در تاریخ اندیشه‌ی بشری، معدود چهره‌هایی هستند که به‌اندازه‌ی زیگموند فروید الهام‌بخش، جنجال‌برانگیز و تاثیرگذار بوده باشند. روان‌کاوی (Psychoanalysis)، یکی از زیرشاخه‌های روان‌شناسی که ابداع آن به فروید نسبت داده می‌شود، دیدگاهی نو به انسان و جهان درونی اوست که فروید همچنان بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز آن باقی مانده است. او نخستین کسی بود که مفاهیمی مانند ناخودآگاه، سرکوب احساسات، تفسیر رویا و امیال جنسی را از حاشیه به مرکز مطالعات روان‌شناختی منتقل کرد و نشان داد آنچه در تاریکی ذهن پنهان است، بیش از آنچه آگاهانه تجربه می‌کنیم، بر رفتار ما اثر می‌گذارد. زیگموند فروید نویسنده‌ای چیره‌دست، تحلیل‌گری بی‌رحم نسبت به روان انسان و منتقدی جدی به فرهنگ و تمدن مدرن بود. نگاهش به انسان گاه تیره و گاه عمیقاً روشنگر است و همچنان پس از گذشت بیش از یک قرن، بحث و جدل پیرامون درستی یا نادرستی اندیشه‌هایش ادامه دارد. در این مقاله قصد ما بر این است که با این مرد عجیب و جنجالی بیشتر آشنا شویم، بنابراین بدون مقدمه‌چینی بیشتر، می‌رویم سر اصل مطلب.

زندگی‌نامه‌ی زیگموند فروید

زیگموند فروید در ۶ مه ۱۸۵۶ در شهر فریبرگ در موراویا (که امروزه بخشی از جمهوری چک است) در یک خانواده‌ی یهودی متولد شد. پدرش یعقوب فروید، تاجری نه چندان موفق اما دارای اندیشه‌هایی فلسفی بود. مادرش آمالیا، زنی پرانرژی و بسیار دلسوز بود که تاثیر عمیقی بر شخصیت فروید گذاشت. خانواده‌ی فروید زمانی که او تنها چهار سال داشت به وین، پایتخت امپراتوری اتریش، نقل مکان کردند؛ شهری که بخش عمده‌ای از زندگی و فعالیت حرفه‌ای فروید در آن سپری شد.

زیگموند فروید

فروید (پایین سمت چپ) و یونگ (پایین سمت راست) زمانی به هم نزدیک بودند، ولی به‌مرور به‌خاطر اختلاف نظرهای بنیادین از هم فاصله گرفتند.

فروید در دوران کودکی استعداد زبانی و ذهنی خارق‌العاده‌ای از خود نشان داد. او زبان‌های آلمانی، فرانسوی، لاتین، یونانی، عبری و انگلیسی را در نوجوانی آموخت. در سال ۱۸۷۳ وارد دانشگاه وین شد و در رشته‌ی پزشکی تحصیل کرد، گرچه علاقه‌ی اصلی او نه به درمان جسم، بلکه به درک ذهن انسان بود. پس از پایان تحصیل، در زمینه‌ی عصب‌شناسی تحقیقاتی انجام داد و مدتی را نیز در کلینیکی در پاریس، نزد ژان مارتن شارکو (Jean-Martin Charcot)، متخصص بیماری‌های عصبی و هیستریک، به کار مشغول شد. این تجربه‌ی کار – که هیپنوتیزم بخشی از آن بود –  تاثیر عمیقی بر او گذاشت و سرآغاز توجه جدی‌اش به ذهن ناخودآگاه بود.

در سال ۱۸۸۶ با مارتا برنایس (Martha Bernays) ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد. یکی از آن‌ها، آنا فروید، بعدها خود به یکی از چهره‌های مهم روانکاوی تبدیل شد و نظریات پدرش را گسترش داد. فروید در دهه‌ی ۱۸۹۰ نظریه‌های بنیادین خود درباره‌ی روان‌کاوی را شکل داد؛ از جمله نقش ناخودآگاه، اهمیت رویاها و تعارض‌های درونی انسان. در سال ۱۹۰۰ با انتشار کتاب «تفسیر رویاها» (The Interpretation of Dreams)، سنگ‌بنای روان‌کاوی نوین را بنا نهاد.

فروید در طول زندگی‌اش با مقاومت شدید علمی و اجتماعی روبرو بود. نظریات او درباره‌ی مسائل جنسی کودکان، عقده‌ی ادیپ و ذهن ناخودآگاه با انتقادهای تند مواجه شد. با این‌حال، در دهه‌های بعدی عمرش، با گسترش حلقه‌ی شاگردان و همفکرانش، روان‌کاوی جایگاهی جهانی پیدا کرد.

با ظهور نازی‌ها و یهودستیزی شدید در اتریش، فروید در سال ۱۹۳۸ مجبور شد وین را ترک و به لندن مهاجرت کند. اگرچه در آن زمان به سرطان فک مبتلا بود و سال‌های پایانی عمرش را با درد شدید سپری کرد، همچنان به نوشتن ادامه داد. او سرانجام در سال ۱۹۳۹ در لندن درگذشت.

زیگموند فروید بنیان‌گذار روان‌کاوی و یکی از تاثیرگذارترین متفکران قرن بیستم بود؛ کسی که جرئت کرد ذهن انسان را نه از زاویه‌ی منطق و خودآگاهی، بلکه از اعماق تاریک و ناشناخته‌ی ناخودآگاه مورد مطالعه قرار دهد.

بررسی نظریه‌های کلیدی فروید و تأثیرات آن‌ها

برخی از نظرات فروید آنقدر تاثیرگذار بوده‌اند که اکنون به بخشی از دانش عمومی بشریت تبدیل شده‌اند و شاید در اصطلاح‌های روزمره‌یتان بهشان اشاره کنید. در ادامه به معرفی مهم‌ترین نظریات او خواهیم پرداخت.

نظریه‌ی ناخودآگاه و ساختار روان (Id, Ego, Superego)

در قلب روان‌کاوی فرویدی، مفهوم ناخودآگاه (Subconscious) قرار دارد؛ ناخودآگاه جهانی زیر سطح ذهن خودآگاه ماست که بخش بزرگی از زندگی روانی انسان را در خود جای داده است. فروید معتقد بود بسیاری از افکار، امیال و خاطراتی که مستقیماً بهشان واقف نیستیم، در ناخودآگاه حضور دارند و با وجود ناپیدابودن، رفتار و احساسات ما را شکل می‌دهند. از دید او، ذهن شبیه به کوه یخی‌ست؛ تنها بخش کوچکی از آن (آگاهی) بالای آب است، در حالی که توده‌ی عظیم زیر سطح آب، همان ناخودآگاه است.

برای توضیح بهتر روان انسان، فروید مدلی سه‌گانه از ذهن ارایه کرد:

  • نهاد (Id):  بخش بدوی، ناآگاه و غریزی روان انسان است. نهاد بر پایه‌ی اصل لذت عمل می‌کند؛ خواهان ارضای فوری خواسته‌هاست و هیچ شناختی از واقعیت، اخلاق یا منطق ندارد.
  • خود (Ego): بخشی است که در تماس با واقعیت عمل می‌کند و میان خواسته‌های نهاد، ارزش‌های فراخود و محدودیت‌های دنیای بیرون تعادل برقرار می‌کند.
  • فراخود (Superego): نماینده‌ی وجدان و درونی‌شدن ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی جامعه است. فراخود به قضاوت و سرزنش ما می‌پردازد و کمال‌طلب است.

این ساختار سه‌گانه هم ابزاری برای تحلیل روان است، هم نمایانگر تعارضات درونی مداوم در زندگی هر انسان: کشمکش میان خواسته‌های غریزی، عقلانیت روزمره و صدای درونی اخلاق. فروید نشان داد که بسیاری از تنش‌های روانی از ناسازگاری بین این سه عنصر ریشه می‌گیرند.

اید ایگو سوپرایگو

اید: غریزه /// ایگو: واقعیت /// سوپرایگو: اخلاقیات

نظریه‌ی عقده‌ی ادیپ و مراحل رشد روانی-جنسی

یکی از بحث‌برانگیزترین نظریات فروید، ایده‌ی رشد روانی–جنسی (Psychosexual Development)  است. او معتقد بود شخصیت انسان در دوران کودکی، طی مراحلی پی‌در‌پی رشد می‌کند که هر کدام بر ناحیه‌ای خاص از بدن و شکل خاصی از لذت روانی تمرکز دارند. این مراحل عبارت‌اند از:

  • مرحله‌ی دهانی (Oral Stage): از تولد تا حدود ۱۸ ماهگی، که نوزاد از طریق دهان (مکیدن، خوردن) لذت کسب می‌کند.
  • مرحله‌ی مقعدی (Anal Stage): از ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی، که تمرکز بر کنترل ادرار و مدفوع است.
  • مرحله‌ی آلتی (Phallic Stage): از ۳ تا ۶ سالگی، که کودک توجه بیشتری به اندام جنسی خود پیدا می‌کند.
  • مرحله‌ی نهفتگی (Latency Stage): از حدود ۶ سالگی تا بلوغ، که میل جنسی فروکش می‌کند و انرژی به سمت یادگیری و تعاملات اجتماعی می‌رود.
  • مرحله‌ی تناسلی (Genital Stage): از بلوغ به بعد، که امیال جنسی به سوی دیگران هدایت می‌شود و شخصیت به بلوغ می‌رسد.

در بستر مرحله‌ی آلتی، فروید نظریه‌ی جنجالی عقده‌ی ادیپ (Oedipus Complex) را مطرح کرد. به گفته‌ی او، پسر بچه‌ها میل ناآگاهانه‌ای به مادر خود دارند و پدر را به چشم رقیب می‌نگرند. این وضعیت اضطراب‌زا، اگر به‌درستی حل نشود، می‌تواند آثار بلندمدتی در ساختار روانی فرد باقی بگذارد. کارل یونگ اصطلاح «عقده‌ی الکترا» (Elektra Complex) را به‌عنوان معادل دخترانه‌ی این پدیده پیشنهاد داد، هرچند خود فروید این نام‌گذاری را رد کرد، چون در نظرش تلاشی برای برابرسازی دو جنس بود، در حالی‌که دو جنس با هم فرق دارند.

چگونه به خود واقعی‌مان تبدیل شویم؟ (روان‌شناسی کارل یونگ)

این نظریات به‌شدت از سوی روان‌شناسان و فمینیست‌ها مورد انتقاد قرار گرفتند. با این‌حال، آنچه اهمیت دارد، نه لزوماً صحت تجربی این مراحل در مقیاسی جزیی، بلکه تلاش فروید برای ریشه‌یابی تعارضات روانی در دوران کودکی است، دیدگاهی که هنوز هم در بسیاری از رویکردهای روان‌درمانی کاربرد دارد.

تحلیل رویا و نمادگرایی

در نگاه فروید، رویاها «شاهراهی به ناخودآگاه» هستند؛ یعنی جایی که در آن خواسته‌های سرکوب‌شده و تناقض‌های ذهنی حل‌نشده با زبانی نمادین و رمزآلود روی صحنه می‌آیند. او میان محتوای آشکارِ رویا (آنچه به‌یاد می‌آوریم) و محتوای پنهان (معنای نهفته‌ پشت تصاویر سمبلیک داخل رویا) تمایز قائل بود و معتقد بود آنچه برای روان‌کاو اهمیت دارد، لایه‌ی دوم است. قسمت ناخودآگاه ذهن انسان تمایل به سانسور فراخود دارد، برای همین ذهن مکانیزمی موسوم به کار رویا (Dream Work) به کار می‌گیرد که چهار فرآیند اصلی دارد:‌

  • چگالش (Condensation): فشرده‌شدن چند ایده یا شخصیت در یک تصویر واحد
  • جابجایی (Displacement): انتقال هیجان از موضوع اصلی به پدیده‌ای بی‌خطرتر و بی‌آزارتر
  • نمادسازی (Symbolization): نمایش تمایلات ممنوع یا تابو از راه نشانه‌های مبهم یا جنسی
  • تدوین ثانویه (Secondary Revision): داستان‌سازی از رویا برای منطقی جلوه‌دادن آن هنگام بیداری

فروید درمان‌جویانش را تشویق می‌کرد تا هر آنچه به ذهن‌شان می‌رسد آزادانه بیان کنند (این روش با نام تداعی آزاد یا Free Association معروف است) تا تحلیل‌گر بتواند از راه نشانه‌های رویا تناقض‌های پنهان درمان‌جو را کشف کند. این روش به‌سرعت به حوزه‌های دیگر سرایت کرد: سوررئالیست‌ها همچون سالوادور دالی و لوییس بونوئل از منطق رویا در نقاشی و سینما الهام گرفتند؛ در حوزه‌ی نقد ادبی، منتقدان ادبی در رمان‌های کافکا یا جویس ردپای ناخودآگاه جمعی و فردیِ شخصیت‌ها را در تصاویر رؤیاگونه‌ی آثار یافتند. هرچند امروزه شواهد عصب‌روان‌شناختی (Cognitive Neuropsychology) نشان می‌دهد رویا کارکردهای دیگری جز آنچه فروید به آن‌ها اشاره کرده بود دارد، اما توجه فروید به زیرلایه‌های معنایی و خاصیت نمادین رویا آنقدر جالب بود که بشریت هنوز نتوانسته از آن عبور کند.

مثالی از چگونگی تفسیر رویا از جانب فروید

یکی از معروف‌ترین رویاهایی که فروید در کتاب «تفسیر رویاها» تحلیل کرده، «رویای تزریق به ایرمار» (Irma’s Injection Dream) نام دارد که یکی از رویاهای خودش است. این رویا به‌نوعی اولین رویایی بود که فروید تلاش کرد عمیقاً آن را تحلیل کند، بنابراین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و حتی در ویکی‌پدیا صفحه‌ای جداگانه به آن اختصاص داده شده است.

در خواب، فروید یکی از بیمارانش به‌نام «ایرما» را می‌بیند که هنوز از درمان نتیجه نگرفته. فروید از خود دفاع می‌کند و می‌گوید تقصیر او نیست. سپس پزشک دیگری وارد می‌شود و تشخیص می‌دهد که گلوی ایرما مشکل دارد. آزمایش‌هایی روی او انجام می‌شود و تشخیص داده می‌شود که ایرما دچار عفونتی ناشی از تزریق نادرست شده است. فروید در خواب متوجه می‌شود که تزریق را نه خودش، بلکه پزشک دیگری انجام داده است.

فروید برای تحلیل این خواب از روش تداعی آزاد استفاده کرد، یعنی آزادانه هرچه به ذهنش در مورد عناصر رویا می‌رسید بیان کرد. در جریان تحلیل، متوجه شد که رویا از احساس گناه خودش نسبت به شکست در درمان ایرما ناشی می‌شود. اما ناخودآگاهش در خواب تلاش می‌کند او را تبرئه کند و مسئولیت را گردن دیگران بیندازد (مثلاً پزشک دیگر که تزریق را انجام داده).

او نتیجه گرفت که رویا تحقق نمادین یک آرزوست؛ در این‌جا، آرزوی معاف‌شدن از گناه و مسئولیت. بنابراین، هدف رویا این بود که به فروید بگوید «تو مقصر نیستی.»

چهار فرآیند اصلی که بالاتر بهشان اشاره کردیم، به صورت‌های مختلف در رویا متجلی شده‌اند. مثلاً ایرما ترکیبی از چند بیمار فروید است که او موفق نشد به‌طور موفقیت‌آمیز درمان‌شان کند. پزشکان داخل رویا نیز بازتابی از روابط و احساسات فروید با همکاران واقعی‌اش بود. این‌ها نمونه‌ای از چگالش هستند. همچنین احساس گناه و شکست فروید از عدم موفقیت در درمان بیمار، در رویا به شکلی منتقل می‌شود که او را بی‌گناه نشان می‌دهد. این یعنی احساس منفی اصلی (حس گناه) به سوژه‌ای بی‌خطرتر (دیگر پزشکان) منتقل شده است. این هم نمونه‌ای از جابجایی است.

مکانیسم‌های دفاعی

یکی از مهم‌ترین مفاهیم روان‌کاوی فرویدی، مکانیسم‌های دفاعی هستند؛ ابزارهایی ناخودآگاه که خود (Ego)  برای کاستن اضطراب، هنگامی که میان نهاد، فراخود و واقعیت اختلاف پیش می‌آید، به آن‌ها متوسل می‌شود. این سازوکارها به فرد کمک می‌کنند تا با احساسات دردناک، تمایل‌های تهدیدآمیز یا واقعیت‌های ناخوشایند کنار بیاید. اما اگر این مکانیسم‌ها به‌شکل افراطی یا خشک به‌کار روند، می‌توانند منجر به آسیب روانی شوند.

یکی از رایج‌ترین مکانیسم‌ها، سرکوب (Repression)  است؛ فرآیندی که طی آن، افکار یا خاطرات دردناک به‌طور خودکار به ناخودآگاه رانده می‌شوند. مثلاً کسی که تجربه‌ای آزاردهنده در کودکی داشته، ممکن است به‌کلی آن را از حافظه‌ی آگاه خود پاک کند. انکار (Denial) مکانیسم دیگری است که مطابق با آن، فرد اساساً واقعیت تهدیدآمیز را نمی‌پذیرد؛ برای نمونه، شخصی که گرفتار اعتیاد است، ممکن است اصرار داشته باشد که «همه‌چیز تحت کنترل است و به هیچ ماده‌ای معتاد نیست».

فرافکنی (Projection) احساس یا انگیزه‌ای ناپذیرفتنی درون خود فرد است که او آن را به دیگری نسبت می‌دهد. مثلاً فردی که فکر و خیال خیانت در سر دارد و این موضوع آزارش می‌دهد، برای رسیدن به حس رهایی لحظه‌ای ممکن است مدام همسرش را به خیانت متهم کند. در بستر جابجایی (Displacement)، هیجان منفی از هدف اصلی به هدفی امن‌تر منتقل می‌شود؛ مثلاً کارمندی که نمی‌تواند بر سر رئیسش فریاد بزند، عصبانیتش را سر فرزندش خالی می‌کند. این کار او مصداق جابجایی است.

وارون‌سازی (Reaction Formation) زمانی رخ می‌دهد که فرد احساسی تهدیدآمیز را سرکوب کرده و آن را به‌صورت رفتاری کاملاً متضاد بروز می‌دهد؛ برای مثال، کسی که از دیگری متنفر است، ممکن است به‌شکلی افراطی مهربان و مودب با او برخورد کند. دلیل‌تراشی (Rationalization) یعنی فرد برای رفتار یا تجربه‌ای که از پایه و اساس بار عاطفی دارد، توجیهی منطقی می‌تراشد؛ مثلاً دانشجویی که در آزمون رد شده، ممکن است تلاش کند پیرامون مهم نبودن آزمون یا نتیجه‌اش دلیل بتراشد و توجیه بیاورد.

یکی از پیشرفته‌ترین مکانیسم‌ها والایش (Sublimination) است؛ فرآیندی که در آن، امیال غریزی به‌جای سرکوب شدن، به‌سوی فعالیت‌های سازنده‌ای مانند هنر، ورزش یا پژوهش هدایت می‌شوند. در مقابل، عقب‌گرد (Regression)  نوعی بازگشت ناخودآگاه به مراحل رشدی پیشین است؛ برای مثال، فردی بزرگسال که در شرایط استرس‌زا، رفتارهایی کودکانه مانند مکیدن انگشت از خود نشان می‌دهد، در حال عقب‌گرد به دوران کودکی است.

آنا فروید، دختر زیگموند فروید، بعدها فهرستی نظام‌مند از این مکانیسم‌ها ارائه کرد و آن‌ها را به دو دسته‌ی ناسازگارانه و سازگارانه تقسیم کرد. بررسی نوع و شدت مکانیسم‌های دفاعی، امروزه در روان‌درمانی‌های تحلیلی و حتی رفتاردرمانی‌های مدرن، جایگاهی مهم دارد و می‌تواند نشانه‌هایی از بلوغ روانی یا نشانه‌های اختلال باشد.

نقدهای واردشده بر فروید و دفاع‌ها از نظریاتش

از همان دوران زندگی فروید تا به امروز، نظریات او همواره در مرکز مجادله‌های فلسفی، روان‌شناختی و حتی سیاسی بوده‌اند. بسیاری از منتقدان، نظریات فروید را به دلیل این‌که آزمودن آن‌ها از لحاظ علمی تقریباً غیرممکن است زیر سوال برده‌اند. کارل پوپر (Karl Popper)، فیلسوف اتریشی-بریتانیایی، استدلال کرد که چون نظریات فروید قابل ابطال نیستند، خارج از چارچوب علم تجربی قرار می‌گیرند. برای مثال، اگر در بستر روانکاوی فرویدی بیماری بعد از تحلیل بهتر شود، گفته می‌شود که به‌خاطر درستی نظریه بوده، ولی اگر حالش بدون تغییر بماند یا بدتر شود، این عدم موفقیت به مقاومت بیمار در برابر درمان نسبت داده می‌شود. بنابراین روان‌کاوی فرویدی به‌نوعی خود را از در اشتباه بودن مبرا کرده است.

منتقدان دیگری، به‌ویژه از دیدگاه‌های فمینیستی، نظریه‌ی عقده‌ی ادیپ را مردمحور و برای زنان تحقیرآمیز می‌دانند. سیمون دوبوار و بعدها ژولیا کریستوا و لوس ایریگاره – همه زنان نظریه‌پرداز فمینیست – تاکید کردند که روان‌کاوی فرویدی برای زن ماهیت مستقل قائل نیست و صرفاً او را در نسبت با مرد تعریف می‌کند و از دوران کودکی، تمایلات و هویت زنانه را به حاشیه می‌راند.

علاوه بر این، برخی پژوهشگران به روش‌شناسی فروید انتقاد دارند؛ چراکه اغلب مطالعات او مبتنی بر تعداد اندکی بیمار، اغلب از طبقه‌ی متوسط و تحصیل‌کرده و بدون ثبت دقیق داده‌ها بوده است. اگر فروید بیمارانی از تمام طبقات اجتماعی و تمام ملیت‌ها را معاینه می‌کرد، شاید به نتایج متفاوتی می‌رسید؛ مثلاً شاید این‌که همه‌ی آدم‌ها در حدی که او تصور می‌کند پیچیده نیستند.

همچنین تکیه‌ی بیش‌ازحد فروید بر تعبیر جنسی از انگیزش‌های انسانی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.

با این حال، دفاع‌هایی جدی نیز از فروید صورت گرفته است. روان‌کاوان پسافرویدی نظیر اریک فروم، کارن هورنای و ژاک لاکان تلاش کردند تا نظریات او را با تحولات فرهنگی و زبانی قرن بیستم بازخوانی کنند. از سوی دیگر، اثرگذاری تاریخی نظریات فروید بر نحوه‌ی تفکر ما درباره‌ی خود، روان و هویت جنسی انکارناپذیر است. حتی اگر نظریه‌های او به‌تمامی پذیرفته نشوند، طرح مسائلی چون سرکوب، کشمکش‌های درونی و نقش کودکی در شکل‌گیری شخصیت، افق‌های نوینی در فهم انسان گشود.

تأثیر فروید بر روان‌درمانی، هنر، ادبیات و فرهنگ عامه

نقش فروید در تولد روان‌درمانی مدرن را نمی‌توان نادیده گرفت. پیش از او، اختلالات روانی بیشتر در حیطه‌ی پزشکی یا دین بررسی می‌شدند. اما فروید با تاکید بر گفتگو، روان انسان و تحلیل بخش ناخودآگاه ذهن، درمان را به فرآیندی گفتگومحور و بینافردی تبدیل کرد. «روان‌درمانی از طریق گفتگو» یا «تداعی آزاد» هنوز در بسیاری از رویکردهای تحلیلی (مانند روان‌درمانی پویشی یا لاکانی) مطرح است.

تاثیر فروید بر هنر و ادبیات نیز خیره‌کننده است. در واقع از یک نقطه به بعد، تاثیر او روی هنر و ادبیات از تاثیر او روی روان‌کاوی و روان‌شناسی مدرن به‌مراتب بیشتر شد. مفاهیم ناخودآگاه، رویا، سرکوب و نمادگرایی به‌سرعت وارد تحلیل‌های هنری شدند. آثار نویسندگانی چون داستایوفسکی، پروست و کافکا از منظر فرویدی بازخوانی شدند. در قرن بیستم، روان‌کاوی به ابزار مرسوم نقد ادبی بدل شد و نظریه‌پردازانی چون هارولد بلوم و نورثروپ فرای از نظریه‌های فروید در تحلیل متون ادبی بهره گرفتند. سینماگرانی مانند هیچکاک، برگمان و حتی دیوید لینچ نیز در روایت و تصویرسازی خود از فضای ذهن، الهاماتی مستقیم یا غیرمستقیم از فروید داشته‌اند.

۱۱ کتاب زیگموند فروید که باید بخوانید

در فرهنگ عامه، مفاهیمی چون عقده، سرکوب، دفاع روانی، رویای نمادین و حتی تعبیر لغزش‌های زبانی (Lapsus)  به بخشی از زبان روزمره تبدیل شده‌اند. برنامه‌های تلویزیونی، کارتون‌ها و رمان‌های عامه‌پسند، بارها شخصیت‌هایی را نمایش داده‌اند که برای نیت پشت کارهایشان توضیح کاملاً فرویدی ارایه می‌شود.

حتی اگر هیچ‌گاه اثری از فروید نخوانده باشید، در جهانی زندگی می‌کنید که در آن مفهوم «خود» از طریق واژگان و مفاهیم فرویدی درک می‌شود.

زیگموند فروید

تصویر شخصی که روی یک مبل راحتی دراز کشیده و در کنارش یک روان‌کاو با صورتی بی‌احساس و موشکافانه در حال گوش دادن به حرف‌هایش و یادداشت کردن است، یکی از آن تصاویر پرکاربرد فرهنگ عامه است که ریشه‌ی آن را می‌توان به فروید نسبت داد.

مهم‌ترین آثار فروید که باید بخوانیم

در ادامه تعدادی از مهم‌ترین آثار زیگموند فروید را در دسته‌بندی‌های مختلف معرفی می‌کنیم.

1- تفسیر رویاها (The Interpretation of Dreams)

  • سال انتشار: ۱۸۹۹

این کتاب نقطه‌ی آغاز روان‌کاوی به‌عنوان نظریه‌ای منسجم برای شناخت ذهن انسان است. فروید در آن برای نخستین بار نظریه‌ی «ناخودآگاه» را به‌صورت نظام‌مند ارائه می‌دهد و رویا را جلوه‌ای از امیال سرکوب‌شده می‌خواند. مفهوم «کار رویا» شامل چگالش، جابجایی و نمادگرایی (که بالاتر آن را توضیح دادیم)، در همین کتاب شرح داده می‌شود. کتاب، آمیزه‌ای‌ست از تحلیل رویاهای بیماران و همچنین ریاهای خود فروید، از جمله رویای معروف «ایرمار». این اثر نشان می‌دهد ذهن چطور از مسیر رویا، تعارض‌های درونی را به‌شکلی نمادین و قابل تحلیل بیان می‌کند.

کتاب تفسیر خواب اثر زیگموند فروید
30 %

425,000

297,500 تومان

badge-icon

در سبد خرید 20+ نفر

2- سه رساله درباره‌ی نظریه‌ی جنسی (Three Essays on the Theory of Sexuality)

  • سال انتشار: ۱۹۰۵

در این رساله‌ها، فروید دیدگاه انقلابی‌اش درباره‌ی میل جنسی را شرح داد: او برای نخستین‌بار تاکید کرد که کودک نیز موجودی جنسی‌ست و رشد روانی در مسیر عبور از مراحل مختلف میل جنسی (دهانی، مقعدی، آلتی و غیره) صورت می‌گیرد. این نگاه، تابوهای اخلاقی دوران را شکست و باعث طرد شدن و در عین حال توجه گسترده به روان‌کاوی شد.

کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی اثر زیگموند فروید

238,140 تومان

badge-icon

100+ نفر به این کالا علاقه دارند

3- روان‌شناسی جمعی و تحلیل ایگو (Group Psychology and the Analysis of the)

  • سال انتشار: ۱۹۲۱

فروید در این کتاب مفهومی مهم را مطرح می‌کند: این‌که فرد در بستر جمع، بخشی از خودآگاهی‌اش را از دست می‌دهد و جای آن را «همانندسازی» با رهبر یا گروه می‌گیرد. او نشان می‌دهد که ساختارهای جمعی مانند کلیسا یا ارتش، روان‌شناسی خاصی دارند که با ساز و کارهای درونی فرد مرتبط‌اند. این اثر نقطه‌ی اتصال روان‌کاوی با جامعه‌شناسی و سیاست نیز هست.

کتاب روان شناسی توده ای و تحلیل اگو اثر زیگموند فروید

4- توتم و تابو (Totem and Taboo)

  • سال انتشار: ۱۹۱۳

«توتم و تابو» یکی از بلندپروازانه‌ترین آثار فروید است که در آن او کوشید با تحلیل پدیده‌هایی چون توتم‌پرستی، تابو، قتل پدر نخستین و پیدایش قانون، نقش روان را در پیدایش نهادهای اجتماعی اولیه بررسی کند. او از کشته شدن پدر به دست پسران (به‌مثابه‌ی گناه نخستین بشر) سخن می‌گوید و بعدها این ایده را در نظریه‌ی عقده‌ی ادیپ گسترش می‌دهد. این اثر، روان‌کاوی را وارد حوزه‌ی انسان‌شناسی کرد.

کتاب توتم و تابو اثر زیگموند فروید نشر نگاه
30 %

225,000

157,500 تومان

5- تمدن و ملالت‌های آن (Civilization and its Discontents)

  • سال انتشار: ۱۹۳۰

در این کتاب، فروید سراغ پرسشی عمیق‌تر می‌رود: چرا بشر با وجود پیشرفت‌های تمدن، همچنان رنج می‌برد؟ او نشان می‌دهد که تمدن، اگرچه خشونت را مهار می‌کند، اما در عوض باعث سرکوب امیال غریزی و احساس گناه مزمن می‌شود. فروید تعارض میان اصل لذت و اصل واقعیت را در بستر تمدن به کار می‌گیرد. این کتاب از لحاظ فلسفی، نزدیک‌ترین اثر فروید به اگزیستانسیالیسم و نقد فرهنگ است.

کتاب تمدن و ملالت های آن اثر زیگموند فروید

120,000 تومان

badge-icon

100+ نفر به این کالا علاقه دارند

زیگموند فروید را شاید بتوان یکی از جنجالی‌ترین و در عین حال تاثیرگذارترین چهره‌های تاریخ علم و اندیشه دانست. اگرچه جایگاه او به‌عنوان بنیان‌گذار روان‌کاوی تقریباً بدون مناقشه است، اما فراتر از آن، ردپای تفکر او در حوزه‌هایی چون فلسفه، ادبیات، هنر، جامعه‌شناسی و حتی سیاست نیز به‌وضوح دیده می‌شود. فروید روان انسان را از قلمروی کنش‌های قابل مشاهده و سطحی، به حوزه‌ای پیچیده، چندلایه و نامریی بسط داد و قسمتی از ذهن را به ما شناساند که در آن تعارض‌ها، سرکوب‌ها و امیال نهان در حال گداختن‌اند و اگر حواس‌مان نباشد، روزی فوران خواهند کرد.

نظریه‌های او – از ناخودآگاه و ساختار روان گرفته تا عقده‌ی ادیپ و مکانیزم‌های دفاعی – هم ابزاری برای فهم بیماری‌ها و اختلال‌های روانی هستند، هم دریچه‌هایی برای فهم خودآگاهی انسان مدرن. فروید نشان داد که آنچه به زبان نمی‌آوریم، نمی‌دانیم یا نمی‌خواهیم بدانیم، می‌تواند بیش از آنچه به زبان می‌آوریم، می‌دانیم یا فکر می‌کنیم که می‌دانیم، هویت ما را تعریف کند.

با این حال انتقادهایی که در زمان زندگی‌اش مطرح شدند، تا به امروز به قوت خود باقی‌اند. انتقادهای جدی به علمی نبودن، مردمحور بودن و محدود بودن داده‌ی آماری نظریاتش سبب شد که روان‌کاوی بارها مورد بازنگری قرار گیرد و عده‌ی بسیاری به کارآمد بودن آن شک داشته باشند. اما حتی این انتقادها نیز نشانه‌ای از اهمیت تاریخی اوست: فروید به‌قدری تاثیرگذار بود که رد کردن یا بازخوانی‌اش، به‌اندازه‌ی پذیرش‌اش، برای جنبش‌های مختلف خوراک فکری فراهم کرد.

در جهانی که انسان هر روز بیش از پیش با بحران هویت، اضطراب، سرکوب اجتماعی و معناباختگی مواجه است، بازگشت به فروید، نه‌به‌معنای پذیرش بی‌چون‌وچرای نظریاتش، بلکه به‌مثابه‌ی گفتگویی انتقادی با یکی از معماران اندیشه‌ی مدرن است و هر روز ضروری‌تر از پیش به نظر می‌رسد.

منبع: دیجی‌کالا مگ

source

توسط chehrenet.ir