«هفت سامورایی» آکیرا کوروساوا، شاهکار بیچون و چرای تاریخ سینماست؛ اما جواهری در آن نهفته که زمان اکران فیلم هنوز از دید بینندگان پنهان بود. اگر به صحنهای که روستاییان برای جذب ساموراییهای بیارباب به شهر میآیند برگردید، یک تاتسویا ناکادای ۲۱ساله را میبینید که برای فقط چندثانیه بهعنوان سیاهیلشکر (یک رونین فقیر) در تصویر رد میشود. این اولین حضور تاتسویا ناکادای بر پردهی سینما و آغازگر کارنامهای پربار از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ژاپن است. البته از نظر فنی، او یک سال قبل در ۱۹۵۳ در فیلم درام ماساکی کوبایاشی، «اتاقی با دیوارهای ضخیم» (The Thick-Walled Room) در نقشی بسیار کوچک ظاهر شده بود؛ اما این فیلم بهخاطر محتوای بحثبرانگیزش تا ۱۹۵۶ اکران نشد.
اگر توشیرو میفونه گرگ رامنشدنی سینمای ژاپن باشد، ناکادای آفتابپرستی است که هربار به اقتضای فیلم رنگ عوض میکند. او در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۲ در توکیو به دنیا آمد و دومین فرزند از چهار خواهر و برادر بود. ناکادای در چیبا بزرگ شد، جایی که پدرش تا اواخر عمر در سال ۱۹۴۱، به عنوان راننده اتوبوس کار میکرد. سپس مادرش فرزندان را به آئویاما برد. در جوانی، ناکادای به عنوان دانشآموزی در مدرسهی هایوزا دنبال بازیگری رفت.
با اینکه ناکادای اولین نقش خود را به ماساکی کوبایاشی مدیون است، اما در سطح بینالمللی بیشتر او را به خاطر نقشش در فیلم حماسی «آشوب» (Ran) ساختهی آکیرا کوروساوا در سال ۱۹۸۵ میشناسند که با الهام از «شاه لیر» شکسپیر، داستانی را از دورهی ایالتهای متخاصم سنگوکو روایت میکند. این فیلم، که ناکادای در آن در نقش جنگسالار، هیدتورا ایچیمونجی ظاهر شده، تنها نامزدی اسکار کوروساوا برای بهترین کارگردانی را به ارمغان آورد. همکاری او با کوروساوا به «آشوب» محدود نمیشود و میتوانید او را در عناوین برجستهی دیگری چون «کاگهموشا» (Kagemusha)، «بهشت و دوزخ» (High and Low) و «یوجیمبو» (Yojimbo) هم پیدا کنید.
تاتسویا ناکادای جوان در فیلم «هفت سامورایی»
علاوه بر کوروساوا و کوبایاشی، ناکادای با فیلمسازان ژاپنی متعددی همکاری داشت؛ اما او در وهلهی اول همیشه خود را یک تئاتری میدانست و هرگز با هیچ استودیویی قرارداد امضا نکرد که به ناکادای اجازه میداد با کارگردانان مختلف همکاری داشته باشد. این بازیگر با اینکه از خانوادهای فقیر میآمد، اما بهعنوان بازیگر صحنه و تحت تأثیر سنت درام واقعگرایانهی شینگهکی (新劇) آموزش دید. در اوایل دهه ۶۰ میلادی، ناکادای با اجرای خیرهکننده، چشمان نافذ و چهرهی فراموشنشدنیاش، به شهرتی که سزاوارش بود، دست یافت. اجرای او در نقش کاجیِ آرمانگرا در درام حماسی کوبایاشی، سهگانهی «وضعیت بشر» (The Human Condition)، اولین نقش برجستهی ناکادای را رقم زد. ناکادای طی این سه فیلم، کاراکتری را در بحبوحه جنگ جهانی دوم و همزمان با چرخش ژاپن به سوی حکومت تمامیتخواه به تصویر کشید. در طول دهه ۶۰ او در آثار فیلمسازان بزرگ ژاپنی میکیو ناروسه، آکیرا کوروساوا، کیسوکه کینوشیتا، کون ایچیکاوا و کیهاچی اوکاموتو ایفای نقش کرد.
ناکادای یکی از چهرههای ثابت ژانر «چانبارا» (チャンバラ) بود و در برخی از ماندگارترین فیلمهای سامورایی، از جمله فیلم هستیگرایانهی کوبایاشی، «هاراکیری» (Harakiri)، و «کیل!» (Kill) به کارگردانی کیهاچی اوکاموتو، بازی کرد. او دو بار در نقش شرور نیشخندبهلب در برابر قهرمان اخموی توشیرو میفونه ظاهر شد: یک بار به عنوان گنگستری پوزخندبهلب و اسلحه به دست در «یوجیمبو» محصول ۱۹۶۱ و بار دیگر، در نقش سامورایی طاس و مغرور «سانجورو» محصول ۱۹۶۲، که دومی با یکی از بهیادماندنیترین صحنههای مرگ خونین سینمای ژاپن به پایان میرسد.
صحنهی دوئل پایانی فیلم «سانجورو» – راست: تاتسویا ناکادای، چپ: توشیرو میفونه
ناکادای دوباره با کوروساوا و میفونه در فیلم «بهشت و دوزخ» ۱۹۶۳ همکار شد. او در «بهشت و دوزخ» نقش کارآگاه ارشدی را بازی میکند که برای پسگرفتن پسر میفونه از دست آدمربایی خونسرد، در آپارتمان مجلل و مدرن میفونه مستقر میشود. در اواخر دهه ۷۰ میلادی، کوروساوا دوباره ناکادای را برای فیلمش به خدمت گرفت؛ این بار برای رهبری حماسهی جیدایگکی، «کاگهموشا».
با اینکه تاتسویا ناکادای را با فیلمهای سامورایی دهه شصت میلادی او بیشتر میشناسیم، اما این بازیگر همچنان به حضورش روی پردهی سینما ادامه داد. او در «داستان پرنسس کاگویا» (The Tale Of Princess Kaguya) صداپیشگی کرده و حتی در بازراهاندازی فرنچایز «زاتوایچی» (Zatoichi)، «زاتوایچی: آخرین» (Zatoichi: The Last) حضور داشت. ناکادای طی سالهای بعد بهترین آثار خود را بر روی صحنهی تئاتر برد و در نمایشهای «مرگ فروشنده» (Death of a Salesman)، «بریمور» (Barrymore) و «دن کیشوت» (Don Quixote) نقش اصلی را بازی کرد. او در طول دوران حرفهای خود نقشهای هملت، مکبث، اتللو و ریچارد سوم را هم به صحنه برده است.
ناکادای دو جایزهی روبان آبی ژاپن را از آن خود کرده؛ اولی برای «هاراکیری» در سال ۱۹۶۲ و دومی برای «کاگهموشا» و «نبرد پورت آرتور» (The Battle of Port Arthur) در سال ۱۹۸۰. ناکادای در سال ۱۹۷۵ مؤسسهی آموزش بازیگری «مومیجوکو» را بنیان گذاشت و حتی یکی از شاگردان او، کوجی یاکوشو بوده که حالا بهعنوان یکی از چهرههای برجستهی بازیگری ژاپن شناخته میشود. تاتسویا ناکادای در سال ۲۰۱۵ نشان فرهنگ، یعنی بالاترین نشان افتخار ژاپن، را برای مشارکت در هنر و علوم به دست آورد.
قریب به ۷۰ سال پس از «هفت سامورایی» و با بیش از ۱۰۰ فیلم در کارنامه، تاتسویا ناکادای، این بازیگر پرکار سینمای ژاپن که اجراهای تحسینبرانگیزش به نمادی از عصر طلایی سینمای این کشور تبدیل شده، در ۸ نوامبر (۱۷ آبان) در سن ۹۲سالگی در بیمارستانی در توکیو درگذشت.
بهترین فیلمهای تاتسویا ناکادای؛ از «یوجیمبو» تا «آشوب»
۱۵. رودخانه سیاه (Black River)

- سال اکران: ۱۹۵۷
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: اینکو آریما، تاتسویا ناکادای، فومیو واتانابه
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
داستانی وجود دارد که کوبایاشی ناکادای را از زمان فروشندگیاش در مغازهای کشف کرده. او ناکادای جوان را برای ایفای نقش کوتاهی به «اتاقی با دیوارهای ضخیم» آورد و عملاً حضورش در دنیای سینما را رقم زد و همکاریهای بعدی ناکادای و کوبایاشی، این بازیگر را به اوج دوران حرفهای خود رساند.
اگرچه اشغال ژاپن توسط ایالات متحده در سال ۱۹۵۲ پایان یافت، اما فیلم ۱۹۵۷ کوبایاشی، «اتاقی با دیوارهای ضخیم»، همچنان بحثبرانگیز بود و کوبایاشی ترجیح داد به جای حذف بخشهایی از فیلم برای اکران، آن را کنار بگذارد (فیلم در سال ۱۹۵۶ بدون هیچ حذفی اکران شد). متعاقباً، ماساکی کوبایاشی به ساخت سینمای اجتماعی-سیاسی و جنجالی دربارهی ژاپن پس از جنگ ادامه داد و به مهمترین فیلمساز انسانگرا و ضداستبدادی آن دوران تبدیل شد.
کوبایاشی با «رودخانهی سیاه» به نقدهای تند و تیز خود از جامعهی ژاپن پس از جنگ ادامه داد. «رودخانه سیاه» چندین داستان مختلف را در یک محله از طبقهی پایین جامعه در نزدیکی یک پایگاه نظامی ایالات متحده به تصویر میکشد که به هم ارتباط پیدا میکنند. فیلم با عشق بین دانشجویی به نام نیشیدا و یک پیشخدمت جوان به نام شیزوکو آغاز میشود. اما یک یاکوزای مخوف به نام جو قاتل (تاتسویا ناکادای) شیزوکو را زیر نظر میگیرد.
تاتسویا ناکادای در طول دوران حرفهای طولانی خود نقشهای منفی زیادی بازی کرده است؛ مثل شخصیت شرور و شیکپوش فیلم «یوجیمبو» ساختهی آکیرا کوروساوا. با این حال، جو در «رودخانه سیاه» به وضوح یکی از نفرتانگیزترین شخصیتهایی است که ناکادای به پردهی نقرهای آورده. این مرد یک فاسد بهتمام معناست و با تجاوز به شیزوکو، او را «دختر خود» میکند. اعمال شیطانی جو از اینجا به بعد بدتر هم میشود.
با اینکه ناکادای در «رودخانه سیاه» نقش اصلی را بازی نمیکند، اما اجرای او در نقش جو کاملاً بر روایت سایه میاندازد. هر زمان که جو روی تصویر است، احساس میکنید که هیچ رستگاری برای این آدم وجود ندارد؛ کسی که بهنظر میرسد از هیچ عمل نفرتانگیزی فروگذار نیست. «رودخانه سیاه»، که تاریکترین فیلم کوبایاشی است، اولین نقش برجستهی ناکادای را به او داد و همکاری طولانیمدت این بازیگر و کارگردان را رقم زد که تا آخرین فیلم کوبایاشی، «خانواده بدون میز شام» (Family Without a Dinner Table) در ۱۹۸۵ میلادی ادامه یافت.
۱۴. هاچیکو مونوگاتاری (Hachiko Monogatari)

- سال اکران: ۱۹۸۷
- کارگردان: سیجیرو کویاما
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، کائورو یاچیگوسا، ماکو ایشینو
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: – از ۱۰۰
افسانه سگ آکیتای ژاپنی، هاچیکو، حداقل بین سگدوستان، حسابی شناختهشده است. لاسه هالستروم این داستان ژاپنی را در فیلم احساسی خود، هاچی (Hachi) در ۲۰۰۹ به آمریکا منتقل کرد که با دیدنش اشکتان درمیآید. اما مدتها قبل از هالستروم، سیجیرو کویاما و کانهتو شیندو این ماجرای واقعی را به داستانی تراژیک و شگفتانگیز از وفاداری تبدیل کردند. هاچیکو مونوگاتاری، نمونهی ژاپنی ژانر فیلمهای آمریکایی دربارهی سگهاست، مثل مثل «لاسی» (Lassie) و «بنجی» (Benji). داستان، که در توکیوی دهه ۱۹۲۰ اتفاق میافتد، بر پروفسوری به نام شوجیرو اوئنو (تاتسویا ناکادای) از دانشگاه توکیو متمرکز میشود. یک روز دوست اوئنو یک سگ آکیتا را که در کولاک به دنیا آمده، به پروفسور هدیه میدهد. اوئنو سریع عاشق توله سگ میشود و نام او را هاچیکو میگذارد.
وقتی پروفسور با قطار به دانشگاه میرود، هاچیکو او را تا ایستگاه دنبال میکند. عصرها، وقتی قطار پروفسور دارد به ایستگاه میرسد، هاچی هم در ایستگاه ظاهر میشود. هاچی هرروز در ایستگاه منتظر پروفسور میماند. اما یک روز، پروفسور به خانه نمیآید. با این حال، هاچیِ وفادار تا آخرین نفسهایش بیرون ایستگاه منتظر اربابش میماند. ناکادای در نقش پروفسور اوئنو، بازی آرام و تأملبرانگیزی ارائه میدهد. احساسات تشدیدشده در این فیلم جایی ندارند و همین، خروج او از داستان را برایمان غمانگیز میکند؛ حتی اگر ستارهی واقعی فیلم، هاچیکوی ناز و دلنشین باشد.
۱۳. سانجورو (Sanjuro)

- سال اکران: ۱۹۶۲
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای، تاکاشی شیمورا، یوزو کایاما
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
وقتی توشیرو میفونه و تاتسویا ناکادای در تصویر کنار هم قرار میگیرند، سینما به کمال میرسد؛ مهم نیست چقدر این صحنه کوتاه باشد. آکیرا کوروساوا، فیلمساز چیرهدست، لحظات بهیادماندنی زیادی از این دست در فیلم خود، «سانجورو» گنجانده که بهنوعی دنبالهی فیلم «یوجیمبو» به حساب میآید. «سانجورو»، که بر اساس داستان شوگورو یاماموتو ساخته شده، رونین باهوش، ماهر و سرگردانی (توشیرو میفونه) را دنبال میکند که ۹ سامورایی جوان دستوپاچلفتی و پیشکارشان را از بازیهای پیچیدهی سیاسی نجات میدهد. تاتسویا ناکادای نقش هانبی موروتو، سامورایی ایدهآل و خدمتکارِ سرپرست فاسد، کیکویی، را بازی میکند.
میفونه با آن شانهتکاندادنها و ریش خاراندنهای معروفش، بازی فوقالعادهای در نقش سامورایی بیقید و بند ارائه میدهد. در مقابل، موروتوی ناکادای به بوشیدو پایبند است و بدون توجه به درست و غلطش، از دستورات پیروی میکند. حالت بدن و نحوهی صحبت کردن ناکادای در اینجا نسبت به شخصیت منفی که در «یوجیمبو» بازی کرد، خویشتندارانهتر است. با اینکه اونوسوکه (در یوجیمبو) یک اوباش عجول و بیفکر است، موروتو به اندازهی سانجوروی میفونه در جنگاوری مهارت دارد. اما مهمترین چیزی که «سانجورو» را در کارنامهی تاتسویا ناکادای برجسته میکند، صحنهی دوئل پایانی است. میفونه و ناکادای قبل از شمشیر کشیدن، نزدیک به 30 ثانیه به یکدیگر خیره میشوند و باورنکردنیترین و خونآلودترین شمشیرکشی تاریخ سینمای ژاپن را به نمایش میگذارند.
۱۲. شورش سامورایی (Samurai Rebellion)

- سال اکران: ۱۹۶۷
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای، گو کاتو، یوکو تسوکاسا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
«شورش سامورایی» ساختهی ماساکی کوبایاشی، فقط کمی ضعیفتر از شاهکار این کارگردان، «هاراکیری» (۱۹۶۲) است و تاتسویا ناکادای هم در آن، به نسبت «هاراکیری»، نقش کوچکتری برعهده دارد. با این حال، این چیزی از ارزشهای «شورش سامورایی» کم نمیکند. هر دو فیلم، بازتابی فوقالعاده از شورش افراد علیه ساختارهای قدرت سرسخت ژاپن دوران فئودال ارائه میدهند. توشیرو میفونه، تهیهکننده و بازیگر نقش اصلی فیلم، ساساهارا ایسابورو، یکی از اعضای بسیار محترم اسکورت سوارهنظام لرد ماتسودایرا است. داستان این فیلم که در دههی ۱۷۲۰، یعنی سالهای میانی شوگونسالاری توکوگاوا (۱۶۰۳-۱۸۶۸) اتفاق میافتد، بر درگیری پیچیدهی خانواده ساساهارا با ارباب قلمرو متمرکز میشود.
ناکادای نقش دوست ایسابورو، تاتواکی آسانو، را بازی میکند. او همچنین جنگجوی نگهبان دروازههای مرزی قلمروی قبیله است. در اوایل روایت، اشاره میشود که تنها یک نفر یارای رقابت با ایسابورو در دوئل را دارد و آن کسی نیست جز تاتواکی. همانطور که احتمالا حدس زدهاید، در اواخر داستان این دوئل سرمیگیرد. با این حال، از این صحنه انتظار شمشیرکشی به سبک «سانجورو» را نداشته باشید. این دوئل به کوتاهی و سرعت شمشیرکشیهای فیلم «هاراکیری» است. تاتواکیِ ناکادای یک ناظر تیزبین و تنها کسی است که کاملا نیات ایسابورو را درک میکند. ناکادای با ظاهر بیاحساسی که برای این شخصیت برگزیده، به جز در یک لحظهی تأثرانگیز قبل از دوئل نهایی، احساساتش را بروز نمیدهد.
۱۱. سفر هارو (Haru’s Journey)

- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: ماساهیرو کوبایاشی
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، اری توکوناگا، هیدجی اوتاکی
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
ماساهیرو کوبایاشی به خاطر سبک فیلمسازی ساده و بیتکلفش شناخته میشود. با اینکه آثار او در جشنوارهها طرفداران زیادی داشت، اما در داخل ژاپن تا حد زیادی نادیده گرفته شده. خلاف فیلم «تراژدی ژاپن» (Japan’s Tragedy) – که ناکادای در آن هم حضور دارد – یا سایر فیلمهای مستقل کوبایاشی، فیلم جادهای «سفر هارو» محصول ۲۰۱۰، بهترین اثر این کارگردان برای کسانی است که میخواهند دیدن فیلمهای ماساهیرو کوبایاشی را آغاز کنند. این فیلم همچنین اولین همکاری از سه همکاری بین کوبایاشی و تاتسویا ناکادای است.
وقتی برای اولین بار تادائو ناکای هفتاد ساله را میبینیم که با عصبانیت از خانهاش بیرون میآید و به دنبال او نوهی مضطربش، هارو (با بازی عالی اری توکوناگا)، حرکت میکند، فورا مجذوب این بازیگر مسن اما پرشور میشویم. داستان فیلم ساده است: دو شخصیت اصلی داریم که در جستجوی خانهای برای تادائو سفر میکنند و به دیدار خواهر و برادرهایش میروند؛ زیرا هارو برای یافتن شغل تازهای میخواهد به شهر نقل مکان کند.
در این سفر، پدربزرگ و نوه پیوندهای خود را دوباره کشف میکنند، با گذشتهای تاریک روبرو میشوند، آشتی میکنند و چیزهای بیشتری دربارهی خود و یکدیگر میآموزند. اگرچه شخصیت ناکادای در آغاز فیلم، یک ماهیگیر پیر و بدجنس به نظر میرسد، اما این بازیگر شگفتانگیز با نگاهها و حرکات ظریف، عشق وصفناپذیر تادائو به نوهاش را در کنار پشیمانیها، ترسها و غمهای پیرمرد، به تصویر میکشد. همزمان که در دایرهی احساسات تادائو و هارو گم میشویم، لحظات ساده اما زیبایی را تجربه میکنیم که لبخند به لبهایمان میآورد و موجب میشود اشک در چشمانمان حلقه بزند.
۱۰. کوایدان (Kwaidan)

- سال اکران: ۱۹۶۴
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، تتسورو تامبا، یویچی هایاشی، کاتسوئو ناکامورا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
«کوایدان» ماساکی کوبایاشی، یک فیلم آنتولوژی ترسناک و از نظر بصری خارقالعاده است. داستانهای فولکلور ترسناک در این فیلم، متفاوت از رویکرد غربی به ژانر وحشت، با چنان آرامش عجیبی عجین شده که مو به تناتان سیخ میکند. تصاویر رویاگونه و رویدادهای غیرقابل توضیح «کوایدان»، ما را به دنیایی اهریمنی و تاریک منتقل میکنند که در آن ارواح در کنار انسانها همزیستی دارند. چهار داستان این فیلم، اقتباسی از مجموعه داستانها و افسانههای ارواح ژاپنی نوشتهی پاتریک لافکادیو هرن، نویسنده و معلم انگلیسی-یونانی (منتشر شده در سال ۱۹۰۴) هستند. تاتسویا ناکادای نقش اصلی داستان دوم، یعنی «زن در برف» (The Woman in the Snow) را بازی میکند. این بازیگر، که آن زمان ۳۲ سال داشت، برای نقش هیزمشکن ۱۸ساله، مینوکیچی، انتخاب شد.
موقع کولاک، مینوکیچی و یک پیرمرد به کلبهای در اعماق جنگل پناه میبرند. روح یک زن با پوست آبی، پیرمرد را میکشد اما به مرد جوان رحم میکند. با این حال، زن به او هشدار میدهد که این ماجرا را به کسی نگوید. مدتی بعد، مینوکیچی با یک زن جوان زیبا روبرو میشود. آنها عاشق هم شده و زندگی زناشویی شادی را میگذرانند تا اینکه مینوکیچی داستان زن برفی را برای همسرش تعریف میکند. با اینکه ناکادای در «کوایدان» نقش کوتاهی دارد، اما همچنان اجرای خیرهکنندهای ارائه میدهد و بهویژه چشمانش که ترس از آنها میبارد، هیچوقت از یادتان نمیرود. کوبایاشی در فیلم «کوایدان»، به دور از ادعاهای سیاسی سهگانهی «وضعیت بشر» یا «هاراکیری»، ما را به دنیایی شبیه به داستانهای فولکلور هدایت میکند که با اجرای زیبای بازیگری چون ناکادای تکمیل شده است.
۹. کیل! (Kill)

- سال اکران: ۱۹۶۸
- کارگردان: کیهاچی اوکاموتو
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، اتسوشی تاکاهاشی، آتسوئو ناکامورا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
کیهاچی اوکاموتو، نویسنده و کارگردان، در غرب بیشتر به خاطر آثار کلاسیک ساموراییاش، مثل «سامورایی قاتل» (Samurai Assassin) از ۱۹۶۵ و «شمشیر عذاب» (The Sword of Doom) شناخته میشود. در حالی که فیلمهای جیدایگکی اوکاموتو با تاریکی بیشازحدشان امانتان را میبرند، «کیل!» یک کمدی احمقانه و درامی است که پا در زمین دارد. اوکاموتو با شیوهای بهشدت طعنهآمیز، به پوچی قوانین سامورایی و خشونتی که به بار میآورد، میپردازد.
فیلم با روستایی بادخیز و ویران در مارس ۱۸۳۳ آغاز میشود. در آن یک سامورایی مشتاق، هانجیرو تاباتا (اتسوشی تاکاهاشی) و یک یاکوزا، گنتا (تاتسویا ناکادای) را میبینیم که پا به خیابان میگذارند و دارند از گرسنگی میمیرند. آنها گروهی از هفت سامورایی فداکار را میبینند که برای از بین بردن یک پیشکار فاسد کنار هم جمع شدهاند. اما وقتی این هفت نفر فریب میخورند، گنتا هوشمنی خود را علیه سیستم نشان میدهد.
گنتای ناکادای شخصیتی شبیه به سانجورو است، بدون آن غرور مردانهی بینظیر توشیرو میفونه. در واقع، «کیل!» از داستانی از همان نویسندهی «سانجورو»، یعنی شوگورو یاماموتو، برگرفته شده. ناکادای نقش گنتای بیحوصله را بازی میکند و این بیحوصلگی را مثل آب خوردن با شخصیت عمیقا انسانی و رکگوییِ بیپردهی یک جنگجو درهممیآمیزد. تنها لحظهی کوتاهی از شمشیربازی پرجنبوجوش در فیلم وجود دارد که گنتای ناکادای در آن قدرت مبارزهی خود را به نمایش میگذارد. بیشتر اوقات، او از ترفندهای هوشمندانهی برای پیروزی بر دشمنانش بهره میبرد. تضاد بین خویشتنداری ناکادای و لودهگری تاکاهاشی همچنان یکی از جنبههای جذاب این کمدی سامورایی به سبک وسترن اسپاگتی است.
۸. یوجیمبو (Yojimbo)

- سال اکران: ۱۹۶۱
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای، توکو تسوکاسا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
«او به همان اندازه که بیپروا زندگی کرد، بیباکانه مرد.» این را توشیرو میفونه در «یوجیمبو» دربارهی گنگستر اسلحهبهدست تاتسویا ناکادای میگوید. داستان «یوجیمبو» که در نیمهی دوم قرن نوزدهم و در سالهای پایانی حکومت شوگونسالاری توکوگاوا اتفاق میافتد، حول محور کاراکتر رونینِ میفونه میچرخد که به شهری کوچک میرسد؛ جایی که دو باند رقیب برای کنترل شهر با هم درگیرند. او یک باند را علیه دیگری تحریک میکند و در درگیریهای بعدی، میخواهد کمی پول به دست آورد. در ابتدا انگیزههای شخصیت میفونه، مثل اسمش، کمی مبهم است (او پس از نگاه کردن به یک مزرعه توت، اسم سانجورو کواباتاکه را بر خودش میگذارد). اما هرگز انسانیتش را زیر پا نمیگذارد و به نیازمندان کمک میکند.
یکی از رقبای سانجورو، اونوسوکه (تاتسویا ناکادای) است. او به اندازهی شخصیت میفونه از تحریک خشونت لذت میبرد، اما هیچ پایبندی به اخلاقیات ندارد. اونوسوکهی ناکادای با لبخندی شیطانی و یک هفتتیر، همچون نمادی از ذات متجاوز تمدن مدرن به نظر میرسد. با اینکه نقش ناکادای در این فیلم، نقش کوچکی است، اما او خودش را در مقابل حضور پررنگ میفونه روی تصویر نمیبازد. شخصیت ناکادای صحنهی مرگ پر زرقوبرقی هم دارد. با اینکه اولین حضور ناکادای روی پردهی سینما بهعنوان سیاهیلشکر فیلم «هفت سامورایی» است، اما اولین همکاری واقعی ناکادای با آکیرا کوروساوا را باید «یوجیمبو» دانست که استارت همکاریهای موفق آنها در سالهای آینده را زد.
۷. بهشت و دوزخ (High and Low)

- سال اکران: ۱۹۶۳
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای، تاکاشی شیمورا، کیوکو کاگاوا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
فیلم پلیسی پرتنش و پرجزئیات آکیرا کوروساوا، «بهشت و دوزخ»، بر اساس رمان ۱۹۵۹ اد مکباین، «باج پادشاه» (King’s Ransom)، ساخته شده است. داستان بر مدیر اجرایی یک شرکت کفش، کینگو گوندو (توشیرو میفونه)، تمرکز دارد که هدف یک آدمربایی هوشمندانه قرار میگیرد. «بهشت و دوزخ» به لطف تکنیکهای استادانهی صحنهآرایی و بلاکینگ آکیرا کوروساوا، به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای پلیسی و تریلر سینما شناخته میشود. تاتسویا ناکادای نقش مکمل فیلم، کارآگاه ارشد توکورا، را بازی میکند که درست از لحظهای که با کت و شلوار و کراوات ظاهر میشود، حسی از اعتمادبهنفس و جسارت را به فیلم میافزاید. همزمان که گوندوی میفونه با وجدان خود برای انجام کاری که درست است دست و پنجه نرم میکند، توکورا و افرادش مثل ما ناظرانی خاموش هستند.
در نیمهی دوم فیلم، با تغییر تمرکز از آشفتگی درونی گوندو به جستجوی نفسگیر کارآگاه برای برگرداندن پسرک، اجرای ناکادای فرصت درخشش پیدا میکند. با اینکه کارآگاه آرام ناکادای اغلب بین صحنهپردازیهای پرمعنای کوروساوا در حاشیه باقی میماند، اما این تعهد کارآگاه است که در نهایت به حل پرونده میانجامد.
۶. کاگهموشا: شبح جنگجو (Kagemusha: The Shadow Warrior)

- سال اکران: ۱۹۸۰
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، تسوتومو یامازاکی، جینپاچی نزو
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
تاتسویا ناکادای پیش از «کاگهموشا» در سه فیلم با آکیرا کوروساوا همکاری داشت؛ اما اولین بار در حماسهی جیدایگکی سال ۱۹۸۰ بود که این بازیگر بهعنوان نقش اصلی برای کوروساوا جلوی دوربین رفت؛ آن هم در دو نقش! داستان در دورهی سنگوکو (۱۴۶۷-۱۵۶۸)، که با نام دوره ایالتهای متخاصم نیز شناخته میشود، اتفاق میافتد و دربارهی یک دزد خردهپا (تاتسویا ناکادای) است که او را به عنوان بدل جنگسالاری قدرتمند، یعنی شینگن (دوباره خود ناکادای)، استخدام میکنند. وقتی شینگن کشته میشود، دزد دیگر تماموقت خود را جای شینگن جا میزند و باید برای جلوگیری از حملهی دشمنان، به حیلهی خود ادامه دهد.
«کاگهموشا» با یک قاب مسحورکننده از ملاقات بین لرد شینگن، برادرش نوبوکادو (تسوتومو یامازاکی) و دزد آغاز میشود. هر سه مرد لباسهای یکسانی پوشیدهاند، اما نحوهی نورپردازی کوروساوا به طرز درخشانی لرد و سایهاش را از هم متمایز میکند. ناکادای هم با استفاده از حالت بدن و مدولاسیون صدا، توان تشخیص شخصیتهای متفاوت را به ما میدهد. این صحنه، زمینه را برای یکی از جذابترین و دراماتیکترین اجراهای کارنامهی ناکادای آماده میکند. طبیعت بیتکلف و عجول دزد، یک شخصیت کلاسیک کوروساوا است. با پیشرفت روایت، دزد ناکادای، چه از درون و چه از بیرون، دچار تحولی خارقالعاده شده و به فردی اشرافی و تیزهوش تبدیل میشود.
شینتارو کاتسو انتخاب اولیهی کوروساوا برای این نقش دوگانه بود و برخی انتقاد کردهاند که انتخاب ناکادای، از لحن کمدی فیلم کاسته است؛ اما جای شک نیست که حضور مسلط این بازیگر روی پرده، تصویری باورپذیرتر و انسانیتر از دو فرد کاملاً متفاوت ارائه میدهد.
۵. شمشیر عذاب (The Sword of Doom)

- سال اکران: ۱۹۶۶
- کارگردان: کیهاچی اوکاموتو
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، یوزو کایاما، توشیرو میفونه، میچیو آراتاما
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
«جهان پر از شرور است، اما او روی دست همهاشان میآید.» این جملهای است که یکی از شخصیتها دربارهی ریونوسوکه، شخصیت اصلی فیلم کلاسیک سامورایی تحسینشده کیهاچی اوکاموتو، «شمشیر عذاب» میگوید. همانطور که گفتم، ناکادای در طول دوران حرفهای پربار خود، شخصیتهای شرور زیادی را بازی کرده؛ اما هیچکدامشان به گردپای ضدقهرمان/شرور این فیلم هم نمیرسند. داستان «شمشیر عذاب»، که بر اساس مجموعهرمان کایزان ناکازاتو ساخته شده، بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۳ و در دورهای آشفته در چشمانداز سیاسی ژاپن اتفاق میافتد، یعنی اواخر عصر توکوگاوا (۱۶۰۳-۱۸۶۸).
ریونوسوکه تسوکوئه شمشیرزنی بااستعداد با سبکی عجیب است. او در یک خانوادهی اشرافی ثروتمند به دنیا آمده، اما میل شدید سامورایی سیاهدل به کشتار و بیرحمی، منجر به تبعید او از روستایش میشود. در ادامه، او برای این و آن کار میکند و بیرحمانه مردم را میکشد تا اینکه در اوج فیلم، ارواحی از گذشتهاش تجسم مییابند و عذابش میدهند. سبک تلفیقی کارگردانی اوکاموتو، با زیباییشناسی فیلمهای هنری، صحنههای شمشیربازی پرجنبوجوش و تاریکی مطلقی که از چشمان ناکادای تراوش میکند، این فیلم را به یک تجربهی فراموشنشدنی از سینمای ژاپن تبدیل کرده است. توشیرو میفونه در این فیلم نقشی کوتاه اما مسحورکننده دارد؛ نقش تورانوسوکه شیمادا، رئیس مدرسهی شمشیربازی که از نظر مهارت با ریونوسوکه برابر است.
با اینکه شمشیرهای این دو استاد بازیگری در فیلم با هم سربهسر نمیشوند، اما اوکاموتو در لحظاتی که ناکادای و میفونه با دیالوگها به مصاف یکدیگر میروند، تنش فیلم را حفظ میکند. شیمادای میفونه شمشیربازی پرشور و هیجانانگیز خود را در میانهی برف ارائه میدهد و در پایان این کلمات آتشین را دربارهی ریونوسوکه بیان میکند: «شمشیر روح است. ذهنِ شیطانی، شمشیرِ شیطانی.» تاتسویا ناکادای اشاره کرده که در میان تمام نقشهای فراوانش، به سختی توانسته در ذهن ریونوسوکهاو نفوذ کند. با این حال، اجرای خیرهکنندهی این بازیگر، خشونت بیانتهای ریونوسکه را به زیبایی خونباری به تصویر میکشد. جالب اینکه ناکادای در همین سال ۱۹۶۶، نقش یک شخصیت بیرحم و خشن دیگر را در فیلم «چهره دیگری» بازی کرد که در مورد بعد سراغش میرویم.
۴. چهره دیگری (The Face of Another)

- سال اکران: ۱۹۶۶
- کارگردان: هیروشی تشیگاهارا
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، ماچیکو کیو، کیوکو کیشیدا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
طبیعت مدامدرحال تغییر هویت، از مضامین رایج فیلمهای هیروشی تشیگاهارا است؛ به ویژه در فیلمهایی که در آنها با رماننویس معروف، کوبو آبه، همکاری کرده. در فیلم «چهره دیگری»، تشیگاهارا و آبه، درگیریهای درونی یک کارمند عادی، آقای اوکویاما (تاتسویا ناکادای)، را دنبال میکنند که صورتش در یک حادثه سوخته است. روانپزشک او، راه رادیکالی را پیشنهاد میدهد: اوکویاما ماسکی مصنوعی بپوشد. او با پوشیدن چهرهی دیگری، در ابتدا احساس آزادی میکند، اما به تدریج، این پرسونای جدید او را به سمت شخصیت درهمپیچیدهای سوق میدهد.
با اینکه تلاش برای به تصویر کشیدن مضامین کتاب از طریق دیالوگهای تند و تأملبرانگیز، همیشه در روایت فیلم جواب نمیدهد، اما توانایی تشیگاهارا در حفظ حال و هوای سرگیجهآور و بازی ظریف ناکادای، جذابیت عجیبی به این شخصیت زخمی و شکسته داده است. ناکادای دربارهی کارگردانی و فیلمبرداری ویژهی «چهره دیگری» گفته:
«ما از شیوهی فیلمبرداری خاصی استفاده کردیم؛ با دوربین مخفی. بنابراین، چون دوربین پنهان بود، من بهتنهایی با باندها روی صورتم در جمعیت راه میرفتم و واقعا توقع داشتم مردم به من اشاره و نگاه کنند؛ اما آنها رویشان را از من برمیگرداندند. هرازچندگاهی، زنی به من اشاره میکرد یا متعجب میشد. فکر میکنم غریزهاشان این بود که دلشان برایم میسوخت و بنابراین، از من رو برمیگرداندند.»
کاراکتر اوکویاما با بازی ناکادای، مدام نیش و کنایه میزند (که اغلب خطاب به خانم اوکویاما، با بازی ماچیکو کیو است)؛ آن خندههای دلهرهآورش را هم فراموش نکنید! ناکادای پیش از این، نقش شخصیتهایی را بازی کرده بود که بسیار بیرحم هستند، اما شخصیت او در «چهره دیگری» در کنار بیرحمی، بهشدت پوچگرا است.
«چهره دیگری» از قصد بهشدت گیجکننده است و همزمان، احساس ناآرامی مداوم فیلم، هیچگاه شما را تنها نمیگذارد. اجرای چنین نقش اصلی، به شدت چالشبرانگیز بوده و سبک عجیب فیلمسازی تشیگاهارا اینجا بهشدت به چشم میآید. اما ناکادای همچنان موفق شده از پس این نقش دشوار برآید. او خود دربارهی این نقش توضیح داده: «…من قبلا در تئاترهای زیادی از کوبو آبه بودهام و با او و هیروشی تشیگاهارا آشنایی داشتم. همهامان عضو جریان فیلم آوانگارد آن زمان بودیم، بنابراین، فکر میکنم ایدهای از مضمون [داستان] داشتم؛ با اینکه دشوار بود.»
۳. آشوب (Ran)

- سال اکران: ۱۹۸۵
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، آکیرا ترائو، جینپاچی نزو
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
«آشوب»، که آن را آخرین شاهکار بزرگ آکیرا کوروساوا میخوانند، با چهرهی شبحوار تاتسویا ناکادای در ذهنمان نقش بسته است. ناکادای در این فیلم نقش جنگسالار پابهسنگذاشتهای از دوران سنگوکو در قرن شانزدهم به نام هیدتورا ایچیمونجی را بازی میکند و برای اجرا، بیش از همیشه به چشمانش متوسل میشود. چشمان نافذ و رسای ناکادای همیشه بزرگترین نقطه قوت او بودهاند. از خشم گرفته تا کاریزما و مالیخولیا، این بازیگر میتواند با چشمانش شگفتی بیافریند. در «آشوب»، چهره و چشمان ناکادای، عذاب وصفناپذیر پادشاه برکنارشدهای را نشان میدهند که در جنون غوطهور شده است. مثل «سریر خون» (Throne of Blood)، «آشوب» هم اقتباسی به سبک تئاتر نوه (Noh یا Nôgaku) از شاهکار شکسپیر، «شاه لیر»، است.
تفسیر جاودان کوروساوا از مبارزات انسانی در روزهای پایانی غمانگیز و عذابآور یک جنگسالار بیرحم، با بازی استادانهی ناکادای تکمیل میشود. ناکادای در «آشوب» به سبک بازیگری تئاتری که در روایتهای دوران فئودالی کوروساوا رایج است، روی میآورد. گریم ناکادای، او را به شخصیتی بسیار مسنتر از خودش (که در آن زمان ۵۳سال داشت) تبدیل میکند؛ به شخصیت بزرگ خاندان ایچیمونجی که خیانت و طمع پسرانش را میبیند، با ارواح گذشتهاش روبرو میشود و وحشتزده چون روح یا شیطانی سرگردان با لباسهای سفید در سرزمینهای بایر پرسه میزند. تصویر هیدتورای ناکادای که با نگاهی تهی، از پلههای فراوان قلعهی شعلهور پایین میآید، بیشک یکی از خارقالعادهترین لحظات تاریخ سینما است که بدون اجرای شگفتانگیز تاتسویا ناکادای ممکن نبوده است.
۲. هاراکیری (Harakiri)

- سال اکران: ۱۹۶۲
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، رنتارو میکونی، شیما ایواشیتا
- امتیاز وبسایت راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
با اینکه تاتسویا ناکادای در دوران طولانی بازیگری خود اجراهای شگفتانگیز کم ندارد، اما اجرایی که در نقش رونین فقیر و ستمدیدهی «هاراکیری»، هانشیرو تسوگومو، به نمایش میگذارد، یکی از آن اجراهای فراموشنشدنی تمام ادوار است. ماساکی کوبایاشی در فیلم «هاراکیری» نقدی کوبنده بر سیستم استبدادی ارائه میدهد؛ سیستمی که در آن افراد تشنهی قدرت، پشت واژههای توخالی اصول و شرافت پنهان میشوند.
کوبایاشی در «هاراکیری» ترکیب خیرهکنندهای از قاببندی قرینه و نورپردازی خشن، که نمادی از غیرانسانی بودن سیستم فئودالی است، ارائه میدهد؛ قابهایی که چنان در ذهن حک میشوند که فراموشکردنشان غیرممکن است. چگونه میتوانیم تحت تأثیر تنش بصری که در سکانسهای اکشن کوتاه و زیبای شمشیربازی جریان دارد، قرار نگیریم؟ چطور میتوانیم از سرنوشت وحشتناک رونینی که برای نجات خانوادهی گرسنهاش دروغی ساده میگوید، متأثر نشویم؟ و چه کسی است که «هاراکیری» را دیده و موسیقی باشکوه تورو تاکمیتسو به عمق وجودش نفوذ نکرده باشد؟
با این حال، اگر حضور خارقالعاده ناکادای روی پرده نبود، این نقاط قوت، مضامین اصلی و موتیفهای بصری کوبایاشی، دیگر آن قدرت لازم را نداشتند که باری دیگر طیف قدرت اجرای خود را به نمایش میگذارد. حتی اگر فیلم را از بر باشید، ناکادای با چشمان گودافتادهاش موقع ورود به دروازههای قبیلهی ایی قلبتان را میلرزاند. از رفتار بیاحساس و خندههای تمسخرآمیز گرفته، تا خیره شدنهای طولانی و دراماتیک، فروپاشی عاطفی و شمشیربازیهای وحشیانه، ناکادای هر جنبه از داستان را به نحو احسن پیاده کرده و شما را در مشتاش دارد. «هاراکیری» با تصاویر دلهرهآوری به پایان میرسد که در آن قبیلهی مستبد، آثار باقیماندهی شورشی تکنفره را از صفحات تاریخ پاک میکند. اما هیچ چیز نمیتواند شکوه اجرای تاتسویا ناکادای را از تاریخ سینما پاک کند.
۱. سهگانه «وضع بشر» (The Human Condition)

- سال اکران: ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، میچیو آراتاما، چیکاگه آواشیما
شاهکار ماساکی کوبایاشی، سهگانهی «وضع بشر»، بر اساس رمان شش قسمتی پرفروش جونپی گومیکاوا ساخته شده است. این درام انسانگرایانهی تأثیرگذار، در بیش از ۹ ساعت، زندگی یک مرد جوان پایبند به اصول و اخلاقیات را در سالهای سخت جنگ جهانی دوم روایت میکند. کاجی به عنوان سرپرست یک اردوگاه کار اجباری غیرانسانی در منچوری اشغالشده توسط ژاپن گماشته میشود؛ اردوگاهی که فرماندهان مستبد ارتش ژاپن آن را کنترل میکنند. دیدگاه انسانگرایانه و صلحطلبانهی کاجی، با کمی سادهلوحی، او را به مبارزه با بوروکراسی بیتفاوت سوق میدهد. اما خیلی زود، خود کاجی در گرداب جنگ گرفتار میشود، جایی که اخلاقیات او همچنان مانعی برای بقا است.
ماساکی کوبایاشی، از طریق شخصیت اصلی خود، واقعیتهای تراژیک ژاپن در دورهی جنگ و پساجنگ را منعکس میکند. کاجی شخصیتی برجسته است که بدبختیهایش تأثیر عمیق جنگ بر یک فرد را نشان میدهد. تصور اینکه کسی غیر از تاتسویا ناکادای بتواند تضادهای درونی کاجی را به تصویر بکشد، دشوار است.
ناکادای، دگرگونی کاجی را، از یک آرمانگرای موفق به یک سرباز سرخورده و سرگشته، از طریق طیف وسیعی از احساسات به تصویر میکشد. به لطف بازی خیرهکنندهی ناکادای هر یک از تحقیرها، پیروزیهای کوچک، آسیبهای جبرانناپذیر و لغزشهای اخلاقی کاجی در ذهن ما ثبت میشود. در لحظات پایانی داستان، وقتی مرد در چشماندازی وسیع تلوتلو میخورد و چهرهی افسردهاش سالها درد را به دوش میکشد، به سختی میتوان چشم از کاجیِ ناکادای برداشت. در دستان یک کارگردان و بازیگر کمتجربهتر، لایههای ملودراماتیک این حماسهی ضدجنگ ممکن بود بیننده را به ستوه آورد. اما صحنهپردازی هنرمندانهی کوبایاشی و نگاه نافذ ناکادای، ما را به تأمل دربارهی جنون جنگ و باری دیگر، تحسین بازیگری تاتسویا ناکادای وامیدارد.
منبع: High On Films
source




