ریکاردو الیسر نفتالی ریس باسوآلتو که پابلو نرودا نامیده میشود شاعر، دیپلمات و دوست نزدیک فدریکو کارسیا لورکا جنگ داخلی اسپانیا و کودتای پینوشه را از نزدیک دید. او که از همپیمانان سالوادور آلنده بود زندگیاش سرشار از ماجرا و افت و خیز بود. شبیه رمانی جذاب و خواندنی. چه خوب که ملکالشعرای آمریکای جنوبی کتاب «اعتراف به زندگی» را نوشت و مخاطبان و اهل کتاب را از خواندن سرگذشت جذاباش محروم نکرد.
یکی از بهترین شاعران جهان، نرودا در شهر پارل در 400 کیلومتری جنوب سانتیاگو متولد شد. پدرش کارمند راهآهن و مادرش معلم بود. دو ماه از تولدش نمیگذشت که مادرش از دست رفت. پدرش او را به شهر تموکو برد و آنجا زندکی کردند.
نرودا از بچگی شیفتهی نوشتن بود و بر خلاف نظر و عقیدهی پدرش اطرافیان تشویقاش میکردند. از جمله مشوقاناش گابریلا میسترال بود که سالها بعد برندهی نوبل ادبی شد. اولین مقالهاش را بعد از تولد شانزدهسالگی در روزنامهای محلی منتشر کرد.
در دوران تحصیل در دانشگاه سانتیاگو دفتر شعرش منتشر شد و نرودا به شهرت رسید. با شعرا و نویسندگان رفیق شد. سال 1927 به عنوان دیپلمات دولت شیلی در برمه و اندونزی خدمت کرد. مدتها کنسول شیلی در شهرهای بارسلون و مادرید بود که جنگ داخلی اسپانیا شروع شد. نرودا در این دوران سیاست ورزید. طرفدار کمونیسم و رفیق فدریکو گارسیا لورکا شد. مجلهی اسب سبز برای شعر را منتشر کرد. بعد از اعدام رفیقاش لورکا مخالف دولت فرانکو شد و یکی از شناخته شدهترین آثارش را سال 1937 منتشر کرد.
فرانکو پیروز شده بود که نرودا کنسول شیلی در پاریس شد . به جابهجایی جنگزدگان اسپانیا به فرانسه کمک کرد. به مکزیکوسیتی سفر کرد. به داوید آلفارو سیکهایروس نقاش و قاتل تروتسکی پناه داد و به شدت سرزنش شد.
سال 1943 به کشورش برگشت. دو سال بعد به عنوان سناتور کمونیست در مجلس سنای شیلی مشغول کار شد و به عضویت حزب کمونیست شیلی درآمد. سال 1946 بعد از سرکوب مبارزههای کارگری و حزب کمونیست سخنرانی شدیداللحنی علیه دولت کرد و مخفی شد. مدتها بعد با اسب از مرز رد شد و به آرژانتین پناه برد. با گذرنامهی دوستاش میگل آنخل آستوریاس که جایزهی نوبل ادبی را برد به پاریس رفت. در مکزیک زندگی کرد و شعر آواز مردمان را ساخت.
سال 1950 از دانشگاه آکسفورد دکترای افتخاری گرفت. یک دهه یعد سیاستهای ایالات متحده و جنگ ویتنام را زیر سوال برد. دولت آمریکا به دلیل کمونیست بودن برای نرودا ویزا صادر نکرد. سال 1970 کاندید ریاستجمهوری شیلی شد اما به نفع سالوادور آلنده کنار کشید.
سرانجام سال 1971 جایزهی نوبل ادبی را برد. دو سال بعد به دلیل عوارض ابتلا به سرطان پروستات، چند روز بعد از کودتای ژنرال پینوشه و مرگ دوستاش سالوادور آلنده درگذشت.
معرفی کتاب «اعتراف به زندگی»
کتاب «اعتراف به زندگی» مجموعه خاطرات پابلو نرودا شامل خاطرات کودکیاش تا سه روز بعد از کشته شدن سالوادور آلنده است. حضوز نروودا در مرکز روشنفکری و مبارزات آمریکای جنوبی و اروپا به خاطراتاش جلوه بخشیده. از میان برگهای خاطرات شرح دیدار، ملاقات، معاشرت و رفاقت با بزرگانی مثل فدریوکو گارسیا لورکا، دیگو ریورا، میگل آنخل آستوریاس و… روایت میشود. شاید مهمترین حادثهی تاریخی که نرودا تجربه میکند جنگ داخلی اسپانیا باشد. این جنگ در دورهای شروع شد که نرودا کنسول شیلی در بارسلونا و مادرید بود. گرایش او به کمونیسم و طرفداری از آن با دیدن اتفاقاتی که در حین جنگ میافتد بیشتر میشود.
بخش جذاب دیگر در «اعتراف به زندگی» شرح سفر نرودا به اتحاد جماهیر شوروی و چین مائوئیست است. شاعر بزرگ در شوروی ناظم حکمت و ایلیا ارنبورگ را میبیند و چند ساعتی با آنها حرف میزد. به خاطر اعتراض نکردن به خفقان موجود در اتحاد جماهیر شوروی و چین با انتقادهای بسیار روبرو شد. او بعدها گفت در آن دوران او و همفکراناش به استالین مثل قهرمان جنگ جهانی و رها کنندهی جهان از دستهای آدولف هیتلر نگاه میکردند.
از این زمان شرح روزهای سخت و تلخ دههی 70 میلادی شروع میشود. در این دوران حزب چپگرای اتحاد مردمی با حمایت مردم و روشنفکرانی مثل پابلو نرودا به رهبری سالوادور آلنده بر مسند قدرت قرار میگیرند. دولت در دست آنهاست. اما کودتای ژنرال پینوشه آمال و آرزوهای نسل نرودا را بر باد میدهد و همه چیز را ویران میکند. آلنده، رئیسجمهوری شیلی اعدام و پنهانی به خاک سپرده میشود. نرودا هم که به سرطان پروستات مبتلا است و در بیمارستان بستری، بعد از تزریق آمپولی در معدهاش به طرز مشکوکی جان میدهد.
او سه روز بعد از مرگ آلنده در حالی که خود مرگ را انتظار میکشد، مینویسد: «من این سطرها را سه روز پس از رویدادهایی غیر قابل توصیف که در ان رفیق بزرگ من رئیس جمهور آلنده به کام مرگ رفت با عجله در خاطراتم مینویسم. ترور او را از دیگران پنهان کردند و جسدش را در جای نامعلومی به خاک سپردند. آن جسد را زنی همراهی میکرد که اندوه جهان را در دل داشت. این تن باشکوه با گلولههای مسلسل سربازانی از هم دریده شده بود که بار دیگر به شیلی خیانت کرده بودند.
«اعتراف به زندگی» فقط روایت پیروزی است. چرا که در روزهایی نوشته شده که مردم شیلی با همراهی کسانی چون نرودا و آلنده میخواستند بر تاریخ دردناک و سراسر نکبتبارشان پیروز شوند. روزگاری که امید به پایان رسیدن سلطهی استعمار بر معادن نیترات و مس را زنده کرده بود. روزگار ملی شدن صنعت مس، روزگار روزهای خوب نرودا در پاریس به عنوان سفیر کشوری که مردماش از طریق دموکراسی راه صلح و آزادی را انتخاب کرده بودند. روزگاری که نزدیک بود سلطهی استعمار لیره و دلار نابود شود.
در این اثر نشانی از روزهای سیاه، دردناک و ترسناک کودتا و دستگیریها نیست. بعدها نویسندگانی مثل روبرتو بولانیو، آریل دورفمن و… آن را روایت کردند.
در بخشی از کتاب «اعتراف به زندگی» که با ترجمهی احمد پوری توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«در چهلمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی، با قطار مسکو را به قصد فنلاند ترک کردم. در گذارم از شهر به ایستگاه راه آهن، موشکهای آتشبازی عظیمی را دیدم که رنگهای فسفری، آبی، بنفش، سبز و زرد را با انفجاری در آسمان میپراکندند. صدای انفجار فشفشهها چون ندای شاد تفاهم و دوستی بود که آن شبِ پیروزی، به همهی جهان میگسترد.»

180,000
140,150 تومان
منبع: دیجیکالا مگ
source