دنیل دی-لوئیس مرد خانواده است؛ او سالها پیش استعدادهایش را هدر داد تا در «تصنیف جک و رز» (2005) به کارگردانی همسرش بازی کند. و حالا هم بعد از هشت سال بازگشته تا دست پسر جوان فیلمسازش را بگیرد. نقد فیلم «آنمونی» (Anemone) را در این مطلب میخوانید.
هشدار! در نقد فیلم «آنمونی» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
«آنمونی» نمیخواهد آن را به چشم یک درام خانوادگی پرکشش ببینیم، میخواهد خاص و هنری باشد، میخواهد حرفهای سادهاش را پیچیده بزند و روابط ساده را پیچیده جلوه دهد. اما در عمل، فیلم پوچ و پرمدعاست، سکوتهایش هم به جای اینکه دراماتیک باشند، خلاء عاطفی ایجاد میکنند. قصه درباره ری استوکر (دی-لوئیس) است، مردی که دو دهه اخیر، از همهی نزدیکانش فاصله گرفته و در جنگلهای ایرلند، در انزوا زندگی میکند. او هنوز با گذشتهی تراژیکش کنار نیامده و حالا مجبور است به خانه بازگردد تا با پسرش برایان (ساموئل باتملی) صحبت کند تا آدم بهتری شود! در هر صورت، با ورود برادرش، جم (شان بین)، ری بحران تازهای را تجربه میکند اما این بحران چندان ملموس نیست، چون همهچیز به سکوت و نگاههای خستهی دو شخصیت خلاصه میشود.
برایان، پسرکی که ظاهرا خشونت را از پدر به ارث برده، یکی از سطحیترین اجزای فیلم است؛ در او، ما نه خشونت را میبینیم و نه آشفتگی را. رونان دی-لوئیس که هنوز درک درستی از سازوکار فیلمسازی ندارد، میخواهد ما را راضی کند که یک دعوا و چند رفتار نامناسب، کافی است تا جم برای کمک به برایان، به سراغ برادرش برود اما هرگز درک نمیکنیم که کجای این شرایط اضطراری است، تا حدی که بگوییم بدون کمک ری، نمیتوان قضیه را فیصله داد. ایدهی «گناه پدر، عذاب فرزند» و «انتقال ژنتیکی خشونت به نسلهای بعدی» پتانسیل خوبی داشت اما این مضامین، اینجا به عناصری مبهم و بیجان تبدیل شدهاند. روند به شدت آرام و خستهکنندهی روایت هم باعث میشود که مخاطب احساس کند فیلم عمدا از جلو رفتن طفره میرود. دلیلش واضح است، فیلم حرف خاصی برای گفتن ندارد، بنابراین قدمهایش را آهسته برمیدارد و معدود حرفهایی که دارد را هم با اکراه و با فاصله میزند.
فیلم با یک نقاشی آغاز میشود، نقاشیای که راز اصلی فیلم را فاش میکند. این افتتاحیه، شباهت زیادی به «میدسامر» (2019) اری آستر دارد. اما هرچهقدر که آنجا، نقاشی مذکور به افزایش کنجکاوی کمک کرد، اینجا همهچیز واضحتر از آن است که اصلا معمایی ایجاد کند. و رونان دی-لوئیس از همین لحظات اولیه میخواهد بگوید که فیلمش یک تجربهی بصری است، در واقعیت اما تصویرسازیهای زیبا را در موزیک ویدیوها هم پیدا میکنید. زیبایی بصری هرگز به تنهایی کافی نیست و نمیتواند ضعفهای ساختاری فیلم را جبران کند. گویا، فیلمساز میخواهد به ما بگوید که طبیعت آینهی وضعیت روحی شخصیتهاست، اما هرچه که جلوتر میرویم، بیشتر متوجه میشویم که آنها پسزمینهای تزئینی هستند.
رونان دی-لوئیس همچنین نشان میدهد که هیچ درکی از قصهگویی ندارد. او آنقدر در تلاش است تا یک فضای خاص و اتمسفریک بسازد که عملا روایت را رها میکند. کلیت این قصه و ساختار، میتوانست به یک فیلم کوتاه قابل قبول تبدیل شود اما در قالب یک فیلم بلند دو ساعته، حتی طرفداران دوآتشه سینمای آرت هاوس را هم آزار میدهد. اما همانطور که بالاتر اشاره کردم، مشکل اصلی فیلم این است که نمیخواهد همان معدود حرفهایی که دارد را هم بزند. فیلمنامه (که توسط پدر و پسر نوشته شده) به ما جزئیات کافی نمیدهد تا شخصیتها را بشناسیم، گویی میترسد که با شفاف بودن، از رازآلودی اثر کم شود. این باعث شده تا فیلم به جای اینکه روانشناختی باشد، بسیار سرد و از جنبهی احساسی، دور به نظر برسد. ما نمیتوانیم وارد جهان شخصیتها شویم، مجبوریم از بیرون به آنها نگاه کنیم و منتظر بمانیم تا شاید چیزی بگویند.
«آنمونی» میتوانست درگیرکننده و احساسی باشد، فیلمی که تصویری واقعی از کشمکشهای خانوادگی به نمایش میگذرد اما تنها حسی که در ما زنده میکند، بیتفاوتی است. فیلم بیروح رونان دی-لوئیس، وعدههایش را هم عملی نمیکند، اینجا نه خبری از کنکاش در روابط خانوادگی است و نه چرخش داستانی یا لحظهای شوکهکننده. درگیری شخصیتها تا انتها در حد گفتگوهای ساده باقی میماند و به هیچ لحظهی تاثیرگذاری ختم نمیشود. در این میان، دیالوگها بیش از حد ادبی و تصنعی هستند و به جای نزدیک کردن ما به شخصیتها، آنها را غیرقابلدرکتر میکنند.
فیلم مدام دربارهی زخمها، گناهها و گذشته حرف میزند، اما چیزی نشان نمیدهد. در نتیجه، روایت از اساس تهی است و به مجموعهای از جملات سنگین و بیاحساس تبدیل میشود. بیننده نه خشم را حس میکند، نه اندوه را و نه امیدی برای رهایی میبیند. فقط سکوت، مکث و تکرار. دنیل دی-لوئیس بیتردید یکی از بهترین بازیگران تاریخ است اما حتی ستارهای در حدواندازهی او هم باید متریال مناسبی هم در دست داشته باشد تا بتواند خودنمایی کند. ملاقات دوباره با دی-لوئیس افسانهای شاید جذاب باشد اما حتی او هم نمیتواند این فیلم را نجات دهد.
اینکه رونان دی-لوئیس دقیقا چه هدفی را دنبال میکند هم مشخص نیست و تقریبا هرچه که در ذهن داشته در اجرا، جواب نداده است. ریتم آهستهی فیلم نه تاملبرانگیز است و نه عمیق. تصویرسازیها گاهی زیبا هستند، اما چون احساسی در آنها وجود ندارد، تاثیری نمیگذارند. دو خط داستانی فیلم هم تا انتها ارتباط موثری با هم پیدا نمیکنند. فیلم عملا اوج و فرودی هم ندارد. «آنمونی» دربارهی مردانی است که احساساتشان را پنهان میکنند، اما خود فیلم نیز همین کار را انجام میدهد. همهچیز در سکوت و ابهام دفن میشود و رونان بهجای روبهرو شدن با احساس، از آن فرار میکند؛ در عوض ترجیح میدهد به سورئالیسم و رئالیسم جادویی بیربط پناه ببرد تا کمی به قصه چاشنی اضافه کند. و در نهایت، وقتی صحنهی پایانی از راه میرسد و پدر و پسر در مقابل هم قرار میگیرد، همهچیز بیاهمیت جلوه میکند.
نکات مثبت
- بازی خوب دنیل دی-لوئیس
نکات منفی
- ریتم کند و به شدت خستهکننده
- پیچاندن بیهودهی یک قصهی ساده
- تصویرسازی زیبا اما بیربط
- کش دادن بیش از حد فیلم
- جلوههای ویژه ضعیف
«آنمونی» اثری هنری نیست، فیلمی است که میخواهد خودش را با زور و جبر به سینمای هنری بچسباند اما اکثر فریمهای آن فریاد میزنند که تقلبی است. یکی دو مونولوگ خوب از دی-لوئیس داریم، چند نمای خوب هم در فیلم پیدا میکنید اما کافی نیست. بزرگترین گناه «آنمونی» شاید این باشد که از گسست و فاصله میان آدمها حرف میزند اما خودش با مخاطب فرسنگها فاصله دارد.
شناسنامه فیلم «آنمونی» (Anemone)
کارگردان: رونان دی-لوئیس
نویسنده: رونان دی-لوئیس، دنیل دی-لوئیس
بازیگران: دنیل دی-لوئیس، شان بین، سامانتا مورتون، ساموئل باتملی، صفیه اوکلی گرین،
محصول: 2025، ایالات متحده، بریتانیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 5.9 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 55٪
خلاصه داستان: ری استوکر (دنیل دی-لوییس)، سرباز سابق، دو دهه است که یک زندگی گوشهگیرانه را در جنگلهای شمال انگلستان برگزیده است؛ او شکار میکند، از یک اجاق هیزمی برای گرم کردن و پخت و پز استفاده میکند و در رودخانهی مجاور تن خود را میشوید. انزوای او اما با ورود برادرش، جِم (شان بین)، برهم میخورد. جِم آمده تا نامهای از سوی شریک سابق ری، نسا (سامانتا مورتون)، را به او برساند؛ نامهای که از او التماس میکند تا تبعید خودخواسته را ترک کند و بیاید تا با پسر آشفتهاش، برایان (ساموئل باتملی) را به راه راست هدایت کند….
نقد فیلم «آنمونی» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجیکالا مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ
source