچسون، ماریا استن و سریندا سوان
محصول: 2023، 2024، 2025، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به سریال: 8 از 10
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: 96٪
وضعیت سریال: 3 فصل، 24 قسمت، تمدید شده برای فصل چهارم
خلاصه داستان: جک ریچر که در گذشته بازرس ویژهی پلیس نظامی در ارتش آمریکا بوده و به خلافهای مقامات نظامی آمریکا رسیدگی میکرده، مدتی است که بنا به دلایل نامعمولی از ارتش خارج شده و مانند یک بیخانمان زندگی میکند و از این شهر به آن شهر میرود و هیچ جا بند نمیشود. او توانایی بالایی در مبارزه تن به تن و حل کردن معماهای سخت دارد و میتواند به خوبی سرنخهای مختلف را دنبال کند و پروندهای جنایی را به سرانجام برساند. روزی به خاطر قتلی دستگیر شده و به بازداشتگاه یک کلانتری منتقل میشود. او اطلاع ندارد که چرا دستگیر شده و بعد مشخص میشود که مقتول برادرش بوده که متوجه شده عدهای در شهر کوچکی در همان حوالی در حال چاپ کردن پول تقلبی هستند. برادر ریچر که ماموری دولتی بوده، پی به عملیات آنها برده و به همین دلیل کشته شده است. پلیس که مدرکی علیه ریچر ندارد او را آزاد میکند اما ریچر تصمیم میگیرد که خودش به موضوع رسیدگی کند و …
فیلم جدید چی ببینیم؟
- فیلم «مرد بهتر»
فیلم موزیکال را همه دوست ندارند. آن تخیلی که در این جور فیلمها وجود دارد که به مذاق خیلیها خوش نمیآید. مثلاً همین که به یکباره در خیابان بزنی زیر آواز را بعضی مخاطبان سینما برنمیتابند. از سینما چیز دیگری میخواهند. اما برای آنها که از موسیقی و ترانه در فیلم استقبال میکنند، سال 2024/2050 یک فیلم موزیکال خوب داشت که مهجور ماند؛ حتی در گیشه هم شکست خورد اما سزاوار این شکست نبود. «مرد بهتر» ساخته مایکل گریسی (کارگردان فیلم موزیکال «بزرگترین شومن») از منتقدان امتیاز خوبی دریافت کرده است اما انتخاب متفاوت و جسورانهاش در روایت قصه زندگی رابی ویلیامز، یکی از ستارههای موسیقی پاپ، مخاطبان سینما را مأیوس کرد و به سالنهای سینما نکشاند. در حالی که مهمترین نکته فیلم و خلاقیتش در همین انتخاب است؛ اینکه به جای استفاده از خود رابی ویلیامز (چون هنوز در قید حیات است و هنوز پیر نشده) یا بازیگری شبیه به او، یک میمون کامپیوتری را به جای شخصیت اصلی گذاشته است. یکی از جنبههای جالب «مرد بهتر» همین نمایش زندگی رابی ویلیامز در قالبی انتزاعی است. استفاده از یک شخصیت کامپیوتری بهجای او، این روایت را از یک فیلم صرفاً خودزندگینامهای به اثری تأملبرانگیز و اعتراف صادقانه و همذاتپندارانه تبدیل کرده است.
طبیعی است که خیلیها نتوانند با چنین تصویری ارتباط برقرار کنند. این تصمیمی بسیار غیرمتعارف برای ساخت یک فیلم موزیکال زندگینامهای است؛ آن هم برای هنرمندی که هنوز در قید حیات و نسبتاً جوان است. بهخصوص کسی مثل رابی ویلیامز که در زمان عضویتش در گروه پاپ انگلیسی «تیک دت» (Take That) یکی از پسران خوشقیافه گروه بود و از جمله عوامل اصلی جذب مخاطب. اما در فیلم «مرد بهتر» میبینیم که چطور رابی به خاطر مشکلات شخصی و درونگروهی از گروه تیک دت اخراج میشود و فعالیت مستقلش را ادامه میدهد. اینکه کارگردان در مذاکره با رابی ویلیامز به این نتیجه رسیده که به جای او از یک میمون انساننما در فیلم استفاده کنند، خود نشان از وضعیت او در گروه و حرفه موسیقاییاش دارد. یک جور احساس بیگانگی با سایرین و در این جهان و کمتر تکاملیافتگی نسبت به دیگران که توضیف شخص ویلیامز درباره خودش است. «مرد بهتر» فیلم موزیکال تلخ و تأملبرانگیز اما امیدبخش است. نگاهی روانشناختی به زندگی یک ستاره موسیقی پاپ دارد که در مواجهه با شهرت دچار چالشهای درونی و بیرونی میشود. پایان خوشی دارد و یک عالم لحظه احساساتبرانگیز و تأثیرگذار پر از اجرای ترانههای محبوب و معروف رابی ویلیامز و گروه تیک دت که نقطه قوت فیلم است. اگر بتوانید با میمون بودن شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنید، این فیلم هم سرگرمتان خواهد کرد و هم به فکر فرو خواهد برد.
شناسنامه فیلم «مرد بهتر» (Better Man)
کارگردان: مایکل گریسی
بازیگران: رابی ویلیامز، جونو دیویس، استیون پمبرتون، الیسون استدمن
ژانر: درام، موزیکال، زندگینامهای
محصول: 2024، استرالیا و ایالات متحده
امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
خلاصه داستان: فیلم داستان زندگی رابی ویلیامز، خواننده انگلیسی را از زمان پیوستنش به گروه پاپ جوانانه Take That تا فعالیت مستقلش روایت میکند.
فیلم خوب چی ببینیم؟
- سهگانه «پیش از»
اگر بگوییم سهگانه منحصربهفرد ریچارد لینکلیتر بهترین عاشقانه تاریخ سینماست، چندان اغراق نیست. اگر عدهای مخالف هم باشند، میتوان آن را یکی از بهترینها در صدر فهرست دانست. این سهگانه را برای آنکه تأثیرگذاریاش بیشتر شود، باید به این شکل ببینید؛ «پیش از طلوع» (Before Sunrise) قسمت اول را ببینید تا از یک قصه عاشقانه ساده و معصوم زیبا در مینیمالترین حالت ممکن با تومار تومار گفتوگوی جالب و عمیق با جوانی و زیبایی ایتن هاک و ژولی دلپی، لذت ببرید. بعد «پیش از غروب» (Before Sunset) قسمت دوم را ببینید تا بفهمید بعد از آن دیدار عاشقانه غیرمنتظره داغ با تمام جسارتها و ظرافتهایش، چه بر سر شخصیتهای دوستداشتنی قصه، حالا که سی و اندی سالگی را پشت سر میگذارند، آمده است. بعد دو فیلم را با هم مقایسه کنید. روایت واقعی در عین حال خیالانگیز و احساساتی لینکلیتر از این قصه عاشقانه باعث میشود خودتان را در این شخصیتها پیدا کنید. در قسمت اول خود جوان پر از رؤیا و آرزو را ببینید که چطور با یک نگاه عاشق میشود، عشق را باور میکند و دوست دارد این عشق تا ابد باقی بماند. در قسمت دوم بلوغ را میبینید؛ هم در تصمیماتی که در زندگی گرفتهاند و هم در شخصیتهایشان. تقابل این دو شخصیت با نسخه نه سال جوانترشان به شکل زیبایی فکرتان را درگیر میکند. یک پایان غافلگیرکننده که نشان میدهد فیلمساز در عین گرایش به نمایش واقعی روابط میان انسانها، جادوی سینما را فراموش نمیکند.
چند روزی به خودتان مهلت دهید و بعد قسمت سوم «بعد از نیمهشب» (After Midnight) را ببینید تا درست از شیرینی دو قسمت اول لذت ببرید. به عمق جانتان برود. چون قسمت سوم کمی دردناکتر و بهمراتب واقعیتر است دو قسمت اول است. و این نشان از هوشمندی فیلمساز دارد. قسمت سوم در پنجم زندگی دو شخصیت میگذرد؛ زمانی که هر دو از شور جوانی عبور کردهاند و دیگر میانسال محسوب میشوند و طبعاً تلختر از گذشته خود. اینکه لینکلیتر انتخاب کرده سهگانهاش را با چنین تصویری از یک رابطه عاشقانه به نمایش بگذارد، هم بیانگر درک درست او نسبت به روابط انسانی و عاطفی است، هم اینکه نگذاشته فیلمش به خاطر عاشقانه بودن در دام نگاه سانتیمانتال و دور از واقعیت به عشق گرفتار شود. این نگاه بر دو فیلم اول هم حاکم نیست، به طور ویژه در نگاه شخصیتها به جهان. اما عنصر خیال هست. اینکه دو جوان غریبه تصمیم بگیرند یک روز را با هم در شهری غریب بگذرانند، در سینماست که معنا پیدا میکند. یا پایان زیبای قسمت دوم که آرزو میکنی کاش زندگی واقعی هم همین میبود. «بعد از نیمهشب» یکی از واقعیترین تصاویر از یک زوج و از یک عشق را به نمایش میگذارد. سیر تبدیل شدن عشق به یک رابطه ماندگار با مسئولیت، به زیبایی و شکوه در سهگانه لینکلیتر به تصویر کشیده شده و تماشایی است. تکتک لحظات و جزئیاتش و طبق معمول گفتوگوهای طولانی به فکر فروبرندهاش.
شناسنامه سهگانه «پیش از» (Before Trilogy)
کارگردان: ریچارد لینکلیتر
بازیگران: ایتن هاک، ژولی دلپی
ژانر: عاشقانه
محصول: 1995، 2004، 2013، ایالات متحده
خلاصه داستان: سهگانه «پیش از» داستان عاشقانه یک زوج را روایت میکند که در سه اپیزود با فاصله زمانی نه ساله ساخته شده است. در اپیزود اول «پیش از طلوع» با داستان آشنایی این زوج روبهرو هستیم. در اپیزود دوم «پیش از غروب» رابطهشان در میانسالی را شاهد هستیم و در قسمت سوم «پس از نیمهشب» زندگیشان را بعد از تشکیل خانواده و بچهدار شدن دنبال میکنیم.
فیلم ترسناک چی ببینیم؟
- فیلم «سناریوی خواب»
«سناریوی خواب» در دسته کمدی ترسناک قرار میگیرد. چیزی شبیه به سریال «آینه سیاه» (Black Mirror). فیلمی هوشمندانه درباره قدرت شبکههای اجتماعی و رفتار گلهای انسانهاست که نشان میدهد چگونه معیارهای اخلاقی جدید، بدون نظارت و تعقل، از سوی کاربران اینترنتی ساخته میشوند و چگونه قربانیان جدیدی را هر روز هدف میگیرند. چند سالی است که به شکل روتین هالیوود فیلمهایی درباره تأثیرات شبکههای اجتماعی و نحوه شکلدهی افکار عمومی میسازد. فیلم «سناریوی خواب» با بازی نیکلاس کیج نیز در همین راستا، کنسل کالچر (فرهنگ بایکوت) را زیر ذرهبین میگذارد. داستان درباره پل متیوز، استاد دانشگاهی معمولی و غیرمشهور است که ناگهان در خوابهای دیگران ظاهر میشود. این پدیده از دخترش شروع میشود و به تدریج به اطرافیان، شاگردانش و سپس غریبهها سرایت میکند. فیلم در ابتدا این تصور را ایجاد میکند که قرار است یک روایت روانشناختی یا علمیتخیلی مشابه فیلمهایی مانند «تلقین» (Inception) یا آثار چارلی کافمن باشد. اما فیلمساز از این مفهوم برای پرداختن به مسئلهای اجتماعی و اخلاقی استفاده کرده است؛ شکلگیری یک نظام نوین اخلاقی که نه از سوی فیلسوفان و اندیشمندان، بلکه توسط کاربران شبکههای اجتماعی بنا شده است. این نظام، معیارهای اخلاقی را تعیین و اجرا میکند و پیامدهای غیرقابل پیشبینی و گاه ویرانگری دارد.
کارگردان فیلم، کریستوفر بورگلی، نگاهی انتقادی به فرهنگ بایکوت دارد. این مسئله پیشتر در سریالها و فیلمهای مختلف مطرح شده بود، اما معمولاً از زاویه افرادی روایت میشد که ناخواسته یا به اشتباه در دام بایکوت گرفتار شدهاند. گاهی این افراد واقعاً مرتکب خطایی نشدهاند، بلکه قربانی تصادفها و برداشتهای اشتباه جامعه شدهاند. گاهی نیز سبک زندگی آنها با معیارهای جدید اجتماعی در تضاد است و به همین دلیل مورد حمله قرار میگیرند. یکی از نکات مهم در «سناریوی خواب»، نمایش رفتار بیرحمانه و کلیشهای جامعه در برابر یک فرد است. در فیلم، پل متیوز در کلاس دانشگاه درباره خطوط سیاه و سفید بدن گورخرها صحبت میکند و توضیح میدهد که این الگو برای بقا خطرناک است. اما گورخرها با زندگی گلهای از این خطر در امان میمانند. فیلم این مفهوم را به رفتار انسانها تعمیم میدهد؛ انسانها برای حفظ امنیت خود، در گلههای اجتماعی حضور پیدا میکنند و از همرنگی با جماعت بهره میبرند. اما اگر کسی خواسته یا ناخواسته از این گله خارج شود، به هدفِ حمله تبدیل میشود. در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، این موضوع با شدت بیشتری رخ میدهد. اگر فردی برخلاف جریان عمومی عمل کند یا حتی بدون دلیل مشخصی توجه افکار عمومی را جلب کند، بهسرعت به قربانی فرهنگ بایکوت تبدیل میشود. در این مسیر، ابتدا فرد مشهور میشود، محبوبیت پیدا میکند، اما به ناگهان و به دلیلی مبهم، مورد خشم جمعی قرار میگیرد و بایکوت میشود.
فیلمهای دیگری نیز به فرهنگ بایکوت پرداختهاند. برای مثال، در فیلم «تار» (TÁR) شخصیت اصلی به دلیل اتهامات اخلاقی مورد حمله قرار میگیرد. در سینمای ایران، فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی نمونهای از این مسئله را نشان میدهد؛ شخصی که ابتدا به خاطر یک اقدام اخلاقی مورد تحسین قرار میگیرد، اما در ادامه به دلایلی پیچیده مورد قضاوت و طرد اجتماعی قرار میگیرد. پل متیوز، قهرمان فیلم «سناریوی خواب»، شخصی نیست که به دنبال شهرت باشد؛ ناخواسته در مرکز توجه قرار میگیرد. در ابتدا، حضور او در خوابهای دیگران صرفاً یک پدیده عجیب است. اما به تدریج به یک بحران تبدیل میشود. او اول به فردی محبوب در جامعه تبدیل میشود، حتی همسرش او را جذابتر از قبل میبیند. اما ناگهان همه چیز تغییر میکند و او از یک چهره مثبت به یک کابوس اجتماعی بدل میشود. فیلم به شکلی هنرمندانه نشان میدهد که چگونه افکار عمومی میتواند بهسرعت تغییر کند و فردی را که دیروز مورد ستایش قرار میگرفت، امروز طرد کند. این همان الگوی کلیشهای کنسل کالچر است؛ مشهور شدن، محبوبیت، سپس سقوط و بایکوت. فیلم این پرسش را مطرح میکند؛ چرا یک استاد دانشگاه معمولی باید بدون دلیل مشخصی مورد حمله و قضاوت قرار گیرد؟ چرا نزدیکترین افراد به او نیز به جای حمایت، او را کنار میگذارند؟ و مهمتر و فراتر از نقد فرهنگ بایکوت؛ آیا جامعهای که بر اساس قضاوتهای شتابزده و بدون تحقیق عمل میکند، میتواند معیارهای اخلاقی درستی داشته باشد؟
شناسنامه فیلم «سناریوی خواب» (Dream Scenario)
کارگردان: کریستوفر بورگلی
بازیگران: نیکلاس کیج، مایکل سرا، جولیان نیکلسون، تیم مدوز
ژانر: کمدی درام ترسناک
محصول: 2023، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.8 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91%
خلاصه داستان: یک استاد دانشگاه معمولی به یکباره سر از خواب نزدیکانش و بعد غریبهها درمیآورد و این منجر به شهرت او و پیامدهای متعاقبش میشود.
انیمیشن چی ببینیم؟
- انیمیشن «اوریون و تاریکی»
انیمشنی «اوریون و تاریکی» محصول کمپانی دریمورکس، بر اساس کتابی مصور به همین نام نوشته اما یارلت ساخته شده است. اما نکته جالبش این است که فیلمنامهاش را چارلی کافمن نوشته است، نویسنده آثاری چون «خورشید ابدی ذهن پاک» و «اقتباس». اگرچه طراحی شخصیت تاریکی به نسخه کتاب وفادار مانده، اما پیچیدگیهای ذهنی کافمن در لایههای داستان به چشم میخورد. داستان فیلم حول شخصیت اوریون، پسربچهای با اضطراب زیاد میچرخد که تقریباً از همهچیز، بهخصوص تاریکی، میترسد. ترس از تاریکی مسئلهای رایج در کودکان است که به روانشناسی رشد مرتبط میشود. اوریون به دلیل حساسیت بالایش از زندگی کردن هراس دارد؛ از ارتفاع، دریا، حیوانات و حتی تعاملات اجتماعی. قلدرهای مدرسه هم اضطرابش را تشدید میکنند. از همان ابتدا، مشخص است که با یک کودک عادی طرف نیستیم، بلکه با شخصیتی سرشار از افکار فلسفی و نگرانیهای عمیق روبهرو هستیم؛ چیزی که در آثار کافمن طبیعی به نظر میرسد و ممکن است برای عدهای ثقیل باشد.
«اوریون و تاریکی» تنها یک انیمیشن کودکانه نیست. همانطور که بسیاری از آثار انیمیشنی مدرن، مثل «درون بیرون» و «قرمز شدن»، مفاهیم روانشناختی عمیقی را مطرح میکنند که مخاطبشان بزرگسالان است، این فیلم هم ترکیبی از سرگرمی کودکانه و تفکر فلسفی است. در این انیمیشن، تاریکی به شکلی شخصیتپردازی شده که به مخاطب نشان دهد نباید از آن ترسید. این رویکرد شباهت زیادی به تجسم احساسات در «درون و بیرون» دارد که هر احساس شخصیتی دارد. طرح اصلی داستان از جایی آغاز میشود که تاریکی به سراغ اوریون میآید و او را به سفری در دل شب میبرد تا ترسش را از بین ببرد. در این مسیر، اوریون با مفاهیم انتزاعی مرتبط با شب، مثل خواب، سکوت، بیخوابی و رؤیا، آشنا میشود. هر یک از این مفاهیم دارای شخصیت خاص خود هستند و وظیفهای در شب بر عهده دارند. مثلاً سکوت، شب را آرام میکند و رؤیاها، خواب را زیباتر میکنند. فیلم میخواهد بگوید در تاریکی چیز ترسناکی وجود ندارد، بلکه همه اجزایش یک نقشی از پیشتعیینشده دارند. «اوریون و تاریکی» تلاش میکند به شکلی خلاقانه و فلسفی، مفهوم ترس از تاریکی را بررسی کند. اما ایده اولیهاش بکر نیست و ضعفهایی هم در قصهگویی دارد. بااینحال، حضور چارلی کافمن در مقام فیلمنامهنویس باعث شده است که فیلم در پرداختن به مفاهیمی همچون اضطراب کودکی و ترسهای درونی، عمق بیشتری داشته باشد. اما همین عمق گاهی با نوعی بازیگوشی داستانی همراه است که ممکن است برای مخاطب کودک گیجکننده باشد. بهتر است کودک این فیلم را به همراه یک بزرگتر ببیند.
شناسنامه انیمیشن «اوریون و تاریکی» (Orion and The Dark)
کارگردان: شان چارماتز
صداپیشگان: جیکوب ترمبلی، پال والتر هاوزر، ورنر هرتسوک
محصول: 2024، ایالات متحده
ژانر: کمدی ماجراجویی فانتزی
امتیاز IMDb به انیمیشن: 6.4 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به انیمیشن: 90%
خلاصه داستان: یک پسربچه خجالتی که تقریباً از همهچیز میترسد، با بزرگترین ترسش یعنی تاریکی مواجه میشود.
سریال چی ببینیم؟
اگر فیلم «سوگلی» (Favorite) را -که لانتیموس را به کارگردانی اسکاری و جهانی تبدیل کرد- دوست داشته باشید، حتماً از این سریال کوتاه هم لذت خواهید برد زیرا یکی از بهترین سریالهای عاشقانه تاریخی است. فیلمنامه این سریال را هم تونی مکمارا نوشته که به شوخی با تاریخ علاقه زیادی دارد. سریال «کبیر» یک درام کمدی سیاه تاریخی است که روایتی تخیلی و طنزآمیز از زندگی کاترین کبیر، طولانیترین فرمانروای زن در تاریخ روسیه را به تصویر میکشد. داستان درباره کاترین (با بازی ال فانینگ) دختری جوان و آرمانگراست که برای ازدواج با امپراتور پیتر سوم (با بازی نیکلاس هولت) به روسیه میآید. اما خیلی زود متوجه میشود که پیتر یک حاکم بیکفایت، ظالم و کودکمنش است. کاترین که نمیخواهد فقط یک ملکه تشریفاتی باشد و رؤیای پیشرفت و مدرنیزه کردن روسیه را در سر دارد، تصمیم میگیرد علیه همسرش کودتا کند و تاجوتخت را تصاحب کند. بنابراین، با کمک چند متحد، از جمله خدمتکار وفادارش ماریال و مشاور زیرک دربار اورلوف، این کار اما کودتا کردن درباری پر از اشراف فاسد و سیاستمداران حیلهگر کار آسانی نیست. در طول سریال، کاترین باید یاد بگیرد که چگونه از هوش، دیپلماسی و حتی فریبکاری برای رسیدن به قدرت استفاده کند. سریال «کبیر» با اینکه در یک بستر تاریخی رخ میدهد، اما بسیاری از وقایع آن با طنز و تغییرات عامدانه همراه است و بیشتر جنبه سرگرمکننده دارد تا مستند تاریخی. ترکیبی از واقعیت تاریخی و روایت مدرن همراه با دیالوگهای تند و کنایهآمیز است، بهعلاوه یک رابطه عاشقانه عجیب و غریب بین کاترین و امپراتور روسیه است که هرچه جلوتر میرود جذابتر میشود.
سریال «کبیر» برخلاف بسیاری از آثار تاریخی، کاملاً جدی نیست. این سریال با شوخیهای هوشمندانه، دیالوگهای تند و کنایهآمیز و موقعیتهای طنز، داستانی جدی و ثقیل را به شکلی سرگرمکننده روایت میکند. داستان سریال تفقط درباره یک کودتای ساده نیست، بلکه با رویکردی متفاوت، سیاستهای دربار، خیانتهای پشت پرده، فساد اشراف و چالشهای حکمرانی را به تصویر میکشد. کاترین که در ابتدا خیال میکند میتواند روسیه را متحول کند، کمکم یاد میگیرد که برای دستیابی به اهدافش، گاهی باید خود را با بازیهای سیاسی آلوده کند. ال فانینگ در نقش کاترین، شخصیتی را به تصویر میکشد که از یک دختر معصوم و عاشقپیشه به یک زن نیرومند و زیرک تبدیل میشود. نیکلاس هولت در نقش پیتر سوم، با بازی خارقالعاده خود شخصیتی را خلق میکند که همزمان نفرتانگیز و بامزه است. او با وجود بیرحمی، لحظات طنز خاصی را در سریال ایجاد میکند که باعث میشود مخاطب گاهی حتی برایش احساس همدردی کند. یکی از موضوعات کلیدی سریال، مبارزه کاترین با یک جامعه مردسالار و تلاش برای تغییر وضعیت زنان در روسیه است. او نه تنها باید در برابر همسرش، بلکه در برابر تمامی سنتهای پوسیدهای که نقش زنان را محدود کردهاند، مبارزه کند. سریال «کبیر» بعد از انتشار، با استقبال منتقدان روبهرو شد و نامزد دریافت جوایز متعددی از جمله امی و گلدن گلوب شد. منتقدان آن را به خاطر فیلمنامه قوی، اجرای بینظیر بازیگران و سبک خاص کمدی تاریخیاش ستایش کردند. اما با وجود محبوبیت سریال، بعد از فصل سوم لغو شد و داستانش ناتمام باقی ماند. با این حال، ارزش یک یا حتی دو بار تماشا را دارد.
شناسنامه سریال «کبیر» (The Great)
سازنده: تونی مکنامارا
بازیگران: ال فانینگ، نیکلاس هولت، فیبی فاکس، ساشا دوان، چریتی ویکفیلد، گولیم لی، آدام گادلی، داگلاس هاج، بلیندا برومبلو، ریچارد پایروس
ژانر: کمدی درام تاریخی
محصول: 2020-2023، ایالات متحده و بریتانیا
امتیاز IMDb به سریال: 8.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به سریال: 96%
وضعیت سریال: به پایانرسیده
خلاصه داستان: سریال قصهای خیالی را درباره زندگی و سرنوشت کاترین کبیر، طولانیترین حاکم زن در تاریخ روسیه، از جوانی و ازدواج با پتر سوم روسیه تا نقشه قتل برای همسرش روایت میکند.
منبع: دیجیکالا مگ
source