در هفته‌ای که گذشت، صنعت سرگرمی ایران چنان پر از اتفاقات غیرمنتظره بود که حتی خیالی‌ترین فیلمنامه‌نویس‌ها هم نمی‌توانستند آن را بنویسند؛ از سوپرمنی که با یک پیامک مبهم دقیقا می‌فهمد کجا باید برود، بازیگری که به جای صحنه فیلمبرداری متاسفانه در سلول زندان نقش‌آفرینی می‌کند و سریالی که در تونل‌های غزه پخش می‌شود گرفته تا رمان‌های گمشده یک کارگردان راحل، از حسابرسی روان‌شناختی روزنامه‌ها برای غیبت هنرمندان در مراسم ختم تا کشف فیلم‌های صد ساله در کاخ گلستان.

این روزها که تماشاگران ترجیح می‌دهند برای قبض برق اشک بریزند تا برای فیلم‌های عاشقانه و پلتفرم‌های آنلاین تبلیغات را با قیمت زعفران می‌فروشند، صنعت سینما و تلویزیون ایران در شرایطی قرار دارد که واقعیت‌هایش از هر داستان ساخته‌شده‌ای جذاب‌تر و گاه تلخ‌تر است. بیایید نگاهی بیندازیم به هفته‌ای که در آن مرزهای منطق، فیزیک و حتی جغرافیا در هم شکست.

سوپرمن ایرانی به داد عشق رسید!

شغال

سریال «شغال» که از همان ابتدا حواشی‌ زیادی به همراه داشته، این بار با یک سکانس «نجات معجزه‌آسا» رکورد جدیدی در نادیده گرفتن قوانین فیزیک زد! در قسمت دوازدهم، آوا تصمیم می‌گیرد با قطار به زندگی‌اش خاتمه دهد و یک پیامک مبهم برای سیاوش می‌فرستد؛ نه آدرس، نه توضیح، نه هیچ! اما سیاوش که ظاهرا در کنار بازیگری، دوره‌ی فال‌گیری و تله‌پاتی هم گذرانده، با خواندن پیامک یک دفعه می‌فهمد دقیقا کجا باید برود. بعد هم با سرعتی که فلش را خجالت‌زده می‌کند، از وسط ترافیک تهران به کنار ریل قطار می‌رسد و در یک پلان سینمایی که حتی مارول هم به آن حسودی‌اش می‌شود، معشوقه‌اش را نجات می‌دهد.

معرفی سریال «شغال»؛ یک سریال معمایی دیگر از کارگردان «آقازاده»

یوسف پیامبر از غزه تا تهران، همه را مجذوب می‌کند!

یوسف پیامبر

به نظر می‌رسد سریال «یوسف پیامبر» ساخته مرحوم فرج‌الله سلحشور نه تنها مرزهای جغرافیایی، بلکه حتی مرزهای سیاسی و نظامی را هم درنوردیده است. طبق گزارش‌ها، حماس تصمیم گرفته برای اسرای اسرائیلی نسخه عربی این سریال یعنی «یوسف صدیق» را پخش کند؛ شاید فکر کرده‌اند با داستان صبر و مقاومت حضرت یوسف، اسرا کمی آرامش پیدا کنند. یکی از اسیران آزادشده در مبادله اخیر این موضوع را تأیید کرده که ظاهراً تماشای این سریال بخشی از برنامه روزانه‌اش بوده است.

اما داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود. در همین حال، «یوسف پیامبر» در ایران هم دارد رکوردهای تلویزیونی را جابه‌جا می‌کند و با ۶۷۰ هزار بازدید در بازپخش اخیرش از شبکه آی‌فیلم، حتی سریال‌های تازه تولیدشده را هم پشت سر گذاشته است. «پسران هور» با ۴۳۰ هزار بازدید، «الگوریتم» با ۵۵۰ هزار و «رویای ریحانه» با تنها ۲۷۶ هزار بازدید، همه در برابر قدرت این اثر ۱۷ ساله زانو زده‌اند.

همکاری مهران مدیری و امین حیایی پس از 18 سال

مهران مدیری

مهران مدیری و امین حیایی که آخرین بار در سال ۱۳۸۶ در «دایره زنگی» از پریسا بخت‌آور کنار هم ایستادند، حالا با «آقای زالو» به کارگردانی مهران احمدی قرار است از ۷ آبان روی پرده سینماها بیایند. همچنین انگار این دو تصمیم گرفته‌اند تا این مدت دوری را جبران کنند، چون یک سال بعد از آقای زالو در «استخر» ساخته سروش صحت نیز دوباره همکاری کرده‌اند. هر دوی این بازیگران اوایل دهه هفتاد استارت کار حرفه‌ای‌شان را زدند و از همان ابتدا توجه‌ها را جلب کردند. حالا بعد از این همه سال سکوت سینمایی، باید منتظر بمانیم و ببینیم این دو در آقای زالو و استخر چه معجزه‌ای می‌کنند؛ البته اگر معجزه‌ای در کار باشد!

چرا مهران مدیری بازیگر خوبی نیست؟ (پرتره‌ی یک بازیگر)
بیوگرافی حرفه‌ای امین حیایی؛ از کمدی‌های تجاری تا درام‌های توقیفی

روزنامه‌ای اصول‌گرا به تحلیل‌گری روان‌شناختی تبدیل شد!

روزنامه جوان با لحنی که انگار دارد رساله دکترا در جامعه‌شناسی می‌نویسد، غیبت هنرمندان سینما در مراسم ختم ناصر تقوایی را تشخیص داده: «تنبلی. محافظه‌کاری. ترسویی. نان‌خوری به نرخ روز. حسادت و غیره…»؛ گویی که دارند فهرست گناهان کبیره را می‌شمارند، نه دلایل غیبت در یک مراسم ختم. جالب است که همین روزنامه از غیبت مردم هم شکایت دارد. حرف حساب این روزنامه این است که چرا کسانی که به این موضوع که ناظران جلوی تقوایی را برای ساختن آثار بیشتر می‌گرفتند، اعتراض داشتند نیز سعی نکردند در مراسم حضور پیدا کنند.

ناصر تقوایی درگذشت؛ خداحافظی با نابغه‌ی کم‌کار

مدیر اسبق گروه هنر و تجربه: مردم دغدغه‌های مهم‌تری از سینما رفتن دارند

امیرحسین علم‌الهدی

آقای امیرحسین علم‌الهدی، مدیر اسبق گروه هنر و تجربه، از دل دنیای سینما برامون یه آمار تلخ آورده که خواندنش آدم را مثل تماشای یک فیلم ترسناک می‌ترساند. ایشون با دقت بالایی می‌گویند که سینما فقط برای طبقه متوسط است، چون فقیران که پولی ندارند بلیط بخرند و ثروتمندان هم دارند توی استخرهای خودشان شنا می‌کنند و سینما برایشان یک تفریح لاکچری نیست. همچنین وقتی می‌گوید تولید یک قسمت از سریال ۹ میلیارد تومان و یک فیلم 45 میلیارد تومان هزینه دارد، آدم فکر می‌کند پس چرا بازیگرانش آنقدر بی‌حوصله بازی می‌کنند؛ شاید بودجه همش صرف چای و کیک در پشت صحنه شده.

حالا نکته جالب ماجرا اینجاست که علم‌الهدی دارد می‌گوید وقتی مردم نگران فردایشان هستند، دیگر حوصله فیلم دیدن ندارند و ترجیح می‌دهند پس‌انداز کنند؛ یعنی به جای اشک ریختن برای فیلم‌های عاشقانه، دارند برای قبض آب و برق اشک می‌ریزند. فروش بلیط از ۳۳ میلیون به ۲۰ میلیون رسیده، یعنی یک هزار میلیارد تومان درآمد به هوا رفته که البته با این وضعیت دلار، فردا همان هزار میلیارد می‌شود یک هزار و پانصد میلیارد.

نسلی طلایی که بین دو نوع شعله سانسور پخت و پز شد

فریدون جیرانی

فریدون جیرانی در مراسم بزرگداشت فیلم «تنگنا» با اشاره‌ای به سرنوشت نسل دوم فیلمسازان ایرانی، داستان تلخ‌ و شیرینی تعریف کرد که قهرمان‌هایش از جمله ناصر تقوایی و امیر نادری مجبور شدند با دو حوزه سروکله بزنند؛ یک طرف سانسوری که از واژه «روشن‌فکر» بیشتر از فیلم‌های ترسناک می‌ترسید، طرف دیگر سانسوری که به محض شنیدن کلمه «تفکر» دچار سوءظن حاد می‌شد! این نسل با دو نوع سانسور متفاوت (قبل و بعد از انقلاب) دست و پنجه نرم کردند و عجیب است که بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را ساختند، انگار فشار سانسور مثل زغال فشرده، الماس از دلشان بیرون می‌آورد.

جیرانی با یادآوری سال ۱۳۵۲ که باید توی تقویم سینمایی ایران با ستاره طلایی علامت بزنیم، گفت وقتی «تنگنا» را دید، تهران برایش مخوف‌تر از تمام شهرهای جهان شد؛ یعنی امیر نادری توانست با دوربینش شهر را آن‌قدر ترسناک نشان دهد که احتمالاً بعضی‌ها ترجیح می‌دادند شب تنها توی جنگل قدم بزنند تا خیابان‌های تهران! آن سال فقط سال نادری بود. فروردین «تنگنا» آمد و همه را گیج کرد، آبان «سازدهنی» رسید و دل‌ها را به درد آورد و آذر هم «تنگسیر» ضربه نهایی را زد, انگار نادری تصمیم گرفته بود یک سال سینمایی ایران را تسخیر کند و برای بقیه هیچ جایی باقی نگذارد.

کشف گنجی از دوران قاچار

کشف حلقه‌های فیلم از کاخ گلستان

ظاهرا در یکی از همان جعبه‌های گرد و غبار گرفته کاخ گلستان که احتمالا سال‌ها کسی حوصله‌اش را نداشته، ۳۱ حلقه فیلم از دوران قاجار به دست آمده است. آفرین امامی، مدیر این کاخ پر رمز و راز، اعلام کرده این فیلم‌ها (۲۸ حلقه ۳۵ میلی‌متری و ۳ حلقه ۱۶ میلی‌متری) احتمالاً نخستین تصاویر متحرک تاریخ ایران‌اند. یعنی شاید سر و کله سینمای ایرانی از همین حلقه‌های کهنه بیرون بزند! البته فعلا که فقط می‌دانیم یک چیزهایی روی این نوارها هست، اما چی؟ خدا می‌داند. نگران نباشید، کارشناسان دارند با ذره‌بین تاریخی‌شان نگاه می‌کنند تا ببینند آیا این‌ها سند تولد سینمای ایران است یا فقط یک مراسم عروسی شاهانه! جالب است بدانید که آلبوم‌خانه کاخ گلستان، این گنجینه تاریخی ما، بیش از ۶۱ هزار اثر دارد که بعد از آلبوم‌خانه وینتور انگلیس، دومین مجموعه مهم دنیاست.

ترجمه‌ای ناتمام، رمانی گمشده و یک راز سورئال

دایروش مهرجویی

داریوش مهرجویی، فیلمساز و نویسنده‌ای که عمری با داستان‌های پیچیده سر و کله زد، حالا خودش تبدیل به یک معمای سورئال شده. شهرام اقبال‌زاده، ویراستار کتاب‌های قبلی او، در پادکست «رادیو تراژدی» افشا کرد که مهرجویی سه‌چهار ماه پیش از مرگش یک رمان سورئال تازه نوشته و یک ترجمه هم انجام داده بود. اما اقبال‌زاده از او خواست عجله نکند و بعدا با بازبینی بفرستد. حالا این ویراستار با عذاب‌وجدان دست و پنجه نرم می‌کند که چرا نگفته همان لحظه برایش بفرستد انگار می‌دانسته فایل‌های ورد هم مثل شخصیت‌های «دختر دایی گم‌شده» می‌توانند یک‌شبه محو شوند.

۹ کتاب داریوش مهرجویی؛ از «خرابات مغان» تا ترجمه‌ی «جهان هولوگرافیک»

اما ماجرا فقط به همین دو اثر ختم نمی‌شود. ترجمه رمان «آقای سرگیجه» اثر پل استر هم که قرار بود نشر هرمس منتشرش کند، ناقص مانده و احتمالا خود این کتاب هم دچار شرایط عجیبی شده! مرتضی کاردر، مدیر نشر، می‌گوید مهرجویی ترجمه‌ای ناتمام فرستاده که نیاز به بازبینی داشت. نکته جالب اینجاست که از میان تمام آثار مهرجویی، دقیقا همان‌هایی که می‌توانستند تصویری تازه از ذهن او نشان دهند، مثل یک فیلم پلیسی ناپدید شده‌اند.

10 فیلم برتر داریوش مهرجویی، خیام سینمای ایران

هزینه‌ی تبلیغات بالا در پلتفرم‌های نمایش خانگی

پلتفرم‌های نمایش خانگی

تصور کنید دارید سریالی را می‌بینید که همه درباره‌اش حرف می‌زنند، اما ابتدا باید از مراسم تشریفاتی تبلیغات عبور کنید: شامپو، نوشابه انرژی‌زا، تخفیف فروشگاه آنلاین و غیره! این روزها پلتفرم‌های نمایش خانگی فهمیده‌اند که تماشاگر باید هم پول اشتراک بدهد و هم تبلیغ ببیند. البته منطقشان این‌جاست که تولید محتوا گران است و رقابت سخت، پس باید به هر طریقی درآمد کسب کرد. نکته جالب اینکه هر ثانیه تبلیغ بسته به جایگاهش قیمت‌های عجیب‌وغریبی دارد: یک تبلیغ ۱۰ ثانیه‌ای وسط یک برنامه در فیلیمو می‌تواند ۱۷۰ میلیون تومان هر ثانیه باشد (انگار داریم زعفران می‌خریم!). خلاصه اینکه وقتی سریالی می‌بینید؛ یادتان باشد که شما فقط تماشاگر نیستید؛ بلکه شما محصولی هستید که به تبلیغ‌دهنده‌ها فروخته می‌شود.

جناب‌خان و سفر پرماجرا از یک مجری به مجری دیگر

جناب خان

جناب‌خان که انگار بلیت سفر بی‌پایان‌اش را از همان یازده سال پیش در «کوچه مروارید» تهیه کرده، حالا دارد چمدان‌هایش را برای رفتن سراغ مقصد جدیدش آماده می‌کند! بعد از آن‌که محمد بحرانی صدایش را به او داد و در «خندوانه» به ستاره‌ای جدایی‌ناپذیر تبدیل شد، این عروسک محبوب تصمیم گرفت یک جا ننشیند. اول رفت سراغ پژمان بازغی در «جام آرزوها» که البته آن همکاری بیشتر از دو قسمت دوام نیاورد و بعد هم در «هزار و یک» کنار محسن کیایی نشست، جایی که حس «خندوانه» می‌داد ولی با مجری جدید، تا اینکه کیایی هم گفت بی‌خیال و جناب خان بار دیگر کولی‌اش را برداشت رفت. حالا نوبت هومن حاجی‌ عبدالهی است که قرار است میزبان جناب‌خان شود و باید دید این دو چه شیمی جالبی با هم خواهند ساخت! حاجی‌ عبدالهی که سال‌ها با عروسک‌ها حرف زده و روحیه‌ای پرانرژی دارد، احتمالاً می‌تواند جناب‌خان را سرحال بیاورد یا شاید خودش هم مثل بقیه بعد از یک فصل بفهمد که کار با جناب‌ خان آسان نیست.

از سلبریتی‌ها چخبر؟

مردها با چشمان خود عاشق می‌شوند

محمد نادری

محمد نادری، بازیگر سینما و تلویزیون که ظاهرا تازگی‌ها سر سفره‌ی عقد نشسته، در گفت‌وگویی با تی‌وی‌پلاس تصمیم گرفت راز بزرگ قرن را فاش کند: «تعارف که نداریم؛ اولین معیار هر مردی برای ازدواج، ظاهر زیبای همسرش است!» در ادامه از جزئیات عقدشان هم گفت: «هم عقد آریایی خواندیم، هم عربی». البته ناراحتی بزرگشان این بود که شهرام شب‌پره نتوانست مهمان عروسی‌شان باشد. او در ادامه اعلام کرد که سال 1398 به احترام جان‌باختگان هواپیمای اوکراینی در جشنواره شرکت نکرده، اما بعد با منطقی شگفت‌انگیز نتیجه‌گیری می‌کند: «با کار نکردن و قهر کردن من، اتفاق بزرگ یا خاصی برای این مملکت می‌افتد؟!» که که این آخری احتمالا واقع‌بینانه‌ترین جمله‌ی این گفت‌وگو باشد.

پژمان جمشیدی؛ مهمان ویژه زندان قزل‌حصار!

بازداشت پژمان جمشیدی

پژمان جمشیدی، بازیکن سابق تیم ملی که حالا بیشتر با بازیگری شناخته می‌شود، به اتهام تجاوز به عنف دستگیر و فعلا در زندان قزلحصار به سر می‌برد. جزییات اتهام آقای جمشیدی طبق انتظار در پرده ابهام باقی مانده و هیچ‌کس نمی‌داند دقیقاً چه اتفاقی افتاده که این چهره شناخته‌شده به چنین مقصدی راهی شده است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با خونسردی تمام اعلام کرده که چون جمشیدی شاکی خصوصی دارد، پیگیری خاصی نخواهند کرد. در هر صورت، به نظر می‌رسد پژمان جمشیدی در حال تجربه نقشی است که حتی در سخت‌ترین فیلم‌نامه‌ها هم پیش‌بینی نمی‌شد.

مسیر پر پیچ و خم پژمان جمشیدی در سینما؛ از فرش به عرش (پرتره‌ی یک بازیگر)
بهترین فیلم‌های پژمان جمشیدی؛ از «خوب، بد، جلف» تا «علفزار»

وقتی ونک هم برای بعضی‌ها «پایین شهر» است!

فریبا نادری، بازیگر برنده سیمرغ بلورین، در برنامه‌ای طنز تصمیم گرفت علاوه بر بازیگری، در رشته جغرافیای شهری هم صاحب‌نظر شود! خانم نادری که همسرشان در دامپروری فعالیت دارد و خودشان در منطقه زعفرانیه اقامت دارند، با صراحتی قابل تحسین توضیح دادند که دوست صمیمی‌شان نرگس محمدی و همسرش علی اوجی در «پایین‌تر از ونک» زندگی می‌کنند؛ منطقه‌ای که ظاهراً در نقشه ذهنی ایشان جزو «سراشیبی شهر» محسوب می‌شود. جالب اینجاست که وقتی مجری برنامه یادآوری کرد «ونک که بالای شهر است»، بانوی محترم با اطمینان کامل تأکید کردند: «بله، اما برای ما پایین است!» انگار معیار بالا و پایین بودن در تهران، فاصله‌اش تا خانه فریبا نادری است.

این ماجرا البته در یک برنامه طنز اتفاق افتاد و احتمالا هدف هم وایرال شدن در فضای مجازی بود که به خوبی محقق شد، اما نکته جالب اینجاست: آیا واقعاً لازم است برای وایرال شدن، احساسات بیش از نیمی از ساکنان پایتخت را جریحه‌دار کنیم که در همین «سراشیبی‌های شهر» زندگی می‌کنند؟ فریبا نادری شاید نمی‌دانست که این صحبت‌ها حتی در قالب شوخی، تصویری نامناسب از نگاه بخشی از هنرمندان به اختلاف طبقاتی ارائه می‌دهد. در نهایت، اکثریت مردم تهران درباره وضعیت واقعی زندگی‌شان شوخی ندارند و شاید بهتر باشد ما هم در قالب «طنز» با احساسات آن‌ها شوخی نکنیم.

زندگی‌نامه فریبا نادری؛ بازیگر محبوب سریال «ستایش»

source

توسط chehrenet.ir