سهگانهی اتزیو که مدتها به عنوان اوج این سری شناخته میشد، بر پایهی از دست دادن غمانگیز خانوادهی اتزیو و تنهایی عمیق او ساخته شده است. مشهورترین آهنگ این مجموعه، همان قطعهای که معمولاً به عنوان «تم اساسینز کرید» شناخته میشود، «خانوادهی اتزیو» (Ezio’s Family) نام دارد. بازی اساسینز کرید اوریجینز (Assassin’s Creed Origins) داستان پدر و مادری است که در پی انتقام مرگ فرزندشان هستند. همینطور شخصیت اصلی اودیسه (Odyssey) نیز از خانوادهای فروپاشیده میآید؛ الکسیوس یا کاساندرا در کودکی یتیم میشوند، آن هم پس از آنکه پدرشان آنها را از بالای کوه به پایین پرتاب میکند تا وفاداریاش به اسپارتا را حفظ کند، نه فرزندانش را.
جدیدترین بازی این مجموعه یعنی اسسینز کرید شدوز (Assassin’s Creed Shadows) نیز حول محور خانواده میچرخد. در ابتدای بازی، بازیکن شاهد بخش نسبتاً طولانیای از زندگی خانوادگی نائوئه، شینوبی جوان داستان، است؛ پیش از آنکه همانطور که همیشه در این سری رخ میدهد، دنیای او با خشونت دگرگون شود. شخصیت دیگر بازی یاسوکه است و این دو نفر در ابتدای روایت در دو سوی متضاد مسیر جنگی ارباب اودا نوبوناگا قرار دارند و در تبلیغات بازی نیز به هر دو به یک اندازه پرداخته شده است. اما شروع اساسینز کرید شدوز ما را به یاد اولین باری میاندازد که یوبیسافت (Ubisoft) یک بازی اساسینز کرید را با دو شخصیت اصلی منتشر کرد.
اساسینز کرید سیندیکت (Assassin’s Creed Syndicate) شاید از نظر ساختاری شبیه دیگر بازیهای این سری بود، اما در بخشهایی که اهمیت داشتند، متفاوت عمل کرد. این بازی نمرات متوسط رو به بالایی دریافت کرد اما موفقیت آن هیچگاه تضمینشده نبود و هنوز هم موفقیت نسبیاش شبیه یک معجزه است.
پنجرهی انتشار بد سیندیکت
در اساسینز کرید سیندیکت بازیکن با دو خواهر و برادر دوقلو به نام جیکوب و ایوی فرای آشنا میشود. آنها جوان و جاهطلب هستند و آمادهاند از شهرهای کوچک به لندن شلوغ و ویکتوریایی مهاجرت کنند. این اولین بار بود که یک بازی اصلی از مجموعهی اساسینز کرید دو شخصیت اصلی داشت و همچنین نخستین باری که یک شخصیت زن در کنار یک شخصیت مرد، به طور همزمان در خط داستانی اصلی بازی حضور داشت.
البته بازی اساسینز کرید ۳ و اسپینآفهای آن، به شکل محدود با این ایدهها بازی کرده بودند. در اساسینز کرید ۳، بازیکن ابتدا در نقش هیثم کنوی (Haytham Kenway) قرار میگیرد، قبل از آنکه کنترل به پسرش کانر منتقل شود و در اسپینآف اسسینز کرید ۳: لیبریشن، شخصیت اصلی بازی اولین دی گرانپره (Aveline de Grandpré) بود، قاتلی که بردهها را آزاد میکرد؛ حرکتی واقعاً جسورانه و جالب، حتی اگر بازی برای پلیاستیشن ویتا که فروش پایینی داشت ساخته شده بود. آن زمان، هم بهترین فرصت برای یوبیسافت بود تا در یک قسمت اصلی از مجموعه، تحولی ایجاد کند و هم بدترین زمان ممکن. سیندیکت در سال ۲۰۱۵ منتشر شد یعنی درست در میانهی یک جنجال سمی دربارهی حضور شخصیتهای زن قابل بازی و کارزار آزار و اذیت گیمرگیت (Gamergate).
در آن زمان، شرکت یوبیسافت هنوز تقریباً هر سال یک قسمت جدید از مجموعهی اساسینز کرید منتشر میکرد. گرچه بازی سیندیکیت چند سال در دست ساخت بود، اما مستقیماً پس از بازی یونیتی عرضه شد؛ اثری که مورد انتقادهای زیادی هرچند تا حدی به ناحق قرار گرفت. یونیتی از نظر فنی با مشکلات زیادی در زمان عرضه روبهرو بود و از طرف دیگر، واکنشهای منفی زمانی بیشتر شد که یکی از توسعهدهندگان در مصاحبهای گفت که شخصیت زن از بخش کوآپ بازی حذف شده، چون ساخت مدل شخصیت زنانه کار بیشتری میطلبیده است. بهطور خلاصه، خیلیها از جهات مختلف از بازی ناراضی بودند و فشار روی سیندیکیت برای ارائهی عملکردی بهتر بالا بود. یوبیسافت همچنین باید با سوالی مواجه میشد که این روزها کمتر کسی آن را مطرح میکند: داستان کلی چه میشود؟!
در بازیهای قبلی، دستگاه انیموس که توسط اساسینها برای تجربهی تاریخ استفاده میشد، نیاز به یک پیوند ژنتیکی بین شخصیت زمان حال و اجدادش داشت. اما تا زمانی که یونیتی عرضه شد، مشخص بود این ایده تبدیل به مانعی برای پیشرفت مجموعه شده است. خوشبختانه، حذف این موضوع خیلی سخت نبود. تکنولوژی پیشرفت میکند و نسخههای جدیدتر انیموس به قدری پیشرفته شده بودند که فقط با استفاده از دیانای شخصیت تاریخی، میتوانستند تاریخ را شبیهسازی کنند.
اما در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، بازیکنان هنوز در حال وفق دادن خود با این تغییرات بودند. حتی قبل از عرضهی یونیتی، در ردیت بحثهایی بین طرفداران شکل گرفت که آیا شخصیت «آرنو دوریان» (Arno Dorian)، قهرمان آن بازی، به نوعی در شجرهنامهی گستردهی «دزموند مایلز» (Desmond Miles) قرار میگیرد یا نه. این دغدغه به شکلی در سیندیکیت هم بازتاب پیدا کرده؛ جایی که شخصیتهای اصلی، «جیکوب» و «ایوی» دوقلو هستند. داشتن دو قهرمان قابل بازی ممکن بود، چون دیانای آنها خیلی به هم شبیه است. در نتیجه داستان کلی حفظ میشد و خط زمانی تاریخی هم دستنخورده باقی میماند. در بازی اودیسی بازیکن خودش انتخاب میکند که یکی از «کاساندرا» (Kassandra) یا «الکسیوس» (Alexios) باشد و با فرقهی «کاسموس» روبهرو شود. اما سیندیکیت دنیای کوچکتری برای مانور دادن داشت و در همین دنیا، توانست جادو خلق کند.
داستانی از دو دوقلوها
سیندیکیت الگویی را پایهگذاری کرد که حالا بازی شدوز آن را دنبال میکند: دو شخصیت اصلی با سبکهای مبارزهی متفاوت و شخصیتهایی کاملاً متمایز. جیکوب فرای (Jacob Frye) بیپروا و جسور است؛ از آن نوع اساسینی که بدون فکر قبلی خودش را به دل یتیمخانهای در حال سوختن میاندازد. او آدمی اهل زد و خورد است و سلاح مورد علاقهاش پنجه بوکس است. ایوی برعکس، برنامهریز است و شبیه نائوئه، در خفا و سکوت مهارت دارد. قدمهایش سبکتر است و شمشیر عصاداری با خود حمل میکند.
همانند شدوز، جیکوب و ایوی از همان ابتدا در مأموریتهای گیمپلی معرفی میشوند. اما در حالی که در شدوز، یاسوکه را تا ساعتها پیشروی در داستان نمیبینیم، در بازی سیندیکیت از همان ابتدا بازیکن میتواند در دنیای آزاد لندن ویکتوریایی بین جیکوب و ایوی جابهجا شود. هر شخصیت مأموریتهای داستانی خودش را دارد و اینجاست که گسترهی محدودتر سندیکیت در واقع به نفعش تمام میشود.
این دو خواهر و برادر اولویتهای کاملاً متفاوتی دارند. ایوی همراه با همرزمی به نام هنری گرین (Henry Green) در تلاش است تا قطعهای از عدن، یک اثر باستانی و ارزشمند را که نباید به دست تمپلارها بیفتد، پیدا کند. در همین حال، جیکوب راه مؤثرتری را در حذف فیزیکی تمپلارهای بانفوذی میبیند که شهر را کنترل میکنند. این تفاوت دیدگاهها باعث ایجاد تنش میان آنها میشود. در یکی از مأموریتها، جیکوب فرماندار بانک انگلستان را که یک تمپلار بود و در عین حال عادت داشت خودش هم بانک را غارت کند، ترور میکند. برای جیکوب، راهحل ساده است: تمپلار را دیدی، بکش!
اما این کار اقتصاد انگلستان را به آستانه بحران مالی میکشاند. در همین نقطه است که ایوی وارد عمل میشود و در مأموریتی بازیکن باید قالبهای چاپ پول دزدیده شده را بازیابی کند. به این ترتیب، دو خط داستانی مدام همدیگر را به نوعی تعدیل میکنند. بازیکن ابتدا در نقش جیکوب آشوب به پا میکند و بعد در قالب ایوی باید عواقب آن کارها را جمعوجور کند. در نتیجه این حس را منتقل میکند که لندن واقعاً تحت تأثیر تلاشهای این دو و در نتیجه، بازیکن در حال شکلگیری است. ایوی از رویکرد «سریع برو و همهچیز را خراب کن» جیکوب عصبانی است و جیکوب هم فکر میکند ایوی وقتش را با دنبال کردن اشیای اسرارآمیز تلف میکند. آنها با هم درگیر میشوند، گندهای هم را جمع و اعصاب هم را خرد میکنند، درست مثل یک رابطهی خواهر و برادری واقعی و وقتی بالاخره اهداف جیکوب و ایوی به هم میرسند، نتیجهاش بسیار رضایتبخش است.
خانواده همه چیز است
مثل بیشتر قهرمانان تنها و عذابکشیدهی مجموعه، جیکوب و ایوی هم با گذشتهای سنگین از والدینشان روبهرو هستند. داستان آنها کمی بعد از مرگ پدرشان، اساسینی که آنها را آموزش داده بود، آغاز میشود. این مرگ نمایشی یا دراماتیک نیست و کسی هم مستقیماً مقصر نیست، مگر شاید شرایط زیستمحیطی دوران ویکتوریا زیرا ایتن فرای (Ethan Frye) بر اثر بیماری پلورزی (یک بیماری دردناک ریوی) از دنیا میرود.
بازی از جایی شروع میشود که این دو اساسین جوان و جاهطلب، برای نخستین بار بدون حضور پدرشان وارد دنیای واقعی میشوند. آنها در حال کشف این هستند که بدون راهنماییها و انتقادهای پدر، واقعاً چه کسانی هستند. رابطهی این دو با ایتن، زیربنای همهی تنشهایشان است. ایوی همیشه فرزند مورد علاقهی پدر بوده، کسی که زیر نظر ایتن به خوبی رشد کرده و فلسفهاش را پذیرفته اما جیکوب همیشه از محدودیتها ناراضی بوده و دلش میخواسته راه خودش را برود. اما بعد، اتفاقی خیلی خاص میافتد. ادامهی این متن شامل افشای پایان بازی و محتوای اضافی Jack the Ripper است.
پایانی متفاوت
برخلاف بسیاری از نسخههای قبلی مجموعه، سیندیکیت پایانی خوش دارد. جیکوب و ایوی از طریق تفاوتهایشان رشد میکنند و یاد میگیرند با هم کار کنند. ایوی و هنری گرین عاشق هم میشوند. همهشان توسط ملکه ویکتوریا نشان شوالیه دریافت میکنند و همه زنده میمانند! بهجای اینکه داستان به سوی یک تراژدی غمانگیز برود، سینیدیکت دربارهی این است که چطور باید خانوادهات را حتی اگر همیشه با آنها موافق نباشید، دوست داشته و با آنها زندگی کنید.
این داستان شیرین، بامزه و تازه است. مدت کوتاهی پس از انتشار سیندیکیت، شرکت یوبیسافت بستهی الحاقی «جک قاتل» را منتشر کرد. جک قاتل داستان بسیار تاریکتری دارد. ماجرا چند دهه پس از سیندیکیت رخ میدهد و تمرکز اصلی داستان روی ایوی فرای است که به لندن بازمیگردد، چون جیکوب ناپدید شده و جک قاتل در حال انجام قتلهای معروف و هولناکش است. پیش از انتشار، یوبیسافت اعلام کرده بود که در برخی صحنهها، بازیکن در نقش خود جک قاتل بازی خواهد کرد.
با دانستن اینکه شخصیتهای قابل بازی این بسته، ایوی و جک هستند، نه ایوی و جیکوب، بعضی از بازیکنان شروع به گمانهزنی کردند که شاید جک در واقع همان جیکوب باشد. این احتمال چندان قوی نبود و کمتر کسی تحمل این را داشت که ببیند جیکوب فرای همان قصاب تاریخی زنان است. در واقع اگر این اتفاق میافتاد، این یک خیانت تمامعیار به شخصیت او و داستانی بود که سیندیکیت روایت کرده بود.
با این حال نیازی به نگرانی نبود. در پایان قاتل زنجیرهای کشته میشود و دوقلوها دوباره به هم میپیوندند. جیکوب هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی آسیب دیده است، اما وقتی خواهر و برادر همدیگر را در آغوش میکشند، این بستهی الحاقی به وعدهای که سیندیکیت داده بود عمل میکند. بازیهای اساسینز کرید همیشه دربارهی خانوادهاند، اما سیندیکت این موضوع را بهتر از همهی آنها به تصویر کشید.
منبع: Polygon
source