فیلمهای درام عاشقانه همواره جایگاه ویژهای در تاریخ سینما داشتهاند؛ آثاری همچون «کازابلانکا» (1942) یا «بربادرفته» (1939) نه تنها در ژانر خود بهترین هستند، بلکه به دلیل عمق احساسی و روایت پیچیدهشان، از فیلمهای عاشقانه معمولی فاصله دارند. اما تعریف ما از یک درام رمانتیک دقیقا چیست؟ آثاری که نگاه واقعگرایانهتری به روابط و انسانها دارند و برخلاف عاشقانههای سطحی که اغلب خوش به پایان میرسند، به لایههای عمیقتر انسانی میپردازند.
بهترین فیلمهای درام عاشقانه که باید تماشا کنید
هدف این فیلمها صرفا سرگرمی نیست؛ آنها بهدنبال برانگیختن احساسات عمیق و ایجاد ارتباطی ماندگار با مخاطب هستند. حتی در فیلمهای نوجوانپسندی همچون «پنج قدم فاصله»، روایت ساده اما تاثیرگذار یک عشق نافرجام -که با بیماری و مرگ گره خورده- ما را متاثر میکند و ارزش والای لحظههای کوچک زندگی را یادآور میشود. فیلمهای درام عاشقانه این فهرست، از جنبه ساختاری به شکلی طراحی شدهاند که نهتنها یک تجربه احساسی ارائه دهند، بلکه پرسشهایی درباره زندگی، انتخابها و اولویتها مطرح کنند.
25- پنج قدم فاصله (Five Feet Apart)
- سال اکران: 2019
- کارگردان: جاستین بالدونی
- بازیگران: هیلی ریچاردسون، کول اسپراوس، مویسس آریاس، کیمبرلی هبرت گرگوری، امیلی بالدنی، پارمیندر ناگرا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 52 از 100
یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه برای نوجوانان، «پنج قدم فاصله» داستان دو نوجوان، استلا (هیلی ریچاردسون) و ویل (کول اسپراوس) را روایت میکند که هر دو به بیماری فیبروز کیستیک (نوعی اختلال ژنتیکی) مبتلا هستند. استلا دختری منظم و مسئولیتپذیر است که به شدت به برنامه درمانیاش پایبند است و از طریق ویدیوهای یوتیوب زندگیاش را با دیگران به اشتراک میگذارد. او در بیمارستان بستری است و تحت مراقبتهای ویژه قرار دارد. ویل، پسری سرکش و متفاوت، به تازگی به همان بیمارستان منتقل شده و دیدگاه متفاوتی به زندگی و بیماریاش دارد. این دو به طور اتفاقی با هم آشنا میشوند، اما به دلیل شرایط بیماریشان که انتقال عفونت را خطرناک میکند، باید همیشه چند قدم از یکدیگر فاصله داشته باشند.
با گذشت زمان، رابطه استلا و ویل عمیقتر میشود و آنها شروع به زیر پا گذاشتن قوانین بیمارستان میکنند تا لحظات بیشتری را با هم بگذرانند. استلا که عاشق زندگی و کنترل شرایط است، به ویل کمک میکند تا انگیزه بیشتری برای مبارزه با بیماریاش پیدا کند، در حالی که ویل به استلا یاد میدهد چگونه از لحظههای زندگی لذت ببرد. این رابطه عاشقانه با چالشهای احساسی و جسمی همراه است و آنها را وادار میکند تا با ترسهایشان از مرگ و جدایی روبهرو شوند.
«پنج قدم فاصله» با الهام از داستانهای واقعی افراد مبتلا به فیبروز کیستیک ساخته شده و تلاش دارد تا تجربه زندگی با یک بیماری مزمن و محدودیتهای آن را به تصویر بکشد. جاستین بالدونی (کارگردان) پیچیدگیهای عشق در شرایطی که تماس فیزیکی غیرممکن است را در کانون توجه قرار میدهد اما اگر سختگیر باشید، تلاش فیلم برای اینکه شما را وادار به اشک ریختن کند را چندان جدی نمیگیرید.
24- دفترچه خاطرات (The Notebook)
- سال اکران: 2004
- کارگردان: نیک کاساوتیس
- بازیگران: رایان گاسلینگ، ریچل مکآدامز، جیمز گارنر، جنا رولندز، جوآن آلن، جیمز مارسدن، هدر والکوئیست
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 54 از 100
«دفترچه خاطرات» در دوران اکران با واکنشهای متفاوتی از سوی منتقدان روبهرو شد. بسیاری آن را به دلیل داستان بیش از حد احساسی و قابل پیشبینیاش مورد انتقاد قرار دادند. منتقدان سرشناسی همچون راجر ایبرت، به این نکته اشاره کردند که فیلم بیش از حد به کلیشههای ژانر عاشقانه تکیه کرده و از عمق داستانی کافی برخوردار نیست. در مقابل، واکنش مردم بسیار مثبت بود و این فیلم به سرعت به اثری محبوب و ماندگار در میان مخاطبان تبدیل شد. طرفداران از داستان عاشقانه و پایان تأثیرگذار آن استقبال کردند و بسیاری آن را یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه تاریخ میدانند.
«دفترچه خاطرات» داستان عاشقانهی نوآ کالون (رایان گاسلینگ) و الی همیلتون (ریچل مکآدامز) را روایت میکند و در دهه 40 میلادی اتفاق میافتد. نوآ، پسری از طبقه کارگر، و الی، دختری از خانوادهای ثروتمند، در یک تابستان با هم آشنا میشوند و به سرعت عاشق یکدیگر. اما تفاوتهای طبقاتی و مخالفت شدید خانواده الی، بهویژه مادرش، آنها را از هم جدا میکند. پس از یک جدایی دردناک، نوآ به جنگ جهانی دوم میرود و الی با مردی ثروتمند به نام لون هاموند نامزد میکند، در حالی که هر دو هنوز در دلشان به یکدیگر فکر میکنند.
داستان با روایتی موازی پیش میرود که در آن پیرمردی به نام دوک در یک خانه سالمندان، داستانی عاشقانه را از روی دفترچه یادداشت برای زنی سالخورده به نام الی میخواند. (خطر اسپویل) با نزدیک شدن به پایان فیلم، مشخص میشود که دوک در واقع نوآ است و الی که حالا به آلزایمر مبتلا شده، همان معشوقه قدیمی اوست. نوآ پس از جنگ، خانهای که زمانی با الی رویایش را داشتند بازسازی کرده و این دو پس از سالها جدایی دوباره به هم میرسند.
23- مرا به یاد داشته باش (Remember Me)
- سال اکران: 2010
- کارگردان: آلن کولتر
- بازیگران: رابرت پتینسون، امیلی دی راوین، کریس کوپر، لنا اولین، پیرس برازنان، روبی جرینز، آندرهآ ناودو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 26 از 100
«مرا به یاد داشته باش» داستان تایلر (رابرت پتینسون) را روایت میکند که با خانوادهاش، بهویژه پدرش چارلز (پیرس برازنان)، رابطهای پرتنش دارد. تایلر پس از خودکشی برادر بزرگترش، مایکل، دچار افسردگی و سردرگمی شده و با دوستش ایدن (تیت الینگتن) در آپارتمانی ساده زندگی میکند. داستان زمانی پیچیده میشود که تایلر پس از یک درگیری خیابانی با پلیس دستگیر میشود و ایدن به او پیشنهاد میدهد برای انتقام، با اَلی (امیلی دی راوین)، دختر افسر پلیسی که او را کتک زده، وارد رابطه شود. اما این نقشه بهسرعت به یک رابطه عاشقانه واقعی تبدیل میشود و تایلر و اَلی به هم نزدیک میشوند، در حالی که هر دو با زخمهای عاطفی گذشته خود دستوپنجه نرم میکنند. آنها در ادامه به یکدیگر کمک میکنند تا با مشکلات خانوادگی و شخصیشان کنار بیایند.
این ساختهی آلن کولتر نقدهای چندان مثبتی دریافت نکرد؛ با اینکه فیلم تلاش میکند داستانی احساسی و چندلایه ارائه دهد، اما برخی معتقدند که در برقراری تعادل بین درام خانوادگی و رابطه عاشقانه موفق عمل نکرده است. با وجود این، نقشآفرینی رابرت پتینسون و شیمی او با امیلی دو راوین خوب از آب درآمده است. ماننده «دفترچه یادداشت»، منتقدان به فیلم پشت کردند اما سینمادوستان از آن رضایت داشتند. این روزها کمتر از «مرا به یاد داشته باش» صحبت میشود اما از بهترین فیلمهای درام عاشقانه دهه 2010 است.
22- پیادهروی بهیادماندنی (A Walk to Remember)
- سال اکران: 2002
- کارگردان: آدام شنکمن
- بازیگران: شین وست، مندی مور، پیتر کایوتی، داریل هانا، لورن جرمن، کلین کرافورد، پاز د لا ورتا، دیوید لی اسمیت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.3 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 27 از 100
«پیادهروی بهیادماندنی» قصهی عاشقانهی یک پسر جوان پرهیاهو و یک دختر مذهبی بیمار را روایت میکند. لندن (شین وست) که همیشه به دردسر میافتد، بهعنوان مجازات مجبور میشود تا در نمایش تئاتر مدرسه شرکت کند و آنجا مقابل جیمی (مندی مور) قرار میگیرد، دخترک زیبایی که از سرطان خون رنج میبرد. جیمی دختر کشیش محلی است و به دلیل سادگی و اعتقاداتش اغلب مورد تمسخر همکلاسیها قرار میگیرد. لندن ابتدا اهمیتی به جیمی نمیدهد، اما بهتدریج مجذوب شخصیت مهربان و صادق او میشود.
با نزدیکتر شدن این دو، لندن که تاکنون زندگی بیهدفی داشته، تحت تأثیر جیمی شروع به تغییر میکند و ارزشهای جدیدی در زندگیاش پیدا میکند. جیمی نیز که در ابتدا محتاط است، به لندن اعتماد میکند و رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد. هنگامی که وضعیت فیزیکی جیمی بدتر میشود، لندنِ از همهجا بیخبر، از این حقیقت تلخ آگاه میشود و تصمیم میگیرد همهی انرژی و زمان خود را صرف نگهداری از او کند. «پیادهروی بهیادماندنی »به ما یادآوری میکند که مرگ همیشه در نزدیکی ما بوده و هر لحظه ممکن است رخ دهد اما هر وضعیت دشواری با عشق آسانتر میشود، در نتیجه اهمیت دارد که کنار عزیزان بیمار باقی بمانیم تا بدانند که در این مسیر تنها نیستند.
فیلم داستانی ساده اما تأثیرگذار دارد و بهخوبی تضاد بین شخصیتهای اصلی را به تصویر میکشد. بازی شین وست بهعنوان جوانی که از بیتفاوتی به بلوغ میرسد، قابلقبول است و مندی مور با چهرهای معصوم، نقش خودش را بهخوبی ایفا میکند. با این حال، فیلم گاهی به دام کلیشههای ژانر عاشقانه میافتد و برخی دیالوگها بیش از حد ساده یا احساساتی به نظر میرسند. این فیلم هم از نظر منتقدان، به سطحی و بیش از حد احساسی بودن متهم شد اما مخاطبان -جوانان و طرفداران داستانهای عاشقانه- از آن استقبال کردند.
21- بخت پریشان (The Fault in Our Stars)
- سال اکران: 2014
- کارگردان: جاش بون
- بازیگران: شیلین وودلی، انسل الگورت، لورا درن، سام ترمل، نات وولف، ویلم دفو، مایک بیربیگلیا، لاته فربیک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 81 از 100
اقتباسی از رمان پرفروشی به همین نام، «بخت پریشان» قصهی عاشقانهی دو نوجوان مبتلا به سرطان را روایت میکند. هیزل (شیلین وودلی) و آگوستوس (انسل الگورت) در یک گروه حمایت از افراد سرطانی با یکدیگر آشنا و به دوستان نزدیکی تبدیل میشوند. این دوستی رفتهرفته عمیق و به عشق تبدیل میشود. رابطهی هیزل و آگوستوس به دلیل شرایطی که دارند، پرفرازونشیب دنبال میشود اما آنها با این بیماری سخت مبارزه میکنند تا از فرصت باقیمانده به بهترین شکل استفاده کنند.«بخت پریشان» اولین رمان جان گرین نیست، اما همان کتابی است که او را به شهرت رساند و همانطور که در مقدمه اشاره شد، اقتباس سینمایی آن در سال 2014 به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد؛ بیشتر به این دلیل که یک درام نوجوانانهی نامتعارف بود که تراژدی را با طنز ترکیب کرد و پس از آن فیلمهای متعددی تلاش کردند تا فرمولهای آن را تکرار کنند.
شیلین وودلی و انسل الگورت نقشهای اصلی را به بهترین شکل بازی کردهاند و بخش عمدهای از موفقیت «بخت پریشان» به خاطر شیمی بینظیر و تعهد آنها به این دو نقش است. فیلم همچنین اقتباسی وفادارانه از رمان گرین بود که طرفداران کتاب را خوشحال کرد و البته باعث شد فروش کتاب از مرز 23 میلیون نسخه عبور کند. عملکرد تجاری فیلم را هم نباید نادیده گرفت، «بخت پریشان» با بودجهی 12 میلیون دلاری، به فروش حیرتانگیز 317 میلیون دلاری رسید. این ساختهی جاش بون، یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه سالهای اخیر است و فارغ از لحظات دردناکی که دارد و قلب شما را به درد میآورد، نکات مهمی را به ما یادآور میشود؛ از شکنندگی زندگی تا لحظات کوچک روزمرهای که به آن معنا میبخشند.
20- اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk)
- سال اکران: 2018
- کارگردان: بری جنکینز
- بازیگران: رجینا کینگ، اد اسکرین، امیلی ریوس، مایکل بیچ، آنجانو الیس، فین ویتراک، دیهگو لونا، پدرو پاسکال، دیو فرانکو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
«اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند» داستان رابطه عاشقانه چالشبرانگیز تیش (کیکی لین) و فونی (استفان جیمز) را در دهه 70 میلادی روایت میکند. تیش و فونی زندگی سادهای دارند و برای آینده رویاپردازی میکنند. زندگی آنها زمانی به هم میریزد که فونی به اتهام جرمی که مرتکب نشده دستگیر و زندانی میشود. این اتهام ناعادلانه، که ریشه در تعصبات نژادی دارد، خانوادهها و رابطه این دو عاشق را تحت فشار شدیدی قرار میدهد. تیش، که متوجه میشود باردار است، با حمایت مادرش شارون (رجینا کینگ) تلاش میکند تا بیگناهی فونی را ثابت کند. شارون با شجاعت و فداکاری به دنبال شواهد و راههای قانونی برای نجات فونی میگردد، در حالی که تیش با خاطرات خوش گذشته و امید به آینده، سعی میکند روحیهاش را حفظ کند. در این میان، فیلم به گذشته بازمیگردد و لحظات عاشقانه و صمیمی بین تیش و فونی را نشان میدهد که در تضاد با سختیهای حال حاضرشان قرار دارد.
فیلم بری جنکینز آنطور که باید دیده نشد اما اثر تاثیرگذاری است که با ظرافت به روابط انسانی و تأثیرات اجتماعی میپردازد. بازی کیکی لین در نقش زنی آسیبدیده اما مصمم، و استفان جیمز در نقش مردی گرفتار در سیستمی ناعادلانه، برگ برندهی «اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند» است. فیلم با استقبال گسترده منتقدان روبهرو شد و ورایتی و نیویورک تایمز، کارگردانی بری جنکینز و بازیگران را ستودند و فیلم را اثری خوشساخت توصیف کردند. رجینا کینگ هم برای نقشش برنده اسکار بهترین بازیگر مکمل زن شد. تنها ضعف فیلم شاید این باشد که بیش از حد کند و آرام جلو میرود.
19- پلهای مدیسون کانتی (The Bridges of Madison County)
- سال اکران: 1995
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: کلینت ایستوود، مریل استریپ، آنی کورلی، جیم هینی، دبرا مانک، سارا کترین، میشل بینز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه کلینت ایستوود، فیلمسازی که او را بیشتر با آثار وسترن به یاد میآوریم. «پلهای مدیسون کانتی» قصهی فرانچسکا (مریل استریپ)، زنی خانهدار و مهاجر ایتالیایی را در دهه 60 میلادی دنبال میکند او با همسرش ریچارد و دو فرزندش زندگی آرامی دارد، اما احساس میکند بخشی از وجودش در این زندگی روزمره گم شده است. یک روز، هنگامی که خانوادهاش برای سفری چندروزه خانه را ترک میکنند، رابرت (کلینت ایستوود)، عکاسی ماجراجو که برای عکاسی از منطقه آمده، سر راه فرانچسکا قرار میگیرد. رابرت از او راهنمایی میخواهد و این دیدار ساده به رابطهای غیرمنتظره تبدیل میشود.
طی چهار روز، فرانچسکا و رابرت در فضایی دور از قید و بندهای رایج زندگی، یکدیگر را میشناسند و به هم نزدیک میشوند. فرانچسکا که سالها خود را وقف خانوادهاش کرده، در رابرت آزادی و شور زندگی را میبیند، در حالی که رابرت نیز در او صداقت و گرمایی پیدا میکند که مدتها از آن دور بوده است. این رابطه کوتاه اما شدید، آنها را با احساسات متضادی روبهرو میکند: عشقی که نمیتوانند نادیده بگیرند و مسئولیتهایی که نمیتوانند رها کنند. مریل استریپ با نقشآفرینی چندلایهاش، زنی را به تصویر میکشد که بین قلب و وظیفهاش گرفتار است و کلینت ایستوود نیز با حضور آرام اما جذابش، مکمل خوبی برای استریپ محسوب میشود. «پلهای مدیسون کانتی» از بهترین فیلمهای دهه 90 میلادی نیز در نظر گرفته میشود.
18- هرچه خدا میخواهد (All That Heaven Allows)
- سال اکران: 1955
- کارگردان: داگلاس سیرک
- بازیگران: جین وایمن، گلوریا تالبوت، راک هادسن، اگنس مورهد، کنراد نیگل، ویرجینیا گری، چارلز دریک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
«هرچه خدا میخواهد» داستان کری اسکات (جین وایمن)، بیوهای میانسال و مرفه را روایت میکند که پس از مرگ همسرش، در انزوای اجتماعی و عاطفی به سر میبرد و بیشتر وقتش را با فرزندان بزرگسالش و دوستان متمولش میگذراند. یک روز، او با ران کربی (راک هادسن)، باغبان جوان و خوشقلب خانهاش، آشنا میشود. ران، که زندگی ساده و بیتکلفی دارد، با کری ارتباط برقرار میکند و بهتدریج رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد که با تفاوت سنی و جایگاه اجتماعیشان در تضاد است.این رابطه با مقاومت شدید اطرافیان کری روبهرو میشود؛ فرزندانش، ند (ویلیام رینولدز) و کی (گلوریا تالبوت)، و دوستانش مانند سارا وارن (اگنس مورهد) آن را غیرقابلقبول میدانند و معتقدند این عشق به جایگاه اجتماعی کری آسیب میزند. کری در کشمکش بین خواستههای قلبش و فشارهای جامعه قرار میگیرد، در حالی که ران با آرامش و اطمینان به او نشان میدهد که زندگی میتواند فراتر از قواعد خشک اجتماعی باشد.
داگلاس سیرک با «هرچه خدا میخواهد»، فیلمی در انتقاد به محدودیتها و تفکرات جامعه در دهه 50 میلادی ساخته است اما از قضا، سوژهی فیلم درباره عصر حاضر نیز صدق میکند! فیلم در دورهی اکران با بازخوردهای ضدونقیضی روبهرو شد اما در گذر زمان، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. منتقدان آن دهه، «هرچه خدا میخواهد» را یک ملودرام معمولی میدانستند اما در بازبینیهای بعدی، داگلاس سیرک برای درونمایهی فیلم مورد تحسین قرار گرفت.
17- ما در زمان زندگی میکنیم (We Live in Time)
- سال اکران: 2024
- کارگردان: جان کرولی
- بازیگران: اندرو گارفیلد، فلورنس پیو، لی برایتویت، آوف هایندز، ایمی مورگان، آدام جیمز، ماراما کورلت، کری گادلیمن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 78 از 100
«ما در زمان زندگی میکنیم» یک عاشقانهی نامتعارف و البته سیاه است که شاید شما را به یاد آثاری همچون «ولنتاین غمگین» بیندازد و فهرست غمانگیزترین فیلمهای 2024 بدون آن کامل نمیشود. ماجراجاها پیرامون یک زوج به نام آلموت و توبایاس اتفاق میافتد که مسیر پرفراز و نشیبی را طی میکنند و ما چندین سال از رابطهی پیچیدهی آنها را به شکل غیرخطی مشاهده میکنیم. این روایت غیرخطی، چیزی است که فیلم را از نمونههای مشابه متمایز میکند اما شاید برای همهی سلیقهها مناسب نباشد. با وجود این، رویکرد کارگردان، جان کرولی را میتوان درک کرد، آنها میدانستند که قصهشان بارها به شکلهای مختلف روایت شده است و اگر آن را به شکل خطی روایت کنند، کلیشهای میشود.
بنابراین، جان کراولی، به شکلی ماهرانه، لحظات شاد و دلخراش زندگی آلموت و توبایاس را تلفیق میکند و این باعث شده است تا لحظات غمانگیز به شدت تاثیرگذارتر شوند. «ما در زمان زندگی میکنیم» به جز روایت متفاوت، بر بازی بازیگرانش تکیه میکند. بسیاری از منتقدان شیمی میان دو بازیگر را تحسین کردهاند و. هم فلورانس پیو بازیگر خوبی است و در سالهای اخیر محبوب بسیاری از کارگردانها، هم اندرو گارفیلد در چنین نقشهایی همواره درخشیده است. با تشکر از دیالوگهای خوب و جنس کارگردانی جان کرولی، فیلم به یک اثر احساسی درجهدو تبدیل نمیشود و اثر جدی قابل دفاع و یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه سالهای اخیر است.
16- زندگیهای گذشته (Past Lives)
- سال اکران: 2023
- کارگردان: سلین سونگ
- بازیگران: گرتا لی، تهاو یو، جان ماگارو، یون جی-هه، چوی وون-یونگ، جونیکا تی. گیبز، فدریکو رودریگز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
کسی انتظار نداشت که اولین فیلم بلند سلین سونگ به یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه قرن 21 تبدیل شود اما «روزهای گذشته» از هر نظر فوقالعاده است. داستان «روزهای گذشته» شاید ساده باشد، اما لایههای زیرین آن با زیبایی محض پیوند خورده است؛ یک فیلم احساسی دربارهی عشق، گذر زمان، دوری، جدایی و بزرگسالی. نورا و هی سونگ در دوران کودکی، دوستان نزدیکی بودند اما با مهاجرت خانوادهی نورا به کانادا، از یکدیگر دور شدند. 24 سال بعد، هی سونگ به نیویورک سفر و با نورا ملاقات میکند، دختری که حالا تبدیل به یک نمایشنامهنویس شده است. آنها 12 سال قبل هم به صورت آنلاین در ارتباط بودند اما دیگر حرف نزدند. حالا هر دو از 30 سالگی عبور کردهاند و نمیتوان انکار کرد که گویی نیمهی گمشدهی یکدیگر هستند. آنها در این ملاقات، خاطرات دوران کودکی خود را هم مرور میکنند.
«روزهای گذشته» دربارهی پیوند دو دوست میپردازد که زمانی دلبستهی یکدیگر بودند اما شرایط و زندگی آنها را تغییر داد. سلین سونگ با زیبایی به این مسئله میپردازد که در یک موقعیت متفاوت، رابطهی این دو به کجا میرسید. نورا و هی سونگ، در مواجهه با یکدیگر، آسیبپذیرتر از قبل هستند، شاید به این دلیل که همان کودک قدیمی را در دیگری میبینند. «روزهای گذشته» این پتانسیل را داشت که به یک اثر غمگین و تراژیک تبدیل شود اما سلین سونگ فیلم را به شکلی ساخته است که ملموس اما ملایم و آرام باشد و اولویت اصلیاش بررسی دو انسان است که از گذشتهی خود دور شدهاند.
گرتا لی و تهاو یو در نقشهای خود شگفتانگیز ظاهر شدهاند و شما به سرعت با نورا و هی سونگ ارتباط برقرار میکنید. خوشبختانه فیلم از کلیشه هم دوری میکند و برداشتی انسانی و واقعگرایانه از زندگی در عصر مدرن ارائه میدهد. لین سونگ در «روزهای گذشته» یکی از دلنشینترین پرترهها از عشق را ارائه میدهد و خود را به عنوان یک فیلمساز خوشآتیه معرفی میکند. اگر به دنبال یک فیلم عاشقانهی متفاوت هستید، «روزهای گذشته» یک تجربهی سینمایی تلخ و شیرین برای شما خواهد بود و یاد و خاطرهی عشقها و زخمهای کهنه را زنده میکند. این فیلم 5 نامزدی گلدن گلوب بهدست آورده است و احتمالا نامزد جایزهی اسکار بهترین فیلم هم خواهد شد.
15- درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
- سال اکران: 2004
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: جیم کری، کیت وینسلت، کریستین دانست، مارک رافلو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
یک فیلم درام عاشقانه علمی-تخیلی از میشل گوندری که در آن، جیم کری و کیت وینسلت یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهی هنریشان را ارائه دادهاند. ماجراها با جوئل (جیم کری) آغاز میشود، مردی درونگرا و آرام را روایت میکند که پس از جدایی دردناک از کلمنتاین کراچینسکی (کیت وینسلت)، معشوقه پرشور و غیرقابلپیشبینیاش، خبری تلخ به گوشش میرسد. او متوجه میشود که کلمنتاین از طریق شرکتی به نام لاکونا، تمام خاطرات رابطهشان را از ذهنش پاک کرده است. جوئل، که از این تصمیم کلمنتاین شوکه و ناراحت شده، تصمیم میگیرد همین کار را انجام دهد و به لاکونا مراجعه میکند تا کلمنتاین را از ذهنش حذف کند. این فرایند در حالی که جوئل خوابیده آغاز میشود و خاطراتش بهتدریج پاک میشوند، اما داستان از اینجا پیچیدهتر میشود.
در حین این فرایند، جوئل در ذهنش با خاطرات گذشتهاش از کلمنتاین روبهرو میشود و شروع به بازنگری در لحظات خوب و بد رابطهشان میکند. در همین حال، شخصیتهای دیگری مانند دکتر هوارد (تام ویلکینسون)، مدیر لاکونا، و کارکنانش از جمله پاتریک (الایجا وود)، استن (مارک رافلو) و مری (کرستن دانست) درگیر ماجرا میشوند و زندگی شخصیشان با کارشان گره میخورد. جوئل در ناخودآگاهش با تصمیمش برای پاک کردن خاطرات مبارزه میکند و این تجربه او را به تأمل در عشق، از دست دادن و هویت وامیدارد. فیلم با روایتی غیرخطی و ترکیبی از واقعیت و خیال پیش میرود و رابطه جوئل و کلمنتاین را از زوایای مختلف نشان میدهد.
«درخشش ابدی یک ذهن پاک»، فیلم عاشقانهی غمگین، ناخوشایند و پرجزئیاتی است که در نهایت، پایان تلخ و شیرینی را برای بیننده رقم میزند. فیلم میخواهد بازتابی از پیچیدگیهای ذهن انسان ارائه دهد و در این زمینه موفق میشود. یک فیلمنامهی بیمانند دیگر از چارلی کافمن؛ او با داستانی که نوشته، موفق شده است تا احساسات مخاطب را جریحهدار کند و مستقیما قلب ما را هدف قرار میدهد. داستان غیرعادی فیلم در کنار فضای فانتزی-سورئالی که میشل گوندری خلق کرده، «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را به سفری بهیادماندنی تبدیل میکند که آن را به راحتی از یاد نمیبرید.
14- سبکی تحملناپذیر هستی (The Unbearable Lightness of Being)
- سال اکران: 1988
- کارگردان: فیلیپ کافمن
- بازیگران: دانیل دی-لوئیس، ژولیت بینوش، لنا اولین، لاسلو سابو، توماش بورکووی، استلان اسکاشگورد، دانیل اولبریخسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی میلان کوندرا، «سبکی تحملناپذیر هستی» داستان توماس (دانیل دی-لوئیس)، جراح روشنفکری را روایت میکند که به تعهد عاطفی علاقهمند نیست و با زنان متعددی از جمله سابینا (لنا اولین)، هنرمندی آزاداندیش و معشوقهای قدیمی، رابطه دارد. زندگی او زمانی تغییر میکند که با ترزا (ژولیت بینوش)، دختری ساده و عکاس از شهری کوچک، آشنا میشود. ترزا با صداقت و آسیبپذیریاش به توماس نزدیک میشود و برخلاف میل اولیه او، این دو ازدواج میکنند، اما رابطهشان تحت تاثیر سبک زندگی توماس و تفاوتهای شخصیتیشان پیچیده میشود.
با وقوع بهار پراگ (دورهای از گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی در چکسلواکی) و سپس سرکوب آن توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی، زندگی این سه نفر دستخوش تحولات سیاسی و شخصی میشود. توماس، ترزا و سابینا به سوئیس مهاجرت میکنند، اما ترزا با حس غربت و خیانتهای توماس به ستوه میآید و به چکسلواکی بازمیگردد. توماس نیز که نمیتواند او را رها کند، دنبالش میرود و این تصمیم آنها را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. فیلم با تمرکز بر روابط این مثلث عاشقانه و تأثیرات تاریخ بر زندگی شخصیشان پیش میرود و انتخابهای آنها را در برابر پسزمینهای از عشق، آزادی و مسئولیت نشان میدهد.
13- بقایای روز (The Remains of the Day)
- سال اکران: 1993
- کارگردان: جیمز آیوری
- بازیگران: اما تامسون، آنتونی هاپکینز، جیمز فاکس، کریستوفر ریو، هیو گرانت، بن چاپلین، مایلز ریچاردسن، جان ساویدنت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از 100
یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه جیمز آیوری که این روزها کمتر کسی آن را به یاد میآورد. «بقایای روز»، داستان زندگی استیونز (آنتونی هاپکینز)، پیشخدمتی متعهد و وظیفهشناس را روایت میکند که در عمارتی اشرافی در انگلستان دهه 1930 مشغول به کار است. او تمام زندگیاش را وقف خدمت به لرد دارلینگتون (جیمز فاکس) کرده و با دقت و انضباط بینقص، وظایفش را انجام میدهد. در این میان، ورود خانم کنتون (اما تامپسون)، سرپیشخدمت جدید، زندگی استیونز را بهتدریج تحت تاثیر قرار میدهد. کنتون با خوشرویی و گرمایش، نقطه مقابل سردی و حرفهایگرایی افراطی استیونز اسا و به مرور رابطهای پیچیدهای میان این دو شکل میگیرد.
داستان در دو بازه زمانی روایت میشود: گذشته، که اوج خدمت استیونز در عمارت و فعالیتهای سیاسی لرد دارلینگتون در آستانه جنگ جهانی دوم را نشان میدهد، و حال، که استیونز در دهه 50 میلادی، پس از فروخته شدن عمارت به یک آمریکایی به نام لوئیس (کریستوفر ریو)، راهی سفر میشود تا با کنتون ملاقات کند. این سفر فرصتی برای بازنگری در زندگی اوست، در حالی که خاطرات گذشته، از جمله وفاداری کورکورانهاش به دارلینگتون و احساسات سرکوبشدهاش نسبت به کنتون، ذهنش را پر میکند. فیلم با ظرافت به زندگی این دو شخصیت و انتخابهایی که آنها را شکل داده میپردازد و با تشکر از بازی استادانهی اما تامسون و آنتونی هاپکینز، به سرعت با این شخصیتها ارتباط برقرار میکنید.
12- در حالوهوای عشق (In the Mood for Love)
- سال اکران: 2000
- کارگردان: وونگ کار وای
- بازیگران: مگی چانگ، تونی لیانگ، جو چیانگ، چین تسی-آنگ، پائولین سان، روی چیونگ، ربکا پن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
فیلمی مملو از قدمزدنهای صحنه آهسته، شخصیتهای ژرفاندیش، موسیقیهای فراموشنشدنی، نجواها، بخارها و دودهای زیر چراغهای نئونی و ترکیببندیهای نقاشانه. این ساختهی وونگ کار وای، فیلمی ناب و اصیل در مدح عشق، آسیبپذیری و تقلا برای یافتن همدم است. «در حال و هوای عشق» داستان با چو مو-وان (تونی لیانگ) آغاز میشود که به روزنامهنگاری مشغول است و همراه با همسرش به آپارتمانی جدید نقل مکان میکند و در همان ساختمان با سو لی-ژن (مگی چانگ)، زنی متاهل و زیبا که منشی یک شرکت است، آشنا میشود. هر دو متوجه میشوند که همسرانشان، که اغلب به بهانه کار غایبند، با هم رابطهای پنهانی دارند. این کشف مشترک، چو و سو را به هم نزدیک میکند و آنها شروع به گذراندن وقت با یکدیگر میکنند، ابتدا برای تسلی خاطر و بعدتر برای عشق.
رابطه چو و سو در فضایی از تنهایی و دلتنگی شکل میگیرد؛ آنها با هم غذا میخورند، درباره زندگی صحبت میکنند و حتی وانمود میکنند که همسران خیانتکارشان هستند تا احساساتشان را درک کنند. با این حال، هر دو از ابراز کامل احساساتشان به یکدیگر خودداری میکنند و در مرز بین دوستی و عشق باقی میمانند. این رابطه شکننده با فشارهای اجتماعی، ترس از قضاوت و وفاداری به اصول شخصیشان پیچیدهتر میشود. وونگ کار وای با استفاده هوشمندانه از فضاهای بسته آپارتمان و راهروها، حس انزوا و محدودیت را در زندگی دو شخصیت اصلی به نمایش میگذارد و بار دیگر مهارت خود در ساخت آثار شاعرانه را به رخ میکند.
11- بربادرفته (Gone with the Wind)
- سال اکران: 1939
- کارگردان: ویکتور فلمینگ
- بازیگران: کلارک گیبل، ویوین لی، لسلی هاوارد، اولیویا دی هاویلند، توماس میچل، باربارا اونیل، هتی مکدنیل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.2 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
یکی از شاهکارهای ژانر و فیلمهای عاشقانه برنده اسکار که احتمالا با آن آشنایی دارد. «بربادرفته» در آستانه جنگ داخلی آمریکا آغاز میشود و داستان اسکارلت اوهارا (ویوین لی)، دختری زیبا و خودرأی از خانوادهای ثروتمند را روایت میکند. اسکارلت که عاشق اشلی ویلکس (لزلی هاوارد)، مردی متفکر و متأهل است، با رد شدن عشقش از سوی او روبهرو میشود. در این میان، رت باتلر (کلارک گیبل)، مردی ماجراجو و طعنهزن، وارد زندگی اسکارلت میشود و با وجود تفاوتهایشان، به او علاقه نشان میدهد. با شروع جنگ، زندگی پرزرقوبرق اسکارلت و خانوادهاش در عمارت به هم میریزد و او مجبور میشود برای بقا و بازسازی زندگیاش مبارزه کند.
پس از جنگ، اسکارلت با چالشهای مالی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند و برای نجات عمارت تصمیمات دشواری میگیرد، از جمله ازدواج با مردانی که به آنها علاقه ندارد. رابطه او با رت، که ترکیبی از کشش و تنش است، در طول سالها پیچیدهتر میشود و این دو سرانجام با هم ازدواج میکنند. با این حال، عشق ناکام اسکارلت به اشلی و شخصیت سرسختش، زندگی مشترکشان را تحت تاثیر قرار میدهد. فیلم همانقدر که درام و عاشقانه است، حماسی هم هست. ویکتور فلمینگ اما استادی خود را در زمینهی شخصیتپردازی نشان میدهد، به ویژه در رشد شخصیتی اسکارلت از دختری لوس به زنی قدرتمند. تنها مشکل فیلم، شاید مدت زمان طولانی فیلم (حدود 4 ساعت) آن باشد که تماشایش را سخت میکند.
10- برخورد کوتاه (Brief Encounter)
- سال اکران: 1945
- کارگردان: دیوید لین
- بازیگران: سیلیا جانسون، تروور هاوارد، استنلی هالووی، جویس کری، اورلی گرگ، مارگارت بارتون، آلفی بیس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
«برخورد کوتاه» داستان لورا جسون (سلیا جانسون)، زنی متاهل را روایت میکند که در حومه انگلستان زندگی آرامی با همسرش و فرزندانش دارد. یک روز، در ایستگاه قطار، او بهطور اتفاقی با دکتر الک هاروی (تروور هاوارد)، مردی متاهل و خوشبرخورد، ملاقات میکند. این برخورد ساده به ملاقاتهای بعدی منجر میشود و آنها هر پنجشنبه در ایستگاه یا شهر با هم وقت میگذرانند. آنچه بهعنوان دوستی آغاز میشود، بهتدریج به احساسی عمیقتر تبدیل میشود که هر دو را غافلگیر میکند.
لورا و الک، با وجود تعهد به زندگی خانوادگیشان، درگیر کشمکشی عاطفی میشوند و لحظات کوتاهی از صمیمیت را تجربه میکنند، از چای خوردن در کافه تا گشتوگذار در شهر. اما این رابطه با احساس گناه، ترس از رسوایی و آگاهی از محدودیتهایشان همراه است. لورا از طریق روایت درونیاش، که بهصورت فلاشبک ارائه میشود، این ماجرا را برای مخاطب بازگو میکند و نشان میدهد چگونه این دیدارهای کوتاه زندگیاش را زیر و رو کرده است. فیلم رابطه لورا و الک را به شکلی واقعگرایانه و البته دردناک به نمایش میگذارد. عشق آنها در سادگی و محدودیت تعریف میشود؛ نه با ژستهای بزرگ، بلکه با مکالمات روزمره و لحظههای کوچک مثل خندههای مشترک یا تردیدهای ناگهانی. این تصویر از عشق، که بین اشتیاق و خویشتنداری گرفتار است، به فیلم حسی تلخ و شیرین میبخشد و شیمی بین دو بازیگر اصلی، آن را باورپذیر میکند.
9- عشق (Amour)
- سال اکران: 2012
- کارگردان: میشائل هانکه
- بازیگران: ژان-لویی ترنتینیان، امانوئل ریوا، ایزابل هوپر، لوران کاپهلوتو، کارول فرانک، دوروتا کولاک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
فیلم تحسینشدهی میشائل هانکه، شاید یکی از غمانگیزترین فیلمهای عاشقانهی تاریخ باشد؛ قصه پیرامون زوج سالخوردهای به نام جرج (ژان-لویی ترنتینیان) و اَن (امانوئل ریوا) اتفاق میافتد که تقریبا همهی سالهای بزرگسالی خود را کنار یکدیگر در آرامش گذراندهاند. عشق آنها اما زمانی رو به سیاهی میرود که اَن سکته مغزی میکند و حالا دیگر نمیتواند حرکت کند و فشاری که به او و جرج وارد میشود، ازدواج آنها را به چالش میکشد. با وجود سن بالا و ضعف خودش، متعهد میشود که از آن در خانه مراقبت کند و از فرستادن او به آسایشگاه خودداری میکند، حتی وقتی وضعیت آن بهتدریج بدتر میشود.
با پیشرفت بیماری، رابطه این دو با چالشهای جسمی و عاطفی بیشتری روبهرو میشود. جرج با صبر و فداکاری تماموقت کنار آن میماند، در حالی که آن، که زمانی زنی مستقل و باوقار بود، با از دست دادن تواناییهایش دستوپنجه نرم میکند. دخترشان اوا (ایزابل هوپر)، که زندگی مستقلی دارد، گهگاه به دیدار میآید، اما فاصله عاطفی او با والدینش مشهود است.
این ساختهی میشائل هانکه ، ایدهی «تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند» را به شکل عمیقتری بررسی میکند و چالشهای عشق و ازدواج را در مرکز توجه قرار میدهد؛ اکثر آدمها به خاطر عاشق حاضر میشوند کارهای دیوانهواری انجام دهند، کارهایی که حتی با شخصیت و آرمانهای آنها همسو نیست. فیلم عشق، تاثیرگذار و غمانگیز است و حتی اگر به آثار عاشقانه علاقهای ندارید، توصیه میکنیم که آن را تماشا کنید.
8- ستارهای متولد شده است (A Star Is Born)
- سال اکران: 2018
- کارگردان: بردلی کوپر
- بازیگران: بردلی کوپر، لیدی گاگا، سام الیوت، اندرو دایس کلی، دیو چپل، برکا فیلد، آنتونی راموس، مایکل هارنی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
«ستارهای متولد شده است» (2018)، در واقع چهارمین بازسازی از فیلم کلاسیک اصلی (1937) است که ابتدا قرار بود توسط کلینت ایستوود کارگردانی شود و بیانسه در نقش الی بازی کند، اما به دلیل بارداری او و مشکلات برنامهریزی، پروژه متوقف شد. بردلی کوپر که برای اولین بار کارگردانی را تجربه میکرد، سال 2015 وارد پروژه شد و لیدی گاگا را پس از دیدن اجرای او در یک مراسم خیریه انتخاب کرد. داستان با جک (بردلی کوپر)، خواننده و نوازندهای مشهور اما درگیر اعتیاد و الکل آغاز میشود که یک شب در یک کلوپ محلی با الی (لیدی گاگا)، خوانندهای بااستعداد اما گمنام، آشنا میشود.
جک که تحت تأثیر صدای بینظیر و صداقت الی قرار میگیرد، او را به دنیای موسیقی حرفهای دعوت میکند و این دو بهسرعت رابطهای عاشقانه و همکاری هنری را آغاز میکنند. الی که ابتدا بهعنوان پیشخوان برای جک روی صحنه میرود، با تشویق او و مدیر برنامهاش بابی (سم الیوت)، کمکم به ستارهای در حال ظهور تبدیل میشود، این در حالی است که جک هر روز به سقوط نزدیکتر میشود. عشق در «ستارهای متولد شده است»، نیرویی دوگانه است، نیرویی الهامبخش که میتواند ویرانگر هم باشد. رابطه جک و الی با خلاقیت و حمایت متقابل آنها پیوند خورده است اما با اعتیاد جک و فشار شهرت، شکنندگیاش نمایان میشود. فیلم نشان میدهد که عشق واقعی گاهی نیازمند فداکاری است، چه در قالب تشویق الی توسط جک برای دنبال کردن رویاهایش، چه در تلاش الی برای نجات جک از خودش.
7- خرچنگ (The Lobster)
- سال اکران: 2015
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- بازیگران: کالین فارل، ریچل وایس، بن ویشاو، لئا سیدو، جان سی ریلی، اشلی ینسن، الیویا کلمن، جسیکا باردن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از 100
«خرچنگ» یک تفاوت ویژه با آثار دیگر این مقاله دارد، از این جهت که کمدی سیاه است یا شاید بهتر باشد بگوییم کمدی تراژی و در فهرست فیلمهای کمدی رمانتیک هم میتواند قرار بگیرد. این فیلم درخشان روابط انسانی و میانفردی را از زوایای تازهای مورد بررسی قرار میدهد. زمانی که همسرِ «دیوید» (کالین فارل) او را برای یک مرد دیگر ترک میکند، به یک هتل منتقل میشود و آنجا به وی میگویند که انسانهای مجرد، تنها 45 روز فرصت دارند تا یک شریک برای خود پیدا کنند؛ در غیر این صورت، به یک حیوان تبدیل میشوند. همانطور که از نام فیلم مشخص است، دیوید انتخاب میکند که اگر نتوانست شریک مناسبی پیدا کند، به یک خرچنگ تبدیل شود.
در این هتل/درمانگاه، بیماران (حداقل در دنیای فیلم با آدمهای مجرد همچون بیمار برخورد میشود) به مراسم رقص میروند، واکاوی میشوند و فیلمهای پروپاگاندایی پیرامون مفید بودن روابط زنانشویی تماشا میکنند. فضای این درمانگاه، سرد و بیروح است؛ روابط کالبدشکافی میشوند و زیر ذرهبین قرار میگیرند. با معرفی شخصیتهای دیگر و روشن شدن جزئیات داستانی بیشتر، دوگانگی روابط و اینکه چه چیزی رابطههای انسانی را شکل میدهد، مورد ارزیابی مجدد قرار میگیرد.
«خرچنگ» یک تحلیل جامع در رابطه با یکی از مرموزترین خواستههای انسانی است: میل به عاشق شدن و عشق ورزیدن. در دنیایی که حالا به تسخیر شبکههای اجتماعی در آمده است، استانداردهای زیبایی مصنوعیتر از همیشه جلوه میکنند و زندگی هم چندان آسان نیست (دغدغههای اقتصادی، زمانی که صرف کار کردن میکنید و مسائل مختلفی که باعث نگرانی شما هستند)، لانتیموس موفق شده تا روانِ انسان مدرن را از زاویهی دیگری به تصویر بکشد و حتی تفکرات جوامع سنتی نسبت به ازدواج را نقد کند. فیلم میخواهد احساساتی که منجر به یک رابطهی عاشقانه میشوند را هم بررسی کند و این سوال را بپرسد که اصلا چه اتفاقی رخ میدهد که این احساسات ساخته میشوند و در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا عشق را شکل دهند.
6- ترک لاس وگاس (Leaving Las Vegas)
- سال اکران: 1995
- کارگردان: مایک فیگیس
- بازیگران: نیکلاس کیج، الیزابت شو، جولیان سندز، ریچارد لویس، والریا گولینو، استون وبر، امیلی پروتکتر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
«ترک لاس وگاس» دربارهی دو انسان شکستخورده است که میخواهند یکدیگر را به مسیر بهتری در زندگی ببرند. بن سندرسون (نیکلاس کیج)، یک نویسندهی هالیوودی است که خانواده، دوستان و شغل خود را برای سوءمصرف الکل از دست داده است. او که به بنبست رسیده، به لاس وگاس نقلمکان میکند تا با نوشیدن هرچه بیشتر الکل، خود را به مرگ نزدیک کند اما با زنی به نام سِرا (الیزابت شو) آشنا میشود.
رابطهی عاشقانهی متفاوتی میان این دو شکل میگیرد و آنها یکدیگر را برای رفتارهایشان موردانتقاد قرار نمیدهند زیرا هیچکدام نمیخواهند قضاوت شوند. بن نمیخواهد کسی به او بگوید نوشیدن الکل را کنار بگذارد و سِرا دوست ندارد کسی به خاطر شغلش، او را انسان بدی فرض کند. با گذر زمان، آنها نسبت به وضعیت یکدیگر نگران میشوند و تصمیم میگیرند به هم کمک کنند.
«ترک لاس وگاس» یک فیلم عاشقانهی معمولی نیست زیرا ساختار و کلیشههای رایج این ژانر را ندارد. رابطهی دو شخصیت اصلی ناشی از سرخوردگی، دلسردی مشترک و مقاومت آنها در برابر تغییر است. آنها دو انسان خودویرانگر و خودآزار هستند که فکر میکنند مبارزه را باختهاند و هیچ شانسی برای شروع مجدد ندارند اما در عین حال، تلاش میکنند تا یکدیگر را از غرق شدن نجات دهند.
5- انتخاب سوفی (Sophie’s Choice)
- سال اکران: 1982
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: مریل استریپ، کوین کلاین، پتر مک نیکول، نینا پولان، یوجین لیپینسکی، ائوگنیوش پریویژینسف
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 78 از 100
«انتخاب سوفی» از آن آثاری است که هرگز بهدرستی درک نشد، بیشتر به این دلیل که علت اصلی شهرت آن ناشی از پیچش داستانی پایانی است؛ اکثر کسانی که فیلم را در گذشته تماشا کردهاند هم آن را به خاطر پایانبندیاش در یاد دارند. با این حال، پیش از آنکه این چرخش غیرمنتظره رخ دهد، فیلم داستان دو مرد را روایت میکند که از قضا هر دو عاشق یک زن شدهاند. استینگو (پیتر مکنیکول)، نویسنده جوانی است که به بروکلین نقلمکان میکند و آنجا با سوفی (مریل استریپ)، مهاجری لهستانی و بازمانده اردوگاه کار اجباری آشویتس، و معشوق او، ناتان لانداو (کوین کلاین) آشنا میشود.
استینگو که در آپارتمانی نزدیک این دو ساکن شده، بهتدریج جذب دوستی عمیق و پیچیده آنها میشود، در حالی که سوفی خاطراتی تلخ از گذشتهاش را با او در میان میگذارد. ناتان، که به نظر میرسد مردی باهوش و جذاب است، با رفتارهای غیرقابلپیشبینی، زندگی مشترکشان را متزلزل و استینگو را به رازهای پنهان این زوج نزدیکتر میکند. مشابه «یک ستاره متولد شده است» و بسیاری از فیلمهای این فهرست، اینجا هم شاهد بررسی زوایای ویرانگر عشق هستیم، عشقی که در سایهی آسیبهای روانی رشد کرده و اگرچه گاهی آرامشبخش است، چندان سالم نیست.
«انتخاب سوفی» به ما یادآوری میکند که عشق به همان اندازه که التیامبخش است، این پتانسیل را دارد که به زنجیری برای اسارت تبدیل شود. اگر فیلم را تماشا نکردهاید، احتمالا فکر میکنید که نام فیلم به انتخابی که باید صوفی انجام دهد اشاره دارد: او باید میان این دو نفر یکی را انتخاب کند اما هنگامی که «انتخاب واقعی» آشکار میشود، این ساختهی آلن جی پاکولا از یک درام عاشقانهی سرد به یک تراژدی تمامعیار تبدیل میشود که به راحتی نمیتوانید آن را فراموش کنید.
4- ولنتاین غمگین (Blue Valentine)
- سال اکران: 2010
- کارگردان: درک سیانفرانس
- بازیگران: میشل ویلیامز، مایک ووگل، رایان گاسلینگ، جن جونز، جان دومن، بن شنکمن، ماریان پلانکت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.3 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از 100
توسعهی «ولنتاین غمگین» بیش از یک دهه زمان برد. درک سیانفرانس فیلمنامه را سال 1998 نوشته بود و ابتدا میخواست میشل ویلیامز و هیث لجر را در نقشهای اصلی داشته باشد، اما پس از درگذشت لجر (2008)، رایان گاسلینگ جایگزین او شد. نکتهی جالب درباره فیلم این است که درک سیانفرانس برای اینکه شخصیتها و رابطهی آنها واقعیتر باشد، از ویلیامز و گاسلینگ درخواست کرد که مدتی با هم زندگی کنند. آنها یک ماه کنار هم بودند و مانند یک زوج واقعی زندگی کردند.
این فیلم غمانگیز، داستان دین (رایان گاسلینگ) و سیندی (میشل ویلیامز)، زوجی را دنبال میکند که زندگی مشترکشان در حال فروپاشی است. دین، مردی است که دیگر رویاهای بزرگی ندارد و سیندی پرستاری است که رابطهی شخصیاش باعث شده تا رویاهایش بیمعنا شوند. فیلم با فلاشبکهایی به گذشته، لحظه آشنایی و عشق آتشین اولیه آنها را به تصویر میکشد، زمانی که دین با گیتارش سیندی را در یک آسایشگاه سالمندان مجذوب خود کرد و سیندی با وجود اینکه در یک رابطهی دیگر بود، به دین دل بست. حالا، در زمان حال، آنها درگیر مشاجرات روزمره و فاصله عاطفی هستند که با گم شدن سگ خانواده و تلاش دین برای نجات ازدواجشان شدت میگیرد.
3- شکستن امواج (Breaking the Waves)
- سال اکران: 1996
- کارگردان: لارس فون تریه
- بازیگران: امیلی واتسون، استلان اسکاشگورد، کاترین کارتلیج، ژان-مارک بر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از 100
«شکستن امواج» فیلم به شدت ناراحتکنندهای است، از آن آثاری که میتواند حال روحی شما را تا مدتی دگرگون کند. بزرگان کلیسا از رفتارهای نامتعارف دخترک رضایت ندارند و اکثر آدمهای دهکده بر این باورند که روانی است تا اینکه بِس (امیلی واتسون) عشق را پیدا و با یان (استلان اسکاشگورد) ازدواج میکند. زندگی دخترک ناگهان دستخوش تغییر میشود و او بینهایت خوشحال است اما این روزهای خوب چندان دوام ندارند. زمانی که همسرش در یک حادثهی دردناک فلج میشود، همهچیز رو به سیاهی و ناامیدی میرود.
بِس از نظر شخصیتی دو ویژگی آشکار دارد: مهرورزی عمیق به خدای خودش که با او مستقیما صحبت میکند و عشق دیوانهوارش به یک مرد که حاضر است برایش هر کاری انجام دهد. او خود را مقصر فلج شدن یان میداند و به این باور قلبی رسیده است که اگر بدن، حیثیت و همه چیزش را فدا کند، همسرش شفا پیدا خواهد کرد. بِس در مسیر تحقق این هدف قدم برمیدارد و کوچکترین اهمیتی به خود نمیدهد.
قربانی کردن خود برای رستگاری دیگران، یکی از مضامینی است که در الهیات به آن پرداخته شده و داستانهای مشهوری پیرامونش وجود دارد اما در «شکستن امواج» با این سوال روبرو هستیم که آیا چنین چیزایی در جامعهی مدرن هم کارکرد دارند؟ مخاطب از همان ابتدا با بِس احساس نزدیکی میکند و اتفاقاتی که برای او رخ میدهد، دردناک است؛ ما حتی امیدواریم که خدای او، این دخترک را از سادهلوحیهایش حفظ کند. در دنیای مدرن هم گاهی معجزه رخ میدهد اما این ساختهی لارس فون تریه بیشتر از اینکه به مسائل دینی بپردازد، ارزش و اهمیت عشق و یک قلب پاک را یادآور میشود و مخاطب را به تفکر وادار میکند.
2- پیش از طلوع (Before Sunrise)
- سال اکران: 1995
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: ایتن هاک، ژولی دلپی، آندره اکرت، هنو پشل، ارنی منگلد، دومنیک کستل، آدام گلدبرگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از 100
یکی از بهترین فیلمهای درام عاشقانه که شاید نیازی به معرفی نداشته باشد. «پیش از طلوع» مانند «ولنتاین غمگین»، قدرتش را از واقعگرایی میگیرد، ریچارد لینکلیتر به بازیگران اصلی، ایتن هاک و ژولی دلپی آزادی عمل داد تا دیالوگها را بداههپردازی کنند و این مسئله به حس طبیعی فیلم کمک زیادی کرد. داستان درباره جسی (ایتن هاک)، یک جوان آمریکایی، و سلین (ژولی دلپی)، دانشجوی فرانسوی است که یک روز، در قطاری به مقصد وین بهطور اتفاقی با هم آشنا میشوند. جسی که پس از سفری به مادرید در راه بازگشت به آمریکا است و قرار است صبح روز بعد از وین پرواز کند.
او پس از گفتوگویی کوتاه و صمیمی، از سلین دعوت میکند تا شب را با او در خیابانهای وین بگذراند. سلین که در راه پاریس است، با تردید موافقت میکند و این دو قدمزنان در شهر، از کافهها و پلها تا کوچههای خلوت، شروع به کشف یکدیگر میکنند. عشق در «پیش از طلوع» بهعنوان جرقهای زودگذر اما عمیق به تصویر کشیده میشود که در محدودیت زمان و مکان شکوفا میشود. رابطه جسی و سلین از طریق گفتوگوهای صادقانه و لحظههای کوچک صمیمیت شکل میگیرد، و این سادگی، عشق را واقعیتر و قابللمستر میکند.
1- کازابلانکا (Casablanca)
- سال اکران: 1942
- کارگردان: مایکل کورتیز
- بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن، پل هنرید، کلود رینس، جان کوالن، سکه ساکال، سیدنی گریناستریت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 99 از 100
یک شاهکار تمام عیار و یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه کلاسیک. ریک بلین (هامفری بوگارت)، یک سرباز سابق جنگ داخلی اسپانیا است که دیگر توان مبارزه علیه فاشیسم را ندارد. او حالا یک کافه را در مراکش اداره میکند و به نازیها، پناهجویان و آدمهای فرسوده سرویس میدهد. بلین دیگر آن آدم گذشته نیست، او بیتفاوت و بدبین شده است. سپس، معشوقهی قدیمی ریک از راه میرسد، ایلسا (اینگرید برگمن) و همسرش ویکتور (پل هنرید) که رهبر جنبش پایداری چکسلواکی است و نازیها در تعقیب وی هستند. آنها به مدارک و گذرنامه نیاز دارند تا بتوانند به ایالاتمتحده برسند. ریک هنوز هم عاشق ایلسا است و الیسا همچنان عاشق او. عشقی که پس از سالها، آتش آن دوباره برافروخته شده است، وجود ریک را میسوزاند اما در عین حال به او کمک میکند تا پوچی و سیاهی عمیقی که وجودش را فراگرفته است درمان کند.
«کازابلانکا» از آنچه در ظاهر نشان میدهد، فیلم عمیقتری است. یکی از آخرین تغییراتی که در فیلمنامه رخ داد، اضافه کردن سکانس فلشبکی بود که در آن، روزهای اولیهی رابطهی عاشقانهی ریک و ایلسا در پاریس اشغالی را مشاهده میکنیم («همهی جزئیات را به خاطر میآورم، ژرمنها خاکستری پوشیده بودند، تو آبی»). ما میدانیم که آنها این عشق را برای جنگ قربانی خواهند کرد اما آن فلشبک به ما یادآوری میکند که این عشق را نمیتوان فراموش کرد و پشتسر گذاشت. عشق اینجا با فداکاری رابطهی نزدیکی دارد. رابطه ریک و ایلسا، که از خاطرات عاشقانه پاریس سرچشمه میگیرد، با حسرت، از دست دادن و رها کردن تعریف شده و دیدار دوباره آنها نشان میدهد که عشقشان هرگز خاموش نشده، اما با واقعیتهای بزرگتر مثل جنگ در تضاد است. عشق واقعی گاهی به معنای رها کردن است و هیچ فیلمی بهتر از «کازابلانکا» این حقیقت را به ما یادآور نمیشود.
منبع: دیجیکالا مگ, collider
source