برخی از بازیهای کلاسیک بخشی از خاطرات جمعی نسلی هستند که دوران کودکی و نوجوانی خود را در فضای پرهیجان گیمنتها یا همان گیمکلابها گذراندهاند. این بازیها نه تنها نوعی از سرگرمی بودند، بلکه فرصتی برای رقابت و همبازی شدن با دوستان و غریبهها به شمار میآمدند. از لحظاتی که منتظر نوبت خود برای بازی مورد علاقهمان میماندیم تا کل کلها و یک دور دیگرهایی که هیچوقت ظاهرا تمام نمیشدند و ترس از اینکه هر لحظه صاحب کلاب بگوید که وقتمان تمام شده، همهی این تجربهها بخشی از دوران فراموشنشدنی زندگی بسیاری از افراد هستند. حال در یک سری مقاله قصد داریم به مرور محبوبترین و خاطرهانگیزترین بازیهایی بپردازیم که زمانی قلب تپندهی گیمکلابها بودند و هنوز هم تجربهی آنها لذتبخش است.
در اوایل دههی ۱۹۹۰، زمانی که بازیهای آرکید هنوز رونق داشتند و کنسولهای خانگی نیز به تدریج جایگاه خود را پیدا میکردند، دنیای بازی در یکی از طلاییترین دوران خود به سر میبرد. در این زمان، شرکت سگا (Sega) با کنسول مگا درایو (Mega Drive) یا همان جنسیس (Genesis)، به عنوان پلتفرمی برای تجربههای هیجانانگیز بازیهای اکشن شناخته میشد. در میان آثار کلاسیک این شرکت، اثری با نام خیابانهای خشم (Streets of Rage) به چشم میخورد که تاثیری عمیق بر ژانر «بزن بزن» (Beat ’em up) گذاشت. این بازی که در سال ۱۹۹۱ عرضه شد، در ژاپن به عنوان مشتزنی بدون دستکش (Bare Knuckle) و در ایران با نام شورش در شهر شناخته شد. این بازی تجربهای از مکانیکهای مبارزهای روان و موسیقیای بود که نسلی از گیمرها را به خود جذب کرد.
بازی با شهری آغاز میشود که در بحران فرو رفته است؛ شهری که روزگاری نماد صلح و پیشرفت بود، اما اکنون زیر بار جرم و فساد در حال سقوط است. یک باند جنایتکار قدرتمند به رهبری فردی خطرناک و مرموز به نام مستر ایکس (Mr. X) کنترل شهر را بدست گرفته است. نیروی پلیس که زمانی به آن افتخار میکردند، اکنون فاسد شده و مردم در ترس زندگی میکنند. در این میان، سه افسر پلیس سابق به نامهای آدام هانتر (Adam Hunter)، اکسل استون (Axel Stone) و بلیز فیلدینگ (Blaze Fielding) تصمیم میگیرند تا خودشان دست به کار شوند. آنها نشانهای خود را کنار گذاشته و برای بازگرداندن نظم به خیابانها، به روشی قدیمی متوسل میشوند.


هر یک از سه شخصیت اصلی بازی دارای نقاط قوت و ضعف خود بودند و این اجازه را به بازیکنان میداد تا با سبکهای مختلف مبارزه آزمایش کنند. گیمپلی بازی ساده اما اعتیادآور بود. بازیکنان در مراحل مختلف به صورت سایداسکرول حرکت کرده و با امواج دشمنان مبارزه میکردند. مبارزات روان بود و دشمنان در شکلها و اندازههای مختلف ظاهر میشدند. یکی از ویژگیهای خاطرهانگیز بازی بازی، حملات ویژه بود که برای پاکسازی صفحه از دشمنان استفاده میشد. با فشردن دکمهی مربوطه، یک ماشین پلیس با صدای بلند به صحنه میرسید و افسر پلیس با شلیک موشک یا انفجار، به دشمنان ضربهی شدید وارد میکرد. این حرکت محدود بود، اما احساس رضایتی که به خصوص در مبارزات سخت با خود میآورد، بینظیر بود. مراحل بازی نیز متنوع بودند و ریتم بازی نیز بیوقفه بود و فقط بین مراحل، لحظات کوتاهی برای نفس کشیدن داشتید تا برای نبرد بعدی آماده شوید. در آخر هر مرحله نیز یک باس چالش برانگیز قرار داده شده بود که شکست آنها لذتبخش بود.
البته بازی بهترین تجربهی ممکن را با یک دوست ارائه میداد. حالت دو نفرهی بازی یکی از ویژگیهای برجسته آن بود که به بازیکنان اجازه میداد تا با هم متحد شوند و ارتش مستر ایکس را از بین ببرند. بدون شک هیچ بحثی دربارهی شورش در شهر بدون اشاره به موسیقی آن کامل نخواهد بود. موسیقی بازی توسط آهنگساز افسانهای، یوزو کوشیرو (Yuzo Koshiro) ساخته شد. کار کوشیرو در این بازی کمک کرد تا میراث بازی تثبیت شود. او عناصر موسیقی هاوس، تکنو و رقص را ترکیب کرد که به خوبی با فضای شهری بازی هماهنگ بود. موسیقی تنها یک صدای پسزمینه نبود؛ بلکه بخشی جداییناپذیر از تجربه بازی بود.
شورش در شهر موفقیتهای بسیاری از لحاظ هنری و تجاری بدست آورد و به سگا کمک کرد تا در برابر سلطهی نینتندو بر صنعت رقابت کند. این بازی نه تنها از نظر فنی برای زمان خود برجسته بود، بلکه به دلیل فاکتور سرگرمی، مبارزات اعتیادآور و شخصیتهای بهیادماندنیاش با بازیکنان ارتباط برقرار کرد. تأثیر این بازی چنان بود که دو دنبالهی مستقیم برای آن در کنسول سگا جنسیس منتشر شد و هر کدام بر اساس بنیانهایی که نسخه اول ایجاد کرده بود، توسعه یافتند. چهارمین قسمت از این سری بازی نیز در سال 2020 برای پلتفرمهای مختلف منتشر شد.
source