سینما چون این پتانسیل را دارد که مجموع هنرها را در خود جای دهد، مدیوم پرطرفداری است. البته دلایل جذابیت گسترده و عمومی این هنر دلایل گوناگونی دارد. مهمتر از همه اینکه میتواند خود انسان را در برابر خودش قرار بدهد. اما نقل قول، آنچه از دیالوگهای میان شخصیتها (طبعاً در سینمای ناطق) در ذهن مخاطبان میماند، شاید ماندگارترین وجه سینما باشد. اگرچه سینما در وهله نخست زبان تصویر است. در واقع، اشاره به دیالوگهای بخصوص فیلمها که با گذشت زمان به نقل قول تبدیل میشوند، یک جور بازی است که فقط عشاق سینما آن را درک میکنند. یک جور عشقبازی با سینماست. این نقل قولها عموماً آن حرفهایی هستند که در لحظات مهم حساس فیلم از زبان شخصیتی بیرون میآیند که میتواند جان کلام قصه یک فیلم را در خود نهفته داشته باشد. نویسنده عامدانه و آگاهانه آنها را در فیلمنامهاش گنجانده و به دنبال تأثیرگذاری و ماندگاریاش است. این نقل قولها گاهی حتی از یک بازی زبانی فراتر میروند. شاید بتوانند زندگیها و آدمها را دگرگون کنند. نقل قول عاشقانه از دل یک فیلم عاشقانه، به دلیل خاصیت جهانشمول و مهم عشق، جزو پرطرفدارترینها و ماندگارترینهاست.
عشق پدیدهای همگانی است که صرفنظر از هر گونه تفاوتی بین انسانها شکل میگیرد. بنابراین، همه درکش میکنند. اینکه قصه یا نقل قول عاشقانه شاید بیشتر از ژانرهای دیگر طرفدار داشته باشد، به دلیل همین خاصیت جهانشمول و همگانی عشق است. سینما در طی سالیان موفق شده است بعضی از تأثیرگذارترین قصههای عاشقانه را روایت کند، با نقل قولهایی ماندگار که در حافظه تاریخی ما ثبت میشوند. البته سینمای هالیوود به عنوان قدرتمندترین صنعت سینمایی جهان در سالهای اخیر در ژانر عاشقانه دچار افول شده است. شاید چون وضعیت عشق در جوامع انسانی وخیم است. باز هم یک وضعیت مرغ و تخممرغی است که نمیدانی کدام معلول دیگری است. این فهرست پانزده نقل قول عاشقانه برتر در سینما را مجله ووگ بریتانیا بیشتر با تمرکز بر سینمای هالیوود جمعآوری کرده است. اینکه فیلمهایش متعلق به سالهای دورند، به این خاطر است که عشق دیگر اعتبار و عیار سابق را ندارد. چون در زندگی واقعی، دستکم به آن شکلی که زمانی معنایی داشت، دیگر اتفاق نمیافتد، در سینما هم بازتابی ندارد. یا شکست میخورد. بعضی از معروفترین فیلمهای عاشقانه جریان اصلی هالیوود را در این فهرست میبینیم، با نیمنگاهی به سینمای آسیا.
15 نقل قول عاشقانه از سینمای هالیوود، بریتانیا و آسیا
1. بعضیها داغش رو دوست دارند (Some Like It Hot)
یکی از بهترین فیلمها و شاهکارهای کمدی تاریخ سینما، یک عاشقانه جنایی استثنایی محصول 1959 است که خود اقتباسی از یک فیلم فرانسوی از دهه سی میلادی است. «بعضیها داغش رو دوست دارند» ساخته فیلمساز بزرگ بیلی وایلدر با وجود الهامات زیادی که بهخصوص در ژانر کمدی از آن گرفته شده، همچنان اثری منحصربهدر ژانر کمدی است که تم عاشقانه دارد با یک خط داستانی فوقالعاده و یک زوج کمدی زنپوش بینظیر که یک طرفش جک لمون است و طرف دیگر، تونی کورتیس، بهعلاوه نماد جذابیت زنانه در سینمای هالیوود، مرلین مونرو. فیلم داستان دو نوازنده مرد آس و پاس کابارهای را که سال 1929 در دوره ممنوعیت الکل در ایالات متحده در شیکاگو شاهد قتل عام دستهجمعی یک گروه گانگستری میشوند. برای فرار تصمیم میگیرند با لباس مبدل زنانه با یک گروه موسیقی تماماً زنانه از ایالت فرار کنند. خواننده گروه، شوگر کین (مرلین مونرو) است که با این دو ارتباط نزدیکی برقرار میکند، بی آنکه بداند مرد هستند. یک رابطه عاشقانه بین او و جو (کورتیس) شکل میگیرد و مجموعهای از اتفاقات تصادفی بامزه دیگر.
بدیهی است که ترکیب همه اینها «بعضیها داغش رو دوست دارند» را به شاهکاری بیمانند و ماندگار در تاریخ سینمای ایران و فرهنگ عامه تبدیل کند. البته امروز گفتمان فرهنگ عامه این فیلم و بسیاری از فیلمهای دیگر این دوره را به خاطر استانداردهای اخلاقی متفاوتشان نکوهش میکنند. اما صرفاً به این دلیل نمیتوان کل یک اثر را زیر سؤال برد. مثل لحظات خوب و نقل قولهای ماندگارش. «بعضیها داغش رو دوست دارند» لحظه و نقل قول ماندگار زیاد دارد. اما نقل قول عاشقانهای که نویسنده مجله ووگ انتخاب کرده، از سکانس دیدار عاشقانه شوگر و جو است که حالا به جز نقش زنانهاش، نقش یک مرد جذاب شبه کری گرانت را به خود گرفته تا به شوگر نزدیک شود. در این دیدار عاشقانه سوار بر یک قایق که جو لباس نیروی دریایی به تن دارد و شوگر یکی از همان لباسهای معروف مدل مرلین مونرویی، شوگر درباره عشق چیزی میگوید که جو را دیوانه خود میکند.
«اصلاً مهم نیست چقدر طول میکشد. آدمش مهم است.»
2. بربادرفته (Gone With The Wind)
«بربادرفته» (محصول 1939)، ساخته ویکتور فلمینگ، یکی دیگر از آثار مهم و ماندگار تاریخ سینماست که با وجود موفقیتها و رکوردشکنیهایش امروز از سوی فرهنگ کنسل یا بایکوت زیر سؤال رفته است. بهخصوص به خاطر تصویری که از رنگینپوستان و رابطهشان با سفیدپوستان در زمان جنگ داخلی امریکا به نمایش میگذارد. با این حال نمیتوان این شاهکار عاشقانه تاریخی جنگی سینما را که بر اساس یکی از شاهکارهای ادبیات هم ساخته شده و به لحاظ فنی یک دستاورد مهم سینمایی محسوب میشود، نادیده گرفت. بهخصوص خط داستانی عاشقانه و مثلث عاشقانه معروفش را که با زوج ویوین لی و کلارگ گیبل، یک کلاسیک تمامعیار هالیوودی را ساخته است. «بربادرفته» حتی خیلی بیشتر از «بعضیها داغش رو دوست دارند» در فرهنگ عامه، شناختهشده و محبوب است.
لحظات عاشقانه رت باتلر و اسکارلت اوهارا با تمام تنشها و پیچیدگیهایش و با وجود سرنوشت تلخی که دارد، در ذهن عشاق سینما حک میشود. البته مشخصاً مخاطبان رمانتیک سینما. از میان چندین و چند لحظه و نقل قول عاشقانه این اثر اپیک، یکی از دیالوگهای تأثیرگذار و بهیادماندنی شخصیت رت باتلر است که تقریباً در تمام مدت فیلم شخصیتهای دیگر را با جملات تیز و هوشمندانهاش بمباران میکند. همانها که در نهایت اسکارلت را راضی به جفت شدن با او میکند. نقل قول عاشقانه ماندگاری که مجله ووگ انتخاب کرده است، به یکی از بهترین لحظات عاشقانه «بربادرفته» تعلق دارد و از بهترینهاست؛ احتمالاً همان که دل اسکارلت را برده است. البته به جز ثروت ظاهراً تمامنشدنی رت باتلر.
«تو را باید ببوسند، زیاد.»
3. صبحانه در تیفانی (Breakfast at Tiffany’s)
یک عاشقانه مهم و محبوب دیگر در فرهنگ عامه با نماد معصومیت زنانه، ادری هیپبورن که شخصیت هولی گولایتلی دوستداشتنیاش با استایل و لباسهای خاصش در این فیلم هنوز در دنیای مد ستایش میشود. «صبحانه در تیفانی» محصول 1961 یکی از کمدی عاشقانههای ماندگار تاریخ سینما که بلیک ادواردز بر اساس نوولای ترومن کاپوتی چاپ 1958 ساخته است. یکی از موفقترین آثار تاریخ سینما و ژانر کمدی عاشقانه است که هالیوود امروز دیگر مانندش را نمیتواند بسازد. متعلق به دورانی از دست رفته است که حتی امکان بازسازیاش هم ظاهراً وجود ندارد. البته همچون تمام فیلمهای کلاسیک شاخص امروز همچون دو فیلم قبلی با تناسبات فرهنگی اجتماعی امروز در تضاد است و به خاطر شخصیت میکی رونی در فیلم به نژادپرستی متهم میشود. این فیلم هم گرفتار فرهنگ بایکوت است. با این حال، همچون دو فیلم قبلی هنوز یک باشگاه طرفداران جدی دارد و در شبکههای اجتماعی یکی از ترندهای ابدی مرتبط با سینماست.
فیلم داستان دختر جوانی به نام هالی گولایتلی را روایت میکند که در نیویورک به تنهایی زندگی میکند. هالی دختری ساده، زیبا و وحشی تگزاسی است که در پانزده سالگی ازدواج کرده اما بعد از مدت کوتاهی به قصد بازی در فیلم، همسرش را ترک کرده و به هالیوود میرود، اما آنجا هم ماندگار نمیشود و راهی نیویورک میشود. در نیویورک با نویسنده جوانی که پنج سال است چیزی منتشر نکرده، آشنا میشود و در نهایت، این آشنایی منجر به عشق میشود. محبوبیت ابدی فیلم «صبحانه در تیفانی» به طور ویژه به خاطر شخصیت هالی گولایتلی با تمام ویژگیهای ظاهری و شخصیتیاش و پیشرو بودنش در تصویر عشق در دهه شصت میلادی شکل گرفته است. به همین خاطر، ارجاعات زیادی به طرق مختلف به این فیلم داده میشود. از جمله نقل قولهایش که مجله ووگ مهمترینش را از سکانس زیر بارانِ اعتراف عشق نویسنده به هالی گولایتلی برداشته، این است؛ جملهای که هالی را متقاعد به جفت شدن با نویسنده میکند.
«زندگی یک حقیقت است. آدمها عاشق هم میشوند، آدمها به هم تعلق دارند، چون این تنها شانششان برای تجربه شادی حقیقی در این جهان است.»
4. روح (Ghost)
شاید امروز به فیلمهای عاشقانهای مثل «روح» بگویند آبکی اما در ابتدای دهه نود میلادی، این فیلم با عاشقانه فراطبیعی زوج دمی مور و پاتریک سوییزی (که آن زمان به خاطر پرسونای عاشقانهاش در سینما بازیگر محبوبی بود) و ترانه عاشقانه محبوب دهه پنجاهی به نام Unchained Melody به سومین فیلم پرفروش تاریخ سینما تبدیل شد. «روح» ساخته جری زاکر، تجسم یکی از بزرگترین رؤیاهای آدمی یعنی ارتباط با روح یک مرده بود و به همین خاطر با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار کرد. پرداخت به این خط داستانی پرمدعا کمی ضعیف است اما «روح» به خاطر بازیها، موسیقی متن، صحنههای عاشقانه و زیبایی خانم دمی مور که در اندوه عشق از دست رفتهاش رنج میکشد، مورد استقبال قرار گرفت. ترانه Unchained Melody که نسخه اجراشده گروه برادران رایچس محصول 1965 در «روح» استفاده شد، بعد از آن، به نام این فیلم شناخته میشود.
«روح» داستان زوج عاشقی به نام سام ویت (سوییزی) و مالی جنسن (مور) را دنبال میکند. سام در شبی عاشقانه به دست یک ولگرد کشته میشود اما روحش کنار همسرش باقی میماند و سعی میکند از طریق زن شیادی که ارواح را احضار میکند، با او ارتباط برقرار کند. نقل قول عاشقانه معروفی که مجله ووگ از این فیلم انتخاب کرده، از سکانس پایانی معروف دیدار روح سام و مالی است. این آخرین جملهای است که سام پیش از رفتن به جهان باقی به مالی میگوید و مالی در جوابش تکیه کلام معروف سام را به کار میبرد. دیالوگی است که شاید به کرات میان زوجهای عاشق رد و بدل شود اما اهمیتش در این سکانس و لحظه در فیلم «روح» در این است که در لحظه پذیرش مرگ و خداحافظی زوج عاشق از هم گفته میشود.
سام: «دوستت دارم. همیشه دوستت داشتم مالی.»
مولی: «منم.»
5. وقتی هری با سالی ملاقات کرد (When Harry Met Sally)
کمدی عاشقانه محبوب پایان دهه هشتاد میلادی که همچون دیگر فیلمهای این فهرست جزو فیلمهای مهم هالیوود و فرهنگ عامه به حساب میآید و در ژانر کمدی عاشقانه جریانسازی کرده است، همچنان جزو آثار کلاسیک محبوب سینماست. «وقتی هری با سالی ملاقات میکند» نوشته نورا افرون و به کارگردانی راب راینر، با زوج دوستداشتنی بیلی کریستال، کمدین محبوب و مگ رایان که ستاره ژانر کمدی عاشقانه در آن سالها و دهه بعدش بود، سرآغاز جریانی از کمدی عاشقانههای نیویورکی بود که در دهه نود به شکوفایی رسید. فیلم از سال 1977، زمانی که سالی آلبرایت (رایان) و هری برنز (کریستال) هر دو از دانشگاه شیکاگو فارغ التحصیل میشود، شروع میشود و در یک بازه زمانی دوازده ساله رابطه این دو با هم را به تصویر میکشد.
«وقتی هری با سالی ملاقات کرد» به خاطر ایده ناممکن بودن ارتباط دوستانه بین زن و مرد و نگاه واقعگرانهای که به آن داشت، فیلم مهمی درباره روابط عاشقانه و تعریف عشق در دنیای مدرن محسوب میشود. این فیلم هم مثل دیگر فیلمهای این فهرست لحظه و نقل قول قابل توجه کم ندارد. سکانس معروف رستوران یکی از ارجاعات سینمایی اصلی در ژانر کمدی عاشقانه است. نقل قول عاشقانه منتخب مجله ووگ از این فیلم از سکانسی است که در آن هری بعد از سالها به عشق سالی اعتراف میکند و اعترافش را با این جمله تأثیرگذار به پایان میرسد؛ جملهای طلایی که دل سالی را نرم میکند.
وقتی متوجه میشوی که میخواهی باقی زندگیات را با یک آدم سپری کنی، میخواهی باقی زندگیات همین حالا شروع شود.
6. زن زیبا (Pretty Woman)
«زن زیبا» ساخته گری مارشال، یک کمدی عاشقانه محبوب و معروف هالیوودی دیگر در آغاز دهه نود میلادی است که با الهام از قصههای پریان دیزنیوار توانست در زمان اکران چند رکوردشکنی تاریخی را به نام خود ثبت کند و به یکی از فیلمهای ماندگار و مهم تاریخ سینما و ژانر کمدی عاشقانه تبدیل شود. و البته جولیا رابرتس را هم به ستارهای جهانی و فیلمهای کمدی عاشقانه در سالهای بعدی تبدیل کند. «زن زیبا» در ابتدا قرار نبود فیلم شادی باشد. قرار بود قصهای جدی درباره طبقه و جنسیت باشد. اما بعد به یک پروژه بزرگ هالیوودی تبدیل شد که در آن شاهزاده سوار بر اسب سپید به داد شاهدخت در بند میرسد و او را با خود به سرزمین آرزوها میبرد. شاید فیلمنامه جاناتان فردریک لاتن فقط به این شکل میتوانست حرفه هنری این نویسنده را که آن زمان هنوز گمنام بود، بسازد.
«زن زیبا» با فرمول برنده نجات شاهدخت دربند و البته بازی خوب رابرتس و شیمی بهترش با ریچارد گیر در زمان اکران تحسین شد. امروز به خاطر نگاهش به زنان نکوهش میشود اما همچنان با قصه رؤیاییاش که بر خلاف نسخه امروزیاش «آنورا» فیلم تحسینشده شان بیکر نمیخواهد حقایق زندگی را بازگو کند، فیلمی مهم در فرهنگ عامه است. لحظات بهیادماندنیاش مثلاً سکانس معروف خرید از فروشگاهی لوکس هنوز در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و ترانه کلاسیک ساوندترک محبوبش که محصول 1964 و متعلق به روی اوربیسون است، به نام این فیلم در حافظه جمعی مخاطبان سینما ثبت شده است. عنوان فیلم هم از نام این ترانه «ای زن زیبا» الهام گرفته است.
فیلم ادوارد لوئیس (ریچارد گر) را دنبال میکند که شبی سوار بر یک لوتوس اسپیریت در هالیوود بلوارد توقف میکند تا راه را از کسی بپرسد. ویوین (رابرتز) یک کارگر جنسی از راه میرسد و فکر میکند که ادوارد دنبال همراهی برای سپری کردن شب استو ادوارد تحت تأثیر شخصیت ویوین او را با خود به یک هتل مجللش میبرد؛ و بعد از او میخواهد تا نقش همراه را برای او بازی کند تا با هم با شرکای تجاری دیدار کنند. در پایان، ادوارد، مردی عمیقاً درگیر شغل و کار تحت تأثیر وی قرار میگیرد و بین این دو رابطهای عاشقانه شکل میگیرد. زوج گر و رابرتس در «زن زیبا» با نگاهها و دیالوگهای بهیادماندنی و تأثیرگذارشان آنقدر در دل مخاطبان سینما نفوذ کردند که هالیوود چند سال بعد فیلمی به نام «عروس فراری» با حضور این دو در نقش زوجی عاشق ساخت و یک بار دیگر به موفقیت تجاری عمده دست یافت. در «زن زیبا» یکی از لحظات ماندگار فیلم در یک مهمانی کاری اتفاق میافتد که با دیالوگی درخشان بین ادوارد و وی شروع میشود.
ویوین: دیر آمدی.
ادوارد: تو معرکه شدی.
ویوین: تو بخشیده شدی.
7. ناتینگ هیل (Notting Hill)
ژانر کمدی عاشقانه در دهه نود میلادی با «ناتینگ هیل» یکی از بهترین و دوستداشتنیترین فیلمهای این ژانر که جولیا رابرتس را در نقش یک بازیگر در برابر هیو گرانتِ کتابفروش قرار میدهد، پایانی باشکوه داشت. «ناتینگ هیل» با فیلمنامهای از ریچارد کورتیس که فیلمنامه یک دوجین کمدی عاشقانه موفق بریتانیایی دیگر از جمله «چهار عروسی و یک عزا» (Four Weddings and a Funeral) و «واقعاً عشق» (Love Actually) -هر دو با حضو هیو گرانت- را نوشته است، خط داستانی خوب، فضای گرم و صمیمی و شیمی فوقالعاده میان گرانت و رابرتس (که در نهایت ناباوری پشت صحنه خیلی خوبی با هم نداشتند) تبدیل به فیلمی بسیار موفق هم در گیشه و هم نزد منتقدان شد.
«ناتینگ هیل» که همچون دیگر فیلمهای این فهرست یک ترانه ساوندترک بهیادماندنی هم دارد -ترانهای به نام «وقتی هیچی نمیگویی» از رونان کیتینگ- داستان ویلیام تکر، کتابفروشی تنها و مطلقه در ناتینگ هیل لندن را دنبال میکند که همسرش با دوستش به او خیانت کرده است. یک روز یک ستاره سینما به نام آنا اسکات به کتابفروشی ویلیام میآید اما او این بازیگر را نمیشناسد. یک برخورد تصادفی دیگر در خیابان باعث آشنایی بیشتر این دو میشود و کمکم رابطهای عاشقانه بینشان شکل میگیرد. باز هم یک سناریوی رؤیایی که شاید در زندگی واقعی کمتر اتفاق بیفتد، با نگاه صمیمی و نزدیک به زندگی راجر میشل به قصه توانست با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار کندو امروز به کلاسیکی ماندگار در تاریخ سینما تبدیل شود. از میان لحظات و دیالوگهای بهیادماندنی «ناتینگ هیل» مجله ووگ، مهمترین دیالوگ فیلم را انتخاب کرده است که از زبان آنا به ویلیام گفته میشود. دیالوگی که انسان را در خالصانهترین حالتش به نمایش میگذارد. اینکه یک زن به مرد ابراز عشق میکند، برگ برنده فیلم و این نقل قول عاشقانه است.
«من فقط یک دخترم که جلو یک پسر ایستاده و داره بهاش ابراز عشق میکنه.»
8. هوک (Hook)
نقل قول عاشقانه بعدی نه از یک فیلم عاشقانه که فیلم ماجراجویی فانتزی «هوک» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ انتخاب شده است. این فیلم محصول 1991 در واقع، دنباله رمان «پیتر و وندی» (Peter and Wendy) نوشته جی.ام. بری (به چاپ 1911) است که قصهاش در دوران مدرن روایت میشود. «پیتر و وندی» خود نسخه رمان نمایشنامه «پیتر پن» (Peter Pan) که دیزنی با انیمیشن خوب کلاسیکش آن را در ذهن ما ثبت کرده است. «هوک» که دنباله لایو اکشن قصه پیتر پن است با وجود نامهای بزرگی مثل اسپیلبرگ، رابین ویلیامز، داستین هافمن و جولیا رابرتس در کنارش نتوانست نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. اما امروز یک فیلم کالت است.
فیلم «هوک» رابین ویلیامز را در نقش بزرگسالی پیتر پن دارد که صاحب خانواده است و گذشتهاش را فراموش کرده است. پیتر بنینگ (همان پیتر پن) حالا چنان درگیر کارش است که به همسر و فرزندانش بیتوجهی میکند. تا اینکه کاپیتان هوک، دشمن دیرینهاش، بچههایش را میدزدد و او باید به ناکجاآباد برود تا آنها را پیدا کند. پیتر در این سفر خاطرات گذشته را به یاد میآورد و دوباره با تینکر بل که نقشاش را جولیا رابرتس (بله، باز هم خانم رابرتس، ستاره بیرقیب دهه نود هالیوود) بازی میکند، روبهرو میشود. پری مهربان قصه پیتر پن یک دیالوگ درخشان به او میگوید که از عمق عشق و مهربانی حرف میزند.
«آن لحظه بین خواب و بیداری را میشناسی… که هنوز رؤیات را به خاطر داری؟ من همیشه همینجا تو را دوست دارم… پیتر پن. من آنجا منتظر توام.»
9. در حال و هوای عشق (In The Mood For Love)
تمام مخاطبان ژانر عاشقانه از این فیلم به نیکی و به عنوان یکی از بهترین (شاید هم بهترین) فیلمهای عاشقانه تاریخ سینما یاد میکنند. «در حال و هوای عشق» به کارگردانی وونگ کار وای، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما و سینمای آسیا، محصول مشترک هنگ کنگ و فرانسه است که در جشنواره کن سال 2000 مورد توجه قرار گرفت. تونی لیانگ برای بازی در این فیلم اولین جایزه کن یک بازیگر هنگکنگی را دریافت کرد. «در حال و هوای عشق» داستان زن و مردی را روایت میکند که متوجه میشوند همسرانشان با هم رابطه مخفیانه دارند. به واسطه این آگاهی شوم، این دو کمکم به هم نزدیک میشوند و رابطه عاشقانهای بینشان شکل میگیرد. نقل قول عاشقانهای که از این فیلم انتخاب شده است، متعلق به صحنهای است که های چائو مو وان (تونی لیانگ) و سو لی-ژن چان (مگی چون) برای اولین بار به طور غیرمستقیم به علاقه و احساساتشان نسبت به هم پی میبرند. لحظهای بسیار ظریف و پر از احساسات نگفته است که ویژگی بارز این فیلم و شخصیتهای پیچیدهاش است. این نقل قول عاشقانه غیرمستقیم درخشان را چائو و سو هر دو به هم میگویند.
«اگر بلیت اضافه باشد، با من میآیی؟»
10. پیش از طلوع (Before Sunrise)
محال است مخاطب سینمای عاشقانه باشی اما «پیش از طلوع» آغاز سهگانه عاشقانه شاهکار ریچارد لینکلیتر را در فهرست فیلمهای محبوبت نداشته باشی. همینطور که محال است فهرستی از بهترین نقل قولهای عاشقانه جمعآوری شود و نام این فیلم در فهرست نباشد. «پیش از طلوع» فیلم محصول 1995 لینکلیتر، فیلمساز مستقل امریکایی در دورهای که سینمای هالیوود با عاشقانههای قصه پریانی، عشق را با تصویری غیرواقعی و تماماً خیالی به نمایش میگذاشت، موفق شد تنها با دو شخصیت اصلی و بازیگرانی تقریباً گمنام (اتان هاک از جولی دلپی معروفتر بود اما هنوز در ابتدای راه بود) شکل دیگری از یک قصه عاشقانه خیالی را با نگاه فلسفی اگزیستانسیالیستیاش روایت کند که با گذشت سه دهه هنوز اعتبار و ارزش خود را از دست نداده است. بسیاری از فیلمهای عاشقانه این فهرست به مرور زمان با ریزش مخاطب مواجه شدند اما «پیش از طلوع» با شکل روایی مبتنی بر دیالوگ خاص لینکلیتریاش همچنان در صدر است. امتیاز صد درصدی راتن تومیتوز خود مهر تأییدی بر این صدرنشینی است.
فیلمهای لینکلیتر، به طور ویژه، همین سهگانه «پیش از» به دیالوگها و گفتوگوهای طولانی شخصیتهایش معروف است. هر سه فیلم این سهگانه به طور ویژه دو فیلم اول عمدتاً بر پایه گفتوگو بین دو شخصیت اصلی یعنی سلین (دلپی) و جسی (هاک) پیش میرود، بی آنکه اتفاق خاصی را شامل شود. نکته شگفتانگیز فیلم دقیقاً همین است که چطور فیلمی تماماً مبتنی بر گفتوگو که با بداههپردازیهای خود بازیگران نوشته شده، میتواند تا این اندازه پرکشش باشد و کسلکننده نشود. این را مدیون شخصیتپردازی قوی به همراه دیالوگنویسی درخشان و بازیهای درخشان دو بازیگر فیلم است که شیمی فوقالعادهای با هم دارند. «پیش از طلوع» جسی و سلین را در نقطه شروع آشناییشان دنبال میکند که در یک قطار اتفاق میافتد.
جسی جوانی امریکایی است که در حال سفر در اروپاست و آرزو دارد نویسنده شود. سلین، دختر جوانی است که از دیدار مادربزرگش در بوداپست به پاریس برمیگردد تا به دانشگاه برگردد. جسی از سلین میخواهد که به همراه هم از قطار پیاده شوند و یک روز را با هم در وین بگذرانند. این درخواست غیرمنتظره که فقط از ذهن یک جوان رمانتیک پر از امید و آرزو برمیآید، یک سفر عاشقانه بیست و چهار ساعته را برای این زوج جوان رقم میزند. سفری فراموشنشدنی با گفتوگوهایی تأملبرانگیز درباره عشق و زندگی که کلیشهای نیست اما عمیقاً عاشقانه است. از میان بیشمار دیالوگ بهیادماندنی و درخشان «پیش از طلوع» مجله ووگ جملهای را انتخاب کرده است که سلین خطاب به جسی درباه عشق میگوید.
«آیا همه کارهایی که ما در زندگی میکنیم، برای این نیست کمی بیشتر دوست داشته شویم؟»
11. دفترچه یادداشت (The Notebook)
«دفترچه یادداشت» فیلم محصول 2004 نیک کاساوتیس، درام عاشقانهای بر اساس رمانی به همین نام چاپ 1996 است که یکی از سانتیمانتالترین فیلمهای عاشقانه تاریخ سینماست. فیلم در ابتدای اکران نتوانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند. منتقدان هم زوج رایان گاسلینگ و ریچل مکآدامز را به خاطر بازی و شیمی خوبشان تحسین کردند، اما به فیلمنامه ایراداتی وارد کردند. بسیاری از طرفداران ژانر عاشقانه «دفترچه یادداشت» را سزاوار هیاهویی که ایجاد کرد، نمیدانند، اما فیلم در زمان اکران به تدریج مخاطب خود را پیدا کرد و به فیلمی پرفروش تبدیل شد. امروز هم طرفداران کالت خود را دارد.
«دفترچه یادداشت» در فرهنگ عامه همچنان شناختهشده و محبوب است. فیلم به دلیل تصویر قدرتمندی که از عشق واقعی به نمایش میگذارد، تحسین میشود و شاید دلیل باورناپذیر بودنش این است که در دنیای امروز چنین عشقی به ندرت یافت میشود. «دفترچه یادداشت» بر اساس فرمول قدیمی دختر ثروتمند و پسر فقیر، داستان رابطه عاشقانه میان نوآ و آلی را در دهه چهل میلادی روایت میکند. رابطهای که به خاطر اختلاف طبقاتی محال به نظر میرسد اما عشق قدرتمند میان نوآ و آلی جوان موانع را از سر راهش برمیدارد. نوآ برای آنکه بتواند آلی جوان را متقاعد به باور عشقشان کند، حرفهای عاشقانه زیادی زیر گوشاش زمزمه میکند. یکی از بهترینها و قدرتمندترینهایش از نامه عاشقانه که نوآ به آلی بعد از جدایی از تابستان شیرینشان نوشته، انتخاب شده است.
«بهترین شکل عشق آن است که روح را بیدار میکند و ما را وادار میکند که بیشتر بخواهیم، عشقی که آتشی در دلمان روشن میکند و به ذهنمان آرامش میدهد.»
12. دنیای مخفی آریتی (The Secret World of Arrietty)
نمیشود از قصه و نقل قول عاشقانه گفت و هایائو میازاکی، استاد انیمه ژاپن را فراموش کرد. بعضی از بهترین عاشقانهها را میتوان در سینمای کارتونی او پیدا کرد. «دنیای مخفی آریتی» که با عنوان «بند انگشتی» هم شناخته میشود، بر اساس رمانی چاپ 1952 به نام «وامگیران» (The Borrowers) نوشته ماری نورتون، داستان آریتی، یک بندانگشتی جوان را روایت میکند که با پسربچهای به نام شو که از بچگی مشکل قلبی دارد، آشنا میشود و کمکم به هم نزدیک میشوند. آریتی و خانوادهاش در خانهای که شو با خاله بزرگش ساداکو ساکن آن است، زندگی میکنند، وقتی هارو، خدمتکار ساداکو، نسبت به سر و صداهای تختههای خانه مشکوک میشود، آریتی و خانوادهاش ناگزیر میشوند برای جلوگیری از پیداشدنشان فرار کند؛ حتی اگر این کار به معنی ترککردن خانه دوستداشتنیشان باشد.
«دنیای مخفی آریتی» که هم در گیشه موفق بود و هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد، مثل تمام کارهای میازاکی به خاطر وجه بصری و عمق احساسیاش تحسین شد. منتقدان عناوینی مثل «غذای روح دنیای انیمیشن» را به این فیلم دادند و آن را «قادر به برقراری ارتباط با روح و خیال همه» توصیف کردند. نگاه والای میازاکی به عشق میان زن و مرد که مرز و مانع نمیشناسد، یکی از بهترین و ماندگاترین اشکالش در «دنیای مخفی آریتی» به نمایش گذاشته شده است. نقل قول عاشقانهای که مجله ووگ از این فیلم انتخاب کرده است، متعلق به سکانس خداحافظی آریتی و شو است. شو با قلب مریضش به دنبال آریتی میرود که به همراه خانوادهاش دارد محل زندگیشان را ترک میکند و این آخرین جملهای است که شو بعد از خداحافظی پر از اشک آریتی بر زبان میآورد.
«قلب من حالا که تو توشی، قویتر است.»
13. دوران ما (Our Times)
«دوران ما» محصول 2015 یک کمدی درام عاشقانه به کارگردانی فرانکی چن از سینمای تایوان است که داستان عاشقانه میان یک دختر دبیرستانی ساده و پسر بدنام معروف مدرسه را دنبال میکند. فرمول دختر ساده و پسر بدنام دبیرستانی که در نهایت با عشق پسر بد به دختر خوب به پایان میرسد، در سینمای هالیوود بارها امتحان خود را پس داده است. نسخه تایوانی این خط داستانی هم با «دوران ما» توانست به فیلم موفقی به لحاظ تجاری و هنری تبدیل شود. نقل قول عاشقانه منتخب این فیلم از نوار عاشقانهای است که شخصیت پسر به دختر داده است.
«لین عزیز، اگر به کل نوار گوش دادهای، به آسمان نگاه کن. آنوقت من هم میدانم که دارم به همان ستارهای نگاه میکنم که دختر محبوبم به آن نگاه میکند. دوستت دارم.»
14. تاوان (Atonement)
«تاوان» درام جنگی عاشقانه محصول 2007 به کارگردانی جو رایت بر اساس رمانی به همین نام نوشته ایان مکیوون به چاپ 2001 داستان عاشقانهای را از زبان دختری روایت میکند که نسبت به خطایی که در حق خواهرش کرده، احساس گناه دارد. «تاوان» با بازی کیرا نایتلی، جیمز مکآووی و سورشا رونان خردسال یکی از فیلمهای تحسینشده ژانر درام عاشقانه است که جوایز زیادی را دریافت کرده است. فیلم به دلایل زیادی از جمله بازیگری، عمق احساسی، کارگردانی، موسیقی متن، جلوهای بصری، فیلمبرداری، تدوین و استفاده درست از وقایع تاریخی حقیقی تحسین شد. لباس سبز کیرا نایتلی به طور ویژه در فرهنگ عامه ثبت شد.
«تاوان» در سال ۱۹۳۵ داستان دختری سیزده ساله به نام براینی تالیس و خانواده مهم و متمولش را دنبال میکند که در آسایش مطلق در خانه بسیار بزرگی زندگی میکنند. در دنیای کودکی براینی که روزی میخواهد نویسنده شود، روبی، پسر خدمتکار خانه، قهرمان منجی اوست. او روزی موقع گردش در باغ، خواهرش سیسیلیا را در آغوش روبی میبیند و از روی سادهدلی او را به گناه ناکرده متهم میکند. روبی به زندان میافتد. در زندان با آغاز جنگ جهانی دوم به روبی حق انتخاب گذراندن باقی دوران محکومیت یا پیوستن به جبهه جنگ با آلمان را میدهند. روبی راه دوم را برمیگزیند و راهی جبهه میشود. همزمان سیسیلیا از خانواده خود جدا شده و به دنبال روبی یه لندن میآید و زندگی تنهایی را شروع میکند. روبی و سیسیلیا همدیگر را زمانی پیدا میکنند که رابی عازم جبهه فرانسه است. نقل قول عاشقانه منتخب «تاوان» را روبی در نامهای خطاب به سیسیلیا میگوید.
«من برمیگردم. پیدات میکنم، بهات عشق میورزم، باهات ازدواج میکنم و بدون شرم، زندگی میکنم.»
15. من پیش از تو (Me Before You)
درام عاشقانه «من پیش از تو» محصول 2016 به کارگردانی تئا شاروک، بر اساس یکی از محبوبترین و پرفروشترین رمانهای عاشقانه دهه 2010 از مجموعه رمانهای جوجو مویز ساخته شده است. رمانی که در ادبیات عامهپسند به موفقیتی دور از انتظار دست یافت و قاعدتاً باید سر از سینما درمیآورد. بر خلاف رمان، مخاطبان نسخه سینمایی را دوست نداشتند. با اینکه امیلیا کلارک، مادر اژدهای «بازی تاج و تخت» و سام کالفین خوشقیافه را در نقش زوج عاشق داشت. با این حال، فیلم به خاطر منبع اقتباسی معروفش همچنان بر سر زبانهاست و قصه و دیالوگهای عاشقانه اغراقشدهاش پیش عدهای همچنان محبوب است. «من پیش از تو» درباره امید و باور به عشق است. داستان فیلم درباره ویل ترینر ماجراجو است که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپردازد. اما در اوج جوانی و تندرستی و دارایی، دچار حادثه و به آنی زندگیاش دگرگون میشود. در این میان، دختری لوییزا کلارک مسئولیت نگهداری از او را به عهده میگیرد و کمکم رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد. نقل قول عاشقانه منتخب این فیلم را ویل در لحظه اعتراف عشقش به لوییزا بر زبان میآورد.
«تو در قلب من جای داری، کلارک. از لحظه اولی که پا به اتاق گذاشتی، با آن لبخند شیرین و لباسهای مسخرهات و شوخیهای بدت و ناتوانی مطلقت در پنهان کردن تک تک احساساتت.»
منبع: voguehk
source