همین چند ماه پیش بود که جهان ماریو بارگاس یوسا را از دست داد. نویسند‌ه‌ی برنده‌ی نوبل ادبیات که رمان‌های تاریخی می‌نوشت و با دیکتاتوری سر صلح نداشت. یوسا در جوانی چپ‌گرا بود و بعدتر با دیدن  جنایت و نقض آزادی از سیاستمداران فاصله گرفت و با دیدن تلاش‌های گروهی از روشنفکران چپ‌گرا برای توجیه این جنایت‌ها، با دیدن پا گذاشتن روی آزادی برای توجیه آینده‌ای ناکجاآبادی، از آن‌ها هم دور شد و ترجیح داد به وجدان فردی وفادار باشد نه مصلحت‌های طبقه‌ای خاص.

یوسا برای به پیش بردن آرمان آزادی همیشه حاضر بود. اگرچه او را بیشتر به رمان‌هایش می‌شناسیم، باید یادمان باشد که مقالات و سخنرانی‌های پرشماری در دفاع از آزادی داشت و حتی یک بار هم در کشورش، پرو، نامزد ریاست‌جمهوری شد و تا پایان عمر هم به نوشتن و دفاع از آزادی ادامه داد.
تا اینجا شاید چند بار به عنوان یادداشت نگاه کرده و از خودتان پرسیده باشید که یوسا چه ربطی به این عنوان دارد، مخصوصا که بیژن اشتری هیچ یک از آثار یوسا را هم ترجمه نکرده است. شاید باید این را هم گذاشت به حساب اینکه در ذهن من، مترجم، حتی در خبر فوت خودش هم باید نامش بعد از یک نویسنده بیاید. شاید هم برای منی که مخاطب ترجمه‌های آقای اشتری بودم، یک دفعه نوشتن از مرگ ایشان دشوار بود و برای همین سعی کردم یک‌راست سراغ بیژن اشتری نروم اما دلیلی که دوست دارم بیان کنم این است که بیژن اشتری هم همینطور بود و همین قدر آزادی را دوست داشت.

بیژن اشتری سال‌ها در مجلات سینمایی ترجمه می‌کرد و می‌نوشت و در فضای هنری ایران شخصیت شناخته شده‌ای بود. از اواسط دهه‌ی 80 اما مشغول ترجمه‌ی کتاب‌هایی شد که به «دیکتاتورهای سرخ» معروف شدند. نوشتن علیه چپ‌گرایی هنوز هم دشواری‌های خودش را دارد و از همین رو می‌شود تصور کرد در آن زمان، آن هم با در نظر گرفتن دست کم بخشی از اطرافیان و مخاطبان مطالب آقای اشتری، چنین تصمیمی چقدر دشوار بوده است. گواه دشواری کار هم همین که در این همه سال جای چنین مجموعه‌ای خالی بود.

بیژن اشتری درگذشت

بیژن اشتری کارش را با دیکتاتورهای سرخ‌های بزرگ‌تر شروع کرد. عمده‌ی ترجمه‌هایش زندگی‌نامه‌ی دیکتاتورهای سرخ بود، از افراد بلندپایه‌ی شوروی مانند لنین، استالین، بوخارین، تروتسکی و برژنف تا پل پوت و انور خوجه که دیکتاتورهای کشورهای کمونیستی کوچک‌تر بودند و البته دیکتاتورهای سوسیالیستی که کمتر با این جنبه از شخصیتشان شناخته می‌شدند، از جمله معمر قذافی و صدام حسین. با این همه، اشتری به ترجمه‌ی زندگی دیکتاتورها بسنده نکرد، برای ارائه‌ی تصویر شفاف‌تری از زندگی در رژیم‌های کمونیستی، درباره‌ی دگراندیشان سرشناسی مثل اوسیپ ماندلشتام و بوریس پاسترناک، به‌ترتیب شاعر و نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل اهل شوروی، هم کتاب‌های «امید علیه امید» و «ادبیات علیه استبداد» را ترجمه کرد و کتاب «آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ» با ترجمه‌ی بیژن اشتری از معروف‌ترین کتاب‌ها درباره‌ی زندگی در کره‌ی شمالی است.

بخش دیگری از کارنامه‌ی ترجمۀ بیژن اشتری به داستان‌های ادبی اختصاص دارد که آن‌ها هم در راستای شفاف کردن زیست در نظام کمونیستی بودند، از جمله کتاب «کلاه پوستی برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین» و ترجمه‌ی آخرش که داستان‌هایی از ایساک بابل را هم در خود داشت.

اما علاوه بر این‌ها، بیژن اشتری صفحه‌ی اینستاگرامی فعالی داشت. پیوسته درباره‌ی مسائل ایران و جهان می‌نوشت و می‌کوشید علاوه بر کتاب‌هایش، در آنجا هم مخاطبانش را با جهان‌بینی‌اش آشنا کند و ضمن شرح آرمان مد نظرش، افراد را با خودش همسو کند، کاری که البته دشواری‌های بسیاری دارد. در همین فضا توهین‌های بسیار شنید و البته شاهد این بود که مخالفانش ترجمه‌هایش را آتش زدند و خودش هم بارها تهدید شد. با این حال می‌گفت اگرچه بسیاری فکر می‌کنند دوره‌ی چپ‌گرایی تمام شده، پیوسته باید جنایتکاران سرخ را رسوا کرد چرا که آوای اغواگر این اندیشه هنوز هم می‌تواند طرفدارانی را جذب خودش کند و فاجعه بیافریند.

اشتری که در گذشته چپ‌گرا بود، یک بار در پاسخ به خیل کامنت‌نویسانی که می‌خواستند او را با کمونیسم واقعی آشنا کنند، تصویری از جوانی خودش در کنار کیانوری را منتشر کرد و گفت باید بگویم اگر من بر اعتقادات قبلی‌ام مانده بودم و حزب توده هنوز فعال بود، من باید دبیرکل حزب می‌بودم. البته چند بار تأکید کرد که همچنان بر آرمان‌های گذشته‌اش باور دارد و خواهان زیست انسانی برای همه است اما سال‌هاست که می‌داند راه رسیدن به آن آرمان انسانی نه از چپ‌گرایی، بلکه از جاده‌ی آزادی است و حالا در راستای همین اندیشه و آرمان می‌کوشد.

در نهایت، باید از ترجمه‌ی کتاب «نافرمانی مدنی» اثر جین شارپ بگویم که توسط آقای اشتری روانه‌ی ارشاد شد اما هرگز مجوز نگرفت. همین چند ماه پیش هم از اعمال سلیقه‌ی مخالفان فکری خود در وزارت ارشاد برای جلوگیری از چاپ ترجمه‌هایش نوشته بود. حتی آن دسته از ترجمه‌های آقای اشتری که مجوز گرفته بودند هم گاه مدتی لغو مجوز می‌شدند یا اجازه‌ی حضور در نمایشگاه کتاب را پیدا نمی‌کردند. گویی مترجم هرگز نباید خیالش راحت می‌بود. علاوه بر این‌ها، همین یک سال پیش هم آقای اشتری خبر دادند کتاب‌هایشان از سایت خانه‌ی کتاب حذف و از همین رو بیمه‌ی ایشان قطع شده است.

علیرغم همه‌ی این مشکلات، بیژن اشتری کوتاه نیامد، کارش را کرد، مخاطبان بسیاری به دست آورد و به این ترتیب اثرش را گذاشت، اثری پررنگ‌تر و عمیق‌تر از آنچه که کسی بتواند آن را پاک کند. بدون تردید جامعه‌ی فرهنگی و آزادی‌خواهان ایرانی قدرش را می‌دانند. درگذشت آقای اشتری را به آن‌ها تسلیت می‌گویم. خبر بد برای دیکتاتورهای سرخ اما این است که اگرچه بیژن اشتری دیگر بین ما نیست، ترجمه‌هایش اما هستند و خوانده می‌شوند و به اثرگذاری ادامه می‌دهند.

بهترین ترجمه‌های بیژن اشتری؛ متخصص بلوک شرق و دیکتاتورها
بیژن اشتری مترجم کتاب‌های نشر ثالث درباره‌ی دیکتاتورها و مجله دنیای تصویر درگذشت

این یادداشت اختصاصی درباره کارها و ترجمه‌های بیژن اشتری توسط مترجم مطرح دیگری در حوزه‌ی دیکتاتوری در کشورهای کمونیستی، مسعود یوسف حصیرچین، در اختیار دیجی‌کالا مگ قرار گرفته است. سپاسگزار ایشان هستیم و به یاد بیژن اشتری که مترجم و انسانی آزاده بود.

source

توسط chehrenet.ir