فیلم ۲۰۱۸ «بلک پنتر» یکی از لحظات درخشان کل کارنامه‌ی دنیای سینمایی مارول است. یک فیلم با دنیاسازی و قهرمانی متفاوت که نه‌تنها رد پررنگی بر فرهنگ عامه‌ی مخاطبان اغلب امریکایی مارول گذاشت، که توانست اولین نامزدی اسکار بهترین فیلم را در دنیای مارول رقم بزند. با مرگ چدویک بوزمن، بلک پنتر، هم در قالب فیلم و هم قهرمان، جایگاهی افسانه‌ای پیدا کرد. مارول از آن زمان تاکنون کوشیده گهگاهی سری به دنیای آینده‌نگرانه‌ی واکاندا بزند و یاد آن را در ذهن طرفداران زنده نگه دارد تا بالاخره آن روز برسد که بتواند بلک پنتر تازه‌ی خود را دوباره به جمع ابرقهرمانان بازگرداند. با اینکه دنباله‌ی «بلک پنتر»، «واکاندا تا ابد» (Wakanda Forever)، توانست به موفقیت تجاری برسد، اما در گسترش دنیای واکاندا چندان موفق عمل نکرد. «چشمان واکاندا» (Eyes of Wakanda)، سریال انیمیشنی تازه‌ی مارول که در چهار اپیزود به دیزنی‌پلاس آمده، کوشیده تا جای خالی این دنیاسازی و تاریخچه را پر کند. در نقد «چشمان واکاندا» به پتانسیل بالای این سریال برای بسط تاریخچه‌ی یکی از خاص‌ترین سرزمین‌های دنیای سینمایی مارول می‌پردازم.

هشدار! در نقد سریال «چشمان واکاندا» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد سریال «چشمان واکاندا»؛ میراث بلک پنتر در گذر تاریخ

نقد سریال «چشمان واکاندا»

«چشمان واکاندا» ساخته‌ی تاد هریس و به تهیه‌کنندگی رایان کوگلر (کارگردان فیلم‌های «بلک پنتر») مجموعه‌ای آنتولوژی متشکل از چهار اپیزود نیم ساعته است که در هرکدام داستان برهه‌ای متفاوت از تاریخ واکاندا روایت می‌شود. این مینی‌سریال، که می‌توانید آن را پیش‌درآمدی بر «بلک پنتر» ۲۰۱۸ هم در نظر بگیرید، ماجرای خود را به صدهاسال پیش از میلاد می‌برد؛ جایی که در آن هاتوت زرازه‌ها (Hatut Zeraze)، که تحت عنوان سگ‌های جنگ هم شناخته می‌شوند، در نقش مأمورمخفی‌های واکاندا به دل مقر دشمن می‌زنند تا آثار تاریخی و مصنوعات به‌خصوصی را که حاوی ویبرانیوم هستند، به سرزمین اصلی‌اشان، یعنی واکاندا، بازگردانند.

اولین اپیزود، که بهترین اپیزود در میان این چهارتاست، با داستان زنی مطرود از دورا میلاژه‌ها (Dora Milajae) آغاز می‌شود که برای اثبات لیاقت خود، سراغ یکی از فرماندهان شورشی واکاندایی با لقب شیر (The Lion) می‌رود که منابع و مصنوعات واکاندا را دزدیده تا آرزوی خود برای رهبری مردمان را محقق کند. در اپیزود چهارم، داستان به خط زمانی مقدس و سفر در زمان مرتبط می‌شود؛ جایی که آخرین بلک پنتر می‌خواهد با تغییر گذشته، جلوی نابودی واکاندا در پانصدسال آینده را بگیرد. در اپیزودی دیگر، قهرمانی واکاندایی از چین دوره‌ی سلسله‌ی مینگ سردرمی‌آورد و حتی مواجهه‌ای با آیرون فیست هم دارد.

ارجاعاتی چون حضور آیرون فیست یا ارتباط داستان با فیلم ۲۰۱۸ «بلک پنتر» اینجا و آنجای «چشمان واکاندا» پیدا می‌شوند؛ اما ایجاب نمی‌کنند که حتما فیلم‌های «بلک پنتر» را دیده باشید که از داستان مینی‌سریال تازه سردربیاورید. داستان هر قسمت خودبسنده است و حتی چهار اپیزود «چشمان واکاندا» تنها با رشته‌ای نازک به هم متصل می‌شوند. گاه کاراکتری را از اپیزود قبل می‌بینید که دیگر سالخورده شده، یا قابی از آینده‌ای نشان داده می‌شود که پیش‌تر در «بلک پنتر» ۲۰۱۸ دیده بودیم. این ارجاعات، با اینکه خوش‌ذوقی سازندگان را می‌رسانند، دلیلی نیستند که به‌خاطرشان پای «چشمان واکاندا» می‌نشینید. بلکه نقطه‌ی قوت این مینی‌سریال در تصاویر خلاقانه و پررنگ و لعاب آن نهفته شده است.

نقد سریال «آیرونهارت»؛ تراژدی دنیای سینمایی مارول

نقطه‌ی قوت سریال در نقاشی و انیمیشن آن است

با اینکه «چشمان واکاندا» می‌کوشد جهان و تاریخچه‌ی این سرزمین را بسط دهد، اما چنین رسالتی در تنها چهار اپیزود با چهار قهرمان متفاوت شدنی نیست و داستان، چندان از پس تاریخ‌سازی برنیامده است. ماجراجویی که هر یک از این قهرمانان از سر می‌گذرانند، با اینکه ایده‌هایی از استعمار، کلونیزاسیون و استقلال را در بر دارند، اما کاملا قابل پیش‌بینی هستند.

در مقابل داستان‌پردازی سطحی، نقطه‌ی قوت «چشمان واکاندا» در کیفیت بالای انیمیشن، نقاشی و استوری‌بوردهای آن نهفته است که در انتهای هر اپیزود در طول تیتراژ بیشتر هم مشخص می‌شود. سبک انیمیشنی «چشمان واکاندا» به ترکیبی از نقاشی دوبعدی و انیمیشن سه‌بعدی می‌ماند که با رنگ‌های جذاب آمیخته شده. طراحی محیطی و طراحی کاراکترها نیز از نشانه‌ها و نمادهای فرهنگ افریقایی و دنیاسازی آینده‌نگرانه‌ای پیروی می‌کنند که مانندش را در فیلم‌های «بلک پنتر» دیده‌اید. این دقت در جزئیات و زیبایی بصری سریال از شورانری چون تاد هریس بعید نیست؛ بالاخره او خود ید طولایی در عالم استوری‌بورد برای فیلم‌های مارول دارد؛ از فیلم‌های مردعنکبوتی تام هالند بگیر، تا فیلم‌های شانگچی، ونوم و انتقام‌جویان.

«چشمان واکاندا» همچنین در طراحی صحنه‌های اکشن می‌درخشد که اکثریت زمان هر اپیزود را به خود اختصاص می‌دهند. هریک از مأمورمخفی‌های واکاندا با سبک مبارزه‌ای متفاوتی پا به میدان می‌گذارند و با انیمیشن‌های سریع و روان به مصاف دشمنان خود می‌روند. این صحنه‌های اکشن همچنین در برهه‌های تاریخی متفاوتی می‌گذرند؛ از عصر برنزی تاریخ بگیر، تا جنگ تروآ و اولین جنگ ایتالیا و اتیوپی که هرکدام از نظر محیط و کاراکترها، طراحی بصری خاص خود را می‌طلبند و «چشمان واکاندا» به خوبی از پس‌اشان برآمده است.

مارول به «چشمان واکاندا» زیاد بها نداده است

مینی سریال دیزنی پلاس

استودیوی انیمیشن‌سازی مارول در همین چهارسالی که از شروع کارشان می‌گذرد، مجموعه‌های جذابی را به دیزنی پلاس آورده‌اند؛ از «مردان ایکس ۹۷» بگیر، تا «دوست خوب محله شما مردعنکبوتی» و به ویژه «چه می‌شود اگر..؟» که احتمالا منبع الهام بزرگی برای «چشمان واکاندا» هم بوده که به سبک آن، از قالب آنتولوژی پیروی می‌کند. اما جایی که «چه می‌شود اگر..؟» کم می‌آورد، «چشمان واکاندا» خودی نشان می‌دهد. مینی‌سریال تازه مشخصا در انیمیشن و طراحی اکشن بر مجموعه‌ی دیگر برتری دارد و مهم‌تر از آن، تلاش نمی‌کند در پایان فصل، تمام خطوط داستانی متفاوت را یکجا گرد آورد.

پتانسیل بالایی در مجموعه‌ای چون «چشمان واکاندا» نهفته شده که می‌تواند شبیه «روایت‌های جنگ ستارگان» (Star Wars Tales) هرازچندگاهی با اپیزودهای تازه، زوایای متفاوتی از تاریخچه و دنیای واکاندا را به طرفداران نشان دهد. اما در چهار اپیزود ناقابل، این مینی‌سریال موفق نشده آن‌طور که باید و شاید به بسط این دنیا کمک کند و  با کم‌کاری مارول، تنها در حد مقدمه یا پیش‌درآمدی برای «بلک پنتر» باقی مانده است.

مینی سریال انیمیشنی چشمان واکاندا

«چشمان واکاندا» رسماً اولین سریال فاز ششم دنیای سینمایی مارول است. این فاز از پروژه‌های مارول با مجموعه‌ی «زامبی‌های مارول» (Marvel Zombies)، فصل دوم «دردویل: تولد دوباره» (Daredevil: Born Again) و «ویژن کوئست» (Vision Quest) ادامه پیدا خواهد کرد. با اینکه «چشمان واکاندا» از نظر بصری سنگ تمام می‌گذارد و داستانش هم در مقیاس MCU خوب از آب درآمده، اما معلوم نیست چرا خود مارول چندان بهایی به آن نداده و به ویژه برای تبلیغاتش کم‌کاری کرده است.

خلاف مجموعه‌ای چون «چه می‌شود اگر..؟»، هر یک از اپیزودهای «چشمان واکاندا» زیربنای لازم برای یک انیمیشن یک ساعت و نیمه‌ی درست و درمان را دارند و می‌توانستند به سبک «ویچر: نغمه‌هایی از اعماق» (The Witcher: Sirens of the Deep) که یک ماجراجویی فرعی از این قهرمان را نشان می‌دهد، بلک پنترها را در طول تاریخ و در مواجهه با تهدیدات مختلف واکاندا دنبال کنند. اصلا حداقل‌اش این است که اگر مارول بهای بیشتری به «چشمان واکاندا» می‌داد، این مجموعه می‌توانست اپیزودهای بیشتری داشته باشد.

مینی سریال انیمیشنی دیزنی پلاس

«چشمان واکاندا» پیشتر قرار بود در اواخر آگوست امسال به دیزنی‌پلاس بیاید. اما خلاف معمول، زمان انتشار آن را جلو انداختند که مصادف شد با اکران فیلم «چهار شگفت‌انگیز: گام‌های نخست». شاید همزمانی انتشار «چشمان واکاندا» با این فیلم مارول را مجاب کرده تمام مارکتینگ خود را «چهار شگفت انگیز» متمرکز کند. بدون آنکه بخواهم به تئوری‌های مختلف دامن بزنم، فقط برایم عجیب است که چطور چنین مارکتینگ بی‌بخاری همین اخیرا گریبان یک پروژه‌ی دیگر مارول را هم گرفت: سریال «آیرونهارت» (Ironheart) دوباره به تهیه‌کنندگی رایان کوگلر. «آیرونهارت»، که آن را هم می‌توانید مثل «چشمان واکاندا» اسپین‌آفی از دنیای «بلک پنتر» در نظر بگیرید، با زمان‌بندی انتشار عجله‌ای و بدون تبلیغات درست و حسابی، بی‌سروصدا آمد و رفت؛ با اینکه عملا یکی از بهترین پروژه‌های فاز پنجم مارول به حساب می‌آید.

نکات مثبت

  • کارگردانی و طراحی صحنه‌های اکشن خلاقانه و جذاب
  • تلاش برای پرداختن به تواریخ و دنیای گسترده‌تر واکاندا
  • وجود ارجاعات و رشته‌های پیوند بین اپیزودها و فیلم‌های «بلک پنتر»
  • سبک بصری منحصربه‌فرد با الهام از نقاشی‌های هنرمندان مدرن افریقایی

نکات منفی

  • تعداد اپیزودهای محدود
  • فیلمنامه‌ی ساده با پایان‌بندی قابل پیش‌بینی


با این حال، پروژه‌های بی‌سروصدایی مثل «چشمان واکاندا» و «آیرونهارت» از نعمت بزرگی هم برخوردارند. وقتی بار «تضمین موفقیت تجاری» از روی پروژه‌ای در دنیای سینمایی مارول برداشته می‌شود، نویسندگان و کارگردانان تازه فرصت تنفس پیدا می‌کنند و ایده‌های خلاقانه‌ی منحصربه‌فردی به میدان می‌آورند. درنهایت هم ساخته‌هایشان مرواریدهای پنهانی از آب درمی‌آیند که از نفرین «بیشترین مخاطب، بیشترین سود» رهایند. سریال «چشمان واکاندا»، همچون «آیرونهارت» یا مجموعه‌ای چون «آگاتا تمام مدت» (Agatha All Along)، با اینکه آن بودجه و توجه لازم را از سمت مارول دریافت نکرده، اما خلاقیت بصری و پتانسیل بالای دنیایی را به نمایش می‌گذارد که هرازچندگاهی رنگ و بوی تازه‌ای به دنیای سینمایی مارول می‌دمد و نوید آینده‌ای روشن برای MCU است.

شناسنامه سریال «چشمان واکاندا» (Eyes of Wakanda)

سازنده: تاد هریس
نویسنده: جفری ثورن، مارک برناردین
بازیگران: وینی هارلو، کرس ویلیامز، پاتریشیا بلچر
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به سریال: ۶ از ۱۰
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪
خلاصه داستان: «چشمان واکاندا» در چهار برهه‌ی زمانی متفاوت، داستان قهرمانان واکاندایی را دنبال می‌کند که به نام سگ‌های جنگ شناخته می‌شوند. هریک از آن‌ها برای بازیابی ویبرانیومی که به واکاندا تعلق دارد، جان خود را به خطر می‌اندازند و به قلب مقر دشمن نفوذ می‌کنند. داستان این سگ‌های بی‌باک جنگ در چهار اپیزود تحت عناوین «به قلب لانه‌ی شیر»، «افسانه‌ها و دروغ‌ها»، «گمشده و پیداشده» و «آخرین پنتر» روایت می‌شود…

نقد سریال «چشمان واکاندا» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

اندروید باکس نت باکس مدل موبو ادیشن به همراه ۳ ماه اشتراک رایگان فیلیمو
12 %

5,444,000

4,800,000 تومان

badge-icon

100+ فروش در هفته گذشته

badge-icon

300+ نفر بیش از ۲ بار این کالا را خریده‌اند

badge-icon

500+ نفر به این کالا علاقه دارند

badge-icon

در سبد خرید 300+ نفر

badge-icon

1000+ بازدید در 24 ساعت اخیر

اندروید باکس فیلیمو مدل FB-102 به همراه 3 ماه اشتراک رایگان فیلیمو
4 %

5,150,000

4,950,000 تومان

badge-icon

200+ فروش در هفته گذشته

badge-icon

200+ نفر بیش از ۲ بار این کالا را خریده‌اند

badge-icon

500+ نفر به این کالا علاقه دارند

badge-icon

در سبد خرید 500+ نفر

badge-icon

1000+ بازدید در 24 ساعت اخیر

source

توسط chehrenet.ir