ژانر شبیه‌ساز ایمرسیو (Immersive Sim) در سال‌های اخیر جان تازه‌ای گرفته است. این عملیات احیاسازی را تنها مدیون استودیوهای بزرگ همچون آرکین (Arkane) نیستیم که با بازی‌هایی که حول محور چرخه‌های زمانی (Time Loop) و ایستگاه‌های فضایی می‌چرخند مشعل این سبک را روشن نگه داشته‌اند؛ گروهی از بازیسازان کوچک‌تر نیز با شجاعت در صدد اکتشاف این ژانر بلندپروازانه برآمده‌اند. سایت Rock Paper Shotgun همیشه علاقه خاصی به این بازی‌های سیستم‌محور و پرجزئیات داشته و پیش‌تر در آن بازی‌ای همچون «دئوس اکس» (Deus Ex) به‌عنوان بهترین بازی تاریخ معرفی شده است. اما با وجود تمام عناوینی که از آن زمان منتشر شده‌اند، آیا هنوز این ژانر به همان خوبی است که به یاد داریم؟ تنها یک راه برای فهمیدنش وجود دارد: تدارک دیدن یک فهرست بلندبالا.

یکی از موانع بزرگ برای این کار این است که ارائه‌ی تعریفی دقیق از  «شبیه‌ساز ایمرسیو» کار سختی است. شاید بتوان به شوخی گفت: «هر بازی‌ای که بتوان سیفون توالت‌هایش را کشید»، ولی خب، این تعریف چندان دقیق نیست. مارک براون در مقاله‌ای جذاب با عنوان «بازگشت شکوهمندانه‌ی شبیه‌ساز ایمرسیو | جعبه‌ابزار بازی‌سازان (۳۶)» به این موضوع پرداخته و در آن این ایده را مطرح کرده که یک شبیه‌ساز ایمرسیو واقعی باید از پنج ویژگی برخوردار باشد: اختیار عمل (agency)، سیستم‌محور بودن (systems)، زایایی (emergence)، انسجام (consistency) و واکنش‌پذیری (reactivity). این توصیف خلاصه‌ای مناسب از اصول طراحی بسیاری از بازی‌های این فهرست است. البته از حق نگذریم، این مفاهیم کمی مبهم‌اند. اگر با چنین تعریفی پیش برویم، ممکن است بازی‌هایی «شبیه‌ساز ایمرسیو» به شمار بیایند که حس‌وحالی شبیه به شبیه‌سازهای ایمرسیو کلاسیک نداشته باشند (مثلاً «متال گیر سولید ۵: درد خیالی» (Metal Gear Solid V: Phantom Pain) همه‌ی ویژگی‌های اشاره‌شده را دارد، مگر نه؟ یا شاید هم بازی‌های «هیتمن». البته به‌شخصه با شبیه‌ساز ایمرسیو شمرده شدن این بازی‌ها مشکلی ندارم…) در هر حال، گاهی بهتر است زیادی سخت‌گیری نکنیم. برای انتخاب بسیاری از بازی‌های این لیست، فقط به احساس و قضاوت شخصی‌ام اعتماد کرده‌ام.

اگر عاشق یک بازی خاص در این سبک هستید و نامش را در این فهرست نمی‌بینید، حتماً آن را در بخش نظرات معرفی کنید. همچنین می‌توانید بابت نگنجاندن «بایوشاک» (Bioshock) هرچقدر دلتان می‌خواهد به من فحش بدهید. بسیار خب، برویم سراغ فهرست.

۱۰. جوخه‌ی بی‌رحمی (Cruelty Squad)

جوخه‌ی بی‌رحمی (Cruelty Squad)

  • سازنده: Consumer Softproducts
  • سال انتشار: ۲۰۲۱
  • بازی مشابه: شبیه‌ساز دلالی اعضای بدن از دید یک جنگ‌سالار فضایی ( Space Warlord Organ Trading Simulator)

«جوخه‌ی بی‌رحمی» سردردی است که به‌شکل ویدیوگیم درآمده است. در نقد Rock Paper Shotgun، نیک آن را این‌طور توصیف کرد: «یک شت‌پست (Shitpost) بسیار پیچیده که تی‌شرت آغشته به استفراغ «رینبو سیکس» (Rainbow Six) را به تن کرده است.» تقریباً همه‌ی عناصر این بازی با استانداردهای زیبایی‌شناسی و اصول منطقی گیم‌دیزاین در تضاد است. دید شما همیشه محدود به قابی ناخوشایند است؛ تکسچرهای نامتناسب بازی چشمانتان را مورد عنایت قرار می‌دهند. کنترل‌های پیش‌فرض از این بدقلق‌تر نمی‌شوند (مثلاً «R» برای تعامل، «X» برای نشستن!؟) و موسیقی متن چیزی شبیه اثری است که یک رنده‌ی پنیر هوشمند با نرم‌افزار آهنگسازی ساخته و آن را music.wav نام‌گذاری کرده است.

با این حال، برای کسانی که از تجربه‌های خاص و عجیب لذت می‌برند، این آشفتگی‌ها بخشی از جذابیت دنیای بی‌رحمانه و دیوانه‌وار این بازی و اقتصاد خرده‌کاری جهنمی حاکم بر آن است (Gig Economy = اقتصاد خرده‌کاری یعنی اقتصادی که بر پایه‌ی قراردادهای کاری آزاد و کوتاه‌مدت بنا شده). در این بازی، هر موقع که بخواهید، می‌توانید در بازار بورس اعضای بدن انسان خرید و فروش کنید. می‌توانید روی «غده‌ی مهمات» سرمایه‌گذاری کنید که به‌طور مداوم برای شما گلوله تولید می‌کند، یا یک «عینک کابوس‌بین» بخرید که بویی متعفن از خود ساطع می‌کند و ظاهراً هیچ کاربردی ندارد. یکی از گران‌ترین آیتم‌های بازی، یک خانه روستایی است.

شاید توصیه نکنم که حتماً «جوخه‌ی بی‌رحمی» را بازی کنید، اما قبل از اینکه سراغ شبیه‌سازهای ایمرسیو‌ کلاسیک‌تر برویم، از شما می‌خواهم که به خاص بودنش اعتراف کنید. قبول؟ پس ادامه می‌دهیم.

۹. سایه‌های تردید (Shadows of Doubt)

Shadows of Doubt

  • سازنده: ColePowered Games
  • سال انتشار: ۲۰۲۳
  • بازی مشابه: هیچ‌کس نمی‌خواهد بمیرد (Nobody Wants to Die) یک بازی کارآگاهی سایبرپانک دیگر است.

«سایه‌های تردید» یک بازی کارآگاهی با محوریت تولید تصادفی (Procedural Generation) است که واژه‌ی «شبیه‌ساز» را در نام «شبیه‌ساز ایمرسیو» حسابی جدی گرفته است. این بازی یک شهر نوآر کامل را شبیه‌سازی کرده، همراه با ساکنانی که زندگی روزمره‌شان با دقت برنامه‌ریزی شده است. مردم طبق روتین از پیش تعیین‌شده به کارهایشان می‌رسند، اما مشکل اینجاست: بعضی از آن‌ها قاتل هستند. این یعنی یکی از ان‌پی‌سی‌های معمولی بازی که نقش شهروند شهر را بازی می‌کند، ممکن است به‌طور تصادفی به‌عنوان قربانی بعدی قاتل انتخاب و بر اثر ضرب و شتم کشته شود.

اینجاست که شما وارد میدان می‌شوید. وظیفه‌ی شما به‌عنوان کارآگاه این است که هویت قاتلان را از روی سرنخ‌های مختلفی که به جا می‌گذارند کشف کنید؛ سرنخ‌هایی مانند تراکنش‌های مالی، پنجره‌های شکسته، ایمیل‌های افشاگرانه و یادداشت‌های مخفی که در گوشه و کنار شهر پراکنده شده‌اند. از ایده‌ی پشت بازی مشخص است که با یک بازی بلندپروازانه طرفیم، ولی باگ‌های خنده‌داری که سازندگان بازی مجبور شدند به‌خاطر عمق شبیه‌سازی بازی رفع کنند هرچه بیشتر آن را بلندپروازانه جلوه می‌دهند. برای مثال، در یکی از مراحل ساخت بازی، قاتلانی که روش قتل‌شان استفاده از تفنگ تک‌تیرانداز بود، مدام هنگام شلیک به هدف تیرشان خطا می‌رفت و بازیکنان، انبوهی از پوکه‌های شلیک‌شده را در برخی آپارتمان‌ها پیدا می‌کردند!

اگر عوارض جانبی چرند و مضحکی را که به‌خاطر زایا بودن ماهیت شبیه‌سازهای ایمرسیو در بستر این بازی‌ها پدیدار می‌شوند بخشی جدایی‌ناپذیر از بازی‌های این سبک بدانیم، «سایه‌های تردید» بی‌تردید سزاوار گنجانده شدن در این فهرست است.

۸. خون‌آشام بالماسکه: تبارها (Vampire the Masquerade: Bloodlines)

Vampire the Masquerade: Bloodlines

  • سازنده: Troika Games
  • سال انتشار: ۲۰۰۴
  • بازی مشابه: ومپیر (Vampyr) تجربه‌ی خون‌آشامی داستان‌محورتری فراهم می‌کند.

«خون‌آشام بالماسکه: تبارها» یک نقش‌آفرینی کلاسیک با حال‌وهوای بازی‌های دهه ۹۰ است که از ویژگی‌های لازم برای این‌که یک شبیه‌ساز ایمرسیو به شمار بیاید برخوردار است، مگر نه؟ بله، دقیقاً همین‌طور است؛ خوشحالم که مخالفت نمی‌کنید. این بازی یک دنیای مرکزی دارد که آزادی عمل زیادی برای اکتشاف کردن آن دارید، به‌لطف سیستم شخصیت‌سازی عمیق‌اش می‌توانید شخصیتی بسازید که از یک هیولاهای زشت ساکن در فاضلاب تا خون‌آشامی اغواگر و مرموز متغیر است و تعداد زیادی شخصیت در نقاط از پیش تعیین‌شده منتظر شما هستند تا سر و کله‌یتان پیدا شود و همه چیز را به هم بریزید.

«تبارها» همیشه طرفداران پروپاقرصی داشته است و بسیاری از آن‌ها در راهروهای Rock Paper Shotgun قدم زده‌اند، آن هم در حالی‌که زیر لب چیزی زمزمه می‌کردند و اگر کسی متوجه حضورشان می‌شد، دود می‌شدند و می‌رفتند هوا. دنباله‌ی این بازی، «تبارها ۲»، از زمان اعلام ساخته شدنش در سال ۲۰۱۹ با چالش‌های زیادی روبرو بوده و در سال ۲۰۲۱ سازنده‌ی آن عوض شد. تکرار جادوی نسخه اصلی کار سختی خواهد بود، چون این بازی به همان اندازه که درباره‌ی روابط جنسی و سادیسم بود، درباره‌ی دزدکی وارد شدن به کلینیک اهدای خون برای دلی از عزا درآوردن هم بود، ولی می‌توانیم امیدوار باشیم.

۷. دئوس اکس (Deus Ex)

(Deus E

  • سازنده: Ion Storm
  • سال انتشار: ۲۰۰۰
  • بازی مشابه: سیستم شاک ۱ و ۲

اگر امروزه شبیه‌ساز مخفی‌کاری پر از توطئه‌ی استودیوی آیون استورم (Ion Storm) یعنی «دئوس اکس» را تجربه کنید، استخوان‌ها و رگ و پی ژانری را خواهید دید که شایسته بود به‌لطف مقلدهای بی‌شمار، چند لایه عضله و ماهیچه به پیکرش اضافه شود. اما متأسفانه، در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰، دنیای بازی‌های کامپیوتری همچنان زیر سایه‌ی بلند «نیمه‌عمر» (Half-Life) قرار داشت؛ اثری که استانداردهای جدید و مهم دیگری را برای شوترهای اول‌شخص تعیین کرده بود. «دئوس اکس» اثری کم‌سروصداتر روی بازی‌های پس از خود گذاشت، خصوصاً در مقایسه با گوردون فریمن و معرکه‌ای که در بازار بازی‌های کامپیوتر راه انداخته بود، ولی این اثرگذاری به قوت خود باقی است.

برای مثال امکان ارتقاء مهارت‌های شخصیت کت‌چرمی‌‌پوش‌تان در آن زمان در شوترهای اول‌شخص چندان رایج نبود، اما امروزه این مکانیزم‌های ارتقادهی تقریباً در تمام بازی‌های بلاک‌باستر به یک استاندارد تبدیل شده‌اند. جاه‌طلبی «دئوس اکس» در ارائه‌ی داستانی که گاهی به جزیی‌ترین شکل ممکن از مسیر اصلی‌اش منحرف می‌شد، در زمان خود بسیار نوآورانه بود (چه کسی می‌تواند فراموش کند که اگر در دفتر کارتان به دستشویی زنانه می‌رفتید، مافوق‌تان بابت این کار سرزنش‌تان می‌کرد؟)

امروزه کانال‌های تصفیه‌ی هوا و گذرگاه‌های ریز و درشت «دئوس اکس‌»های جدید، قابلیت تغییرشکل در «پری» (Prey) و اهمیت شدید انتخاب‌های بازیکن در «اثر جرمی» (Mass Effect) همه به هنجاری در صنعت گیم تبدیل شده‌اند، برای همین نقش‌آفرینی شوترمحور دیگر ترکیب عجیبی به نظر نمی‌رسد و به‌خاطر جا افتادن این ترکیب باید از «دئوس اکس» سپاس‌گزار باشیم.

۶. گلوم‌وود (Gloomwood)

Gloomwood

  • سازنده: New Blood Interactive
  • سال انتشار: ۲۰۲۲
  • بازی مشابه: بازی‌های «سارق» (Thief) اصلی که الهام‌بخش آن بوده‌اند، یا «توهم ترسناک» (Dread Delusion)

زمانی که «گلوم‌وود» برای اولین بار در حالت «دسترسی زودهنگام» (Early Access) منتشر شد، صرفاً پیش‌نمایشی کوتاه و وسوسه‌انگیز از یک شبیه‌ساز ایمرسیو جذاب و با گرافیک کم‌پیکسل (Low Poly) بود؛ از آن پیش‌نمایش معلوم بود که این بازی به‌شدت تحت‌تاثیر عناوینی مانند مجموعه‌ی «سارق» (Thief) ساخته شده است. آلیس بی (یکی از نویسندگان سابق Rock Paper Shotgun) از تجربه‌ی پرتاب دست‌های قطع‌شده برای پرت کردن حواس دشمنان لذت برد و تنها ناراحتی‌اش این بود که بخش عمده‌ای از شهر وهم‌آلود بازی از دسترس خارج بود. او با خشم به سمت دروازه‌های قفل‌شده‌ی شهر فریاد زد: «من می‌خواهم سرهای قطع‌شده‌ی بیشتری را به‌عنوان طعمه برای دشمنان پرت کنم!»

خبر خوب این است که بازی از آن زمان تاکنون، به‌روزرسانی‌های قابل‌توجهی دریافت کرده است و عناصر جدیدی به آن اضافه شده‌اند، مثل:

  • محله‌ی بازاری‌ها
  • یک فروشنده‌ی مرموز
  • کارخانه‌ی برق که پر از دشمن است
  • مسافرخانه‌ای ویران‌شده که در آن موجودی ترسناک در کمین نشسته است
  • قلمروی آینه که به‌لطف آن می‌توانید سریع بین مناطق مختلف جابجا شوید

ساخت «گلوم‌وود» هنوز به پایان نرسیده است، ولی اگر از آن دست گیمرها هستید که دوست دارند بازی‌ها را زود تجربه کنند، شاید حالا بهترین زمان برای پایین پریدن از تیرک‌های سقف شهر مرموز بازی و کشف دنیای رازآلود آن باشد.

۵. سیستم شاک (System Shock)

System Shock

  • سازنده: Nightdive Studios
  • سال انتشار: ۲۰۲۳
  • بازی مشابه: اگر دنبال یک بازی دیگر با محوریت یک ایستگاه فضایی ویران‌شده هستید، «پری» (Prey) استودیوی آرکین را امتحان کنید.

موج بازسازی‌های اخیر فرصتی طلایی برای بازیسازان فراهم کرده است تا بازی‌های محبوب قدیمی را به شیوه‌هایی غیرمنتظره بازآفرینی کنند. برای مثال، بازسازی «فاینال فانتزی ۷» شهر میدگار را به شکلی کاملاً متفاوت گسترش داد و سازندگان «بلک مسا» (Black Mesa)، بازسازی «نیمه‌عمر ۱»، دنیای بیگانه‌ی زن (Xen) را به طور کامل از نو طراحی کردند. با این حال، بازسازی «سیستم شاک ۱» مسیری کاملاً متفاوت را در مدرن‌سازی بازی پیش گرفته است.

استودیوی نایت‌دایو (Nightdive) به جای این‌که ساختار ایستگاه فضایی «سیتادل» را بازنگری کند، به نقشه‌ی بازی اصلی وفادار مانده و صرفاً به زیباسازی آن و بهبود جزئیات بسنده کرده است. این انتخاب، نشانه‌ای از اعتماد سازندگان بازسازی به اصالت «سیستم شاک ۱» است و برای کسانی که آنقدر «سیستم شاک ۱» را بازی کرده‌اند که نقشه‌ی آن را از بر شده‌اند، نوعی پاداش به شمار می‌آید.

در بررسی Rock Paper Shotgun، جِرِمی این اثر را این‌گونه توصیف کرد: «هزارتویی از راهروهای تنگ و ناخوشایند، سوراخ‌سمبه‌های مخفی و گذرگاه‌های باریک؛ مانند هتلی کپسولی در ژاپن، اما در ابعادی غول‌آسا.»

به‌لطف این بازسازی، می‌توانید اصول گیم‌دیزاین یکی از نخستین شبیه‌سازهای ایمرسیو را – به همان شکلی که در سال ۱۹۹۴ دیدیم – تجربه کنید، بدون این‌که نیاز باشد برای سر در آوردن از تصویری که پیکسل‌های زمخت می‌خواهند منتقل کنند، چشمان خود را نیمه‌باز نگه دارید.

۴. پری (Prey)

Prey

  • سازنده: Arkane Studios
  • سال انتشار: ۲۰۱۷
  • بازی مشابه: اگر دنبال بازی‌های ترسناک بیشتری در فضای ایستگاه‌های فضایی هستید، «بیگانه: انزوا» (Alien Isolation) را امتحان کنید.

در «پری» شما می‌توانید به یک ماگ قهوه تبدیل شوید؛ می‌توانید زیر شکاف کوچک یک پنجره‌ی شفاف در یک اتاق امنیتی به شکل یک شیء سرامیکی عجیب و غریب لیز بخورید و سپس دوباره به شکل انسان دربیایید و همزمان هم احساس باهوش بودن کنید، هم کمی احساس احمق بودن. اما دشمنان شما در این ایستگاه فضایی بزرگ و پیچ‌درپیچ نیز از همین قدرت تغییر شکل برخوردارند و ممکن است در هر گوشه‌ای کمین کرده باشند. همین موضوع، این فضای گسترده‌ی قابل کاوش را به کارخانه‌ای مخصوص تولید ترس‌های ناگهانی و از جا پراننده از جنس علمی-تخیلی ناب تبدیل کرده است.

از آن بهتر، قدرت‌ها و سلاح‌های مختلفی که در اختیار دارید، مسیرهایی را برای شما باز می‌کنند که در هر بازی دیگری حکم کد تقلب را خواهند داشت. مثلاً با استفاده از تفنگ چسبی (Glue Gun) می‌توانید با کمی صبر و حوصله تقریباً هر دیواری را قابل بالا رفتن کنید. به‌عنوان مثالی دیگر، در بازی یک کپسول نجات وجود دارد که در کمال تعجب خیلی زود در دسترس‌تان قرار می‌گیرد و اگر کلید آن را از اتاق دیگری به دست آورید، بازی به شما اجازه می‌دهد به سادگی ایستگاه فضایی را ترک کنید و داستان بازی را خیلی سریع و ناگهانی به پایان برسانید.

البته این پایانی رضایت‌بخش نیست، اما همین‌که طراحان بازی اجازه‌ی چنین کاری را به شما می‌دهند، نشان‌دهنده‌ی میزان آزادی فوق‌العاده‌ای است که در ایستگاه فضایی تالوس ۱ (Talos 1) در اختیار دارید.

۳. رسوا ۲ (Dishonored 2)

Dishonored 2

  • سازنده: Arkane Studios
  • سال انتشار: ۲۰۱۶
  • بازی مشابه: «دث‌لوپ» (Deathloop)، یا اگر فقط به موش‌های بازی علاقه دارید، مجموعه بازی‌های «داستان یک طاعون» (A Plague Tale).

اگر از طرفداران «رسوا ۲» بپرسید که مرحله‌ی موردعلاقه‌شان کدام است، آنقدر فعل و اسم مختلف به زبان می‌آورند که از هوش می‌روند و دیگر نخواهند توانست به شما کمک کنند. این بازی آنقدر مراحل باکیفیت دارد که در زمینه‌‌ی طراحی مراحل فوق‌العاده تقریباً طمع‌کار بوده است.

مرحله‌ی عمارت ساعت (Clockwork Mansion) شما را در فضایی قرار می‌دهد که دائماً در حال تغییر است. مرحله‌ی شکافی روی تخته‌سنگ (A Crack in the Slab) برای شما این امکان را فراهم می‌کند تا در زمان سفر کنید و یک عمارت را هم در حالت ویران‌شده‌ی فعلی ببینید، هم به گذشته‌ی باشکوهش سر بزنید. ما فقط داریم درباره‌ی یک مرحله صحبت می‌کنیم! فقط «تایتان فال ۲» (Titanfall 2)  از این حد از اعتماد به نفس برخوردار بود تا ایده‌ای را که می‌توان بر پایه‌ی آن یک بازی کامل ساخت، فقط در یک مرحله به کار ببرد.

اما من؟ شاید کمی عجیب باشد، اما دلبستگی خاصی به مرحله‌ی آغازین بازی – با اسکله‌های آفتاب‌خورده و خیابان‌های باریکش – دارم. تقریباً می‌توانید بوی چنین مکانی را حس کنید.

با این حال، مهم نیست در کدام مرحله از بازی هستید؛ در هر مکان، از زاویه‌دیدی تقریباً حیوانی در حال اکتشاف محیط هستید؛ مثل یک کلاغ از بالا محیط را زیر نظر می‌گیرید، مثل یک پشه از شکاف‌ها عبور می‌کنید یا مثل یک موش در جوی‌های کنار خیابان می‌خزید. کارناکا (Karnaca) شهری است که برای خزیدن طراحی شده است.

۲. دئوس اکس: تفرقه‌ی بشر (Deus Ex: Mankind Divided)

Deus Ex: Mankind Divided

  • سازنده: Eidos Montreal
  • سال انتشار: ۲۰۱۶
  • بازی مشابه: «سایبرپانک ۲۰۷۷» گزینه‌ی قابل‌انتظاری به نظر می‌رسد، مگر نه؟

در مرکز شهر پراگ در بازی «دئوس اکس: تفرقه‌ی بشر»، بانکی وجود دارد که انگار خودش از شما دعوت می‌کند به آن نفوذ کنید. از همان لحظه‌ای که نگاهتان به این ساختمان باشکوه و مجلل می‌افتد – با لابی درخشان و معماری خیره‌کننده‌اش – وسوسه می‌شوید تا جنسن را به عمق کانال‌های تصفیه‌ی هوا و اتاق‌های مخفی آن بفرستید. با صرف زمان کافی (و ارتقای مهارت‌های هک کردن و شکستن دیوار)، این خواسته به واقعیت می‌پیوندد.

نکته شگفت‌انگیز درباره بانک پالیسید (Palisade Bank) این است که با وجود این‌که به یکی از ماموریت‌های اصلی مربوط می‌شود، بخش عمده‌ای از آن کاملاً اختیاری است. این بانک پر از خزانه‌های زیرزمینی است که مملو از سلاح‌های ویژه، نقشه‌های ارتقای نانوبلید، کیت‌های پراکسیس (Praxis Kit) و … هستند. تازه بدون در نظر گرفتن گاوصندوق‌های مدیران بانک در طبقات بالا این همه سوراخ‌سمبه برای اکتشاف دارید.

این موسسه‌ی مالی آینده‌نگرانه و آسیب‌پذیر در برابر خرابکاری، تنها یکی از ساختمان‌های نفوذپذیر شهر پرجزئیات و پرتراکم بازی است؛ شهری که پر از پشت‌بام‌ها، بالکن‌ها، ورودی‌های فاضلاب و درهای مخفی است؛ شهری که با طراحی بی‌نقص خود، گویی برای خرابکاری‌هایی از جنس سبک سایبرپانک ساخته شده است.

۱. دث‌لوپ (Deathloop)

Deathloop

  • سازنده: Arkane Studios
  • سال انتشار: ۲۰۲۱
  • بازی مشابه: هرکدام از بازی‌های دیگر استودیوی آرکین. یا اگر به مکانیزم چرخه‌ی زمانی علاقه دارید، «حیات‌وحش فضایی» (Outher Wilds).

همه‌ی شبیه‌سازهای ایمرسیو خوب، ابراز نوعی رفتار خاص را در بازیکن تشویق می‌کنند: سوءاستفاده از سیستم ذخیره‌ی بازی یا اصطلاحاً Save Scumming. کمتر کسی است که بتواند در برابر وسوسه‌ی اسنایپ کردن یک شخصیت کلیدی از راه دور و تماشای عواقب این کار مقاومت کند، چون می‌داند که هروقت دلش بخواهد، می‌تواند با بارگذاری آخرین فایل ذخیره‌ی بازی، آشوب ناشی از خرابکاری خود را خنثی کند. فراتر از این، یکی از ویژگی‌های سنتی شبیه‌سازهای ایمرسیو، امکان تمام کردن بازی بدون کشتن حتی یک دشمن است. این موضوع باعث می‌شود بازیکنان مدام وسوسه شوند بازی را ذخیره و بارگذاری کنند تا عملکرد خود را به کمال برسانند. آزادی عمل و پیامدهای آن، قوت قالب این ژانر هستند و هیچ‌کس این موضوع را بهتر از استودیوی آرکین نمی‌داند. بازی‌های «رسوا» (Dishonored) این استودیو عملاً بازیکنان را مجبور می‌کنند که هر چند دقیقه یک‌بار بازی را ذخیره کنند. اما آرکین با ساختن «دث‌لوپ» به‌نوعی به این عادت بد انگشت وسط نشان داد و شما هم می‌توانید با تجربه‌ی بازی این عادت را از سر خود باز کنید. اینجا دیگر خبری از سیو اسکامینگ نیست. «دث‌لوپ» خودش بازی را برای شما ریست می‌کند و این تغییر تجربه را به شکل قابل‌توجهی بهبود بخشیده است.

در این بازی در در نقش کُلت بازی می‌کنید، یک نگهبان قوی‌هیکل که در چرخه‌ای زمانی روی جزیره‌ای پرآشوب گرفتار شده، بی‌آنکه کوچک‌ترین سرنخی از راه فرار از این وضعیت داشته باشد. به مرور متوجه می‌شوید که تنها راه نجات، قتل زنجیره‌ای رییس‌روسای جزیره به شکلی بی‌نقص است. آنچه در ادامه رخ می‌دهد، رفت و آمدی هوشمندانه میان چند شهر و آزمایشگاه یکسان است. در طی این رفت‌وآمدها، به دانش کافی برای چگونگی انجام این قتل‌ها به‌شکلی بی‌نقص دست پیدا خواهید کرد.

این بازی هم به سبک «دئوس اکس: تفرقه‌ی بشر» از فضایی نسبتاً کوچک نهایت استفاده را می‌برد. سازندگان بازی به جای این‌که مراحل جدید بسازند، اتفاقاتی را که در مکانی یکسان رخ می‌دهند، با توجه به ساعت روز تغییر می‌دهند. نتیجه‌ی این تصمیم، قلمرویی متشکل از افراد مختلف است که مثل ساعت کار می‌کند و همه‌یشان منتظرند به‌شکلی فوق‌العاده از پای دربیایند. این بازی برداشتی آن‌چنان خلاقانه از فرمول شبیه‌سازهای ایمرسیو است که بعید می‌دانم بازی دیگری به این زودی‌ها از آن پیشی بگیرد.

منبع: Rock Paper Shotgun

صفحه‌ی اصلی بازی دیجی‌کالا مگ | اخبار بازی، تریلرهای بازی، گیم‌پلی، بررسی بازی، راهنمای خرید کنسول بازی

source

توسط chehrenet.ir