«پوشش عمیق» یک پارودی است؛ اثری که قصد دارد با مولفههای ژانرهای مختلف بازی کند. پارودیها ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر فیلمهای کمدی متمایز میکند. یکی از این ویژگیها باز بودن دست سازندگان در استفاده از کلیشههای ژانری است. به این معنا که در این زیرگونهی ژانر کمدی برخلاف دیگر زیرگونهها نیازی نیست که حتما کلیشههای خاصی رعایت شود. البته این موضوع مانند تیغ دولبه عمل میکند. چرا که در صورت ساخته نشدن درست ساختمان فیلم در نهایت با اثری سردرگم و نامنسجم طرف خواهیم شد که هر بخشش ساز خود را کوک میکند و راه خود را میرود. خوشبختانه «پوشش عمیق» (Deep Cover) تا حدود بسیاری از این آزمون سربلند بیرون آمده است. نقد فیلم «پوشش عمیق» به این موضوع میپردازد که چگونه فیلمساز موفق شده اثری منسجم و یکدست خلق کند که با وجود برخی ایرادها، در پایان مخاطب خود را ناامید نمیکند.
هشدار: در نقد فیلم «پوشش عمیق» خطر لو رفتن داستان وجود دارد!
هدف پارودیها بیش از هر چیز ایجاد سرگرمی است. اما این سرگرمی با دیگر انواع سینماییاش تفاوت دارد؛ تنها کسانی از یک پارودی خوب لذت میبرند و از تماشای فیلمی که در حال دست انداختن چیز دیگری است کیفور میشوند که با آن «چیز» خاص و ویژه آشنایی کافی داشته باشند. چرا که پارودیها در نهایت به اثر یا موقعیتی وابسته هستند که به سمتش رفتهاند تا از المانهای آن استفاده کرده و مخاطب را بخندانند. حال اگر مخاطبی با آن موقعیت ویژه یا آن چیز بخصوص آشنایی نداشته باشد، طبیعتا نه تنها سرگرم نخواهد شد، بلکه از قصه هم سر در نخواهد آورد. در این جا آن چیز بخصوص گونههای گنگستری و پلیسی سینمایی هستند. در واقع سازندگان سراغ ژانرهای پلیسی و گنگستری رفته و تلاش کردهاند که کلیشههای این انواع سینمایی را دست بیاندازند.
البته باید به این نکته اشاره کرد که همین انتخاب این دو ژانر کمک میکند که مخاطب خود به خود با فیلم همراه شود؛ چرا که بالاخره هر تماشاگری دست کم در طول عمر خود با تعدادی از این فیلمها روبه رو شده و برخی از کلیشههای آنها را میشناسد. از سوی دیگر قهرمانان داستان هم از میان تعدادی جوان طرد شده انتخاب شدهاند که تمام زندگی خود را به بیهودگی گذرانده و مدام تصمیمات اشتباه گرفتهاند. حال آنها که بازیگران و کمدینهایی نه چندان توانا هستند، در دل یک موقعیت ترسناک و جنایی قرار میگیرند و تنها راه نجاتشان هم استفاده از همان تواناییهای بداههپردازی است که عمری برایش زحمت کشیدهاند و هیچگاه نتیجه نگرفتهاند.
پس «پوشش عمیق» در واقع تلاش میکند که داستان پارودیک خود را به یک کمدی موقعیت پیوند بزند؛ دو مرد و یک زن ناگهان چشم بازمیکنند و متوجه میشوند کار آسانی که قرار بوده بابتش پول مناسبی بگیرند، ناگهان به موقعیتی بغرنج تبدیل شده که خیلی راحت میتواند جان آنها را بگیرد. باید به این نکته توجه داشت که فیلمهای پارودیک چندان خود را در قید و بند شحخصیتپردازیهای پیچیده نمیدانند. به این معنا که آنها روی شناخت تماشاگر از کلیشهها حساب کرده و تلاش میکنند با بازنمایی خندهدار کلیشهها و موقعیتهای مختلف، از مخاطب خود خنده بگیرند. اما در این جا از این خبرها نیست؛ «پوشش عمیق» بدش نمیآید که شخصیتهایی جذاب در مرکز قاب خود داشته باشد که با وجود برخورداری از زمینههای تیپیکال، از یک تیپ ثابت فراتر رفته و به شخصیتهایی دوستداشتنی تبدیل شوند.
بار عظیم این شخصیتپردازی هم بر روی قهرمان زنی است که در زندگی خود هیچ گاه موفق نبوده است؛ این زن از آمریکا به انگلستان مهاجرت کرده تا بتواند در حرفهی بازیگری خود موفق شود اما در نهایت کارش به تدریس کشیده و البته مدام توسط دوستان موفقش سرزنش میشود. این شخصیت که کت نام دارد بیش از تمام افراد حاضر در برابر دوربین فیلمساز معرفی میشود و البته بیش از همه بار احساسی فیلم را بر دوش میکشد و حتی گذشته و خانوادهاش هم معرفی میشوند. نکته این که فیلمساز موفق میشود در همان سکانسهای مفصلی که به گذشتهی این شخصیت اختصاص دارد، قصهی خود را پیش ببرد و اجازه ندهد که ریتم فیلم از بین برود. در واقع کارگردان زمانی سراغ بکگراند شخصیتها میرود که قصه اصلی چیزی بخواهد یا بتوان از آن برای پرورش موقعیت ویژهای استفاده کرد. یکی از نقاط قوت فیلم حفظ ریتمش به واسطهی چنین دستاوردهایی است.
اوج این توانایی در قصهگویی هم به زمانی بازمیگردد که کت به همراه شخصیت دیگری به نام مارلون به خانهی دوست ثروتمندش میرود تا ماشین وی را بدزدد اما با یک سورپرایز بزرگ روبه رو میشود. اگر بتوان ایرادی به این بخش ماجرا و این شخصیتپردازی وارد کرد، به بازی نه چندان خوب بازیگرش یعنی بریس دالاس هوارد بازمیگردد که در تمام دوران حرفهای خود یک نقش به یاد ماندنی بازی نکرده و آشکارا بازیگر قابلی نیست. دیگر نقش فیلم که از یک تیپ ثابت فراتر میرود و با وجود پتانسیل بسیارش برای تبدیل شدن به تیپ کلیشهای و دمده چنین نمیشود، مارلون با بازی اورلاندو بلوم است. او تصور میکند که بازیگر بزرگی است. در ایدهی متد اکتینگ و زیستن در قالب نقش غرق شده و تمام مدت در حال ساختن شخصیتهای خیالی و غرق شدن در آنها است. الگویش رابرت دنیرو است اما مدام مهمل میبافد و حرفهای بیهوده میزند و هیچ کاری را درست انجام نمیدهد.
او بیش از تمام شخصیتهای روی پرده تمایل دارد که در داستان جنایی و پلیسی پیش آمده غرق شود. به عنوان نمونه هر جا که دیگران احساس خطر میکنند، او درخواست اسلحه میکند؛ چرا که برای وی فرو رفتن در نقش عین زندگی است و بین این دو هیچ تفاوتی برایش وجود ندارد. همین هم از وی شخصیتی همدلیبرانگیز میسازد که بیشترین بار کمدی اثر را بر دوش میکشد. شخصیت سوم مردی دست و پا چلفتی است که در تمام زندگی هیچگاه خود هیچ دوستی نداشته و فقط از کامپیوتر سر در میآورد. او هم ناگهان خود را در دل یک موقعیت مهم میبیند و احساس اهمیت میکند. بازیافتن اعتماد به نفسش از این مرد سردرگم شخصیتی ملموس میسازد که میتوان همراهش شد. دیگر شخصیتها هم کم و بیش چنین هستند و هر گاه به تیپهای آشنا نزدیک میشوند، ناگهان تغییر جهت داده و چیزی تازه رو میکنند.
باید توجه داشت که ساختن شخصیتها یا دست کم تیپهایی جذاب که با توقعات مخاطب بازی کنند، یکی از مهمترین نکات برای برپا کردن یک اثر پارودیک منسجم است که هر بخشش ساز خود را کوک نمیکند. موضوع دیگر برخورداری از یک داستان قابل باور است که این شخصیتها در دل آن قرار بگیرند. بسیاری از پارودیهای ضعیف تمام فیلم را صرف ساختن موقعیتهایی میکنند که آنها قرار است کلیشههای ژانری مختلف باز شود و فراموش میکنند که باید در این میان قصه هم تعریف کرد. در واقع این آثار بیش از هر چیز خود را وابسته به چیزی میدانند که در حال بازی با آن هستند و هیچگاه صاحب هویت مستقل خود نمیشوند. این در حالی است که فیلمهای پارودی قابل اعتنا در نهایت آثاری خود بسنده هستند که میتوان از خود آنها هم لذت برد. به همین دلیل هم تنها دلباختگان سینمای جنایی و پلیسی از فیلم «پوشش عمیق» لذت نمیبرند و همه میتوانند با تماشای آن سرگرم شوند.
در این جا قصهای وجود دارد که یک ضلعش سه جوان واداده و پاکباخته با کلی امید و آرزو هستند، ضلع دیگرش تعدادی پلیس و البته یک مامور فاسد و در نهایت هم چند گروه گنگستری مخوف که ضلع سوم را تشکیل میدهند. آن چه که این سه ضلع را به هم متصل میکند استفاده از منطق فانتزی پارودیک در قصهگویی است. از یک سو پلیسی فاسد تمایل دارد پولی به جیب بزند. آغازگر قصه او است اما ناگهان از میانههای ماجرا حذف میشود و جای خود را به دو کارآگاه میدهد. مانند هر پلیس فاسدی در فیلمهای پلیسی آن مرد کاملا تکرو است اما به کسانی برای به دست آوردن پول نیاز دارد. با مرگش سر و کلهی خصوصیات سینمای کارآگاهی در این بخش قصه پیدا میشود.
از مهم ترین ویژگیهای این سینما نمایش پیگری سرنخهای مختلف توسط کارآگاهان است. اما از آن جایی که آنها مدام از این سرنخها برداشتهای اشتباه میکنند (به واسطهی این که مخاطب از ماهیت اصلی آن سرنخها که سوءتفاهمهایی پیچیده هستند، با اطلاع است) موقعیتهایی کمیک و البته گاها پر تعلیق میآفرینند. نکته این که در همین بخش هم مدام با دیالوگهای پر تکرار سینمای پلیسی شوخی میشود. در بخش دیگر با تعدادی گنگستر طرف هستیم. طبیعتا آنها باید عدهای آدم گردن کلفت و قصیالقلب باشند که البته هستند. اما ناگهان و سر بزنگاه تماشاگر را غافلگیر کرده و شبیه به انسانهایی هادی و مانند دیگران میشوند. همین رفت و آمد آنها بین این خصوصیات مختلف باز هم از مخاطب خود خنده میگیرد.
اما بیش از همه آن سه جوان پاکباخته قصه را پیش میبرند و سبب میشوند که سازندگان بتوانند با کلیشههای ژانرهای دیگر شوخی کنند. نکته این که هویت یگانهی آنها که از همان حرفهی کمدی سرچشمه میگیرد، در تمام این بازیهای ژانری و دست انداختنهای بسیار دخیل است و تاثیرگذار. به عنوان نمونه در دو نوبت شخصیت مارلون که در داستان پلیسی خود با نام روچ مورد خطاب قرار میگیرد، از یک کلام آشنای کت در خصوص بداههگویی بهره میبرد. کت قبلا به هنرجوهای خود آموزش داده که در زمان بداههپردازی قدرت ریسک داشته باشند یا به قول خودش بتوانند ناگهان نارنجکی روی صحنه بیاندازند. حال مارلون همین کلام را گرفته و در دو موقعیت ترسناک واقعا با خود نارنجک حمل میکند.
فیلم «پوشش عمیق» تفاوتی عمده با پارودیهای آمریکایی متمرکز بر ژانرهای دیگر سینمایی دارد که از سمت و سوی انگلیسی آن میآید. اگر در آن فیلمهای عمدتا آمریکایی، ایجاد موقعیت کمیک با پردهدری و اجراهای مبتذل اشتباه گرفته میشود، سازندگان فیلم «پوشش عمیق» هیچگاه دست به چنین کاری نمیزنند. در واقع برای ساختن پارودی از هر فیلمی و در قالب هر ژانری اول باید عاشقانه آن ژانر یا آن فیلم را دوست داشته و به همهی جوانب آن آگاه باشی تا بتوانی نقیضهای بر آن بسازی و این گونه به فیلم مورد علاقهی خود ادای دین کنی. کاری که تیم سازندهی «پوشش عمیق» انجام دادهاند. البته که اگر فیلمهای پلیسی و گنگستری زیادی دیده باشید، از تماشای این فیلم لذت بیشتری خواهید برد.
نکات مثبت
- قصهای پرکشش و جذاب!
- سکانسهای کمدی فیلم کار میکنند و باعث خنده میشوند!
نکات منفی
- همه چیز فیلم در نهایت معمولی است!
اما مشکل «پوشش عمیق» پس از تمام شدنش آغاز میشود. با وجود تیم بازیگری پر و پیمان، همین که فیلم تمام میشود و از در سالن سینما بیرون میزنید، به راحتی میتوانید فراموشش کنید. این درست که آثار خوب پارودیک بیش از هر چیزی به فکر سرگرم کردن مخاطب هستند اما فیلمهای معرکه عموما به این میزان راضی نیستند و سازندههای آنها چیزهای بیشتری طلب میکنند. متاسفانه در این جا چنین نیست و همین که اثری استاندارد ساخته شود که قصهی قابل قبولی دارد و چند شخصیت جذاب، برای همه کافی به نظر میرسد. به همین دلیل هم نمیتوان فیلم را به خاطر سپرد. چرا که در پایان هیچ چیزش آن قدر نبوغآمیز نیست یا هیچ سکانسش آن قدر درخشان نیست که به بخشی از حافظهی سینمایی مخاطب سنجاق شود. در این جا همه چیز بیش از اندازه معمولی است و تا انتها هم معمولی میماند. اما این معمولی بودن هیچگاه به آستانهی ابتذال نمیرسد.
شناسنامه فیلم «پوشش عمیق» (Deep Cover)
کارگردان: تام کینگزلی
بازیگران: بریس دالاس هوارد، اورلاندو بلوم، نیک محمد، سونویا میزونو، شان بین، پدی کانسیدین و ایان مکشین
محصول: 2025، بریتانیا
امتیاز سایت IMDb یه فیلم: 6.7 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 90٪
خلاصه داستان: لندن. زنی مقادیر بسیاری مواد مخدر از یک گروه تبهکار آلبانیایی در بریتانیا سرقت میکند و توسط موتورسیکلت متواری میشود. ماموران پلیس که مکان را زیر نظر دارند به تعقیب آنها میپردازند اما یکی از ماموران در درگیری کشته میشود. در سوی دیگر شهر مردی به نام هیو که به عنوان مسئول پشتیبانی فنی در یک شرکت مالی کار میکند و از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرد، توسط همکارانش هیچگاه جدی گرفته نمیشود. آن سوتر مرد دیگری به نام مارلون که رویای بازیگری در سر دارد مدام بد میآورد و فقط میتواند در کلیپهای تبلیغاتی بازی کند. او دوستی به نام کت دارد که آموزگار بداههپردازی در کمدی است و رویای کمدین شدن دارد. هیو برای افزایش اعتماد به نفسش در کلاسهای کت شرکت میکند. روزی یک مامور پلیس از کت میخواهد که به او در دستگیری یک باند تبهکار کمک کرده و در ازای مبلغی پول دریافت کند. او به کت میگوید که نیروهای پلیس برای انجام این کار به تعدادی بازیگر نیاز دارد. کت که کسی را نمیشناسد مجبور میشود با هیو و مارلون همکاری کند اما …
نقد فیلم «پوشش عمیق» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجیکالا مگ نیست!
منبع: دیجی کالا مگ
source