داستانهای مربوط به آمریکای غرب وحشی، درست مثل داستانها دربارهٔ شوالیهها، نینجاها و دیگر شخصیتهای نمادین، یکدست و همسان نیستند. این داستانها فانتزی و واقعی، شوخ و جدی، سنتی و یاغی هستند. رد دد ریدمپشن یک وسترن اسپاگتی بهحساب میآید که در امتداد بسیاری از آثار سرجیو لئونه مثل بهخاطر یکمشت دلار، خوب، بد و زشت ساخته شده است. حتی در میان دیگر بازیهای جهان باز و بازیهای دیگر در سری خود، رد دد ریدمپشن یک تجربهٔ منحصربهفرد است. تجربهای که فانتزی تبدیلشدن به یک هفتتیرکش افسانهای در غرب وحشی تیرهوتار آمریکا را ارائه میدهد و هرگز بازیای مشابه آن نخواهیم دید.
هر قسمت Red Dead چه چیزی ارایه میدهد؟
بازیهای رد دد یک سهگانه را تشکیل میدهند اما کمتر پیش میآید کسی به اول عنوان سری، Red Dead Revolver فکر کند. هر سه بازی در سری برداشتهای کاملاً متفاوتی از غرب وحشی دارند. با اینکه دو بازی اخیر شخصیتهای منسجمتر و ترتیب زمانی دارند از نظر ارائه، فضا و سبک با هم فرق دارند.
Red Dead Revolver که توسط راکستار سندیهگو (در اصل Angel Studios) ساخته و بخشی از بودجهٔ آن توسط کپ کام تأمین شد یک بازی اکشن خطی با داستان سرراستی دربارهٔ انتقام است. از نظر سبک، این بازی نقاط اشتراک بیشتری با یک کمیکبوک یا انیمه دارد تا فیلمهای وسترن یا دیگر بازیهایی که در سری رد دد وجود دارند. در بازی، اعضای بدن به اینسو و آن سو پرتاب میشوند، باسهای اغراقآمیزی مثل فردی عظیمالجثه که به سرش دینامیت بسته و صفحههای فولادی برای سپر به بازوانش وصل کرده است.
رد دد ریدمپشن 2 از طرف دیگر، یک وسترن حماسی است که شباهت بیشتری به آثاری چون True Grit و Open Range دارد تا فیلمهای سرجیو لئونه مثل بهخاطر یکمشت دلار. بازی تمام تلاشش را میکند تا شخصیتها و بسترش را بادقت هرچهتمامتر نشان دهد (بهاستثنای چند مورد مثل نحوهٔ ترسیم مردم آپالاچیا). میزان توجه بازی به اصالت بهقدری بالا بوده که تاریخدان و پروفسور تور اولسون، کتابی دربارهٔ موفقیتها و شکستهای آن در به نمایش کشیدن واقعیت نوشته است و به این نتیجه میرسد که علیرغم بعضی از اشتباهات و مکانهایی که نیاز به پردازش بیشتری داشتند، بازی بیشتر جاها را در مسیر درست حرکت کرده است تا غلط.
عناصر وسترن اسپاگتی را چگونه رد دد ریدمپشن ریشهیابی کنیم؟
این ما را به فرزند وسطی سری، رد دد ریدمپشن 2010 میرساند. بازیای که از فیلمهای وسترن اسپاگتی الهام پذیرفته است. عبارت وسترن اسپاگتی به ژانری از فیلمها اشاره دارد که بیشتر بین سالهای 1960 و 1978 میلادی در اروپا (ایتالیا و اسپانیا) ساخته شدهاند. فیلمهای وسترن قبل از آنها اغلب اوقات بر روی اسطورهسازی آمریکای غرب وحشی تمرکز داشتند. گاوچرانهایی که به شکلی واضح یا قهرمان بودند یا شرور و مرزهای بین خوب و بد مشخص و تعیین شده بودند. وسترنهای اسپاگتی این مرزها را محو کردند و شخصیتهای منفی در آنها جذاب و کاریزماتیک بودند و قهرمانان، عبوس و گاهی غیرقابلتحمل.
از نظر سبک ارائه وسترنهای اسپاگتی نیز سنگ تمام گذاشتند. سکانس آغازین بهخاطر یکمشت دلار صحنهای بهیادماندنی و نمادین است، سایهٔ هفتتیرکشهایی که در حال تیراندازی بهسوی یکدیگر هستند و صدای سوت و موسیقی که در پیشزمینه شنیده میشود فضایی کاملاً بیسابقه را برای فیلمهای سینمایی غرب وحشی قدیمی را ترسیم میکند. ما تمامی این عناصر را در رد دد ریدمپشن هم میبینیم. گرافیک و موسیقی بازی اغلب از فیلمهای سرجیو لئونه الهام گرفتهاند. موسیقی بهخصوص در این زمینه بیشتر به چشم میآید. قطعات موسیقی این بازی که توسط بیل ام و وودی جکسون ساخته شدهاند از آلات موسیقی سنتی مثل زنبورک استفاده میکنند ولی درعینحال تنوع آهنگهای خود را با ترکیب سازهای دیگر مثل صدای نرم و روان سازدهنی با گیتار الکتریک خشن و سنگین گسترش میدهند.
داستان نیز چه بد چه خوب، کاملاً حس و حال فیلمهای وسترن اسپاگتی را دارد و بخشیهایی وجود دارند که باگذشت زمان خیلی خوشایند به نظر نمیرسند. یکی از نمونههای بارز، شخصیتی است با نام Irish که به شکلی ضعیف و متکی بر استریوتایپهای زننده دربارهٔ مردم ایرلند نوشته است که تکرار آن بخش از بازی را ناخوشایند میکند. البته همین مورد هم بهنوبهٔ خودش شبیه وسترنهای اسپاگتی است که در آنها شخصیتها عمق زیادی نداشتند و اغلب بر اساس موضوعات یا استریوتایپهای ساده ساخته شده بودند. بااینوجود، عناصر اساسیتر بازی با الگوهای وسترنهای اسپاگتی هماهنگی دارند. جان مارستون قهرمان داستان اما «آدم خوبی» نیست. او به خواست خودش به دل خطر نزده است بلکه با تهدید در موقعیتی غیرممکن قرار میگیرد. او شخصیتی خوشبرخورد هم نیست. حتی طرفداران پروپاقرص بازی نیز قبول دارند عادتکردن به صدای مارستون کمی وقت میگیرد. از طرف دیگر شخصیت داچ ون در لینده قرار دارد: فردی با ایدههای بزرگ و صدایی دلنشین.
شخصیتهای جانبی مثل نایجل وست دیکنز که شارلاتانی بیش نیست بیش از اندازه اغراقآمیز، غیرقابلاعتماد و مضحک هستند درحالیکه شخصیتهایی مثل بانی مکفارلین جان را وسوسه میکنند که یک زندگی «صادقانه» داشته باشد، زندگیای که بهای سنگینی دارد و او حتی نمیتواند در رؤیاهایش به آن فکر کند. لندون ریکتس، هفتتیرکش سالخوردهای که جان در مکزیک با او ملاقات میکند نمایندهٔ شخصیتهایی است که توسط بازیگرانی مثل لی ون کلیف در فیلمهایی مثل بهخاطر چند دلار بیشتر بازی میشوند. آدمکشهای خردمندی که این دانش و خرد را از طریق خون و ازدستدادن چیزهای مهم کسب کردهاند.
نبردهای او در برابر رفیقان سابقش فقط از این لحاظ پیروزی بهحساب میآیند که از آنها جان سالم به در میبرید. از پیروزی بر شر خبری نیست. جان نمیخواهد در این موقعیت باشد اما شمشیری که بالای سر همسر و پسرش قرار دارد او را مجبور میکند دستانش را به خونآلوده کند. دوستان قدیمیاش فاسد شدهاند و تا حدی اعمالش را توجیه میکنند اما این اعمال شرورانه نیستند. بوچ کسیدی و ساندنس کید از نظر فنی یک وسترن اسپاگتی بهحساب نمیآید چون محصول آمریکاست اما درست در میانهٔ شکوفایی این ژانر ساخته شده و از همان لحن اغراقآمیز، طنز و فضای زمخت بهره میبرد. لحظات پایانی زندگی جان مارستون بازتابی از پایان مشهور این فیلم است که در آن شخصیتها در میان صدای طوفانی شلیک گلولهها در قاب ایستایی پایانی نمایش داده میشوند. جان در اصطبل را باز میکند و با گروهی از مأموران قانون روبهرو میشود که اسلحههایشان را بهسوی او نشانه گرفتهاند. او در آخرین لحظات زندگیاش بهسوی آنها شلیک میکند اما او هرگز قرار نبود زندگی آرامی داشته باشد. هر چقدر هم که تلاش کند آن زندگی صلحآمیز چیزی جز یک تفریح کوتاه برای کسی که تمام عمرش هفتتیرکش بوده است نبود.
وقتی به تکرار دوبارهٔ رد دد 2 فکر میکنم حس میکنم تجربهای کند خواهد بود. همهٔ این افراد آب زیرکاه که اشتباه میکنند و همدیگر را میکشند و یک چشم انداز خیره کننده پر از آدمهای بد. این بازی بی شک یک اثر زیباست که به شکلی فوق العاده نوشته شده است اما گاهی اوقات شما دلتان بهخاطر یکمشت دلار میطلبد نه 3:10 به یوما. در چنین مواقعی رد دد ریدمپشن جواب شماست. علیرغم اینکه مملو از بی رحمی است بازی یک ماجراجویی دربارهٔ قهرمانی ناخواسته است. کسی که مهارت لازم و سرسختی کافی برای جان سالم به در بردن از موقعیتهای بد فراوانی را دارد.
منبع: GameSpot
source