سم مندس، فیلمساز مشهور انگلیسی، یکی از بهترین کارگردان‌های معاصر است که با ساخت فیلم «زیبای آمریکایی» سبک منحصربه‌فرد و درخشان خود را به تمام دنیا معرفی کرد. این اثر کمدی-درام، سراسر مملو از مفاهیمی طنزآمیز و واقع‌گرایانه با نگاهی انتقادی بر طبقه متوسط جامعه آمریکایست.

اما مسیر موفقیت‌های او تنها در جهان فیلم‌سازی خلاصه نمی‌شود. اولین تجربه‌های هنری مندس متعلق به تئاتر است که سال ۲۰۲۰ برای تلاش‌های‌اش در این حوزه، عنوان شوالیه را کسب نمود. در هر صورت این کارگردان، جهان‌بینی خودش را در سینما به بازی می‌گیرد و قصه‌هایی در دل همین رویکردهایی تازه‌نفس و پرسش‌برانگیز نمایش می‌دهد.

فیلم‌های سم مندس قابل دفاع هستند و او فیلمساز باتجربه‌ای است. او غالبا برای خود یک قلمرو تعیین می‌کند و هربار که می‌خواهد اثر جدیدی را خلق کند به درون آن شیرجه می‌زند. به طور کل، مندس همیشه داستان‌هایی را انتخاب می‌کند که لایه‌های زیرین هرچیزی را موشکافانه مورد برسی قرار می‌دهد.

غالبا ژانرهای متعددی را در فیلم‌های او می‌توان دید که شاید این تاحدی عجیب باشد. اما جالب است که هربار در ارائه‌ی این گونه‌های متفاوت، همان مولف‌های مشخص فیلم‌سازی‌ خود را پیاده‌ می‌کند که چنین رویکردی، نیاز به جسارت و اعتماد دارد. مندس برمبنای قواعد یک ژانر مشخص با زبان سینمایی قاعده‌مند و متمایزی، فیلم می‌سازد و خوب می‌داند که چگونه با حفظ ساختارها و یک چارچوب‌ فکری و بصری متمایز، هرگز تسلیم قوانین نشود.

با وجود تمام این تفاسیر، سم مندس کارگردانی نیست که نامش در فهرست بهترین کارگردان‌های شما قرار بگیرد؛ شاید چون اصلا خیلی او را نمی‌شناسیم! مندس در دنیای سینما به عنوان یک فیلم‌ساز بزرگ شناخته می‌شود، درحالی که برای مخاطبان بسیاری به طرز باورنکردنی‌ ناشناس است.

برای نمونه، مارتین اسکورسیزی را بیشتر به خاطر مولفه‌های جهانی و فراگیر در آثارش می‌شناسیم. این کارگردان کارکشته فیلم‌هایش را در قالب طیف وسیعی از ژانرها ساخته است، اما او مشخصاً همیشه به داستان‌های تمام‌عیار آمریکایی می‌پردازد و سپس مخاطب را در بطن وقایعی‌ای خارق‌العاده با همان فضاهای همیشگی و تکرارشونده پرتاب می‌کند.

حال وقتی از مندس سخن درمیان باشد، بدیهی است که چندان آسوده خاطر نیستیم. همیشه چیزی در روش کار مندس وجود دارد که نمی‌توان آن را جهانی خواند، حتی با وجود این که الگوهای فیلم‌سازی خودش را دارد که انصافا هم چشم‌گیر هستند. علاوه‌بر این، برخی از منقدین معتقدند که مندس پس از «زیبای آمریکایی» و «جاده‌ای به سوی تباهی» تقریبا موفق نشد تا نقاط ضعف آثارش را پوشش دهد و به اوج روزهای اول کارنامه‌ی کاری خود بازگردد.

در واقع میان تمام کارگردان‎‌های بزرگ سینما به‌ویژه در عصر مدرن، سم مندس انگلیسی‌تبار در فاصله‌ی بسیار دوری ایستاده است و احتمالا حتی برخی نمی‌دانند که «زیبای آمریکایی» به او تعلق دارد. راستش موردی را که می‌شود با صراحت درباره آن سخن گفت، تضمین کیفیت کارگردانی او به حساب می‌آید که قطعا جای بحث هم دارد. حال فرقی نمی‌کند که شما به تماشای یک جیمزباند جدید نشسته‌اید یا یک اثر جنگی تحسین شده.

بی‌گمان مندس همچون دیگر کارگردان‌های اسم‌ و رسم‌دار دنیا در رویکردهای کاری خود از فردگرایی بخصوصی برخوردار است و همیشه می‌گذارد تا فیلم‌نامه خودش حرف بزند که این نقطه قوت‌ بزرگی محسوب می‌شود. با وجود تمام فراز و فرودهایی که طی این سال‌ها داشته، فیلم‌هایش تلفیق بی‌نظیری از صحنه‌ و سکانس‌های تکان‌دهنده، قوی و منسجم در روایت‌پردازی، مضمون، تکنیک و شخصیت‌پردازی است. همه‌ی این‌ها، نمای کارگردانی را به رخ ما می‌کشد که ظاهرا در کشمکش بی‌پایانِ سینمایی خود زیست می‌کند و فقط کافی‌ست کمی بیشتر با او دوست باشیم.

منبع: Faroutmagazine

source

توسط chehrenet.ir