هرساله هزاران رمان نوجوانانه منتشر میشود اما در تاریخ ادبیات، تنها تعداد معدودی از آنها از آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند؛ کتابهایی که تاریخ انقضا ندارند و تقریبا همهی نسلها به سراغشان رفتهاند، چون نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه بستری برای تأمل در مسائل انسانی، اجتماعی و فلسفی فراهم میکنند و البته لزومی هم ندارد که کودک یا نوجوان باشید تا از آنها لذت ببرید. اما بهترین رمانهای نوجوانانه کدامند؟
بهترین رمانهای نوجوانانه تاریخ که باید همه بخوانند
پیش از آنکه به خود کتابها برسیم، شاید بهتر باشد یک توصیف کلی از «رمانهای نوجوانانه» داشته باشیم. در این قصهها، اغلب شخصیت اصلی یک نوجوان -یا گاهی کودک- است و معمولا با چالشهای ویژهای دستوپنجه نرم میکند که بعضی درونی و بعضی محصول جامعه و اطراف است. داستانگویی در این رمانها اولویت دارد اما در عین حال، درونمایه هم فراموش نمیشود و مضامین آشنایی مانند مسئولیتپذیری، اخلاق و البته ورود به دنیای بزرگسالی -به شکلی قابل درک- مورد بررسی قرار میگیرد. مطابق انتظار، تعداد زیادی رمان خوب -و مشهور- در این فهرست قرار نگرفتهاند.
1- «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری
- سال انتشار: 1943
- نام اصلی: The Little Prince
این رمان کلاسیک فراتر از یک داستان کودکانه است. داستان پیرامون شازده کوچولو اتفاق میافتد که از تنهایی رنج میبرد، بنابراین سیاره کوچک -و گل رُز- خود را ترک میکند و به سفری کیهانی میرود. در این ماجراجویی، او با بزرگسالانی روبهرو میشود که در سیارات مختلف زندگی میکنند و هر یک نمایندهی جنبهی مختلفی از بزرگسالی هستند. آنها غرق در دنیای خود شدهاند و درگیر مشغلههایی بیمعنا و خودمحورانه. اگزوپری، با نگاهی طنزآمیز و انتقادی بزرگسالان را به تصویر میکشد و با نثری ساده و شیوا، رفتارهای آنها را به سخره میگیرد و به ما نشان میدهد که چقدر این رفتارها از دیدگاه یک کودک، پوچ و مضحک است.
پس از ورود شازده کوچولو به کرهی زمین، او متوجه میشود که مهمترین چیز در زندگی، رابطهاش با همان گل رُزی بوده که در سیارهی خود رهایش کرد. نه فقط به این دلیل که گل رزِ او با گلهای دیگر تفاوت دارد، به این خاطر که او با گل رز خود رابطهی خاصی برقرار کرده است، به آن آب داده و به نیازهایش رسیدگی کرده است. این رابطه شازده کوچولو با گل رز است که آن را منحصربهفرد کرده و همین رابطه است که به زندگی پسرک معنا بخشیده. شازده کوچولو حالا میداند که کار درست چیست، او باید به گل سیاره و گل رز خود بازگردد، اما (خطر اسپویل) برای انجام این کار باید بمیرد، زیرا سفر طولانی است و بدن او سنگین. بنابراین اجازه میدهد که یک مار او را نیش بزند که شاید تراژیک باشد اما راوی به ما اطمینان میدهد که او به سیارهاش بازمیگردد. این ابعاد قصه، اندکی مذهبی/معنوی هم هست، خصوصا جایی که راوی میگوید شازده به سیاره خودش بازگشته، زیرا صبح بعد از مرگ، جسدش ناپدیده شده است.
داستان توسط یک راوی بزرگسال روایت میشود که گویی در کودکی از بزرگسالان نفرت داشته و این نفرت را پس از اینکه خودش به یک بزرگسال تبدیل شد، حفظ کرده است. شازده کوچولو با راوی دوست میشود؛ کسی که او نیز از آسمان به زمین افتاده، اما نه از سیاره دیگر بلکه از هواپیما. راوی به تدریج مجذوب شازده میشود، ما هم همین طور؛ و زمانی که آن بلای خاص بر سر شازده نازل میشود، راوی عذاب میکشد و ما هم حس مشابهی داریم. با وجود این، راوی طی رابطهاش با شازده، تحول روحی را تجربه میکند و به انسان بهتری تبدیل میشود. ضمن اینکه او از جهاتی به خود شازده شباهت دارد، خصوصا جایی که به ما میگوید از کودکی میخواست به یک هنرمند تبدیل شود اما والدین هرگز نقاشیهایش را درک نکرند و عدم حمایت آنها باعث شد تا وارد حوزهی دیگری شود.
راوی با حس و حالی غمگین و افسرده از این موضوع گله دارد. اما وقتی با شازده کوچولو دیدار میکند، آنقدر مجذوب او میشود که میخواهد دربارهاش بنویسد و تا آنجا که میتواند از این ملاقات نقاشی بکشد. بنابراین راوی دوباره شروع به نقاشی میکند و به همان مسیری برمیگردد که از کودکی آرزویش را دارد. با توجه بیشتر و بیشتر راوی به شازده کوچولو، جهانبینی و ارزشهای او تغییر میکند؛ دیگر کمتر نگران دغدغههای بزرگسالانهی اجباری است و بیشتر میخواهد رویکرد شازده به جهان را پیش بگیرد. او همچنین امیدوار است که ما -به عنوان کسانی که این قصه را میخوانند- نیز دچار تحول شویم. خواندن کتاب «شازده کوچولو» برای نوجوانان ضروری است اما آن را میتوانید به بزرگسالان هم معرفی کنید، زیرا درونمایهی تفکربرانگیزی دارد.
شازده کوچولو با ادب پرسید: آدمها کجاند؟ گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیده بود. این بود که گفت: آدمها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سالها پیش دیدمشان. منتها خدا میداند کجا میشود پیداشان کرد. باد این ور و آن ور میبردشان؛ نه اینکه ریشه ندارند؟ این بیریشهگی حسابی اسباب دردسرشان شده.

114,310 تومان
2- «ناطور دشت» اثر جی. دی. سلینجر
- سال انتشار: 1951
- نام اصلی: The Catcher in the Rye
اگر اهل ادبیات و کتابخوانی هستید، احتمالا این رمان محبوب را خواندهاید. این کتاب که سال 1951 به چاپ رسید، قصهی نوجوان هفده سالهای به نام هولدن کالفیلد را روایت میکند که از مدرسه اخراج میشود و حالا برای چند روز باید به جامعهای قدم بگذارد که آن را درک نمیکند. ورود هولدن به یک دنیای سیاه و پرهرجومرج بزرگسالان، از او انسان متفاوتی میسازد. این رمان بهسرعت طرفداران زیادی پیدا کرد، بهویژه در میان کسانی که تجربیات مشابهی را از سر گذرانده بودند یا احساس میکردند چندان دیده و درک نمیشوند. شخصیت هولدن و دغدغههای او برای بسیاری از ما ملموس و قابلفهم است.
در طول رمان، هولدن به تدریج متوجه میشود که بزرگسال بودن به اندازهی ظاهر آن جذاب نیست، و روز دوم به خانه خواهر کوچکترش، فوبی، میرود. او وقایع را برای دخترک تعریف میکند و توضیح میدهد که چگونه شعر «اگه ناطوری، یکی رو میون دشت بگیره» را در خیابان از یک پسرک شنیده است و چگونه این شعر به او این رویا را داده که یک «ناطور دشت» باشد و بچهها را قبل از اینکه از یک صخره به جهان بزرگسالی بیفتند، بگیرد. این، ذهنیت هولدن و تمرکزش بر حفظ ایدههای کودکانه برای محافظت از خودش -و دیگر کودکان- در برابر دنیایی که در بزرگسالی به شدت سیاه و دشوارتر خواهد شد را نشان میدهد. فوبی به او توضیح میدهد که شعر را اشتباه متوجه شده و اصل آن «اگه ناطوری، یکی دیگه رو میون دشت ببینه» است و این نشان میدهد که هولدن تا چه اندازه درگیر تفکرات شخصی خودش شده است.
هولدن روز بعد از خواهرش میخواهد که او را در باغ وحش در زمان ناهار ملاقات کند. آنها در باغ وحش دیدار میکنند و وقتی او خواهرش را میبیند که سوار چرخ و فلک میشود، از اینکه چقدر خوشحال و آزاد است، آرامش پیدا میکند و میگوید که تقریبا گریهاش گرفته است. آنجاست که به او یادآوری میشود در یک مرکز خاص گرفتار شده و همهی رمان در واقع خاطرات او از زمستانِ گذشته است. در طول رمان، چیزی که ما را تحت تاثیر قرار میدهد، این است که هولدن مانند دیگر شخصیتهای قهرمان، رشد خاصی نکرده است. او نظرات و دیدگاههای خود را حفظ میکند و در واقع هر اتفاق و رویدادی را هم که پشت سر میگذارد، به چشم مُهر تاییدِ تفکراتش میبیند. جی. دی. سلینجر در خلق این شخصیت بینقص عمل کرده است، و او را به مثابه یک نماد به کار میگیرد، کسی که در یک دنیای تاریک، میخواهد معصومیت و کودکی خود را حفظ کند.
قصه هم در وهله اول بر مضمون از دست دادن معصومیت تمرکز دارد. هولدن زمانی خوشحالترین است که فوبی روی چرخ و فلک، کودکی خود را در آغوش گرفته است و به او پاکی نهفته در کودکی را یادآور میشود. نثر و داستانگویی سلینجر هم درخشان است و شما نمیتوانید کتاب را به راحتی کنار بگذارید و پس از اتمام آنها، مدتی درگیر درونمایهاش خواهید بود، خصوصا زمانی که به نمادها و ارجاعات نویسنده بیشتر توجه کنید. مانند «شازده کوچولو»، اینجا هم تضاد کودکی و بزرگسالی را داریم و نگرانیهای نوجوانان نسبت به بزرگسالی را از زوایای مختلف درک میکنیم. «ناطور دشت» برای نسل جدید هم به اندازهی چند دههی قبل، حرف برای گفتن دارد، خصوصا در دورانی که دغدغههای نوجوانان بیشتر از قبل شده است و اکثرشان با اضطراب و فشارهای مختلف دستوپنجه نرم میکنند. «ناطور دشت» به ما یادآوری میکند که به جای فرار از تغییر، باید آن را بپذیریم و برایش آماده شویم.
پسر میدونی! تا آدم میمیره، همه مثل پروانه دورش جمع میشن. کاش وقتی مردم، یه آدم درست و حسابی پیدا بشه جسد منو بندازه توی آب. خدایی به هر چیزی راضیام الاّ همین زیر خاک رفتن. یکشنبه که شد، همه میان و روی سینت گل میذارن و از این رسم و رسوم. آدم که زنده نباشه، گل میخواد بزنه توی سرش؟ برای چیشه؟

3- «هری پاتر و سنگ جادو» اثر جی کی رولینگ
- سال انتشار: 1997
- نام اصلی: Harry Potter and the Philosopher’s Stone
بیش از دو دهه از انتشار اولین کتاب مجموعه «هری پاتر» میگذرد، اما معجزهی «سنگ جادو» هنوز پابرجا است و فراموش نشده. اگر کتابهای «هری پاتر» را در کودکی خوانده باشید و خود را یک پاترهد بدانید، حتما میدانید که خواندن دوبارهی آن در بزرگسالی هنوز هم تجربهای جادویی است که میتواند شما را مجذوب و مسحور خود بکند.
اگر احیانا با این مجموعه آشنا نیستید، «سنگ جادو» ما را با پسربچهی یتیمی به نام هری پاتر آشنا میکند که در سن 11 سالگی متوجه شده که جادوگر است و به مدرسهی جادوگری هاگوارتز برده میشود. او در هاگوارتز، مدرسهای کهنه و پر رمز و راز، دوستان تازهای پیدا میکند و با دشمنان تاریکی روبهرو میشود و سفر خود را برای تحقق سرنوشتش به عنوان فرد برگزیده، در راستای شکست دادن لرد ولدمورتِ قدرتمند و شیطانی آغاز میکند.
بعد از بازخوانی کتاب متوجه ساختار بسیار خوب داستان میشوید. جهانسازی کتاب بینقص است و ما را در دنیای جادویی پیچیدهای که رولینگ خلق کرده، غرق میکند. از توصیفات مدرسهی جادویی هاگوارتز گرفته تا کوییدیچ و قوانین آن، هر جزئیاتی از این دنیا غنی و چندلایه است. اما چیزی که باعث میشود کتاب را یکی از بهترین رمانهای نوجوانانه تاریخ بدانیم، این است که چگونه رولینگ موفق شده موضوعات مهم را در داستانی بگنجاند که هم برای کودک و نوجوان مناسب است و هم برای بزرگسالان. سوژههایی مانند اهمیت دوستی، خطرات تعصب و قدرتی که عشق میتواند داشته باشد، به طرز استادانهای در بطن روایت قرار گرفته و «سنگ جادو» را فراتر از داستانی پرکشش، به تفسیری متفاوت از جامعه واقعی تبدیل کرده است.
از شخصیتپردازی خوب رمان هم نباید غافل شد. هری که یک بازماندهی دوستداشتنی است و هرماینی گرنجر و رون ویزلی که دوستان و متحدان وفادار او هستند. و البته مگر میتوان پروفسور اسنیپ، شخصیت مرموز و کمی شوم داستان را فراموش کرد؟ هر شخصیت به نوبهی خود منحصربهفرد و بهیادماندنی است و ویژگیها و خصوصیات خاص خود را دارد که او را از بقیهی شخصیتها مجزا میکند.
«هری پاتر و سنگ جادو» اثری کلاسیک است که هنوز هم مثل روز اول انتشار، میتواند قلب خوانندگان را در هر سنی به تسخیر خود درآورد. چه یک پاترهد دو آتشه باشید یا یک خوانندهی تازهوارد، این کتاب را بخوانید و خودتان جادوی آن را لمس کنید. مطمئن باشید که این کتاب جایگاه ویژهای در قلبتان پیدا خواهد کرد.
من داشتم خواب میدیدم، خواب دیدم یه غول به اسم هاگرید سراغ من اومده بود و میگفت که باید به مدرسهی جادوگرها برم. همین که چشمهامو باز کنم میبینم که توی انباری هستم و همهش خواب و خیال بوده

280,000 تومان
4- «آنی شرلی در گرین گیبلز» اثر ال.ام.مونتگمری
- سال انتشار: 1908
- نام اصلی: Anne of Green Gables
کتابهای کلاسیک اغلب بازتابی از زندگی و زمانهی خویش هستند. آنها ترسها، ناامیدیها، تحقیرها و پشیمانیهای گذشتگان را ارائه میکنند. ما امروزه سعی میکنیم نوجوانان را از انواع احساسات ناراحتکننده محافظت کنیم اما کلاسیکها به مسیر دیگری میروند و آنها را به خاطر انجام ندادن این کار باید تحسین کرد. آنها فضایی خیالی ارائه میدهند که در آن کودکان با شخصیتهایی همراه میشوند که بسیار شبیه به خودشان هستند اما چیزهایی را تجربه میکنند که برای کودک مدرن غیرقابل تصور است، مانند «آنی شرلی در گرین گیبلز»؛ کتابی که دنیایی را به تصویر میکشد که در آن کودکان مورد حمایت قرار نمیگیرند.
«گرین گیبلز» تا حد زیادی خودزندگینامه هم هست و شاید اصلا به همین دلیل باشد که بر هر خوانندهای تاثیر میگذارد. هر کسی میتواند برای نوشتن داستان کودکانه تلاش کند، اما توانایی نشان دادن زندگی از دیدگاه کودک کار هر کسی نیست. در نقاط مختلف کتاب، ممکن است خود را در حال یادآوری دیدگاههای مشابهی نسبت به مسائل ببینید و از توانایی ال.ام.مونتگمری در عرضهی درست کودک درون خودش شگفتزده شوید. شاید او کودک درون خود را بسیار بیشتر از اکثر ما زنده نگه داشته بود.
داستان درباره دختر یتیمی به نام آنی شرلی است که بهاشتباه برای ماریلا و متیو کاتبرت فرستاده میشود. این خواهر و برادر که در مزرعهی گرین گیبلز زندگی میکنند، قصد داشتند یک پسر برای کمک در کارهای مزرعه بیاورند، اما با ورود آنیِ پرشور، خیالپرداز و پرحرف، زندگیشان تغییر میکند. با وجود نابسامانیهای اولیه، شخصیت دوستداشتنی آنی کمکم دل آنها را بهدست میآورد.
شاید این قصه در ظاهر ساده به نظر برسد اما کافی است به این نکته فکر کنید که مونتگمری برای نگارش آن با چه چالشی روبهرو بوده: همهچیز باید سادگی یک کودک را داشته باشد اما همراه با اضطراب شدید کودکی که هرگز عشق را نشناخته است. مونتگومری صاحب خانواده بود اما پدر و مادر نداشت و شخصیتِ آنی شرلی چکیدهای از همهی احساساتی است که این نویسنده در دوران کودکی پشت سر گذاشت. این کتاب مملو از رویاهای بزرگ شدن، اشتباهاتی برای یادگیری و آزمایشهایی در مورد اینکه میخواهیم چه کسی باشیم است. «آنی شرلی در گرین گیبلز» همچنین به ما یادآوری میکند که عشق ورزیدن به چیزهای کوچکِ زندگی تا چه اندازه اهمیت دارد.
وقتی داستانهای غمانگیز میخوانیم، با شهامت، خودمان را در آن موقعیتها تصور میکنیم، ولی بهمحض اینکه واقعاً غصهدار میشویم، تازه میفهمیم تحملکردنش چه کار سختی است، اینطور نیست؟

5- «نیروی اهریمنیاش» اثر فیلیپ پولمن
- سال انتشار: 1995
- نام اصلی: His Dark Materials
ماجراهای «نیروی اهریمنیاش» در جهانی اتفاق میافتد که در آن روح انسانها به شکل موجوداتی حیواننما به نام «دیمون» بیرون از بدنشان ظاهر میشود. لایرا دخترک 11 سالهای است که با دیمون خود (پن)، در آکسفورد زندگی میکند. او که همیشه به دردسر میافتد، خیلی زود درگیر یک ماجراجویی خطرناک میشود و حالا باید به شمال برود تا بهترین دوستش، راجر و کودکان دیگر را از دستان گالبرها نجات بدهد.
«نیروی اهریمنیاش» رمان نوجوانانه ویژهای است و گاهی وارد حوزهی فیزیک، فلسفه و الهیات میشود؛ اینکه چرا فیلیپ پولمن گاهی به مضامین سنگین پرداخته، به این دلیل است که هنگام نگارش قصه، مخاطب خاصی -خصوصا نوجوانان- در ذهن نداشت. نام اصلی این مجموعه قرار بود «قطبنمای طلایی» باشد اما پولمن در نهایت به «نیروی اهریمنیاش» رسید؛ ناگفته نماند که هر دو عنوان، از کتاب «بهشت گمشده» جان میلتون آمدهاند.
این رمان اغلب با «سرگذشت نارنیا» نوشتهی سی اس لوئیس مقایسه میشود اما جالب است بدانید که فیلیپ پولمن همواره از آن مجموعه نفرت داشته است. پولمن «نارنیا» را اثری پروپاگاندایی میداند که میخواهد مذهبِ لوئیس را تبلیغ کند و کودکان را شستشوی مغزی دهد. دیدگاههای پولمن نسبت به آن مجموعه، بازخوردهای ضدونقیضی دریافت کرد اما چندان هم بیربط حرف نمیزد. در هر صورت، «نیروی اهریمنیاش» هم ابعاد مذهبی دارد اما بیشتر آن را نقد میکند. فارغ از اینکه چه دیدگاهی نسبت به این مسائل دارید، «نیروی اهریمنیاش» اثری جاهطلبانه و تفکربرانگیز است که ارزش خواندن دارد، حتی اگر با ایدئولوژیهای آن موافق نباشید.
شاید بعضی وقتها کار درست را انجام نمیدهیم چون کار اشتباه خطرناکتر به نظر میرسد، و ما نمیخواهیم ترسیده به نظر برسیم، بنابراین میرویم و کار اشتباه را انجام میدهیم فقط به این خاطر که خطرناک است.
6- «بازی اندر» اثر اورسن اسکات کارد
- سال انتشار: 1985
- نام اصلی: Ender’s Game
«بازی اندر» در فهرست بهترین رمانهای علمی-تخیلی جایگاه ثابتی دارد. ماجراهای کتاب در آیندهای دور اتفاق میافتد؛ در جهانی که زمین بارها توسط موجوداتی بیگانه مورد تهدید قرار گرفته و انسانها برای دفاع از خود، یک نیروی نظامی پیشرفته تشکیل دادهاند. شخصیت اصلی داستان، اندرو (اندر)، پسری باهوش و استثنایی است که در کودکی برای آموزش نظامی و استراتژیک به مدرسهای فضایی فرستاده میشود. آنجا، اندر تحت آموزشها و فشارهای شدید فیزیکی و روانی قرار میگیرد، و در محیطی رقابتی و بیرحم، تواناییهای تاکتیکی فوقالعادهای از خود نشان میدهد و بهتدریج به رهبری برجسته تبدیل میشود.
«بازی اندر» کتابی است که میتوانید از زوایای متفاوتی به آن نگاه کنید و به نتایج کاملا متفاوتی برسید. میتوان آن را داستان یک بچه باهوش و سرکوبشده دانست که با همه چیزهایی که جهان به سوی او پرتاب میکند میجنگد و برنده میشود. در عین حال، میتوان آن را به چشم یک داستان هشداردهنده درباره پسری دید که به شدت مغرور، خشن و ترسناک است. او در همان بخشهای اولیه کتاب، وقتی تنها شش سال دارد، یک قلدر را تا حد مرگ کتک میزند؛ بعدها در ایستگاه فضایی، این کار را باز هم تکرار میکند. اندر در واقع کسی است که خشونت را همیشه با خشونت بیشتر جواب میدهد.
اگر کتاب را از این نظر بررسی کنیم، در واقع داستانی است درباره اینکه چگونه خشونت، خشونت بیشتر میآفریند. (خطر اسپویل) البته که شخصیت اصلی در نهایت متحول میشود و اورسن اسکات کارد هم به وضوح تلاش میکند تا او را بیگناه جلوه دهد اما نمیتوان از کنار این حقیقت عبور کرد که اندر کارهای ترسناکی انجام داده است. «بازی اندر» به ما میگوید که یک دنیای خشن، آدمهای خشن هم تربیت میکند و این واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
در لحظهای که دشمنم را واقعا میفهمم، آنقدر خوب میفهمم که بتوانم شکستش دهم، درست در همان لحظه او را دوست هم دارم. فکر میکنم غیرممکن است کسی را واقعاً درک کنی- اینکه چه میخواهد، به چه چیزی اعتقاد دارد- و او را به همان شکلی که خودش را دوست دارد، دوست نداشته باشی. و سپس، درست در همان لحظهای که دوستشان دارم… نابودشان میکنم.
7- کتاب «شهامت واقعی» اثر چارلز پورتیس
- سال انتشار: 1968
- نام اصلی: True Grit
«شهامت واقعی» اولین بار سال 1968 منتشر شد. این رمان دو اقتباس سینمایی موفق هم داشته است (یکی با بازی جان وین محصول 1969 و دیگری با بازی جف بریجز محصول 2010). داستان پیرامون دختر 14سالهای به نام متی راس اتفاق میافتد که یاغی بزدلی به نام تام چینی، پدرش را به ضرب گلوله میکشد و اسب و 150 دلار پول نقد او را به سرقت میبرد. متی که به دنبال خونخواهی پدرش است، به سراغ مارشال روستر کاگبرن، بیرحمترین کلانتر آمریکایی -با تنها یک چشم- میرود و با سماجت، او را به عنوان همکارش برای تعقیب قاتل استخدام میکند و آنها عازم قلمرو سرخپوستان میشوند. «شهامت واقعی» یکی از بهترین رمانهای کلاسیک است که نباید فرصت خواندنش را از دست دهید، اثری که درست مثل شخصیت اصلیاش متی راس، عجیب، بامزه و مملو از غافلگیری است.
چارلز پورتیس، رمان «سگ جنوب» را هم نوشته است اما این دو رمان تفاوتهایی بنیادین دارند. در حالی که «سگ جنوب» بیادبانه و عجیبوغریب است و قصهاش در دههی 70 میلادی اتفاق میافتد، «شهامت واقعی» خونسرد و سرشار از پرستیژ است و ما را به سال 1878 میبرد. داستان از زبان متی راس، در زمان پیری او روایت میشود و دورانی را به تصویر میکشد که او نوجوان بوده و به دنبال مجازات قاتل پدرش، تام چینی است. بیان خشک و بیاحساس راوی قصه، احتمالا از جهانبینی نسخهی پیر متی نشأت میگیرد تا یک نوجوان پرشور. اما تصور این دختر 14 ساله که با روستر کاگبرن سالخورده و یک رنجر تگزاسی به نام لابوف (تلفظ درستترش لابیف است) به شیوهای خشک و واقعبینانه صحبت میکند، جالب است.
داستان بلافاصله با روایت متی از قتل بیرحمانهی پدرش آغاز میشود. او خانه را ترک میکند تا یک آدم مناسب را برای آوردن چینی به پای میز محاکمه -در آرکانزاس- استخدام کند. دخترک با ناامیدی خواهان انتقام است و میخواهد چینی را به دار آویخته ببیند. او پس از پرسوجو از اهالی محله -که از درخواست یک کودک برای استخدام کلانتر گیج شدهاند- کاگبرن را انتخاب میکند، زیرا مردم او را بیرحمترینِ کلانترها میدانند و مردی است که به عقیدهی متی «شهامت حقیقی» دارد. آنها با اکراه با لابوف که او هم به دنبال چینی است، همراه میشوند.
جذابیت اصلی کتاب، تماشای رابطهی این سه شخصیت نامتعارف است که در ابتدا تمایلی به کار گروهی ندارند، اما به خاطر هدف مشترک، حاضر میشوند در کنار یکدیگر قرار بگیرند، و به تدریج متوجه میشوند که تنها راه به دام انداختن چینی، همکاری است. سبک نوشتاری چارلز پورتیس مختصر و کمحرف است. البته زمانی که شخصیتها با کنایههای خشک و بیاحساس خود با هم صحبت میکنند، کمی طنز وجود دارد اما مانند «سگ جنوب» به طور کامل واره حوزهی کمدی نمیشود. وجه تشابه هر دو کتاب، دیالوگهای عالی پورتیس است که واقعگرایانه به نظر میرسند. پورتیس فقید استاد دیالوگ بود و بیدلیل نیست که هر دو نسخهی سینمایی «شهامت واقعی» دیالوگهای درخشانی دارند. تنها مشکل رمان شاید طولانی بودن بعضی از فصلهایش باشد اما در عوض، نسبت به دو فیلم اقتباسی، بسیار خشنتر و خونینتر است.
اینجا در داردانل و راسلویل مردم میگفتند خب، این دخترههی ترشیدهی بدعنق خیلی با مارشال آشنا نبود و با این کارش فقط میخواست خودشیرینی کند. حدس میزنم چه چیزهای دیگری پشتسرم میگفتند. مردم عاشق حرف زدناند. دوست دارند بیدلیل بهات تهمت بزنند، خصوصاً اگر خودشان را پایینتر از تو ببینند. همیشه میگویند که من صرفاً شیفتهی پول و کلیسای پرسبیتریام و برای همین هنوز ازدواج نکردهام. آنها فکر میکنند که همه کُشتهمُردهی ازدواجاند.

8- «هاکلبری فین» اثر مارک تواین
- سال انتشار: 1884
- نام اصلی: Adventures of Huckleberry Finn
یک رمان درخشان از مارک تواین که شما را به قلب قرن نوزدهم میبرد. هاک، نوجوانی سرکش و بلندپرواز است که از زندگی محدود و قوانین سختِ زندگی جدیدش خسته شده. او مجبور است لباسهای ناراحتکننده بپوشد، تمیز بماند و درس یاد بگیرد. بنابراین وقتی پدر بیثبات و دائمالخمرش از راه میرسد، هاک به راحتی به زندگی قبلی خود بازمیگردد. با وجود این، زندگیاش بازهم خوب نیست. پدرش فردی بدرفتار است و اغلب برای چند روز ناپدید میشود. پدرش رفتار مناسبی با او ندارد، بنابراین خیلی طول نمیکشد که هاک یک نقشهی فرار طراحی کند.
او مرگ خود را جعل میکند و به جزیرهای در رودخانه میسیسیپی پناه میبرد. در جزیره، هاک با جیم، بردهی فراری، روبهرو میشود. آنها با هم تصمیم میگیرند سوار بر کلکی چوبی، در رودخانه سفر کنند. در مسیر، با افراد و ماجراهای گوناگونی مواجه میشوند: از جمله دو شیاد که خود را دوک و پادشاه معرفی میکنند و باعث دردسر میشوند. هاک مجبور میشود بارها دروغ بگوید، نقش بازی کند و برای حفظ امنیت خودش و جیم تصمیمهای سختی بگیرد.
«هاکلبری فین» بیتردید یکی از مهمترین آثار ادبیات آمریکا است و در کنار روایت یک قصهی ماجراجویانهی جذاب، جامعهی نژادپرست و متناقض آمریکا در قرن نوزدهم را هم نقد میکند. اگر علاقهای به مضامین مورد بحث تواین ندارید، همچنان از این قصه لذت خواهید برد اما اگر میخواهد بیشتر از یک برههی خاص از تاریخ آمریکا بدانید، این نویسندهی بزرگ با طنز خاص خودش، جامعهای را نشان میدهد که قوانینش گاه خلاف اخلاق است و در آن نژادپرستی و ریاکاری و بیعدالتی موج میزند.
صبحها پیش از آفتاب، من یواشکی میرفتم توی مزارع و هندوانهای، طالبیای، کدو تنبلی، چند تا ذرتی یا از این جور چیزها قرض میگرفتم. بابام همیشه می گفت اگر آدم نیتش این باشد که یک روزی قرضش را پس بدهد، قرض گرفتن هیچ اشکالی ندارد، اما بیوهه میگفت این همان دزدی است که اسمش را خیلی قشنگ عوض کردهاند و هیچ آدم سالمی این کار را نمیکند.

9- «چارلی و کارخانهی شکلات سازی» اثر رولد دال
- سال انتشار: 1964
- نام اصلی: Charlie and the Chocolate Factory
تقریبا همه این کتاب را میشناسند؛ یا آن را خواندهاید یا احتمالا یکی از اقتباسهای سینمایی آن را تماشا کردهاید. اما احیانا اگر به هر دلیلی، با «چارلی و کارخانهی شکلات سازی» آشنایی ندارید، قصهاش درباره پسر کوچک فقیری به نام چارلی باکت است. او در کنار خانوادهاش در خانهای کهنه و سرد زندگی میکند. تنها عنصر شادیبخش زندگی چارلی، کارخانهی شکلات ویلی وانکا است که درست پایین خیابان قرار دارد. او دو بار در روز در راه مدرسه به سمت دروازه قفل شدهی کارخانه میرود تا هوای شیرینی که از کارخانه بیرون میآید را بو کند. اما دروازهها از زمانی که چارلی یادش میآید قفل بودهاند، ویلی وانکا همه کارمندانش را اخراج کرده و سالهاست که از چشم عموم پنهان شده.
اما کسی در آنجا کار میکند. هر روز صبح محمولههایی بیرون میرود. آن سایههایی که گاهی در پنجرهها دیده میشوند چه کسانی هستند؟ و بعد یک روز، ناگهان در روزنامهها اعلام میشود که پنج بلیط طلایی در داخل پنج شکلات وانکا پنهان شده که به پنج کودک خوششانس یک عمر عرضه شکلات و یک تور بازدید از کارخانه شگفتانگیز و جادویی را اعطا میکند. شهر بهم میریزد؛ مردم بیوقفه جعبههای شکلات وانکا را میخرند و امیدوارند یکی از بلیطهای طلایی را بگیرند. یکی پس از دیگری، چارلی ناامیدانه تماشا میکند که بلیطها توسط بدترین کودکان گرفته میشوند. هیچکدام از آنها سزاوار بلیطهای خود نیستند و کتاب تمام تلاش خود را میکند تا آنها را تا حد امکان نفرتانگیز جلوه دهد. چارلی یک روز یک اسکناس یک دلاری پیدا میکند و چند شکلات برای خودش میخرد. شانسش بالا نیست اما گویی معجزه رخ میدهد و او یکی از بلیطها را به دست میآورد.
اینجا باید به نسخهی سینمایی کلاسیک «ویلی ونکا و کارخانه شکلاتسازی» اشاره کرد که یکی از مشهورترین فیلمهای کودکانهی تاریخ است. فیلمنامهی اولیهی آن را خود رولد دال نوشته بود اما پس از بازنویسیهای متخلف و انتخاب جین وایلدر برای نقش ویلی ونکا، تصمیم گرفت از این فیلم فاصله بگیرد. این اقتباس موزیکال، حس شگفتی را در مخاطب زنده میکند و اگرچه سازندگان در بعضی بخشها مسیر دیگری را رفتهاند و نسبت به رمان اصلی بیاعتنا هستند اما فیلم، ماجراجویی شورانگیزی را برای کودکان رقم میزند. انتقادات رولد دال از فیلم قابلدرک است، او میگفت که وقتی قصه دربارهی چارلی است، چرا نام ویلی ونکا را بر فیلم گذاشتهاند؟ او همچنین از جایگزین شدن شعرهایش با شعرهای جدید، بیزار بود.
پدربزرگ جو از بقیه بزرگتر بود. ۹۶ سال و شش ماه داشت، یعنی سن و سالی که کمتر کسی به آن میرسد. مثل هر آدم سن و سالداری ضعیف و مریضاحوال بود و همهٔ روز لب از لب باز نمیکرد؛ اما شبها که نوهٔ دوستداشتنیاش به اتاق آنها میآمد، سرحال و جوان میشد. همهٔ خستگی او از تنش بیرون میرفت و مانند پسری جوان، هیجانزده و علاقهمند میشد.

10- «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوئیس کارول
- سال انتشار: 1964
- نام اصلی: Alice’s Adventures in Wonderland
«آلیس در سرزمین عجایب» هم یکی از محبوبترین کتابهای کلاسیک نوجوانانه است که البته همه سنین از خواندن آن لذت میبرند. قصه دربارهی آلیس است، دختربچهای کنجکاو که یک روز، در حالی که کنار رودخانه نشسته، خرگوش سفیدی را میبیند که با عجله در حال دویدن است و با خود صحبت میکند. آلیس به دنبال خرگوش وارد سوراخی در زمین میشود و ناگهان به دنیایی عجیب و متفاوت سقوط میکند؛ جایی که قوانین منطق و واقعیت دگرگون شدهاند. در سرزمین عجایب، آلیس با شخصیتهای گوناگونی روبهرو میشود، بارها اندازهاش تغییر میکند، به مهمانیهای عجیب قدم میگذارد و در تلاش است معنای اتفاقاتی را که در اطرافش رخ میدهد درک کند.
رمان لوئیس کارول تاثیر ماندگاری بر ادبیات و فرهنگ عامه گذاشته؛ «آلیس در سرزمین عجایب» هنوز هم مثل گذشته الهامبخش اقتباسها و تفسیرهای جدید است. مضامین کنجکاوی، هویت و پوچ بودن، امروزه نیز قابل درک هستند. حتی اگر بزرگسال هستید یا این قصه را سالها قبل خواندهاید، با ورق زدن دوبارهی صفحات، به یاد سادگی و شگفتی دوران کودکی خود خواهید افتاد. این کتاب در نهایت دربارهی خلاقیت و خودشناسی است و ماهیت جاودانهی آن این اطمینان را میدهد که جایگاهش در تاریخ ادبیات تضمین شده است.
آلیس گفت: «ولی من نمیخوام برم بین آدمای دیوونه.» گربه جواب داد: «اوه، نمیشه کاریش کرد، ما همه اینجا دیوونهایم.»

11- «عطش مبارزه» اثر سوزان کالینز
- سال انتشار: 2008
- نام اصلی: The Hunger Games
«عطش مبارزه» از زمان انتشارش در سال 2008، محبوبیت عجیبی پیدا کرده است و این موفقیتها بیدلیل نیست. داستان در آیندهای دیستوپیایی اتفاق میافتد که در آن آمریکای شمالی پس از یک جنگ ویرانگر، توسط یک دولت شرور به نام کاپیتول به 12 منطقه تقسیم شد. این 12 منطقه با نگهداشته شدن در فقر مجازات میشوند و سالانه باید یک دختر و یک پسر را که از طریق قرعهکشی انتخاب میشوند، برای شرکت در یک مسابقهی بزرگ گلادیاتوری به کاپیتول بفرستند. این بیست و چهار کودک که سن آنها بین دوازده تا هجده سال است، باید تا پای مرگ بجنگند، تا جایی که فقط یک نفر از آنها زنده بماند. زمانیکه نام خواهر دوازده سالهی کتنیس اوردین در قرعهکشی بیرون میآید، کتنیس به جای او داوطلب میشود تا مسیر زندگیاش برای همیشه تغییر کند.
تقریبا از همان صفحات ابتدایی کتاب، مانند مجموعهی «هری پاتر»، احساس میکنید که چیزی خاص و ویژه در این کتاب وجود دارد، آن کیفیت غیرقابلتوصیفی که بسیاری از نویسندگان به دنبال آن هستند اما کمتر کسانی واقعا به آن دست پیدا میکنند. این کتاب به شکلی عجیب با عمیقترین واقعیات وجودی انسان، یا حداقل واقعیات وجودی انسان در این برهه از تاریخ همخوانی دارد.
سفر کتنیس، فراتر از یک ماجراجویی هیجانانگیز، به عمق تاریک روان انسان و جامعهای فاسد نفوذ میکند. این سفر، الگوی کلاسیک قهرمان را به چالش کشیده و هزینههای سنگین شرکت در بازیهای عطش مبارزه را به نمایش میگذارد. کتنیس با هر قدمی که برمیدارد، ما را با پرسشهای اخلاقی پیچیدهای مواجه میکند: تا کجا میتوان برای بقا و دفاع از عزیزان، دست به هر کاری زد؟ تأثیر چنین بازیهایی بر روان جمعی چیست و چه پیامدهای اجتماعی به دنبال دارد؟ خواندن این رمان، ما را به یاد عرصههای گلادیاتوری رم میاندازد؛ جایی که قتل به یک آیین خونین تبدیل شده بود. در حالی که مردم پانم در فقر دست و پا میزنند، حاکمان لذتجو با تماشای مرگ جوانان، گناهان خود را میشویند. سفر کتنیس رفتهرفته از یک داستان تخیلی، به یک نقد اجتماعی تند تبدیل میشود. این رمان به ما یادآور میشود که خشونت و نابرابری -همیشه و همهجا- بهایی سنگین دارد.
البته، این کتاب نیز مانند هر اثر هنری موفق دیگری، موافقان و مخالفان خود را دارد. برخی از گروهها، خشونت موجود در داستان را برای خوانندهی نوجوان آسیبزا میدانند؛ اما این دیدگاه در واقع سوء تعبیری از پیام اصلی کتاب است. کالینز با به تصویر کشیدن خشونت، نه به دنبال ترویج آن، بلکه به دنبال نشان دادن عواقب دردناک جنگ و ستم است. کتنیس، قهرمان داستان، هرگز از کشتن لذت نمیبرد و تنها در مواقع ضروری و برای دفاع از خود دست به چنین کاری میزند. این کتاب با زیر پا گذاشتن کلیشههای قهرمانان جنگجو، به ما میگوید که جنگ و انتقام، راه حل مشکلات نیستند و در عوض، بر اهمیت عشق، فداکاری و مقاومت در برابر ظلم تأکید میکند.
به آرنجم تکیه میدهم. روشنایی اتاق آن قدر هست که بتوانم ببینمشان. خواهر کوچکم، پریم، به پهلو خوابیده خود را در آغوش مادرم جمع کرده، و گونههایشان به یکدیگر چسبیده است. مادرم در خواب جوانتر به نظر میرسد، هنوز خسته و نگران است اما خیلی شکستخورده و از پاافتاده نیست. چهرهی پریم به تازگی شبنم صبحگاهی است، و مانند اسمش به زیبایی گل پامچال است. یک زمانی مادرم نیز بسیار زیبا بود. یا اینطور می گفتند.

12- «بخت پریشان» اثر جان گرین
- سال انتشار: 2012
- نام اصلی: The Fault in Our Stars
«بخت پریشان» اولین بار سال 2012 منتشر شد اما با اکران اقتباس سینماییاش بود که سر و صدای زیادی به پا کرد. جان گرین در این کتاب داستان هیزل، نوجوان 16 سالهای را بازگو میکند که با سرطان کلنجار میرود. مادر هیزل که نگران است او افسرده نشود، او را متقاعد میکند که برای بیرون آمدن از خانه و وقت گذراندن با آدمهای دیگری که مشکلاتی شبیه به او دارند، در یک گروه حمایتی شرکت کند. گروه حمایتی چیزی نبود که هیزل از آن لذت ببرد، تا روزی که آگوستوس واترز، در آن سوی اتاق و روبهروی اون مینشیند.
آگوستوس واترز در نگاه اول پیچش بزرگ داستان است. با توجه به این موضوع و خواندن چند فصل ابتدایی ممکن است پیشبینیهایی بکنید یا فکر کنید که داستان کاملا قابل پیشبینی است، اما اشتباه میکنید و مطمئن باشید که از نحوهی پیشرفت داستان کاملا متعجب میشوید. هیزل از همان ابتدا در مورد وضعیت خود بسیار صریح و رک است، تشخیص او از همان ابتدا یک معنی داشته است و اگرچه دارویی برای کوچک کردن تومورها مصرف میکند، اما نتیجه تغییری نخواهد کرد.
«بخت پریشان» به زندگی، مرگ، عشق، میراث، خانواده و احساسات میپردازد. برای کسانی که تمایل زیادی به فکر کردن دربارهی مرگ خود ندارند، این مسائل شاید چندان مهم جلوه نکنند. ما نمیدانیم چقدر وقت برای زندگی کردن داریم، هیچکس نمیداند؛ چون هرگز نمیتوان گفت چه چیزی در راه است. اما وقتی سلولهایی را حمل میکنید که تعداد روزهای باقیمانده از زندگی شما را به طور چشمگیری کاهش میدهند، این باید دیدگاهتان را نسبت به مرگ تغییر دهد.
هرچه بیشتر درباره هیزل بیاموزید، بیشتر متوجه میشوید که او از زندگی پیش از بیماریاش فاصله گرفته است؛ نه به این دلیل که مجبور بوده، بلکه برای حفظ هویت خود. هیزل اغلب در مورد نحوهی نگرش دیگران صحبت میکند و اینکه مردم تمایل دارند فراموش کنند که او فراتر از بیماریاش است.
گروه حمایتی برای هیزل -و دیگر شخصیتها- فرصتی برای وقتگذرانی فراهم میکند تا در آن بدانند که تنها نیستند و میتوانند در مورد چیزهایی صحبت کنند که شنیدنشان برای خانوادهشان دلخراش است. این گروه حمایتی شامل ده نوجوان است که سرطان دارند یا داشتهاند. در این داستان فقط با سه نفر از آنها، هیزل، آگوستوس و آیزاک آشنا میشویم. این سه نفر تجربیات بسیار متفاوتی از سرطان دارند اما همه حس شوخطبعی تاریک خود را حفظ کردهاند و اغلب به بیماری خود میخندند. این کار به آنها کمک میکند تا با شرایط سخت زندگی کنار بیایند.
«عارضه امپریال» کتاب محبوب هیزل است. قصه درباره یک بیمار سرطانی است که به طرز ناگهانی به پایان میرسد، بسیار ناگهانی و هیزل نمیتواند از فکر کردن به آن دست بکشد. هیزل به شدت به داستان وابسته شده است. او در این رمان، پارههایی از زندگی خود را میبیند و با شخصیت اصلی همذاتپنداری میکند. این کتاب به او کمک میکند تا با احساسات پیچیدهای که تجربه میکند، بهتر کنار بیاید. به نظر میرسد هیزل از طریق این داستان، به دنبال یافتن معنایی برای زندگی خود و پاسخ به سوالهای بیجواب است. «عارضه امپریال» برای او فراتر از یک داستان ساده است و کمک میکند تا با دنیای اطرافش ارتباط برقرار کند و احساس کند که تنها نیست. هیزل از طریق این رمان، به دنبال یافتن امید و انگیزهای برای ادامه زندگی است. پس چه اتفاقی میافتد وقتی کتابی که در روح شما طنینانداز شده یکباره متوقف میشود و پایانش، آن اطمینان را ارائه نمیدهد؟ در مورد هیزل، این یک جرقه برای وسواسی است که توسط آگوستوس فعال میشود.
«بخت پریشان» کتابی بسیار شخصی است که هر خوانندهای برداشت متفاوتی از آن خواهد داشت؛ خصوصا برای کسانی که خودشان یا یکی از عزیزانشان گرفتار یک بیماری خطرناک شدهاند. اما این کتاب یک پیام امیدبخش دارد و به ما یادآوری میکند که باید از هر لحظه از زندگی خود لذت ببریم و البته همیشه حامی کسانی باشیم که با بیماریهای جدی دستوپنجه نرم میکنند، زیرا آنها همچنان به عشق و توجه نیاز دارند. بهترین کاری که میتوانیم برای آنها انجام دهیم، این است که در کنارشان باشیم و به آنها نشان دهیم که تنها نیستند.
یه روز میآد که همهٔ ما از دنیا رفتهایم. همهٔ ما. زمانی میرسه که هیچ انسانی باقی نمیمونه که به خاطر بیاره زمانی کسی وجود داشته، یا اینکه گونهٔ ما آدمها چه کارهایی کرده. هیچکس باقی نمیمونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به خاطر بیاره، چه برسه به شما. هر کاری که کردیم و هر چی که ساختیم و نوشتیم، فکر کردیم و کشف کردیم، فراموش میشه.

230,000
149,500 تومان
منبع: دیجیکالا مگ, thegreatestbooks
source