فیلم «تا سپیده‌دم» (Until Dawn) تازه‌ترین اقتباس سینمایی هالیوود از بازی‌های ویدیویی است که از بازی ترسناکی به همین نام برگرفته شده؛ بازی‌ای که در آن مرگ و زندگی شخصیت‌ها به تصمیمات پلیر وابسته است. البته فیلم کاری به این چیزها ندارد و قوانین دنیا و داستان خود را از نو می‌نویسد. این رویکرد البته نتیجه‌ی قابل قبولی داشته، اما برای طرفداران ویدیوگیم کار را خراب کرده است. در طول نقد برای تمایز بین فیلم و بازی، اولی را «تا سپیده‌دم» و بازی را با عنوان «آنتیل داون» خطاب می‌کنم.

دیوید اف. سندبرگ و گری دابرمن، که به‌ترتیب کارگردانی و نویسندگی فیلم «آنابل: خلقت» (Annabelle: Creation) را برعهده داشته‌اند، دوباره برای فیلم «تا سپیده‌دم» با هم همکاری کرده و عملا فیلمی شخصی ساخته‌اند؛ به‌طوری که «تا سپیده‌دم» تنها نام «آنتیل داون» را بر دوش می‌کشد؛ وگرنه ارتباط چندانی، چه از نظر داستانی و چه ساختاری بین فیلم و بازی وجود ندارد. چه‌بسا بهتر بود فیلم را الهام‌گرفته از «آنتیل داون» معرفی می‌کردند و نه اقتباس سینمایی از بازی اصلی. «تا سپیده‌دم» پتانسیل آن را داشت که به‌عنوان یک اسلشر خوب در اذهان بماند، اما همان موقع که برچسب اقتباس ویدیوگیمی را بر آن زدند، شکست‌اش را حتمی کردند.

هشدار! در نقد فیلم «تا سپیده‌دم» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «تا سپیده‌دم»؛ یک اقتباس نصفه‌ونیمه از بازی ویدیویی

نقد فیلم «تا سپیده‌دم»

«آنتیل داون» درباره‌ی گروهی از نوجوانان است که به عمارتی متروک در کوهستانی به نظر خالی پناه می‌برند تا یاد دوستان درگذشته‌ی خود را گرامی دارند. اما این تعطیلات آرام، به سرعت به مسابقه‌ای برای بقا تبدیل می‌شود که نیروهای انسانی (و نیمه-هیولایی) در آن دخیل‌اند. داستان «آنتیل داون» با بسیاری از فیلم‌های اسلشر و ترسناک دهه‌هشتادی و اوایل دوهزار میلادی شباهت دارد و فیلم «تا سپیده‌دم» هم تاحدودی با این پیش‌فرض آغاز می‌شود، اما به‌سرعت به مسیر متفاوتی از بازی می‌رود.

در «تا سپیده‌دم» محیط داستان به جای اقامتگاه کوهستانی، حالا به یک روستای متروک (The Village Galore) تبدیل شده که به نظر می‌رسد خواهرِ کلوور، قهرمان داستان، آخرین بار آنجا بوده است. کلوور هم دوستان تازه و قدیمی خود را برداشته و برای پیدا کردن خواهرش، به این روستا می‌برد. اما پس از گیر افتادن در طوفانی سهمگین و رسیدن به هتلی در گلور، بچه‌ها متوجه می‌شوند که راهی برای بازگشت نیست. آن‌ها شب اول به‌سرعت و به طرز وحشیانه‌ای به دست قاتلی که ماسک به چهره زده کشته می‌شوند؛ اما دوباره به زندگی بازمی‌گردند و می‌فهمند در یک دور زمانی گیر افتاده‌اند و باید شب را تا سپیده زنده بمانند تا بتوانند از این دور خارج شوند.

به جز قاتل اول، عجوزه‌ای ترسناک و هیولاهایی که وندیگو نام دارند دنبال بچه‌ها می‌افتند و حتی خوردن یک جرعه آب در این دنیای کابوس‌وار، بدن آن‌ها را منفجر می‌کند. فراتر از این مرگ‌های وحشیانه که هر شب سراغ بچه‌ها می‌آید، با هر بار مردن، کاراکترها بیشتر و بیشتر از انسانیت خود دور و به موجوداتی هیولایی شبیه می‌شوند. به نظر می‌رسد هیچ یک از کسانی که پیش‌تر به دام این بازی مرگ افتاده‌اند، بیشتر از ۱۳ روز مشاعر خود را حفظ نکرده‌اند؛ حتی خود ملانی، خواهر کلوور. برای همین،‌ کلوور و دیگران از شب سیزدهم دیگر عزم خود را جزم می‌کنند تا هر طور شده تا سپیده‌دم زنده بمانند.

پیتر استورماره در فیلم تا سپیده‌دم

پیتر استورماره، که در بازی اصلی نقش روانشناس را بازی می‌کرد، در اقتباس سینمایی تازه به نقش خود بازگشته است.

این دور زمانی چیزی نیست که در بازی «آنتیل داون»، که «تا سپیده‌دم» ادعای اقتباس آن را دارد، پیدا کنید. حتی به شما می‌گویم «تا سپیده‌دم» بیشتر از آنکه از «آنتیل داون» الهام گرفته باشد، به بازی «رزیدنت اویل ۷» می‌ماند؛ از طراحی محیط و دکور بگیر، تا وی‌اچ‌اس‌های ترسناک و پیرزن‌هایی که در ویلچر نشسته‌اند. نیمه‌ی پایانی فیلم هم، عملا به یک تونل وحشت شهربازی مبدل می‌شود که در آن بازیگران گریم‌شده دنبال بچه‌هایی می‌افتند که جیغ‌کشان از دست وندیگوها می‌گریزند.

البته فیلم کاملا هم عاری از المان‌های «آنتیل داون» نیست؛ مثل حضور دوباره‌ی پیتر استورماره در نقش روانشناس، یا وندیگوها و چگونگی شکل‌گیری آن‌ها در مرکز نگهداری بیماران. حتی اشاره‌ای هم به تاریخچه‌ی شهر و ریزش معدن می‌شود. اما فراتر از این ارجاعات، «تا سپیده‌دم» به قوانین بازی اصلی کاری ندارد؛ قوانینی که اساسا دنیا و گیم‌پلی «آنتیل داون» به آن‌ها متکی است.

12 فیلم ترسناک اسلشری برتر که مو بر تنتان سیخ می‌کنند

«آنتیل داون» یک بازی ترسناک تعاملی و گیم‌پلی آن مبتنی بر تصمیماتی است که به‌عنوان پلیر می‌گیرید. حتی همینکه انتخاب کنید چپ بروید یا راست ممکن است در سرنوشت کاراکترها، یا به عبارت دیگر، مرگ و زندگی آن‌ها نقش داشته باشد؛ به‌طوری که در نتیجه‌ی این انتخاب‌ها، ممکن است تمام کاراکترها زنده بمانند یا همه‌اشان بمیرند. البته تصمیمات پلیر در «آنتیل داون» به اندازه‌ی بازی‌های دیوید کیج تأثیرگذار نیست، اما همچنان حسی از عاملیت به شما می‌دهد.

«تا سپیده‌دم» اما آنقدر ربطی به انتخاب کاراکترها ندارد. قوانین دنیای آن حالا متفاوت است و مثل فیلم «لبه فردا» (Edge of Tomorrow)، کاراکترها هربار می‌میرند و دوباره به زندگی بازمی‌گردند تا بالاخره یکی از این شب‌ها بتوانند تا سپیده‌دم زنده بمانند؛ البته خلاف «لبه فردا» یا انیمه «اشتاینز؛گیت» (Steins;Gate)، راه زیرکانه‌ای برای زنده ماندن پیدا نمی‌کنند؛ یا مثل بازی «۱۲ دقیقه» (Twelve Minutes) این زندگی‌های چندباره به جز چیستی وندیگو‌ها، اطلاعات شگفت‌آوری درباره‌ی دنیا و تاریخچه‌اش به ما نمی‌دهد.

فیلم «تا سپیده‌دم» حرفی برای گفتن ندارد

نقد فیلم تا سپیده‌دم

زمانی که «آنتیل داون» در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، سروصدای زیادی به راه انداخت. موفقیت آن توانست بازی‌های ترسناک تعاملی را محبوب کند و در طول ده سالی که از انتشار آن می‌گذرد، خود شرکت سازنده‌اش، یعنی «سوپرمسیو گیمز» (Supermassive Games)، و چندین شرکت دیگر، بارها تلاش کرده‌اند ویدیوگیم‌های دیگری شبیه «آنتیل داون» بسازند؛ اما هیچکدام نه کیفیت «آنتیل داون» را داشتند و نه به محبوبیت آن رسیدند.

با اینکه «آنتیل داون» اولین بازی تعاملی تاریخ نیست، یا استفاده‌اش از بازیگران سینما ابتکار ویژه‌ای به حساب نمی‌آید، اما همین‌ها توانستند «آنتیل داون» را معروف کنند. تکنولوژی موشن کپچر و موتور «دسیما» هم که برای ساخت «آنتیل داون» به کار رفت، کیفیت چشمگیری به آن داد که هنوز به قول بچه‌ها، قدیمی نشده است. حضور هیدن پنیتیر و رامی ملک هم نگاه‌های بیشتری را به سمت بازی برگردانند.

نقد فیلم «سیلمز لات»؛ بازگشت به شهر خون‌آشام‌ها

فیلم «تا سپیده‌دم» با وجود کارگردانی خوب دیوید اف. سندبرگ، یکی از فیلم‌های ترسناک ۲۰۲۵ است که گامی فراتر از کلیشه‌های معمول برنمی‌دارد و مشخصا هیچ نوآوری در ژانر ندارد که بخواهد بینندگان همیشگی فیلم‌های اسلشر را هیجان‌زده کند. فیلم برای طرفداران «آنتیل داون» هم، که به لطف نسخه‌ی تازه‌ی بازی همچنان به شمارشان افزوده می‌شود، ساخته نشده؛ چون اگر بخواهید دنبال منطق ویدیوگیم در «تا سپیده‌دم» بگردید، آن را پیدا نخواهید کرد. حتی بازیگر برجسته‌ای هم در آن نیست که کسی بخواهد به‌خاطرش به دیدن فیلم جذب شود؛ البته به جز پیتر استورماره که از خود «آنتیل داون» به فیلم آمده و طرفداران ویدیوگیم حتما او را می‌شناسند؛ اما او هم نامی نیست که سینمابازها را به سمت فیلم بکشاند.

البته مسئله‌ی بازیگران به‌نام، به خودی خود نمی‌تواند راهگشا باشد. این مشکلی است که مانندش را در اقتباس سینمایی ویدیوگیمی دیگری مثل «سرزمین‌های مرزی» (Borderlands) دیده‌ایم که حتی کیت بلانشت، کوین هارت و جیمی لی کرتیس هم نتوانستند آن را از منجلاب فیلمنامه و CGI افتضاح بیرون بکشند.

در «تا سپیده‌دم» خوشبختانه با جلوه‌های ویژه‌ی کامیپوتری آن‌چنانی مواجه نمی‌شویم و حتی ظاهر ترسناک وندیگوها هم با گریم و میکاپ به دست آمده. اما مسئله‌ی فیلمنامه مثل «سرزمین‌های مرزی»، در «تا سپیده‌دم» هم مشکل‌ساز شده است. همانطور که گفتم، نویسندگی فیلم برعهده‌ی گری دابرمن بوده که او را به‌خاطر فیلمنامه‌ی فیلم‌های ترسناک معروفی مثل «آنابل»، «آن» (It) و «راهبه» (The Nun) می‌شناسند. البته در زمینه‌ی کارگردانی،‌ دابرمن هنوز راه زیادی دارد که طی کند. او همین پارسال با کارگردانی بازسازی فیلم «سیلمز لات» (Salem’s Lot) به سینماها آمد که متأسفانه دستاورد خوبی نداشت؛ حداقل در مقایسه با فیلم اصلی. در «تا سپیده‌دم» هم، که دابرمن فیلمنامه‌ی آن را نوشته، چنین وضعی حکمفرماست.

فیلمنامه‌ای پرسش‌برانگیز

فیلم آنتیل داون

با مقایسه‌ی فیلمنامه‌ی دابرمن و داستان بازی اصلی، می‌بینید که دابرمن به‌جای آنکه دنیا و قوانین «آنتیل داون» را عینا به «تا سپیده‌دم» بیاورد، تنها برداشت آزادی از آن و احتمالا ویدیوگیم‌های ترسناک دیگری مثل «رزیدنت اویل» داشته. برای همین، نمی‌توانید آن منطق و انسجام داستانی و چرخش‌هایی را که در «آنتیل داون» دیدیم، از «تا سپیده‌دم» توقع داشته باشید. در واقع، اصلا منطقی در دنیای «تا سپیده‌دم»‌ پیدا نخواهید کرد. اگر نخواهم اسپویل کنم، باید بگویم «آنتیل داون» کیستی قاتل ماسک‌به‌صورت و علت وجود هیولاها را توضیح می‌دهد و المان‌های تاریخی و روانشناختی را هم به داستانش می‌آورد. «تا سپیده‌دم» اما به تمام این‌ها ارجاعی سطحی می‌دهد و کلی چیزهای دیگر به داستانش می‌آورد که منطقی پشتشان نیست.

برای مثال، قاتلی که در «تا سپده‌دم» دنبال بچه‌ها می‌افتد، تنها از نظر ظاهری به شرور «آنتیل داون» شباهت دارد. وگرنه تا آخر فیلم این سوال باقی می‌ماند که او دقیقا چه کسی است؟ آیا انسان است؟ روح، هیولا یا همانطور که روانشناس گفت، بازتابی از ترس کلوور؟ پیرزن در ویلچر کیست؟ خانه‌ی او چطور ناگهان پدیدار می‌شود؟ سوالاتی این‌چنینی در «تا سپیده‌دم» کم نیستند، اما فیلم نمی‌داند دقیقا به آن‌ها چه پاسخی بدهد، یا اگر بدهد، پاسخ عقلی بدهد یا فراطبیعی.

بازی Until Dawn

قاتل در بازی «آنتیل داون» که نقش مهمی در داستان ایفا می‌کند. کاراکتر او در «تا سپیده‌دم» ظاهری مشابه، اما نقشی متفاوت دارد.

در کل زیرکی خاصی در فیلمنامه‌ی «تا سپیده‌دم» وجود ندارد. کاراکترها در طول ۱۳ شبی که در این کابوس می‌گذرانند، دنبال هیچ راه حل هوشمندانه‌ای برای خروج نیستند. حتی روشی برای شکست دادن شرورهای فیلم هم پیدا نمی‌کنند؛ مثلا قاتل ماسک‌زده با همکاری ایب، مکس و نینا و خرد کردن یک صندلی در سرش می‌میرد، ملانی که حالا تبدیل به وندیگو شده روی یک تکه چوب می‌افتد و دکتر هیل روانشناس هم پیش از آنکه توضیح درست و درمانی درباره‌ی دنیای «تا سپیده‌دم» بدهد، با چند قطره آب در قهوه‌اش منفجر می‌شود. تازه در صحنه‌های پس از تیتراژ هم می‌فهمیم که او واقعا نمرده و این بار چندنفر دیگر را طعمه کرده است.

یکی از جزئیاتی که نبودش در فیلم، فقدان بزرگی است، توتم‌هایی هستند که یکی از مهم‌ترین المان‌های بصری و گیم‌پلی در «آنتیل داون» به حساب می‌آیند. این توتم‌ها، که کاراکترها اینجا و آنجا در محیط پیدا می‌کنند، اثر پروانه‌ای و نقش مهم تصمیمات پلیر را نشان می‌دهند. مشخصا، در «تا سپیده‌دم» خبری از نقش داستانی توتم‌ها نیست، اما حتی از آن‌ها به عنوان یک المان ساده‌ی بصری هم استفاده نشده. در عوض، وقتی به خانه‌ی زهوار دررفته‌ی قاتل وارد می‌شویم، انواع ماسک‌ها را در اتاق می‌بینیم که ارتباط خاصی با بازی ندارند.

نکات مثبت

  • گریم وندیگوها
  • خلاقیت و تنوع در مرگ کاراکترها

نکات منفی

  • فیلمنامه‌ی پرسش‌برانگیز و بدون زیرکی
  • نادیده گرفتن قوانین دنیای بازی ویدیویی اصلی


اقتباس‌های سینمایی از بازی‌های ویدیویی همیشه با دو چالش بزرگ مواجه‌اند؛ اینکه چنان از دنیای بازی فاصله بگیرند که ارتباط خود را با آن از دست بدهند، یا آنقدر در این دنیا و قوانینش غرق شوند که هیچکس جز پلیرهای سابق نمی‌توانند چیزی از فیلم بفهمند. دابرمن و سندبرگ انگار ترجیح داده‌اند در چاله‌ی اول بیفتند.

«تا سپیده‌دم» به عنوان یک فیلم اسلشر و ترسناک هرگز عنوان بدی نیست؛ اما ارتباط مهمی با بازی اصلی ندارد و در مقایسه با آن کم می‌آورد. اشتباهش هم اصلا همینجاست که آن را به عنوان اقتباس «آنتیل داون» تبلیغ کرده‌اند که قیاس بین آن‌ها را اجتناب‌ناپذیر می‌کند. اگر سخت‌پسند نیستید، با بازی‌ها کاری ندارید و فقط دنبال یک فیلم اسلشر خوب می‌گردید، «تا سپیده‌دم» فیلم آخرهفته‌ای سرگرم‌کننده‌ای است که می‌توانید راحت با آن پاپ‌کورن‌اتان را بخورید. اما برای من که چندین بار بازی را تمام کرده‌ام، دیدن یک اقتباس دست‌چندم از بازی‌ای که علقه‌ی خاصی نسبت به آن دارم، بیشتر از آنکه تحسین‌ام از فیلم را برانگیزاند، حس نوستالژی‌ام را قلقلک می‌دهد تا بروم و دوباره یک بار دیگر «آنتیل داون» را تمام کنم.

شناسنامه فیلم «تا سپیده‌دم» (Until Dawn)

کارگردان: دیوید اف. سندبرگ
نویسنده: گری دابرمن، بلیر باتلر براساس بازی ویدیویی «آنتیل داون»
بازیگران: الا روبین، مایکل کیمینو، پیتر استورماره، مایا میچل
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز:  ۵۲٪
خلاصه داستان: کلوور و دوستانش پس از ناپدیدشدن خواهر کلوور، ملانی، خود را در میانه‌ی روستایی متروک پیدا می‌کنند که راه خروجی از آن نیست. قاتلی با ماسک ترسناکی به چهره، دنبال آن‌ها می‌افتد و تک‌تک‌اشان را به شکلی فجیع به قتل می‌رساند. اما پس از مرگ همه‌ی آن‌ها، شب دوباره از نو آغاز می‌شود و دوستان می‌فهمند که در یک دور زمانی گیر افتاده‌اند. تنها راه خروج از این دور، این است که تا سپیده‌دم زنده بمانند. اما قاتل ماسک‌زده تنها هیولایی نیست که باید از دست آن جان سالم به در ببرند…

نقد فیلم «تا سپیده‌دم» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

source

توسط chehrenet.ir