احد علیقلیان از جمله مترجمان پرکاری است که بیشتر به ترجمه‌ی ادبی می‌پردازد اما آثاری در زمینه‌ی تاریخ و اقتصاد هم به فارسی برگرداندده. ترجمه‌های احد علیقلیان که با استقبال منتقدان و اهل کتاب و مطالعه روبرو شده‌اند، نشان‌دهنده‌ی دقت، وسواس و تسلط‌اش به زبان‌های مبدا و مقصد است.

احد علیقلیان، یکی از بهترین مترجم‌های ایرانی، روز 25 دی ماه 1338 در جنوب تهران به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و مادرش خانه‌دار. زندگی‌اش بی‌شباهت به دیوید کاپرفیلد شخصیت اصلی یکی از رمان‌های چارلز دیکنز نیست. پنج ساله بود که صبح روزی پاییزی پدربزرگ دست‌اش را گرفت و به مدرسه‌ای نزدیک خانه‌شان برد. یک ساعت در آمادگی بود اما ساعتی بعد در کلاس اول دبستان نشسته بود. گیج و گنگ، با دهان باز هم‌کلاس‌ها و معلم را می‌دید. یک ساعته یک سال را پشت سر گذاشت. کلاس ششم دبستان را جهشی خواند و وارد دبیرستان شد. دو سال از هم‌کلاس‌هایش کوچک‌تر بود. کلاس هفتم بود که معلم کلاس انگلیسی فریادزنان پرسید: «علیقلیان کیه؟» احد ترسان بلند شد و گفت: «منم» معلم بداخلاق که دست به‌زن داشت گفت: «آفرین. هفت گرفتی.» سرکوفت او را به باقی هم‌کلاس‌ها زد. معلم با این کار احد را به زبان انگلیسی علاقه‌مند کرد.

سال 1356 در کنکور رشته‌ی پزشکی پذیرفته شد اما حاضر نشد در آن رشته تحصیل کند. از خون و محیط بیمارستان حال‌اش دگرگون می‌شد. سال بعد، در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز قبول شد. خودش خبر نداشت. نتایج کنکور را در ماه اول تابستان اعلام کرده بودند. دایی‌اش خبر پذیرفته شدن‌اش را داد. در حین تحصیل در دانشگاه بود که کم کم با زبان انگلیسی اخت شد و مقدمات‌اش را یاد گرفت. پیش استادهای خوب درس خواند اما بیشتر چیزها را خودآموز آموخت چون کلاس دانشگاه راضی‌اش نمی‌کرد.

تحصیل‌اش چند ماه به دلیل حکومت نظامی، سه سال به خاطر تعطیلی دانشگاه‌ها در دوران انقلاب فرهنگی و سه سال و نیم به علت طرح اعزام دانشجویان به جبهه وقفه افتاد.

علیقلیان یازده سال در دانشگاه‌ها زبان انگلیسی تدریس کرد اما از تبعیض، پارتی‌بازی و زدوبند خسته شد و عطای آن را به لقایش بخشید. چهل ساله بود که ترجمه‌ی ادبی، تاریخی و اقتصادی خرفه‌اش شد. آثار مترجمان بزرگ را خواند و با اصل مقابله کرد و آموخت. امروز بیش از 20 عنوان کتاب ترجمه کرده که بسیاری از آن‌ها پرفروش و محبوب هستند.

بهترین ترجمه‌های احد علیقلیان

1- «الیور تویست»

چارلز دیکنز شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی است که کتاب‌هایش از زمان حیات‌اش تا امروز خوانندگان بسیار داشته. مطالعه‌ی رمان‌هایش نشان می‌دهند که نویسنده در کارش استاد است. دیکنز رمان‌نویسی اصیل، چیره‌دست و خلاق است.

«الیور تویست» دومین رمان این نویسنده است. در 26 سالگی این رمان را نوشت که به موفقیتی باورنکردنی رسید، یک‌شبه ره صدساله رفت و مشهور شد. اقتباس‌ها از رمان هم‌زمان در 20 تماشاخانه‌ به روی صحنه می‌رفت و با استقبال گسترده روبه‌رو می‌شد.

رمان قصه‌ی کودکی یتیم است که در نوانخانه متولد می‌شود. از ظلم، خشونت، بدکاری و تبعیض هیات امنا و خادم نوانخانه زجر می‌کشد، جان‌اش به لب می‌رسد و عصیان می‌کند. مقامات نوانخانه او را به پیرمردی تابوت‌ساز می‌فروشند. پسربچه تصمیم می‌گیرد فرار کند و به پایتخت برود. در اواسط راه با بچه‌ای هم‌سن و سال خودش آشنا می‌شود که برای مردی یهودی در لندن دزدی می‌کند. «آلیورتویست» را پیش صاحب کارش می‌برد تا ذزذی را یاد بگیرد ولی دستگیر می‌شود. شاکی که عاقله‌مردی است آلیور را پیش خودش نگه می‌دارد ولی در خیابان ربوده می‌شود تا در سرقتی بزرگ استفاده شود. آلیور در حین دزدی مجروح می‌شود. مردی که او را نگه داشته بود پرستاری‌اش می‌کند و بر زخم‌اش مرهم می‌گذارد. بعدها مردی به نام مستعار مانکس که برادر آلیور است قصد دارد او را بکشد.

در انتها آلیور نجات پیدا می‌کند. سارقان به دست قانون می‌افتند و به چوبه‌ی دار سپرده می‌شوند و واقعیت نمایان می‌شود.

کتاب‌های چارلز دیکنز؛ آینه‌ای از زندگی در فقر تا رسیدن به محبوبیت

چارلز دیکنز در این رمان پیامی صریح و واضخ می‌فرستد: فقر و بی‌رحمی نهادها و وحشی‌گری مدیران نوانخانه‌ی روستا به اندازه‌ی شهر مسبب بدبختی است. خباثت قانون فقرا نشان می‌دهد و تصویری یگانه و دقیق از سارقان در لندن در دسترس همگان می‌گذارد. او به خوبی درگیری بین نمایندگان خیر و شر را به تصویر کشیده.

«الیور تویست» نماد خیر، معصومیت، پاکی و بی‌آلایشی است ولی شیطان به شکلی تازه و منحصربه‌فرد به تصویر کشیده شده. به محض ورود به صحنه جان می‌گیرد و به شخصیتی مستقل تبدیل می‌شود.

در بخشی از کتاب «الیور تویست» یکی از ترجمه‌های احد علیقلیان که توسط نشر مرکز منتشر شده، می‌خوانیم:

«تا مدتی طولانی پس از آن‌که جراح کشیش‌نشین این نوزاد را به این دنیای رنج و عذاب آورد، سخت محل تردید بود که آیا این کودک زنده می‌ماند که اصلاً نامی بر او بگذارند؛ که در این صورت به احتمال بسیار زیاد این زندگی‌نامه هرگز نوشته نمی‌شد، یا اگر هم می‌شد چون یکی دو صفحه بیشتر نمی‌شد از امتیاز بسیار ارزشمند فشرده‌ترین و معتبرترین نوع زندگی‌نامهٔ موجود در ادبیات هر عصر و کشوری برخوردار می‌گشت.»

کتاب آلیور تویست اثر چارلز دیکنز نشر مرکز

521,560 تومان

badge-icon

100+ نفر به این کالا علاقه دارند

2- «پایان رابطه»

گراهام گرین، نویسنده، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، منتقد ادبی و سینمایی، یکی از شخصیت‌های شناخته‌شده‌ی ادبی جهان و جمع اضداد است.

او در عمر طولانی‌اش در رویدادهای سیاسی و انقلاب‌ها حضور داشت. یکی از اعضای حزب کمونیست انگلیس، روزنامه‌نویس و سردبیر روزنامه‌ی تایمز لندن بود. تغییر مذهب داد و کاتولیک شد. با سرویس جاسوسی بریتانیا همکاری کرد، ماموریت‌های زیادی در اروپا و آفریقا انجام داد و رمان‌هایی مهم نوشت.

گرین فرزند چهارم خانواده‌ای متوسط و فرهنگی بود و مدت‌ها در مدرسه‌ای که پدرش اداره می‌کرد تحصیل کرد، اما افسردگی که در نتیجه‌ی دست‌و‌پنجه نرم کردن با بیماری ظاهر شده بود او را دو بار تا مرز خودکشی برد. چیزی که به صورت موقت نجات‌اش داد، رولت روسی بود که آدرنالین خون‌اش را به دلیل ترس و هیجان بالا می‌برد.

در بیست ‌و‌ یک سالگی نخستین اثر ادبی‌اش، دفتر شعر «آوریل وراجی» را منتشر کرد. دو سال بعد، در بیست‌و‌سه سالگی، هنگام نقد‌نویسی در روزنامه‌ی تایمز «مرد درون» را نوشت که درون‌مایه‌اش جدال میان خیر‌ و‌ شر بود.

روزنامه‌نگاری کمک کرد روزانه بین پانصد تا هفتصد کلمه بنویسد. ده‌ها نقد کتاب و سفرنامه نوشت که ملات رمان‌هایش را ساختند. در کنار «وزارت ترس»، «کنسول افتخاری»، «عالی‌جناب کیشوت»، «قدرت و جلال»، «مامور معتمد»، «سفرهایم با خاله‌جان» و … منتقدان و اهل نظر «مرد سوم» را یکی از بهترین آثار این نویسنده‌ی چیره‌دست می‌دانند.

«پایان رابطه» را یک رمان‌نویس روایت می‌کند. اما این نه رمانی درباره‌ی نوشتن که داستان تلاقی عشق و ایمان است. در پس‌زمینه‌ی ذهنی رمان حضور مرد زیرزمینی داستایفسکی حس می‌شود که تلخکامی و انزجار خود از انسان و جهان را به زبانی فصیح و سلیس بیان می‌کند.

گراهام گرین خود را متعلق به دنیای انسان‌های خشمگین می‌داند، متعلق به سنت نوشته‌های دینی دانته که به دلیل نفرت‌اش خوب عشق می‌ورزید. «پایان رابطه» نیز داستان عشقی بیمارگونه و نفرتی بیمارگونه است.

در بخشی از رمان «پایان رابطه» یکی از ترجمه‌های احد علیقلیان که توسط نشر نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«آخر چرا باید با او حرف می‌زدم؟ اگر به کار بردن واژه نفرت در مورد آدم‌ها زیاده‌روی نباشد باید بگویم که از هنری نفرت داشتم – از زنش سارا هم همین‌طور. و به گمانم هنری هم اندکی پس از ماجراهای آن شب از من متنفر شد.»

کتاب پایان رابطه اثر گراهام گرین نشر نو

3- «دیوید کاپرفیلد»«دیوید کاپرفیلد» ترجمه‌های احد علیقلیان

«حالا دیگر آماده‌ایم تا به دیکنز بپردازیم. حالا دیگر آماده‌ایم تا آغوش به روی دیکنز بگشاییم. حالا دیگر آماده‌ایم تن به آفتاب دیکنز بسپاریم.» ولادیمر ناباکوف برای رسیدن به این افق باز دیکنز باید ابتدا از چشم‌انداز بسته‌ی جین آستین عبور می‌کرد. او درسگفتارش درباره‌ی دیکنز را این‌طور شروع کرد و او را در قیاس با آستین بسیار مدرن دانست: «نویسندگان مدرن هنوز هم از باده‌ی دیکنز سرمست می‌شوند.»

چارلز دیکنز «دیوید کاپرفیلد» را بیشتر از باقی نوشته‌هایش دوست داشت چون رمان از سرگذشت شخصی نویسنده مایه می‌گیرد. «دیوید کاپرفیلد» زندگی‌اش را روایت می‌کند. از کودکی دردناک و سخت‌اش تا جوانی ادامه می‌دهد.

او در کودکی پدرش را از دست می‌دهد و تنها با مادر و دایه‌اش زندگی می‌کند. اما پیشگویی‌های لحظه‌ی تولد درباره‌ی بدشانسی‌اش حقیقت دارد. مادرس با جنور وحشی و بدطینتی که مردستون نامیده می‌شود ازدواج می‌کند. ااین مرد و خواهرش دست به دست می‌دهند و شرایطی ایجاد می‌کنند تا مادر دیوید فوت کند. از این‌جا بدبختی پسربچه بیشتر می‌شود. مردستون او را به مدرسه می‌فرستد تا زیر نظر آقای کرکیل ستمکارهه بدرفتاری‌هایش را تحمل کند. در مدرسه دوستی پیدا می‌کند که بیش از پیش گرفتارس می‌کند. ناپدری او را در فروشگاه مردستون به کار می‌گیرد و کارهای سخت و طاقت‌فرسا را به گردن‌اش می‌اندازد. دیووید به لندن فرار می‌کند و با تعداد زیادی آدم خوب و بد آشنا می‌شود و سرانجام استعداد نویسندگی‌اش را کشف می‌کند و به قصه‌نویسی موفق و مشهور تبدیل می‌شود.

چارلز دیکنز در این رمان فقط سرگذشت «دیوید کاپرفیلد» را روایت نکرده. او مثل باقی آثارش به مسائل اجتماعی هم پرداخته. عصر ویکتوریا دورانی بود که کودکان را مجبور می‌کردند کار کنند. جامعه‌ی صنعتی آن زمان انگلستان به کودکان کار وابسته بود. نوشته‌ی دیکنز این موضوع را نقد می‌کند. او همچنین در فصل 61 رمان شرایط وحشتناک زندان‌ها را به تصویر می‌کشد. دیوید ددو زندانی را ملاقات می‌کند و از شیوه‌ی جدید زندان‌ها که سیستم مجزا نامیده می‌شود شکایت می‌کند.

در بخشی از رمان «دیوید کاپرفیلد» یکی از ترجمه‌های احد علیقلیان که توسط نشر مرکز منتشر شده، می‌خوانیم:

«از انگلستان رفتم؛ حتی آن موقع هم نمی‌دانستم که آن ضربه‌ای که باید تحمل می کردم چه‌قدر سنگین است. همهٔ کسانی را که برایم عزیز بودند ترک کردم و رفتم؛ و گمان می‌کردم که آن را تحمل کرده‌ام و گذشته است. همان‌طور که مردی در میدان جنگ زخمی کاری برمی‌دارد و چندان نمی‌داند که زخمی شده، وقتی من هم با دل سرکشم تنها ماندم تصوری از زخمی که باید با آن دست‌وپنجه نرم کند نداشتم.»

کتاب دیوید کاپرفیلد اثر چالز دیکنز نشر مرکز

843,140 تومان

badge-icon

100+ نفر به این کالا علاقه دارند

4- «پول»«پول» ترجمه‌های احد علیقلیان

شکسپیر در نمایشنامه‌ی «زندگی تیمون آنتی» می‌نویسد:

– طلا؟ طلای زرد درخسان گران‌بها؟

– مقدار زیاد آن سیاه را سفید، زشت را زیبا، غلط را درست، پشت را شریف، چیر را جوان و ترسو را دلیر می‌گرداند. این برده زرد ادیان را هم به هم می‌بافد و از هم می‌شکافد. لعن‌شدگان را رستگار می‌کند.

شکسپیر شرح می‌دهد ثروت و پول (طلا) چگونه نگاه انسان را به دیگران تغییر می‌دهد. او به نیروی غیر ارادی پول ایمان دارد.

اریک لونگرن مدیر کل صندوق‌های پرچین در لندن است. او که فارغ‌التحصیل رشته‌ی اقتصاد و فلسفه از دانشگاه لندن است با روزنامه‌ی فایننشال‌تایمز همکاری می‌کند. او در کتاب «پول» به پرسش مهم: «پول و بانکداری و بهای اسنادمالی چطور ممکن است ثبات اجتماعی را به خطر بیندازد؟» جواب می‌دهد.

اریک لونگرن معتقد است پول بر خلاف نقش بسیار مهم و تاثیرگذارش در زندگی افراد به اندازه‌ی کافی شناخته شده نیست. او باور دارد دیدگاه افراد به وام، پس‌انداز و بازارهای مالی متکی بر اعتقادات قدیمی و نادرست است.

نویسنده اعتبار و مفهوم آن را ارزش مشترکی می‌داند که مردم یک کشور یا جهان از آن به صورت مشترک بهره می‌برند. به بیان دیگر اگر جامعه وجود نداشت، پول هم به وجود نمی‌آمد. این قرارداد اجتماعی که همه بر سر ارزش آن به توافق رسیده‌اند، چرخ‌های اقتصاد را حرکت می‌دهد و به پیش می‌راند.

مدیر کل صندوق‌های پرچین اعلام می‌کند نمی‌توان دقیق گفت پول افراد را به انسان‌های بهتر تبدیل می‌کند. همه می‌توانند صدها نمونه‌ی درست و غلط ارائه کنند. انسان‌هایی هستند که بعد از ثروتمند شدن به کارآفرینان و انسان‌دوستان برجسته تبدیل شده‌اند. برعکس افرادی وجود دارند که پیش از رسیدن به پول محترم بودند ولی به محض آن‌که به مکنت رسیدند تغییر ماهیت دادند.

در بخشی از کتاب «پول» یکی از ترجمه‌های احد علیقلیان به قرض و پس‌انداز هم اشاره شده. وقتی پس‌انداز می‌کنیم خیالمان از آینده راحت است چون می‌دانیم برای آن موقع پول داریم. بعد از قرض گرفتن هم باید در مدتی معین پول را برگردانیم. در کل بین پس‌انداز کردن و قرض گرفتن مرز باریکی وجود دارد. با پس‌انداز کردن پولمان را به بانک قرض می‌دهیم. از سوی دیگر با سرمایه‌گذاری کردن در بازار سهام نوعی قرض را می‌خریم.

در بخشی از کتاب «پول» که توسط نشر نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«به گمانم به توصیه صاحب این قلم که پیشکش بی‌هزینه پول نقد به مردم ممکن است بتواند مشکلات اقتصادی جدی را حل کند بی‌اعتماد هستید. شما را ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای که بن‌برنانکی، رئیس فعلی هیأت مدیره بانک مرکزی امریکا، احتمالا قدرتمندترین نهاد سیاست‌گذار در جهان، منتشر کرده است. عنوان مقاله چندان قشنگ نیست: «سیاست پولی ژاپن: نمونه فلج خودانگیخته». در این مقاله، آخرین توصیه او به ژاپن در زمینه سرمایه‌گذاری، که گویا با رکود ظاهرآ بی‌پایانی دست و پنجه نرم می‌کرد، دقیقآ این بود که بانک مرکزی پول چاپ کند و آن را در اختیار مردم قرار دهد. درست می‌گفت، اما ژاپنی‌ها هرگز چنین کاری نکردند.»

کتاب پول اثر اریک لونرگن نشر نو

منبع: دیجی‌کالا مگ

source

توسط chehrenet.ir