جهان امروز بر مدار مدیریت و رهبری میگذرد. کلید موفقیت کسب و کارها، سازمانها، نهادها و شرکتها تا اندازهی بسیار زیاد به روش اداره و مدیریتشان بستگی دارد. اینجاست که وجود و حضور مدیران دانا و کارآزموده در هدایت موسسات و تاثیرشان در مدیریت بحرانها و حفظ ریتم حرکت به سوی موفقیت پر رنگ میشود. برای این مدیران، تعدادی کتاب هم نوشته شده است که خواندشان میتواند در مدیریت امور کمککننده باشد.
امروزه موسسات برای افزایش علم مدیران آموزششان را در اولویت قرار دادهاند چون احتمال موفقیت و شکست سازمانها با مهارت، دانش و تاثیرگذاری آنها ارتباط مستقیم دارد.
مدیران، مهرههای کلیدی شرکتها و کسب و کارها هستند. هر یک از آنها در زمینهای خاص متخصص و ماهرند. به این خاطر آموزش روشهای نوین مدیریت و ارتقاء دانششان دشوار است. اساتید دورههای آموزشی کتابهای مفید را در اختیار مدیرانی که در حوزههای متنوع علم مدیریت فعال هستند قرار میدهند چون مطالعهی آنها یاد گرفتن مهارتهای این علم که از جنبههای فنی و علمی متفاوت هستند را سادهتر میکند.
فیل نایت بنیانگذار برند نایک، سیدنی هارمن از اسطورههای علم مدیریت در ایالات متحده و تولید کنندهی اولین گیرندهی رادیویی استریو جهان و بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت هم به تاثیر مطالعهی کتاب در بهبود عملکرد و اثرگذاری مدیران تاکید کردهاند.
۵ کتاب ضروری برای مدیران
۱- «قانون موفقیت»
انرژی و خلاقیت دو عنصر مهم در مدیریت هستند. مدیرانی که پر انرژی و خلاق هستند و توانایی متعادل کردن خلاقیت و انرژیشان را دارند در کارشان میدرخشند و موفقاند.
الیور ناپلئون هیل یکی از بزرگترین نویسندگان کتابهای توسعهی فردی جهان در کتاب «قانون موفقیت» نسخهی کامل و بی کم و کاست از اصولی که به آنها باور دارد ارائه داده که افراد با مطالعه و اجرایش میتوانند در زندگی شخصی و حرفهای به قلهی موفقیت برسند.
او عصاره و چکیدهی بیش از بیست و پنج سال کار، آزمون و خطا، پشتکار و تلاش شبانهروزیاش را همراه با ویژگیهای کسانی که موفق میشوند را در مقدمهای به نام ذهن مرکب نوشته و در ادامه پانزده درس کاربردی که مدیران با کمکاش گام به گام به سوی موفقیت و پیشرفت میروند را شرح داده.
ناپلئون هیل در جدولی تحلیلی ده فرد نامدار و شناخته شده را تجزیه و تحلیل کرده. مخاطب با مطالعهی دقیق و توجه به نقاط خطر که اکثر افراد به آن بی توجه هستند پی میبرند هشت نفر موفق و دو نفر شکست خورده هستند. خوانندگان کتاب به راحتی میتوانند ویژگیهایشان را در جدول قرار دهند و بررسی کنند تا از پیشرفتها و تغییراتشان با خبر شوند.
مدیری ممکن است از کارش ناراضی باشد. دو راه پیش رو دارد. راه اول این است که به کارش شوق و ذوق نشان ندهد و کارها را سرسری انجام دهد. راه دوم آن است که کارش را با همهی وجود انجام دهد تا توجه مخاطبی که قدرت ارتقا او را دارد جلب کند و کم کم به جایی که میخواهد برسد.
در بخشی از کتاب «قانون موفقیت» که با ترجمهی الهام شریف توسط نشر نسل نواندیش منتشر شده، میخوانیم:
«مردی که اسبش را گم کرده بود یک جایزه پنج دلاری برای یابنده او تعیین کرد. چند روز بعد پسری که کمی هم «شیرین عقل» به نظر می رسید، با اسب در خانه مرد آمد و جایزه را خواست. مرد که کنجکاو شده بود، از پسرک پرسید: «از کجا می دانستی کجا باید دنبال اسبم بگردی؟» پسرک جواب داد: «خب، با خودم فکر کردم اگر اسب بودم کجا می رفتم، همان جا رفتم و او آن جا بود.» قبول کن این پاسخ برای یک پسر شیرین عقل خیلی هم بد نیست! گاهی کسانی که به اصطلاح کاملا عاقل هستند، راه های بسیار طولانی تری می پیمایند بی آنکه اندکی از قوه تخیل خود استفاده کنند.»
۲- «روانشناسی پول / درسهایی ماندگار در باب ثروت، فزونخواهی و خوشبختی»
همه هزاران بار شنیدهایم «باید بخواهی تا پولدار شوی» و در اکثر قریب به اتفاق مواقع خندیدهایم و زیر لب به گویندهی این جمله غر زدهایم. واقعیت این است که برای رسیدن به ثروت و مکننت باید ساختار ذهن را تغییر داد و بارور کرد.
اگر مشکلات مالی، نخواندن دخل و خرج و بینتیجه بودن تلاشها برای کسب درآمد بیشتر کلافه شدهاید، پیشنهاد میکنیم «روانشناسی پول / درسهایی ماندگار در باب ثروت، فزونخواهی و خوشبخی» را مطالعه کنید؛ یک کتاب درباره راهکارهای رسیدن به موفقیت.
مورگان هاوزل ستوننویس و روزنامهنگار پیشین روزنامهی وال استریت ژورنال که جوایز زیادی در حوزهی روزنامهنگاری گرفته در کتاب «روانشناسی پول / درسهایی ماندگار در باب ثروت، فزونخواهی و خوشبختی» به افراد عادی، مدیران، صاحبان کسب و کارها و … که میخواهند به موفقیت مالی برسند رهنمودها و راهکارهایی ارائه میدهد.
نویسنده به مخاطب یاد میدهد چرا تصمیمگیریهای مالی سخت هستند و افراد در اینباره اشتباه میکنند. او معتقد است پول درآوردن نه به هوش بلکه به نوع رفتار با آن بستگی دارد. باهوشان، مدیران موفق، صاحبان کسب و کار اگر نتوانند احساساتشان را کنترل و مدیریت کنند فاجعه میآفرینند، ورشکست میشوند و به خاک سیاه مینشینند. برعکس، افراد عادی که بویی از دانش مالی و مدیریت نبردهاند با اداره کردن صحیح هیجانات و بهرهگیری از رهنمودها و آموزشها میتوانند ثروتمند شوند.
هاوزل نوع تفکر افراد نسبت به پول و ثروت را بررسی میکند و به مدیران و خوانندگان اثرش یاد میدهد چگونه با این موضوع مهم، جذاب و در عین حال خظیر روبرو شوند.
روزنامهنگار سابق وال استریت ژورنال معتقد است، تصور فردی که در فقر و نداری بزرگ شده و فشار مالی گریباناش را گرفته از خطر کردن و سود با کسی که در خانوادهای ثروتمند رشد کرده زمین تا آسمان متفاوت است. انسانی که رکود و تورم هولناک را با پوست و گوشت تجربه کرده هرگز نمیتواند دربارهی پول و ثروت مثل کسی که در اقصادی با ثبات و پویا پرورده شده فکر کند. همه دربارهی پول چیزهایی میدانند که دیگران نمیدانند. ولی چیزی که دربارهی همه یکسان است نوع تفکر افراد نسبت به پول و ثروت است. ۸۰ درصد تصورات، افکار و تجربیات افراد به رابطهشان با پول درآوردن تاثیر میگذارد.
مورگاان هاوزل در اثر بیست فصلیاش مهمترین ویژگیهای روانشناسی پول را شرح میدهد. او اعلام میکند فارغ از هوش و ذکاوت و تلاش زیاد شانس تاثیر زیادی در موفقیت مالی دارد. نوع رفتار افراد در رسیدن به موفقیت مالی موثر است.
او سوال میکند: پول همه جا هست و ارتباط تنگاتنگی با زندگی مردم دارد، اما چرا تعداد کمی پولدار هستند؟ و پاسخ میدهد: افراد به گونهای عمل میکنند که برای خودشان منطقی است اما چیزی که برای شما منطقی است ممکن است برای دیگران غیر منطقی باشد. چیزی که بیشترین تاثیر را بر رابطهی شما و پول میگذارد تجربیاتتان است. افراد بر اساس تحربیاتشان مدلهای ذهنی از دنیای مالی میسازند و بر اساس آن عمل میکنند.
در بخشی از کتاب «روانشناسی پول / درسهایی ماندگار در باب ثروت، فزونخواهی و خوشبختی» که با ترجمهی ویدا کرمی توسط نشر ذهنآویز منتشر شده، میخوانیم:
«پول همه جا هست، همهٔ ما را تحت تأثیر قرار می دهد و بیش تر ما را گیج می کند. هر فردی به آن نگاه متفاوتی دارد. درس هایی را در مورد چیزهایی ارائه می دهد که در بسیاری از زمینه های زندگی، مانند ریسک، اعتماد به نفس و شادی کاربرد دارد. موضوعات کمی ذره بین قدرتمندتری را برای کمک به توضیح چرایی رفتار مردم نسبت به پول فراهم می کنند. این یکی از بزرگ ترین نمایش های روی زمین است.»
۳- «چیرگی / راهنمای دستیابی به عالیترین فرم قدرت»
برای نیرومند شدن و دست یافتن به نهایت قدرت که «چیرگی» نامیده میشود، ابتدا باید با قوانین قدرت آشنا شد و آنها را به خوبی آموخت.
همهی ما در لحظاتی نادر و عجیب که در تنگنا قرار گرفتهایم تا تصمیمی خاص بگیریم یا با ماجرایی دشوار روبرو شویم به بالاترین حد انرژی و تمرکز رسیدهایم. اینطور است که فکر میکنیم خلاقیت و نیرومندی چیزهایی هستند که ناگهان از آسمان به زمین میرسد و بر سر افراد نازل میشوند. به نیرومندان هم صفتهایی مثل خوششانس، توانمند، نابغه و … میدهیم. در حالی که اینطور نیست.
رابرت گرین نویسندهی کتابهای پر فروش مدیریت و توسعهی فردی در کتاب «چیرگی / راهنمای دستیابی به عالیترین فرم قدرت» به خوبی نشان میدهد همه میتوانند با گذر از مراحل خاص در مهارتی خاص به استادی برسند.
نویسنده در کتاباش نکات، توصیهها و راهکارهایی را عرضه کرده که مدیران و مخاطبان میتوانند با مطالعه و اجرایشان به استادی برسند.
رابرت گرین در فصل اول کتاب شش فصلیاش شرح میدهد هر فرد فکر میکند برای انجام دادن کاری به دنیا آمده، پس تلاش میکند تا در آن کار، حرفه و شعل به نهایت برسد و استاد شود. ولی گاهی اوقات اتفاقات ناگوار، رویدادهای غیرمترقبه و فشارهای روحی و روانی از طرف جامعه و اعضا خانواده باعث میشوند فرد به ندای دروناش گوش نکند و به سمت کار و شغلی که توصیه شده برود. اگر فرد ثابتقدم باشد د ایستادگی کند میتواند با ندای دروناش همراه شود و در مسیر زندگی واقعی قرار بگیرد و به پیش رود.
در فصل دوم به مهارتهای اجتماعی که از الزامات رسیدن به چیرگی است پرداخته میشود. سادهلوحان و کسانی که مهارتهای اجتماعی اندکی دارند متاسفانه آسیبپذیرند، لطمه میخورند و مسیر حرفهایشان به خطر میافتد. در سوی مقابل کسانی که مهارتهای اجتماعی بالایی دارند با ایجاد ارتباطات عمیق و گسترده فرصتهای بسیار میسازند. نویسنده کتاب معتقد است برای آموختن مهارتهای اجتماعی یا ارتقاءشان باید با کسانی که در این زمینه استادند کار کرد و از آنها آموخت.
در فصل سوم کمک گرفتن از مربی یکی از مهمترین روشهای یادگیری شناخته شده است. با کمک گرفتن از معلم و دلیل راه به راحتی میتوان مدت آموختن و تعداد خطاها را کم کرد. ای کار از هرز رفتن وقت، انرژی و انگیزه جلوگیری میکند. البته وجود معلم نابلد که سعی میکند سلیقهاش را تحمیل کند خطرناک است.
در فصل چهارم جسارت داشتن مهم تلقی شده است. نویسنده باور دارد بعد از پایان دورهی یادگیری فرد باید جسارت تفکر خلاق داشته باشد. او همیشه نمیتواند کارآموز باقی بماند. پس باید وارد میدان شود، دانستهها و مهارتهایش را محک بزند، مرزها را بشکند و نگرشها را تغییر دهد. چنین است که در مسیر مختص به خود تا رسیدن به «چیرگی» پیش خواهد رفت.
در فصل پنجم فعال کردن خلاقیت راهی به سمت «چیرگی» دانسته شده. با تمرینهای خاص ذهنی، ممارست کردن و پشتکار داشتن به راحتی میتوان برای مشکلات راه حلهای خلاقانه و نوآورانه پیدا کرد. باید ذهن را از عادات مخرب و ویرانگر و محدودیتها خالی کرد. با ساختن ارتباطات جدید و غیر معمول مغر را تمرین داد. یافتههای علمی نشان میدهند پس از ده هزار ساعت تمرین در حوزهای خاص، مغز از نظر کیفی تغییر میکند و نواحی مغز با یکدیگر ارتباطات تازه برقرار میکنند. به بیان دیگر با تمرین و تلاش کردن میتوان کنترل ذهن را در دست گرفت و خلاقتر فکر کرد.
در فصل انتهایی کتاب دربارهی «چیرگی» بحث میشود. بعد از مدتها تمرین کردن وقتی کاری به صورت ناخودآگاه انجام شود نشان دهندهی استادی است. در این مرحله ذهن و جسم هماهنگ عمل میکنند. به بیان پزشکان عصب و عضله هماهنگ میشوند. رسیدن به این مرحله به مدیران اجازه میدهد از بروز واکنشهای ناگهانی و غیر ارادی پیشگیری کند و به مسائل و مشکلات عاقلانه و منطقی نگاه کند.
یک کتاب مهم دیگر برای مدیران، در بخشی از «چیرگی / راهنمای دستیابی به عالیترین فرم قدرت» که با ترجمهی آرسام هورداد توسط نشر نوین منتشر شده، میخوانیم:
«در ماه های اول گذراندن دوره ی دانش اندوزی تان، بزرگ ترین اشتباه احتمالی، داشتن این تصور است که همیشه باید توجه بقیه را به خود جلب کنید، آن ها را تحت تأثیر قرار داده و خودتان را بهتر جلوه دهید.»
۴۵۰,۰۰۰
۳۳۰,۸۰۰ تومان
۴- «چگونه تصمیم بگیریم / ابزارهایی ساده برای انتخابهای بهتر»
تصمیم گرفتن کار سختی است. هر تصمیمی گرفته شود تبعات مثبت و منفی دارد. فکر کردن بیش از حد به جنبههای مثبت و منفی تصمیمات باعث میشود فرد زمینگیر شود. اعتمادبهنفساش نابود شود. دائم نظر دیگران را بپرسد تا خیالاش راحت شود درست عمل کرده است. چیزی که اکثر آدمها نمیدانند این است که تصمیمگیری مهارتی یادگرفتنی است. همه میتوانند روشهای صحیح تصمیمگیری را بیاموزند و در این کار خبره شوند. یکی از بهترین منابع برای آموختن روشهای صحیح مهارت تصمیمگیری کتاب «چگونه تصمیم بگیریم / ابزارهایی ساده برای انتخابهای بهتر» است.
آنی دوک نویسنده، سخنران و متخصص نظریههای تصمیمگیری و روانشناسی روز ۱۳ سپتامبر سال ۱۹۶۵ در شهر کانکورد ایالت نیوهمشایر ایالات متحده به دنیا آمد. پدرش ریچارد لدرر نویسنده و زبانشناس بود و مادرش معلم دبیرستان.
آنی بعد چایان دبیرستان در دانشگاه هاروارد زبان انگلیسی و روانشناسی خواندو در دانشگاه پنسیلوانیا رواانشناسی را تا مقطع دکتری ادامه داد و پایاننامهای دربارهی نحوهی یادگیری زبان توسط کودکان نوشت.
آنی دوک بعد از سالها فعالیت و همکاری با گروه «فرست راند»، در زمیتهی انتخاب شیوههای تصمیمگیری در سرمایهگذاریهای پرخطر، کتاب «چگونه تصمیم بگیریم / ابزارهایی ساده برای انتخابهای بهتر» را نوشت. او در این اثر نشان میدهد هر تصمیم در اصل یک پیشگویی دربارهی آینده است. وقتی با در نطر گرفتن میزان علاقهمان به خطرپذیری تصمیم میگیریم، هدفمان انتخاب گزینهای است که بیشتر از باقی گزینهها ما را در راه رسیدن به اهدافمان پیش میبرد.
نویسنده در سه فصل ابتدایی کتاب نشان میدهد درس گرفتن از تجربه چگونه میتواند افراد را از مسیر اصلی خارج کند و به جایی برساند که به درست و غلط بودن تصمیمهایشان شک کنند. او ابزارهایی ارائه میدهد که با استفاده از آنها میفهمیم گذشته چه درسهایی برای آموختن دارد.
از فصل چهارم تمرکز کتاب بر روی تصمیمات جدید، ارائهی چارچوبی که نشاندهندهی فرآیند تصمیمگیری با کیفیت است و مجموعهی ابزاری برای اجرای این فرآیند خواهد بود. اینجا است که مزایای ساختن چیزی معادل گوی بلورین را مخاطب خواهد دید. از جمله این مزایا میتوان به راههای متعدد برای بهبود کیفیت عقاید و آگاهی اشاره کرد که مبنای پیشگوییهایتان و تصمیمگیریهای حاصل از آنهاست.
در فصل هفت مجموعهای از مدلهای ذهنی ارائه میشود که به مخاطب کمک میکند تعیین کند چه زمانی فرآیند تصمیمگیری منسجم و ساختار یافتهای را به کار بگیرد و چه زمانی مجاز است فرآیند سادهتری را به کار ببرد تا به کارها سرعت ببخشد.
در فصول انتهایی کتاب شیوههایی مطرح میشوند تا مدیران و خوانندگان با به کار گرفتنشان بتوانند موانعی که ممکن است سر راهشان سبز شوند را شناسایی کنند و از دانش و اطلاعات دیگران بهترین بهره را ببرند.
در بخشی از کتاب «چگونه تصمیم بگیریم / ابزارهایی ساده برای انتخابهایی بهتر» که با ترجمهی مریم اصغرپور توسط انتشارات آریاناقلم منتشر شده، میخوانیم:
«این تمرکز نامتقارن بر پتانسیل نامطلوب یکی از راههایی است که نتیجهنگری از طریق آن چهرهی زشت خودش را نشان میدهد و سرعت شما را پایین میآورد. بله، چیزهای زیادی برای به دست آوردن هست، ولی چیزهای زیادی هم برای از دست دادن وجود دارد. مهم نیست که احتمال وقوع نتیجهی بد با انتخاب هر کدام از گزینهها تقریبا یکسان است. اگر تعطیلاتتان خوب پیش نرود، احساس میکنید خودتان انتخاب خوبی نداشتهاید؛ بنابراین به خودتان میپیچید و در تلاش برای جلوگیری از اشتباهی بزرگ، برای تصمیمگیری وقت بیشتری میگذارید.»
۵- «استراتژی کسب و کار / راهنمایی برای پیش بردن کسب و کار شما»
استراتژی به معنای راهکار یا اقدامی است که کمک میکند فعالیتهای یک سازمان یا موسسه یکپارچه شود. برای تبیین استراتژی به آموزش و دورههای ویژه نیاز است. علاوه بر آن، مطالعهی منابع معتبر هم سودمند است. یکی از اثار کاربردی و آموزنده کتاب «استراتژی کسب و کار / راهنمایی برای پیش بردن کسب و کار شما» است. استراتژی کسب و کار، طرحها، گزینهها و تصمیماتی هستند که در حین هدایت شرکت به سوی سودهی و موفقیت به کار گرفته میشوند.
جرمی کوردی نویسنده، مربی اجرایی و مشاور بازاریابی کسب و کار شناخته شده، معاون ارشد گروه اکونومیست است. او که در زمینهی روابط بینالملل تحصیل کرده، بعد از سالها کار در موسسهای بینالمللی و برجسته و معاشرت کردن و ارائهی خدمات مشاوره به صاحبان صنایع و کسب و کارها این کتاب را نوشته.
او در نوشتهاش اعلام کرده استراتژی الهامبخش و فکر شده محرک لازم را برای موفقیت تجاری فراهم میکند. در حالی که استراتژی صعیف یا فکر نشده ممکن است باعث خروج شرکت از مسیر موفقیت شود. بنابراین عوامل سازندهی استراتژی در راه رسیدن به وفقیت در کسب و کار حیاتی است.
جرمی کوردی کتاباش را در سه بخش و شانزده فصل تالیف کرده. در بخش اول که شناخت استراتژی تشریح شده، دیدگاههای مختلف دربارهی این مفهوم مطرح شدهاند و در ذیل «استراتژی چیست؟» تعابیر غلطی که از ان وجود دارد ذکر شده تا دیدی روشن از مفهوم صحیح آن درک شود.
در بخش دوم تدوین و طرحریزی استراتژی معرفی میشوند. ملاحظاتی مثل افزایش سود و رسیدن به اهداف تدوین شده از مهمترین ملاکهای تدوین استراتژی است. تاثیر عواملی مثل فناوری، جهانی شدن، گرایشهای قومنگاری، محیط زیست و مسائل سیاسی و اجتماعی حاکم هم در این بخش واکاوی شدهاند. دربارهی توجه به منابع در اختیار در زمان طراحی و نوشتن استراتژی و اهمیت دادن به ملاحظات رشد سازمانی و برنامهریزی برای آن در این فصل بحث شده است.
در بخش سوم به اجرای استراتژی که مهمترین مرحله است پرداخته شده. ابتدا مفهوم چشمانداز که بخشی از استراتژی است شکافته و بررسی و اهمیتاش در فرایند اجرا ارزیابی شده. روش صحیح رهبری سازمان در زمان تغییر، ایجاد زمینه برای مشارکت کارکنان، استفاده از تکنیکهای سنجش عملکرد، شیوهی صحیح روبرو شدن با نوآوریها و تشویق آنها و تصمیمگیری و حل و فصل مشکلات با تکیه کردن به درک درست از بازار و ملاحظاتی مثل رقابت و رقابتپذیری در فضای نوین سازمانی و محدودیتهای مالی و مسئلهی خطرپذیری از موضوعاتی است که در بخش انتهایی کتاب دربارهشان بحث شده.
یک کتاب خواندنی برای رشد کسب و کار و همچنین برای مدیران، در بخشی از «استراتژی کسب و کار / راهنمایی برای پیش بردن کسب و کار شما که با ترجمهی مهرداد ملایی توسط نشر دنیای اقتصاد منتشر شده، میخوانیم:
«از دانش استراتژی میتوان برای رسیدن به سود، رشد جریان نقدینگی و ارزشآفرینی برای سهامدارن بهره برد.»
منبع: دیجیکالا مگ
source