نگارنده‌ی این مطلب هدفی مشخص در ذهن داشته است: جمع‌آوری فهرست بازی‌های پلی‌استیشن ۱ که فقط در ژاپن منتشر شدند، ولی سزاوار این بودند که برای کشورهای دیگر محلی‌سازی شوند؛ حین جمع‌آوری نام بازی‌ها، طولی نکشید که مشخص شد تعداد زیادی بازی وجود دارند که همگی شایسته‌ی ذکر هستند. برای مدیریت بهتر، فهرست به چند بخش تقسیم شده: یکی شامل بازی‌های نسبتاً شناخته‌شده‌تر بود، و در فهرست دیگر بازی‌ها بر اساس ژانر/دسته تقسیم شده‌اند. در این مورد خاص: سبک ماجرایی. سبک ماجرایی هم مثل سبک نقش‌آفرینی جزو سبک‌هایی است که در آن اگر زبان بازی را متوجه نشوید، تجربه‌ی آن بسیار سخت خواهد بود، ولی چند مورد قابل‌بازی می‌توان پیدا کرد.

البته هدف این نیست که بگوییم این‌ها «بهترین» بازی‌های تمام دوران برای پلی‌استیشن هستند، ولی حداقل یک بازی از هر فهرست، سلیقه‌ی بیشتر افراد را پوشش خواهد داد. در حالی که عوامل مختلفی مانند کیفیت، لذت بازی کردن و منحصر به فرد بودن بازی را در نظر گرفتیم، برای گنجانده شدن یا نشدن یک بازی در این فهرست فقط یک قانون وجود داشت:

  • بازی باید برای پلی‌استیشن ۱ منتشر شده باشد و هرگز به طور رسمی در یک منطقه‌ی انگلیسی زبان (آمریکای شمالی، اروپا و غیره) منتشر نشده باشد.

البته قابل‌بازی بودن یا نبودن بازی بسته به دانش شما از زبان ژاپنی در گنجانده شده یا نشدن یک بازی در فهرست دخیل نبوده (در واقع تجربه‌ی بعضی از ژانرها بدون دانستن زبان ژاپنی غیرممکن است)، ولی این مسئله در رتبه‌بندی بازی بین ۱۰ بازی دیگر تاثیر داشته است.

۱۰. یوئویامی دوری تانکِنتای (Yuuyami Doori Tankentai)

Yuuyami Doori Tankentai

سال انتشار: ۱۹۹۹

یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های این بازی، استفاده از اسپرایت‌های دیجیتالی پویانمایی‌شده از افراد واقعی است که روی عکس‌هایی از مکان‌های واقعی انداخته شده است. مسیرهای پیشروی در بازی نیز با توجه به فاصله‌ی نسبی‌شان با پس‌زمینه و پیش‌زمینه‌ی یک فضای سایداسکرولر دوبعدی مشخص شده‌اند. این بازی شباهت‌های زیادی با مجموعه «توایلایت سندروم ساکای» دارد؛ نه‌تنها سازنده‌ی هردو بازی استودیوی اسپایک (Spike) است، بلکه هردو بازی ماهیتی مشترک دارند: بازی ماجرایی گروهی در سبک وحشت ماوراءطبیعه.

داستان درباره گروهی از نوجوانان است که تصمیم می‌گیرند درستی شایعات عجیب و غریبی را که در مدرسه و شهرشان درباره اتفاقات اسرارآمیز شنیده می‌شود، بررسی کنند. نائو (Nao)، کورومی (Kurumi) و اوسانگو (Osango) یک شب به پارک می‌روند و با پدیده‌ای روبه‌رو می‌شوند که به‌نوعی لقمه‌ای بزرگ‌تر از دهان‌شان است. پرنده‌ای با صورت یک زن به نائو هشدار می‌دهد: «صد روز دیگر یک نفر خواهد مرد.» از اینجا به بعد، بازی به ترکیبی از شبیه‌سازی مدرسه و کارآگاه‌بازی تبدیل می‌شود. همه‌ی سرنخ‌ها در دفترچه یادداشت شما ثبت می‌شوند و نوجوانان نیز با بهانه‌هایی مثل «بیرون بردن سگ برای پیاده‌روی»، مکان‌های جن‌زده‌ای را که طی ساعات مدرسه به آن‌ها اشاره می‌شود، کشف می‌کنند. بازی همچنین نشانه‌هایی از نمادگرایی مذهبی (شینتوئیسم) دارد که متاسفانه دانش من برای درک‌شان کافی نبود. به احتمال زیاد این بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نباشند، چندان قابل‌دسترس نیست.

۹. غنیمت‌جویی شاد (Happy Salvage)

Happy Salvage

سال انتشار: ۲۰۰۰

«غنیمت‌جویی شاد» اثری از اوکورا رایتا (Okura Raita = خالق انیمه‌ی Sentimental Journey) است که داستان آن در یک جامعه‌ی کوچک ساحلی رخ می‌دهد. شخصیت اصلی به همراه دوستانش گنج‌های مختلفی را از اعماق دریا بازیابی می‌کنند. واتارو (Wataru) و مارینا (Marina) دانشجویانی هستند که در جزیره‌ی خیالی پاکیتو (Pakito)، جزیره‌ای در جنوب ژاپن که تحت کنترل ایالات متحده است، زندگی می‌کنند. قهرمان داستان متوجه می‌شود که پدر و عمویش شرکتی برای بازیابی گنج‌های زیر دریا در جزیره‌ی هاروکوین (جزیره‌ای نزدیک به پاکیتو) راه‌اندازی کرده بودند، اما پس از وقوع حادثه‌ای ناپدید شدند. به او گفته می‌شود که پدرش بدهی زیادی بالا آورده است. او و مارینا تصمیم می‌گیرند این بدهی را پرداخت کنند و به جستجوی بستگان گمشده‌اش بپردازند.

«غنیمت‌جویی شاد» دارای شخصیت‌های اسپرایتی چیبی (Chibi = کوچک و بامزه) با طراحی دوبعدی در دنیایی مسطح است. بیشتر گیم‌پلی بازی بر پایه‌ی گفت‌وگو با سایر ساکنان جزیره برای کسب اطلاعات و گرفتن مأموریت بنا شده است. بازیکن می‌تواند با استفاده از غنیمت به‌دست‌آمده، قایق خود را ارتقا دهد تا بتواند گنج‌های ارزشمندتری پیدا کند. همچنین، بازیکن در طول داستان می‌تواند با بانوان ساکن در جزیره بیشتر آشنا شود و هم‌زمان پول لازم برای پرداخت بدهی را جمع‌آوری کند. این بازی ظاهری بامزه و کودکانه دارد، اما محتوای عمیق‌تر و تفکربرانگیزتر نیز در آن گنجانده شده است. این بازی توجهی را که سزاوارش بود دریافت نکرد.

۸. توایلایت سندروم سایکای (Twilight Syndrome Saikai)

Twilight Syndrome Saikai

سال انتشار: ۲۰۰۰

سازنده‌ی سری بازی‌های «سندروم» گوئیچی سودا یا همان سودا ۵۱ معروف، خالق آثار شناخته‌شده‌ای مانند «کیلر ۷» (Killer 7)، «جایی برای قهرمانان نیست» (No More Heroes)، «آبنبات اره‌برقی» (Lollipop Chainsaw) و «قاتل مرده است» (Killer is Dead) است. بازی «سایکای» نخستین عنوان از این مجموعه است که سازنده‌ی آن نه هیومن انترتینمنت (سازنده مجموعه‌ی «برج ساعت» (Clock Tower))، بلکه استودیوی اسپایک، سازنده‌ی بازی «طریقت سامورایی» (Way of the Samurai) بود. این بازی همچنین کمترین میزان نوشته را در میان عناوین این سری دارد و از این نظر تجربه‌ی آن برای کسانی که زبان ژاپنی را بلد نیستند، در مقایسه با دیگر بازی‌های مجموعه آسان‌تر است.

سندروم گرگ و میش یا همان Twilight Syndrome توانایی ماوراءالطبیعه‌ای است که به افراد اجازه می‌دهد ارواح را ببینند و صدای آن‌ها را بشنوند. در یک مدرسه شبانه‌روزی، گروهی از نوجوانان این «موهبت» را دریافت می‌کنند و تصمیم می‌گیرند در طول فصل‌های مختلف بازی، رازها و افسانه‌های مرتبط با ارواح را کشف و حل کنند. (اگر از طرفداران انیمه‌هایی مثل «شکار شبح» (Ghost Hunt) یا برنامه‌های تلویزیونی مثل «شکارچیان اشباح» (Ghost Hunters) هستید، این بازی احتمالاً برای شما جذاب خواهد بود.)

شخصیت اصلی داستان، یوری، می‌تواند در ساعات خاصی از شب، مدرسه را جستجو کرده و سرنخ‌هایی برای استفاده در مأموریت‌های اصلی گروه پیدا کند. یوری دوربینی در اختیار دارد که با آن می‌تواند ارواحی را که مایل به صحبت هستند، پیدا کرده و از آن‌ها عکس بگیرد. سپس می‌توانید این عکس‌ها را ظاهر و به بخشی از کلکسیون خود اضافه کنید. این بخش از بازی شبیه به «قاب مرگبار» (Fatal Frame) است، منتها با این تفاوت که سیستم مبارزه‌ای در کار نیست.

این بازی از لحاظ ساختاری فرق خاصی با بقیه‌ی بازی‌های ویژوال ناول ماجرایی ژاپنی از دید اول شخص ندارد؛ شاید تنها وجه تمایزش، گرافیک کاملاً سه‌بعدی‌اش باشد. با این حال، یکی از نقاط ضعف بازی برای کسانی که زبان ژاپنی را بلد نیستند، این است که مانند بسیاری از عناوین ماجرایی ترسناک ژاپنی، جذابیت بازی در داستان آن نهفته است.

۷. آتنا: بیداری از زندگی روزمره (Athena – Awakening from the Ordinary Life)

Athena – Awakening from the Ordinary Life

سال انتشار: ۱۹۹۹

آتنا کار خود را در دنیای بازی‌های ویدیویی با یک بازی سکوبازی به همین نام برای دستگاه‌های آرکید و NES و سپس دنباله‌ای مستقیم برای آن به نام «سرباز روان‌پریش» (Psycho Soldier) آغاز کرد، اما این شخصیت بیشتر به‌عنوان یکی از مبارزان سری محبوب و باسابقه‌ی «پادشاه مبارزان» (King of Fighters) از شرکت SNK شناخته می‌شود. بازی «آتنا: بیداری از زندگی روزمره» یک بازی ماجرایی سه‌بعدی است و یکی از دو بازی‌ای است که به یاد دارم قرار بود شرکت ویستک (Vistec) برای پلی‌استیشن منتشر کند. بازی دیگر، یک بازی در سبک نقش‌آفرینی ترسناک به نام «کودلکا» (Koudelka) بود.

داستان بازی درباره یک دختر دبیرستانی با توانایی‌های ذهنی (Psychic) پنهان است که گروهی از پژوهشگران پلید قصد دارند از توانایی‌هایش برای اهداف شوم خود استفاده کنند. در بازی، آتنا یک نوار ویژه به نام وضعیت روانی دارد که نشان‌دهنده‌ی وضعیت فعلی قدرت‌های ذهنی اوست. این نوار زمانی کاهش می‌یابد که آتنا آسیب ببیند، از قدرت‌های ذهنی یا ذهن‌خوانی خود استفاده کند یا هنگام انجام برخی اقدامات خاص، دکمه‌ها را با ترتیب اشتباه فشار دهید.

گیم‌پلی بازی حول محور اکتشاف محیط بازی و پیدا کردن آیتم‌های موردنیاز برای حل مشکلات پیش‌رو و پیشبرد داستان می‌چرخد. با این حال، بدون داشتن راهنما، پیشروی در بازی بسیار دشوار خواهد بود.

۶. دروازه‌ی کاولون (Kowloon’s Gate)

Kowloon’s Gate

سال انتشار: ۱۹۹۷

«دروازه‌ی کاولون» یک بازی ماجراجویی اول‌شخص است که در آن با استفاده از دکمه‌های بالا، پایین، چپ، راست بین مسیرهای مختلف جابجا می‌شوید. بازی گرافیک CG باکیفیتی دارد و در آن هرگاه وارد محیطی جدید شوید، بازی با استفاده از تصاویر ثابت به شما تعامل‌های مهم را در آن محیط – مثلاً این‌که با چه‌کسی می‌توانید سر صحبت را باز کنید –نشان می‌دهد. فضای بازی کاملاً اتمسفریک و خفقان‌آور است و در شهر ویران‌شده، متراکم و دیوارکشی‌شده‌ی کاولون رخ می‌دهد. طراحی هنری و فضای داستان حال و هوایی سایبرپانک-تریلر دارد که یادآور فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) است.

شما در این بازی در نقش زنی جوان ظاهر می‌شوید که استاد هنر باستانی فنگ‌شویی (Feng Shui) است. مأموریت شما بازگرداندن تعادل «فنگ‌شویی» در این منطقه است تا انرژی یانگ (تاریکی) بر یین (روشنی) غلبه نکند. شما ابزاری به نام «لائو پان» (Lao-Pan) در اختیار دارید که به کمک آن می‌توانید مکان چهار جانور افسانه‌ای مقدس را که در چهار جهت اصلی (شمال، جنوب، شرق و غرب) قرار دارند و باعث به هم ریختن این تعادل شده‌اند، شناسایی کنید.

در طول مسیر با افراد مختلف ملاقات، با دشمنان مختلف مبارزه و معماهای مختلف را حل خواهید کرد تا جلوی نابودی جهان را بگیرید. اگرچه ممکن است درک برخی از دیالوگ‌ها و معماها دشوار باشد، اما بیشتر بخش‌های بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نیستند قابل فهم هستند. گرافیک بازی نیز در انتقال رویدادهای مهم داستان و حس‌وحال کلی آن عملکرد قابل‌قبولی دارد.

۵. تی: کارا هاجیمارو مونوگاتاری‌ (T: Kara Hajimaru Monogatari)

T: Kara Hajimaru Monogatari

سال انتشار: ۱۹۹۸

میان‌پرده‌ی بازی با این صحنه آغاز می‌شود: تاکوتو (Takuto) یا تاکت (Tact) سوار بر اسکیت‌بورد در حال برگشت به خانه است. یک پورتال عجیب در خانه‌اش باز می‌شود و او را تهدید به مکیدن به داخل خود می‌کند. پس از آن، او روی لپ‌تاپ خود کلماتی مانند فریب (Trick)، تله (Trap)، سفر (Trip) و حقیقت (Truth) را می‌بیند و ناگهان در دنیایی دیگر ظاهر می‌شود که در آن با دشمنی به نام «گشت ذهنی» (Mind Patrol) روبرو می‌شود. تاکت در زندگی سابقش خودخواه، عجول و بی‌ادب بود، اما درگیر یک سفر شخصی می‌شود که در طول آن شخصیتش به‌تدریج تغییر می‌کند و خود را بهتر می‌شناسد و در صدد بهبود خود برمی‌آید. او در این ماجراجویی از کمک‌های سینامون (Cinnamon)، دختری که در دنیای دیگر ملاقات می‌کند، و موجودی صورتی به نام اولی (Olie) بهره‌مند می‌شود.

«T» یک بازی ماجراجویی-اکشن سه‌بعدی است که شباهت‌های جزیی به بازی‌های «زلدا» دارد. در بازی زمین‌های گسترده و سیاه‌چاله‌های مختلفی وجود دارند، ارز بازی نوعی جواهر است، بازی چند سلاح مختلف دارد که می‌توان روی دکمه‌های مختلف تعبیه کرد و اولی نقشی مشابه ناوی (Navi) (و سایر پری‌های دنیای «زلدا») ایفا می‌کند. برای سر در آوردن از منوی بازی شاید لازم باشد کمی آزمون‌وخطا انجام دهید، اما بازی عمدتاً ساختاری باز و آسان‌فهم دارد. برای گیمرهای عادی که ژاپنی بلد نیستند (خصوصاً گیمرهایی که با «زلدا» آشنایی دارند)، شاید «T» راحت‌ترین بازی برای تجربه باشد.

۴. رژه با اسلحه (Gunparade March)

Gunparade March

سال انتشار: ۲۰۰۰

بازی «رژه با اسلحه» ترکیبی از پس‌زمینه‌های دوبعدی از پیش رندر شده و شخصیت‌ها و وسایل نقلیه‌ای با مدل‌های سه‌بعدی پولیگونی است که از نظر بصری شباهت زیادی به «فاینال فانتزی ۸» (Final Fantasy VIII) دارد. داستان بازی در استان کیوشو اتفاق می‌افتد و در آن شاهد بازنمایی مکان‌های واقعی در ژاپن (یا مکانی شبیه به مکان‌های واقعی) هستیم.

داستان بازی در ژانر تاریخ جایگزین (Alternate History) طبقه‌بندی می‌شود. داستان از این قرار است که جنگ جهانی دوم به‌خاطر حمله‌ی بیگانگان نیمه‌کاره می‌ماند، حمله‌ای که در آن درصد زیادی از انسان‌ها نابود می‌شوند (این سناریو شما را یاد بازی «مقاومت: سقوط بشریت» (Resistance: The Fall of Man) نمی‌اندازد؟). این بیگانگان که با نام «فانتوم بیست» (Phantom Beast) شناخته می‌شوند، موفق به تصرف نیمی از سیاره‌ی زمین می‌شوند. اکنون، در سال ۱۹۹۹، بشریت امیدوار است با استفاده از جدیدترین فناوری خود یعنی تانک‌های انسان‌نمای پیاده‌رو (Humanoid Walking Tanks) یا HWT زمین را باز پس بگیرد. با این حال، خلبان‌های زیادی در این جریان کشته می‌شوند و ارتش مجبور می‌شود دانش‌آموزان دبیرستانی را برای خدمت نظامی اجباری فرا بخواند. شخصیت‌های اصلی بازی اعضای جوخه‌ی ۵۱۲ هستند: آتسوشی هایامی (Atshushi Hayami)، مای شیبامورا (Mai Shibamura) و آکیرا یوکی (Akira Yuki).

تمرکز اصلی بازی، تعاملات اجتماعی بین هایامی، هم‌تیمی‌های او و سایر شخصیت‌های دنیای بازی است که از راه یک سیستم تأثیرگذاری (Influencing) ساده هدایت می‌شود. هر از گاهی هم سوار بر HTWها باید با فانتوم بیست‌ها مبارزه کنید. در طول روز، در ساعات مدرسه، بازیکن می‌تواند در کلاس‌ها شرکت کند و دانش و مهارت خود را بهبود ببخشد یا این کار را از راه سر زدن به نقاط مختلف شهر انجام دهد. همچنین می‌توانید با دختران مختلف روابط عاطفی برقرار کنید، باهاشان قرار بگذارید یا حتی با دانش‌آموزان دیگر دعوا کنید. اگر به بازیگوشی علاقه ندارید، می‌توانید تمام تمرکز خود را صرف تبدیل شدن به بهترین خلبان HWT بکنید.

مبارزه‌ها در بازی نقش کم‌رنگی دارند (برای همین بازی در فهرست بازی‌های ماجرایی گنجانده شده، نه بازی‌های نقش‌آفرینی) و از یک سیستم تاکتیک ساده پیروی می‌کنند: هر واحد (آبی یا قرمز) میدان دید و محدوده‌ی حرکتی مشخص دارد که روی یک نقشه سه‌بعدی قابل چرخش نمایش داده می‌شود. در فاز اصلی، واحدها می‌توانند حرکت کنند و نیروهای دشمن را شناسایی کنند و در فاز عملیاتی می‌توانند حمله کنند. اگر به دشمن نزدیک شوید و حمله موفقیت‌آمیز باشد، یک کلیپ CGI از حمله نمایش داده می‌شود. همچنین امکان شارژ یک حمله‌ی قدرتمند در ناحیه‌ای گسترده برای آسیب به دشمنان حاضر در محدوده وجود دارد.

علاوه بر این، یک انیمه با نام «Gunparade March: Arata Naru Kougunka» نیز بر پایه‌ی این دنیا ساخته شده که داستان بازی را به خوبی بازگو می‌کند.

۳. میزورنا فالز (Mizzurna Falls)

Mizzurna Falls

سال انتشار: ۱۹۹۸

«شنمو» (Shenmue)! این اولین اسمی بود که هنگام تجربه‌ی این بازی به ذهنم رسید. هرچند که فقط شباهت‌هایی جزئی بین این دو بازی وجود دارد، اما هردو به‌طرز عجیبی حس‌وحالی یکسان را منتقل می‌کنند. هر دو بازی حول محور یک معمای قتل می‌چرخند که به‌نوعی هسته‌ی بازی است. شخصیت اصلی هر دو بازی ژاکت‌های خاص و متمایزی پوشیده‌اند. هر دو بازی با شروع روز در اتاق شخصی شخصیت اصلی در خانه‌اش آغاز می‌شود. هر دو دارای مکانیزم‌های اکتشاف‌محور برجسته با زاویه‌ی دوربین مشابه هستند. متأسفانه، «میزورنا فالز» بدون ترجمه غیرقابل‌بازی و پر از متن‌های سنگین است. برخلاف بازی‌هایی چون «آکونکاگوا» و «B.L.U.E.» که در ادامه بهشان می‌پردازیم، بازی شما را راهنمایی نمی‌کند که در قدم بعدی چه کنید.

در این بازی جسد «کتی فلانری» (Kathy Flannery) در جنگل‌های میزورنا فالز در ایالت کلرادو پیدا می‌شود. ممکن است یک حیوان وحشی او را از هم دریده باشد، اما همه از این فرضیه مطمئن نیستند. سپس اما (Emma)، دختر شهردار (که هم‌کلاسی کتی است)، در همان روز ناپدید می‌شود. دوست و هم‌کلاسی آن‌ها به نام «متیو» مطمئن است که این وقایع به هم مرتبط هستند و تحقیقات شخصی خود را آغاز می‌کند.

این بازی از بسیاری جهات از زمان خود جلوتر بود. چرخه‌ی کامل شبانه‌روز، وضعیت آب‌وهوایی قابل‌تغییر و پیروی ساکنین شهر از برنامه‌ی روزانه (مثل «شنمو») و رفتن به مقاصد مختلف با ماشین خود، از ویژگی‌های برجسته‌ی بازی هستند. فروشگاه‌ها نیز ساعت‌های کاری خاصی دارند و بیشتر دنیای بازی، برخلاف «جی‌تی‌ای» (GTA) و «شنمو» (Shenmue)، از همان ابتدا در دسترس است. متیو می‌تواند با یک خودروی فولکس واگن بیتل (VW Beatle) در شهر رانندگی کند و حتی گاهی باید در پمپ‌بنزین به خودرویتان بنزین بزنید.

یک تفاوت بزرگ بین «شنمو» و «میزورنا فالز» غیبت سیستم مبارزه در بازی است؛ چرا که این بازی در اصل یک بازی معمایی است که بیشتر بر مکالمه تمرکز دارد. ناتوانی در فهمیدن معنی دیالوگ‌های شخصیت‌های غیرقابل‌بازی مانعی بزرگ برای لذت بردن از بازی است و این مایه‌ی تاسف است، چون «میزورنا فالز» شاید یکی از بلندپروازانه‌ترین بازی‌های منتشرشده در تاریخ باشد.

۲. بلو: افسانه‌ی آب (B.L.U.E.: Legend of Water)

B.L.U.E.: Legend of Water

سال انتشار: ۱۹۹۸

به هواداران بازی‌هایی چون «دلفینی به نام اکو» (Ecco the Dolphin) و «رویای غواص‌ها» (Diver’s Dream) پیشنهاد می‌کنم حداقل ویدیویی از این بازی را ببینید. فضای بازی بسیار آرامش‌بخش است، هرچند لحظات آرام گاه‌به‌گاه با رویدادها یا معماهایی که حس اضطرار در شما ایجاد می‌کنند، شکسته می‌شوند. با در نظر گرفتن این‌که این بازی برای پلی‌استیشن ۱ ساخته شده است، گرافیک زیر آب آن زیبا است، اگرچه کمی ساده و کم‌جزئیات به نظر می‌رسد.

داستان درباره دختری بلوند به نام مایا (Maya) است که با هلیکوپتر به یک کشتی می‌آید تا با پدرش دیدار کند. پس از آن، او تصمیم می‌گیرد که به غواصی بپردازد و اقیانوس را کاوش کند؛ تمرکز اصلی باز نیز همین دو مورد است: یعنی گشت‌وگذار روی کشتی و زیر آب. روی کشتی، مایا می‌تواند با خدمه و مسافران، از جمله پدرش، صحبت کند تا درباره‌ی ویرانه‌هایی در آن نزدیکی اطلاعات بیشتری به دست بیاورد. زیر آب، مایا آزاد است تا با کمک یک یار منحصر به فرد – دلفینی که هوش مصنوعی کنترلش می‌کند – دریا و خرابه‌ها را کاوش کند. مایا و دلفین با هم شنا می‌کنند و بازیکن می‌تواند از راه یک رابط کاربری ساده به دلفین فرمان دهد. به‌عنوان مثال، هنگامی‌که مایا یک غواص دیگر را که زیر یک تخته‌سنگ گرفتار شده پیدا می‌کند، او و دلفین با همکاری هم تخته‌سنگ را کنار می‌زنند و غواص را آزاد می‌کنند.

کنترل بازی روان و ساده است. بیشتر معماها بصری یا مکانیکی هستند و بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نیستند بسیار قابل‌دسترس است.

۱. آکونکاگوا (Aconcagua)

Aconcagua

سال انتشار: ۲۰۰۰

یکی از قابل‌ بازی‌ترین عناوین ماجراجویی در این فهرست، «آکونکاگوا» است که یک بازی اشاره و کلیک است که در محیط سه‌بعدی با زاویه‌های دوربین ثابت برای هر صفحه واقع شده است (مشابه نخستین «رزیدنت اویل»). بیشتر گیم‌پلی بازی حول جابه‌جایی گروه کوچک بازماندگان برای جمع‌آوری آیتم‌هایی می‌چرخد که به نوعی به بخش‌های مهم محیط بازی  مربوط می‌شوند و داستان را پیش می‌برند. یکی از امکانات جالب بازی، قابلیت مبادله‌ی برخی آیتم‌ها بین شخصیت‌ها است.

داستان بازی به وقایعی می‌پردازد که پس از سقوط یک هواپیما روی قله‌های یخی کوه «آکانکاگوا» (بلندترین کوه در قاره‌ی آمریکا) رخ می‌دهد. تمرکز اصلی داستان، تلاش بازماندگان در راستای یافتن راهی برای نجات است. قضیه از این قرار است که یکی از شخصیت‌ها به نام پاچماما (Pachmama) در تلاش بوده تا علیه دیکتاتوری سیاسی کشورش مبارزه کند و این دیکتاتور تلاش می‌کند او را با کارگذاری بمبی در هواپیمایش بکشد. بازیکن در ابتدا کنترل کاتو (Katoh) خبرنگار ژاپنی را به دست می‌گیرد و طولی نمی‌کشد یک دستکش پیدا می‌کند که به او امکان بالا رفتن از صخره‌ها را می‌دهد. شخصیت‌های دیگر بازی استیو، جولیا و لوپز هستند (جولیا حتی از ابتدا یک چاقو و فندک دارد).

حتی اگر بازیکن بیشتر دیالوگ‌ها یا متون بازی را نفهمد، میان‌پرده‌های بازی در انتقال معنا و مفهوم عملکرد خوبی دارند. در بازی عمدتاً باید نقاط قابل‌توجه را بررسی کنید و با استنباط و حدس‌های آگاهانه، پی ببرید کدام شخصیت باید کدام آیتم را روی کدام شیء به کار ببرد. برای همین بازی بسیار قابل‌دسترس است. البته شاید گرافیک بازی کمی بیش از حد «پیکسلی» باشد، ولی کارگردانی هنری بازی و حس اکتشاف، انزوا و معمای نهفته در قلب بازی، آن را به تجربه‌ای جانانه تبدیل کرده‌اند.

در ادامه تعدادی از بازی‌های ماجرایی دیگر معرفی شده‌اند که در فهرست جایی برایشان نبود، ولی برای کسانی که به بازی‌های این سبک علاقه‌مندند و با ژاپنی بودن زبان‌شان هم مشکلی ندارند، تجربه‌یشان توصیه می‌شود.

  • Universal Nuts
  • infinity
  • Prismaticallization
  • ۳X3 Eyes (مجموعه است)
  • DeathMask
  • Nekozamurai
  • Kuon no Kizuna
  • Welcome Home
  • The Witch of Salzburg
  • Yukinko * Burning
  • That’s QT
  • Alice in Cyberland
  • Circadia
  • Tilk
  • Kaito Apricot
  • Ugetsu Kitan
  • EVE (مجموعه است)
  • Tenkuu no Escaflowne
  • Noel: Non Digital

منبع: GameFAQs

صفحه‌ی اصلی بازی دیجی‌کالا مگ | اخبار بازی، تریلرهای بازی، گیم‌پلی، بررسی بازی، راهنمای خرید کنسول بازی

source

توسط chehrenet.ir