فرزانه طاهری یکی از بهترین مترجمان ایران، کسی که سالها با هوشنگ گلشیری از نامدارترین قصهنویسان ایران زندگی کرد، در طول دست کم سه دههی اخیر آثار بسیاری به فارسی برگردانده و ویرایش کرده است. ترجمههای فرزانه طاهری که تا به حال هزاران نسخه فروش کرده، خواهان بسیار دارد و جزو کتابهای محبوب اهل کتاب هستند که در ادامه معرفی میشوند. اما پیش از آن زندگیاش را مرور میکنیم.
وقتی از جلوی ساختمانهای شهرک اکباتان عبور میکنیم، یاد زندگی فرزانه طاهری و هوشنگ گلشیری یکی از قلههای قصهنویسی ایران بیدار میشود. او همواره تلاش کرده زیر نام و سایهی همسرش قرار نگیرد، بر خلاف باقی همسران روشنفکران خود را وقف شوهرش نکند، محکم و استوار به پیش برود و آثار متعددی ترجمه و ویرایش کند تا به یکی از بهترین مترجمهای ایرانی تاریخ تبدیل شود.
فرزانه در میانهی آبانماه سال 1337 در خانوادهای از طبقهی متوسط به دنیا آمد. پدرش افسر شهربانی و مادرش خانهدار و کتابخوان بود. او هم مثل همسن و سالهایش در کلاسهای انشاء و ادبیات فارسی سعی میکررد نمرهی قبولی بگیرد. خودش در خانه با مطالعهی کتابهای پدر و مادرش شعرای نامی مثل فروغ فرخزاد، احمد شاملو، نادر نادرپور و… را شناخت. در دوران دبیرستان دبیر ادبیات فارسیاش به خاطر اینکه کلمهای را اشتباه تلفط کرده بود مردودش کرد.
ولی زبان انگلیسی را از اول دبستان در مدرسهی هدف خواند. در دوران دبیرستان دیپلم زبان انگلیسی را گرفت. آقای روحی معلم زبان سال آخر دبیرستان شوق او به ادبیات انگلیسی را زنده کرد.
در کنکور سال 1354 شرکت کرد و در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. تابستان یک سال بعد دو ماه در کالجی در لندن گذراند. بعد از چهار سال تحصیل در بهمن ماه سال 1358 فارغالتحصیل شد.
بعد از پایان تحصیل در دانشگاه با بزرگانی مثل آذر نفیسی، عباس میلانی، شهران طبری، محمد رضا نفیسی، هوشنگ گلشیری و فرسته داوران هفتهای یک روز متون کهن میخواند و به قابلیتهای گستردهی زبان فارسی آگاه میشد.
در مرکز نشر دانشگاهی استخدام شد و هشت سال بیوقفه ویرایش کرد. اولین ترجمههایش تکالیف دانشگاهی بودند نخستین ترجمهای نقدی بر آثار معاصر آمریکای لاتین بود که هیچوقت منتشر نشد. ولی کم کم آثار خواندنی و ماندگاری در حوزهی ادبیات، روانشناسی، معماری و شهرسازی و علوم سیاسی روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد.
بهترین ترجمههای فرزانه طاهری که باید بخوانید
1- «درسگفتارهای ادبیات اروپا / استیونس، آستن، پروست، جویس، دیکنز، فلوبر، کافکا»
ولادیمر ناباکوف نویسندهی برجستهی روس روز 22 آوریل سال 1899 به دنیا آمد. او رماننویس، قصهنویس، مترجم، منتقد، شاعر، استاد شطرنج و پروانهشناس بود. در خانوادهای قدیمی و اشرافی رشد کرد. پدرش رهبر حزب لیبرال دموکراتیک مشروطه روسیه بود و کتابهای زیادی دربارهی حقوق جزا و سیاست نوشت. از جمله مهمترین کتابهایش «دولت موقت» بود.
ناباکوف پیش از خروج از روسیه در پانزده سالگی دو مجموعه شعر «دو مسیر» و «شعر» منتشر کرد. او همراه خانواده به بریتانیا رفت و با استفاده از بورسی که برایش فراهم شده بود در کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج جانورشناسی خواند اما به سرعت به ادبیات روسیه و فرانسه رو آورد. یک سال بعد از فارغالتحصیل شدن دو مجموعه شعر «خوشه» و «مسیر امپریایی» را روانهی کتابفروشیها کرد.
اولین رماناش که اپیزودیک بود دربارهی پروفسوری روس به نام پنین بود که سال 1957 به ایالات متحده مهاجرت کرد و در دانشگاههای کرنل و نیویورک ادبیات روس و اروپا تدریس میکرد. ناباکوف رمانهای «لولیتا»، «زندگی واقعی سباستین نایت»، «ماشینکا» و… را نوشت. او در «درسگفتارهای ادبیات اروپا / استیونس، آستن، پروست، جویس، دیکنز، فلوبر، کافکا» که در دانشگاه کرنل و کالج ولزلی ارائه شدهاند به نویسندگان نامدار کلاسیک و مدرن پرداخته. آثار جین آستین، چارلز دیکنز، گوستاو فلوبر، رابرت لویی استیونس، مارسل پروست، فرانتس کافکا و جیمز جویس را بررسی کرده.
ناباکوف در این درسگفتارها به جای اهمیت دادن به ایدههای کلی به چزئیات داستانها اهمیت داده. او دربارهی شیوهی کارش گفته: «در دوران تفعالیتام در دانشگاه سعی کردهام اطلاعات ذقیق دربارهی جزئیات در دسترس دانشجویان قرار دهم.»
نویسندهی نامدار روس در این درسگفتتارها از جنبههای گوناگون و با روشی خاص به سراغ ادبیات رفته. او معتقد بود نویسندهی خوب ترکیبی از داستانگو، معلم و افسونگر است. این سه جنبه وقتی در وجود نویسندهای درهمآمیزند نوشتههایش خواندنی خواهند شد. آثاری هستند که از تفکر خشک و روشن و برنامهریزی شده خلق شدهاند مثل رمان «منسفیلدپارک».
نگاه ناباکوف به ادبیات و توجهاش به جزئیات داستانها باعث شده تا درسگفتارهای او برای اهل ادبیات، رمانخوانها و کسانی که قصد دارند قصهنویس شوند خواندنی و پر از نکته باشد.
در بخشی از کتاب «درسگفتارهای ادبیات اروپا / استیونس، آستن، پروست، جویس، دیکنز، فلوبر، کافکا» که توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«سالهای کرنل برای ناباکوف سالهای پرباری بود. بعد از رسیدن به آنجا حافظه، سخن بگو را تمام کرد. در حیاط پشتی در ایتاکا بود که همسرش نگذاشت او صفحات دشوار آغاز لولیتا را بسوزاند، و در سال 1953 آن را به پیان رساند. داستانهای شاد و شنگول پنین را تماما در کرنل نوشت، پژوهشهای سترگش برای ترجمه یوگنی انهگین را عمدتا در کتابخانههای همان دانشگاه انجام داد.»
2- «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»
محمد مصدق اولین رهبر آزادیخواه خاورمیانه، یکی از شناختهشدهترین رجال سیاسی تاریخ کشور، نخستوزیر ایران در فاصلهی هشت اردیبهشت 1330 تا بیست و پنج تیر 1330 و بیست و یک تیر 1331 تا بیست هشت مرداد 1332 از حامیان نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت بود.
او در خانوادهای ثروتمند و وابسته به سلسهی قاجار رشد کرد. والی شیراز بود، به مخالفت با کودتای سوم اسفند 1299، نخستوزیری و سلطنت رضاشاه پرداخت و تبعید شد. به تعبیر سیاستمداران، مورخان و روزنامهنگاران برجسته الگوی جمال عبدالناصر و سالوادور آلنده بود و جبروت امپراطوری بریتانیا را به سخره گرفت و آن را در دادگاه بینالمللی لاهه محکوم کرد.
در طول هفت دهه که از کودتای بیست و هشت مرداد سال 1332 میگذرد نویسندگان، محققان، پژوهشگران و روزنامهنگاران ایرانی و خارجی مقالات، گزارشها، رسالهها و کتابهای زیادی دربارهی علل و چرایی بروز کودتا و سقوط دولت مصدق نوشته و منتشر کردهاند. یکی از آنها «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران» به قلم دکتر محمد علی همایون کاتوزیان است. او روز 26 آبان سال 1321 در تهران به دنیا آمد. دکتر کاتوزیان اقتصاددان، تاریخنگار، محقق علوم سیاسی، منتقد ادبی و استاد دانشگاه آکسفورد است.
نویسنده در کتاباش زندگی سیاسی محمد مصدق و نهضت ملی ایران را شرح داده و نقد کرده است. او معتقد است تاریخ ایران بر بستر استبداد شگل گرفته و مشخصهی اصلیاش جدایی کامل حکومت از جامعه و طبقات اجتماعی بوده و فرجام همهی قیامها هرج و مرج شده. حتی وقتی مصدق به نخستوزیری رسیده در بر همان پاشنه میچرخیده با این تفاوت کرده کردم پشت دولت بودند. او دو سال و نیم بر مسند قدرت بود و با بحران بینالمللی دست و پنجه نرم میکرد.
جبههی ملی دوم هم تنها نمایندهی نهضت ملی نبود. این جبهه که اشتباهات فراوانی مرتکب شد بعد از انتقاد مصدق منحل شد. نخستوزیر ساقط شده سعی کرد جبههی ملی سوم را در سال 1344 تشکیل دهد که با دستگیری اکثر رهبران و فعالان تیرش به سنگ خورد.
در بخشی از کتاب «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران» که توسط نشر مرکز منتشر شده و از ترجمههای شاخص فرزانه طاهری، میخوانیم:
«مصدق در سرتاسر زندگیاش هر زمان که لازم بود، به استقبال خطر میرفت و هر زمان که میدید خطر کردن حاصلی به بار نمیآورد، کاملاً عقبنشینی میکرد. شاه، که از ارتباط مصدق با مشروطهخواهان باخبر بود، روزی از او خواست کاری کند که میانهٔ بهبهانی با شاه خوب شود. مصدق هم به صراحت تمام که باز از ویژگیهای برجستهای بود که تا پایان عمر از دست نداد پاسخ داد که بازار گرم بهبهانی از آنجاست که متاعی میفروشد که نامش مشروطیت است.»

260,000
247,350 تومان
3- «کلیسای جامع / و چند داستان دیگر»
ریموند کارور یکی از مهمترین نویسندگان آمریکا که داستان دههی 80 میلادی ایالات متحده را نجات داد، الگو و دلیل راه نویسندگان جوان است. او که استاد گونهی ادبی داستان کوتاه و سبک مینیمال است، نوشتههایش با بیشترین میزان از حذف زوائد منتشر شدهاند.
در قصههای او نشانهی کمی از تعلیق و هیجان وجود دارد. بهترین و بدترین رویدادها آرام و بیسروصدا اتفاق میافتند. انگار آب از آب تکان نخورده. شخصیتهای کارور که از میانهی ایالات متحده سربرآوردهاند و احساس خطر و فقدان همواره به کارهای روزانه، روح و جسم و هویتشان چنگ میاندازد در انتهای داستانها رها میشوند تا خواننده در فکر جستوجوی رازهای شخصیتها بمانند. توصیح ندادن بیشازحد باعث جذاب شدن قصهها شدهاند.
کارور که عاشق چخوف بود در جایی میگوید: «در سالهای دور بعد از خواندن نامهای از چخوف تکان خوردم و تحت تاثیر قرار گرفتم. او به یکی از دوستداراناش توصیه کرده بود لازم نیست دربارهی افراد غیر عادی بنویسد. این گفته زندگی و سیر مطالعاتیام را عوض کرد. از آن موقع سعی میکنم به زندگی مردم عادی در کوچه و خیابان نگاه کنم، از آنها یاد بگیرم و دربارهشان بنویسم.»
کارور 18 ساله بود که ازدواج کرد. همسر 17 سالهاش باردار بود. آه در بساط نداشت. مجبور بود تمام وقت کار کند تا شکم دو بچه و زناش را سیر کند. باید برای یاد گرفتن نوشتن به دانشگاه میرفت اما او کار سخت را انجام داد. برای کسب درآمد چوببری و فروشندگی کرد. وقتی در بیمارستان مرسی شهر ساکرامنتو در ایالت کالیفرنیا سرایدار شب بود در کلاسهای شعر کالج ایالتی ساکرامنتو شرکت کرد. اولین دفتر شعرش به نام «نزدیک کلامث» سال 1968 توسط کلوب ادبیات انگلیسی کالج ایالتی ساکرامنتو منتشر شد. سال 1967 زندگیاش بعد از انتشار قصهای در مجلهی معتبر «فولی» تغییر کرد. به عنوان ویراستار کتب درسی در انجمن تحقیقات علم آمریکا استخدام شد. دو دهه بعد، بعد از اخراج شدن از این موسسه در اکثر دانشگاههای آمریکا به خصوص مدرسهی ادبیات انگلیسی دانشگاه سیراکیوز تدریس کرد.
چخوف و همینگوی اساتید کارور بودهاند. او که آثار این نوابغ و اساتید بیبدیل قصهنویسی را بلعیده بود در داستانهایش همیشه دربارهی زنان و مردانی نوشت که ویران شدهاند و به غار تنهایی، سکوت و انزوا پناه بردهاند و ارتباطشان با دوستان، اعضاء خانواده و … قطع کردهاند. برای آنها خروس همسایه غاز است. خوشی، سعادت، آرامش، مهربانی، عشق، دوستی، همراهی و همدلی در زندگی دیگران وجود دارد و سهم آنها از این چیزها جز حسرت چیزی نیست.
رویا از دستدادگان مستاصل هستند. از اینجا مانده و از آنجا راندهاند. پریشاناند. کلافه هستند. نمیتوانند آرام بگیرند. اضطراب و درماندگی درونشان را مثل موریانه خورده و از ترس اینکه متلاشی نشوند تلاش و تقلا نمیکنند. همچون آب جاری به سویی میروند تا به بلندی یا پرتگاهی برسند، پرت شوند و خلاص.
قصههایی که نویسنده نوشته و در این مجموعه جمعآوری کرده دقیقا دربارهی مشکلات خانوادگی و اختلافات زناشویی نیستند. اگر اینطور بود کودکان باید سهم بیشتری در قصهها میداشتند. داستانهای تصویری بیکموکاست و یگانه از زندگی بیفراز و نشیب، یکنواخت و عاری از هیجان زنان و مردانی است که لاجرم سر و کارشان به دادگاه و جدایی میرسد. همه میگویند داستانهای این کتاب تصویری از جامعهی آمریکا در دهههای 70 و 80 میلادی است ولی اگر بعد از خواندن هر کدام از داستانها با تغییر نام شخصیتها و اندکی اغماض میتوان آنها را تصویری از جامعهی دست کم دو دههی گذشتهی ایران دانست.
این مجموعه که یکی از بهترین کتابهای ریموند کارور است، داستان زندگی چنین افرادی را روایت کرده است. او در هر داستان خوانندگان را روبهروی فردی قرار میدهد که هر چه تلاش کرده نرسیده، عزت نفس از دست داده، برای بروز اتفاقی هولناک لحظهشماری میکند.
در بخشی از کتاب «کلیسای جامع / و چند داستان دیگر» که توسط نشر نیلوفر منتشر شده و یکی از بهترین ترجمههای فرزانه طاهری است، میخوانیم:
«بیل و آرلین میلر زوج خوشبختی بودند. اما گاهبهگاه احساس میکردند که در جمع آشنایانشان فقط خودشان دوتا هستند که انگار به نحوی جاماندهاند: بیل مانده بود با وظایف حسابداریاش و آرلین هم با کارهای منشیگریاش. گاهی باهم حرفش را میزدند، بیشتر وقتی زندگی خودشان را بازندگی همسایههایشان، هریت و جیم استون، مقایسه میکردند. میلرها احساس میکردند که استونها زندگی کاملتر و شادتری دارند. همیشه یا برای شام بیرون میرفتند، یا در خانه مهمان داشتند، یا برای سفرهای کاری جیم به گوشه و کنار مملکت میرفتند.»

4- «پطرزبورگ»
شاهکار آندری بیهلی سال 1913 منتشر شد اما سال 1959 بعد از انتشار نسخهی انگلیسیاش توجه جهانیان را جلب کرد و پر فروش شد. ولادمیر ناباکوف این رمان را در کنار «اولیس»، «مسخ» و «در جستجوی زمان از دست رفته» قرار داد و آنها را رمانهای بزرگ قرن بیستم دانست.
رهن نویسنده برای نوشتن رمانی حجیم نامنظم و آشفته بود. او باور داشت همه به نوعی بیمار هستند. به این خاطر در بخشهای مختلف قصه این باور تکرار شده است. نیکلای آپولونویچ یکی از شخصیتهای رمان جایی میگوید: «یک هفته در خانه با نقاب سیاه بالماسکه نشست و میخواست در شنل سرخ آتشین، با نقاب و خنجری در دست تجلی کند.»
نوشتهی بیهلی اول به صورت پاورقی در یکی از روزنامهها و بعدها به شکل کتاب در دسترس کتابخوانها قرار گرفت.
رمان در شهر پطرزبورگ و در سال 1905 جریان دارد. وقایع و اتفاقات در طول یک هفته روی میدهند. آپولون آپولونویچ سناتور برجسته در حکومت است ولی زندگی شخصیاش نابسامان و آشفته است. همسرش به خوانندهای ایتالیایی نرد عشق باخته و خانه را ترک کرده. پسرش سرکش و یاغی است و آن را لاابالی و پسفطرت میداند. ذهناش همیشه آشفته و مشغول است. روزی که سوار بر کالسکه است مردی عجیب را میبیند که چشمهای غریبی دارد. انگار ملکالموت است.
آپولونویچ دانسجوی فلسفهی کانت است. در اتاقاش کنار مجسمهی کانت مینشیند و مینویسد اما تحت تاثیر یکی از گروههای تروریستی است. میخواهد با استفاده از بمب ساعتی یکی از مقامات عالیرتبه را ترور کند.
در بخشی از رمان «پطرزبورگ» یکی از بهترین ترجمههای فرزانه طاهری که توسط نشر مرکز منتشر شده، میخوانیم:
«آپولون آپولونویچ احساس کرد هوا خفقانآور است؛ فضا به جای هوا آگنده از سرب بود؛ پنداری در آنجا اندیشههایی خوفناک و تحملناپذیر اندیشیده شده بود… چه اتاق ناخوشایندی! و – چه فضای خفقانآوری.»

210,000
201,610 تومان
منبع: دیجیکالا مگ
source