سریالهای کارآگاهی همیشه طرفداران خاص خودشان را دارند. برای همین هم هست که فصلهای طولانی ادامه پیدا میکنند و بینندگان وفادارانه تا سالها پای این سریالها مینشینند. اما وقتی یک چرخش علمی-تخیلی به این داستانهای کارآگاهی اضافه میکنید، داستان حتی جذابتر هم میشود. بهترین سریالهای کارآگاهی معمولا به خاطر کاراکترهای جذاب خوشساخت و پروندههای پررمز و راز خود شناخته میشوند؛ در مقابل، در ژانر علمی-تخیلی بیش از هرچیز با دنیاسازی و سبک بصری منحصربهفرد سروکار داریم. وقتی بهترین ویژگیهای سریالهای کارآگاهی را کنار نقاط قوت مجموعههای علمی-تخیلی میگذارید، اینجاست که نتیجهای خارقالعاده به دست میآید.
در بهترین نمونههای این دسته از سریالهای کارآگاهی، نویسندگی ماهرانه با پسزمینههای علمی-تخیلی ترکیب میشود و نتیجه داستانی است پرپیچش با جلوههای بصری جذاب؛ برای مثال، سریالی مثل «دکتر هو» (Doctor Who) المانهای کارآگاهی و مشخصا علمی-تخیلی را در خود دارد که میتواند یک گزینهی عالی برای طرفداران چنین ژانری باشد؛ اما با ۲۶ فصل و قریب به ۹۰۰ اپیزود، دیدن تمام قسمتهای سریال همت زیادی میطلبد. اگر فرصت کافی برای دیدن سریالی مثل «دکتر هو» را ندارید، در ادامه چندی از بهترین سریالهای کارآگاهی با المانهای علمی-تخیلی را آوردهایم که پس از تجربهی دیدن آنها، آرزو میکنید کاش هیچوقت تمام نمیشدند.
۱۰. ملت بیگانه (Alien Nation)
- سال پخش: ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰
- سازندهی سریال: کنت جانسن
- بازیگران: گری گراهام، اریک پیرپوینت، تری تریز، لورن وودلند
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۴۳ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۲۲
«ملت بیگانه» اقتباس سریالی از فیلم ۱۹۸۸ به همین نام است که البته پس از یک فصل کنسل شد؛ اما زمینهی پنج فیلم تلویزیونی بعدی «ملت بیگانه» را فراهم کرد. مثل فیلم اصلی، داستان این سریال هم با دو کارآگاه، مت سایکس و همکارش جرج فرانسیسکو آغاز میشود. در این دنیا انسانها روی زمین با گروهی از نژاد بیگانهها، یعنی تازهواردها یا نیوکامرها (Newcomers)، زندگی میکنند. هر اپیزود «ملت بیگانه» یک داستان مجزا دارد، اما معمولا هریک از این داستانها به مسائل سیاسی و اجتماعی روز پیوند میخوردند. در طول ۲۲ اپیزود فصل اول «ملت بیگانه»، مت و جرج چندین پروندهی قتل را بررسی میکنند که به نحوی به حضور بیگانهها روی زمین ارتباط دارد؛ اما با پیشرفت داستان، رازهایی دربارهی جامعهی زمین آشکار میشوند که جرج به تحقیقات روی آنها میپردازد.
با اینکه کنسل شدن زودهنگام سریال «ملت بیگانه» جای تأسف دارد، بسیاری این مجموعه را یکی از بهترین سریالهای علمی-تخیلی تمام ادوار میدانند. اگر شما هم پس از دیدن سریال چنین احساسی داشتید، میتوانید به فیلمهای تلویزیونی فرنچایز «ملت بیگانه» رجوع کنید که از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷ پخش شدند: «ملت بیگانه: افق تاریک» (Alien Nation: Dark Horizon)، «بدن و روح» (Alien Nation: Body and Soul)، «هزاره» (Alien Nation: Millennium)، «دشمن درون» (Alien Nation: The Enemy Within) و «میراث اودارا» (Alien Nation: The Udara Legacy).
۹. سفایر و استیل (Sapphire & Steel)
- سال پخش: ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰
- سازندهی سریال: پیتر جی. هموند
- بازیگران: جوانا لاملی، دیوید مککالم
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۴۳ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۲۲
در آغاز قرار بود «سفایر و استیل» مجموعهی علمی-تخیلی به سبک «دکتر هو» باشد که مخاطبان خود را ردههای سنی جوانتر قرار میدهد؛ اما پس از پیوستن جوانا لاملی و دیوید مککالم به پروژه و داستانهایی که با محوریت آنها نوشته شد، مجبور شدند سریال را برای مخاطب بزرگسال بسازند. درنهایت، بهخاطر مشغلههای حرفهای همین بازیگران اصلی، سریال نتوانست به اندازهای که باید دیده شود؛ بالاخره پیش از آنکه سرویسهای استریمینگ بخواهند دنیای فیلم و سریال را قبضه کنند، پخش تلویزیونی منظم حرف اول را میزد. اما در دسترس نبودن ستارههای سریال، امکان پخش مداوم و منظم «سفایر و استیل» را غیرممکن کرد و با وجود کیفیت بالای سریال، این مجموعه هم به عاقبت «ملت بیگانه» دچار شده و بسیار زودتر از آنچه باید کنسل شد.
داستان «سفایر و استیل» با ناهنجاریهای زمانی سروکار دارد؛ پدیدههایی که مدام اینجا و آنجا روی زمین سبز میشوند و کمتر کسی از مردم عادی از آنها خبر دارد. اما رها کردن این ناهنجاریها به امان خدا مساوی است با ایجاد هرج و مرج که ممکن است تمام دنیای واقعی انسانها را با اختلال مواجه کند. برای همین، هربار سروکلهی ناهنجاری پیدا میشود، سفایر و استیل را هم پیدا خواهید کرد که از قدرتهای ماورای طبیعی خود برای خنثی کردن خطر این پدیدهها استفاده میکنند.
این ایدهی مرکزی سریال است، اما داستان تقریبا هیچ چیز را لو نمیدهد و بیننده را به همان اندازه مبهوت اسرار رازآلود رها میکند که قهرمانهای سریال، سفایر مرموز و استیل سرسخت را. حالا فرض کنید شما یکی از بینندگانی بودید که در دههی هفتاد میلادی این سریال را تماشا میکردند. همین مقدمه کافی است تا به سرعت جذب داستان شوید. مخصوصا که ایدهی جهانی فراتر از دنیای خودمان که توضیح دقیقی برایش داده نمیشود، رمز و راز سریال را بالاتر هم میبرد؛ خلاف مجموعههای علمی-تخیلی کنونی که علاقهی خاصی به توضیحات اضافی دارند و میخواهند هر مسئلهی بزرگ و کوچکی را لقمه کرده و در دهان بیننده بگذارند.
تنها شش داستان کلی در این سریال وجود دارد و هرکدام تقریبا چهار قسمت را دربرمیگیرند؛ اما نویسندگان به خوبی از همین فرصت برای داستانپردازیهای جذاب استفاده کردهاند؛ یکی از این خطوط داستانی به خواهر و برادری میپردازد که پس از ناپدیدشدن والدینشان به حال خود رها شدهاند، دیگری دربارهی یک سکوی راهآهن است که ارواح جنگ جهانی اول آن را تسخیر کردهاند و یکی دیگر دربارهی مردی بیچهره که بچهها را می دزدد و آنها را در عکسها قایم میکند!
۸. انبار ۱۳ (Warehouse 13)
- سال پخش: ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴
- سازندهی سریال: جین اسپنسن، دی برنت موت
- بازیگران: ادی مککلینتاک، جوان کلی، ساول روبینک، جنل ویلیامز
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۲ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۶۵
«انبار ۱۳» دو شخصیت مرکزی دارد: مایکا برینگ و پیت لاتیمر که مأموران سرویس مخفی ایالات متحده هستند و به بخش مخصوصی فرستاده میشوند که به عنوان انبار ۱۳ معروف است؛ انباری با ظرفیت نامحدود که در آن سازهها و مصنوعات قدرتمند فراطبیعی نگه داشته شده. تمام پنج فصل سریال «انبار ۱۳» این زوج همکار را دنبال میکند که میخواهند حقیقت پشت این مصنوعات عجیب را کشف کنند. داستان اغلب در داکوتای جنوبی اتفاق میافتد، اما به جز ماجرای وسیلههای فراطبیعی، زندگی شخصی کاراکترها نیز یکی از نقاط محوری داستان است؛ اما آن چیزی را که این سریال کارآگاهی را از دیگر مجموعههای کارآگاهی متمایز میکند، در ترکیب تاریخ واقعی و تخیلی است؛ یعنی با اینکه داستان با المانهای فراطبیعی و علمی-تخیلی سروکار دارد، اما جزئیاتی از تاریخ واقعی هم در آن گنجانده شده است.
هر سریال پلیسی یا کارآگاهی خوب به یک زوج قهرمان جذاب نیاز دارد. پویایی رابطهی مایکا و پیت نیز بیشباهت به بسیاری از مجموعههای پلیسی که تاکنون دیدهاید نیست؛ اما هرگز به وادی کلیشهای بودن پا نمیگذارد. مایکا رویکردی کاملا مقرراتی دارد و پیت در مقابل، سرکشتر عمل میکند. تضاد این کاراکترها دست به دست هم میدهند و بالانس عجیبی میسازند که تنها با مولدر و اسکالی سریال «پروندههای ایکس» (The X-Files) قابل مقایسه است.
درحالی که داستان «انبار ۱۳» تضمین میکند هر اپیزود همیشه درام پرتنش را در خط مقدم داستان قرار دهد، اما لحظات کمدی و آرامتری هم در طول سریال وجود دارد که جریان داستانی لذتبخشی را در طول ۶۵ اپیزود آن محقق کرده. آخرسر تنها ایراد سریال فصلهای محدود آن است. با جذابیت بالای «انبار ۱۳» اگر پای آن بنشینید به خودتان آمده و میبینید بهسرعت هر پنج فصل آن را تمام کردهاید.
۷. من زامبی هستم (IZombie)
- سال پخش: ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹
- سازندهی سریال: راب توماس، دایان روگیرو ورایت
- بازیگران: روز مکایور، ملکوم گودوین، راهول کولی، رابرت باکلی
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۲ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۷۱
سریال «من زامبی هستم» یا همان «آیزامبی» با شخصیت اصلی خود یک چرخش تازه به ژانر جنایی اضافه میکند. لیو مور (که بازی با کلمات آن از نظر پنهان نمانده) روزی میبیند که زامبی شده است؛ خوشبختانه، شغل او در سردخانه به لیو اجازه میدهد هوس خود برای مغز آدمیزاد را سیر کند. اما «آیزامبی» تنها دربارهی زامبیهای مغزخوار نیست. لیو متوجه میشود که خوردن مغز اجساد، دسترسی ویژهای به خاطرات و ویژگیهای شخصیتی آن فرد برایش مهیا میکند و لیو میتواند از این توانایی برای حل پروندههای قتل بهره گیرد؛ درست است که لیو خودش به معنای واقعی کلمه کارآگاه نیست، اما کمک بزرگی به حرفهایهاست که میخواهند این پروندهها را حل کنند. همزمان، لیو باید هویت خود به عنوان یک زامبی را از دوستانش مخفی نگه دارد و به ویژه هیچکس در نیروی پلیس نباید از این قضیه بویی ببرد.
«آیزامبی» یکی از مجموعههای جذاب علمی-تخیلی است که کمتر در میان سریالهای زامبیمحور شناختهشده است و واقعا جای تأسف دارد که فصل ششم آن هیچوقت محقق نشد. با این حال، هنوز پنج فصل پرهیجان داریم که با تماشای آن میتوانیم از ماجراهای لیو زامبی برای حل پروندههای جنایی لذت ببریم. با اینکه تقریبا هر اپیزود به یک داستان تازه و یک پروندهی قتل تازه میپردازد، اما یک داستان کلی هم در طول سریال وجود دارد؛ مشخصا داستانی دربارهی جمعیت زامبیها و راهی که انسانها برای حل و فصل این مسئله اتخاذ کردهاند. به جز لیو، یک شخصیت جذاب دیگر به نام راوی هم در داستان وجود دارد که تلاشهای او برای کشف هویت لیو، یک رمز و راز تازه به داستان میافزاید.
۶. گستره (The Expanse)
- سال پخش: ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲
- سازندهی سریال: مارک فرگوس، هاوک اوتسبی
- بازیگران: توماس جین، استیون استریت، کاس انور، دومنیک تیپر، شهره آغداشلو
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۵ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۶۲
اگر از طرفداران سرسخت داستانهای علمی-تخیلی باشید، نیازی نیست که بیش از حد از «گستره» برایتان تعریف کنیم. این سریال براساس رمانهای جیمز کوری به نسخهی دیگری از «پیشتازان فضا» (Star Trek) میماند که حالا طرحهای سیاسی و پیچیده هم در داستانش گره خورده است. «گستره» بهخاطر داستانپردازی بزرگ و پرسشهای عمیقی که دربارهی آیندهی بشریت و ماهیت انسان بودن مطرح کرده برجسته میشود. خلاف چیزی مثل «پیشتازان فضا» که آیندهای را نشان میدهد که در انسانها بر غرایز اولیهی خود غلبه پیدا کردهاند، «گستره» رویکردی واقعگرایانهتر دارد و دستاوردها و پتانسیل بالای بشریت برای عظمت و شکوه را با غرایز تیرهوتار و نقصهای آن کنار هم میگذارد.
«گستره» اما تنها به این دلیل یکی از بهترین سریالهای کارآگاهی علمی-تخیلی به حساب نمیآید؛ بلکه داستان آن پر شده از دسیسههای سیاسی و درگیریهای جناحی که شاید شما را یاد «بازی تاج و تخت» هم بیندازد. زمین به عنوان یک مدینهی فاضله سوسیالیستی به تصویر کشیده شده که با اینکه بیش از حد شلوغ و پرجمعیت است، شهروندان آن از استاندارد زندگی بالایی برخوردار هستند و به منابع فراوان دسترسی دارند. نفوذ سیاسی و اقتصادی زمین هم بیرقیب است؛ در مقابل، مریخ را داریم با یک جامعهی بهشدت نظامی و جاهطلب که میخواهد به یک قدرت بزرگ بینسیارهای تبدیل شود و بزرگترین دشمن زمین است. جامعهی دولتمحور مریخ تلاش مستمری برای توسعه و تقویت مستعمرهی خود دارند. حال این دستهبندیهای سیاسی و عناصر کارآگاهی را بگذارید کنار یکی از غنیترین پسزمینههای علمی-تخیلی و نتیجه یکی از بهترین سریالهای حال حاضر در این ژانر است.
«گستره» به ویژه در فصل اول آن عناصر جنایی، کارآگاهی و نوآر قوی دارد. داستان با کارآگاهی به نام جو میلر (توماس جین) آغاز میشود که روی پروندهی ناپدیدشدن جولی مائو تحقیقات میکند. این خط داستانی معمایی به سبک نوآر در روایت کلی علمی-تخیلی «گستره» قرار گرفته و میلر را به سمت کشف یک توطئهی بزرگتر سوق میدهد که به همان موضوعات سیاسی مرکزی «گستره» ارتباط پیدا میکند.
۵. اجساد (Bodies)
- سال پخش: ۲۰۲۳
- سازندهی سریال: پاول تاملین
- بازیگران: جیکوب فورچن لوید، شیرا هاس، کایل سولر، استفن گراهام
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۲ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۸
«اجساد» یکی از بهترین سریالهای کارآگاهی اخیر نتفلیکس است که داستان چهار کارآگاه لندنی و تحقیقات آنها روی پدیدار شدن ناگهانی یک جسد در وایتچپل را دنبال میکند. با اینکه در وهلهی اول این پیشفرض ساده شبیه یک سریال کارآگاهی معمولی است، اما «اجساد» به سرعت عناصر علمی-تخیلی را به داستان وارد میکند. از همان آغاز، میفهمیم داستان در چهار خط زمانی متفاوت پیش میرود. هر چهار نفر، حسن، وایتمن، هیلینگهد و میپلوود درواقع روی پروندهی یک مرگ واحد تحقیق میکنند، اما در چهار مقطع زمانی متفاوت: ۱۸۹۰، ۱۹۴۱، ۲۰۲۳ و ۲۰۵۳. با همین روش، یک معمای قتل ساده با یک پیچش علمی-تخیلی ناب ادغام میشود و دقیقا به همین دلیل است که «اجساد» در سال ۲۰۲۳ بهعنوان یکی از محبوبترین سریالهای نتفلیکس بینندگان زیادی داشت.
شاید «اجساد» شما را یاد یکی دیگر از سریالهای محبوب نتفلیکس، یعنی «تاریک» (Dark) هم بیندازد که رمز و راز داستاناش شما را تا آخر پای آن نگه میدارد. نکتهی جالب اینکه «اجساد» براساس کمیکی به همین نام اثر سی اسپنسر ساخته شده، اما سریال حتی عناصر علمی-تخیلی آن بیشتری به آن اضافه کرده است. نه تنها کارآگاهان باید هویت قاتل را کشف کنند، بلکه ما هم به عنوان بیننده با این پرسش اساسی مواجهیم که ارتباط بین پروندهها چیست. به جز داستان پرپیچش «اجساد»، فضای دیستوپیایی سال ۲۰۵۳ و عناصر سفر در زمان به ماهرانهترین شکل در سریال پیاده شدهاند.
با اینکه «اجساد» در میان سریالهای کارآگاهی علمی-تخیلی این فهرست، یکی از تازهترین آنهاست، اما میتوان به جرئت گفت اگر دنبال یک مینیسریال با داستانپردازی خوب میگردید، «اجساد» بهترین گزینهی شماست که در هشت اپیزود، دیدنش وقت چندانی هم از شما نخواهد گرفت. تازه بعد از تماشای کامل مجموعه شاید علاقمند شدید باری دیگر به «اجساد» بازگردید تا نشانههایی را که برای کشف رمز و راز داستان اینجا و آنجا در سریال کاشته شده پیدا کنید.
۴. کربن تغییریافته (Altered Carbon)
- سال پخش: ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰
- سازندهی سریال: لاتا کالوگریدز
- بازیگران: جوئل کینامن، آنتونی مکی، جیمز پورفوی، مارتا هیگاردا، کریس کانر
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۵ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۱۸
«کربن تغییریافته» تنها دو فصل دارد؛ اما یکی از بهترین سریالهای کارآگاهی علمی-تخیلی است که فراموش کردنش کار دشواری است. داستان آن در آینده، مشخصا در سال ۲۳۸۴ اتفاق میافتد. در این دنیا آدمها و اندرویدها میتوانند خاطرات خودشان را در وسیلهای ذخیرهسازی کنند که در گردن آنها قرار میگیرد. قهرمان داستان تاکشی کووکس نام دارد که طی دو فصل سریال، سه بازیگر مختلف نقش او را بازی میکنند؛ اما مشکلات پشت صحنه دلیل این تغییر بازیگر نیست. بلکه کووکس هربار آگاهی و خاطرات خود را در پوستهی تازهای میگذارد و به همین دلیل، قالب فیزیکیاش تغییر میکند. در «کربن تغییریافته» از این دست نکات جذاب زیاد هست؛ مثلا خالکوبی کووکس به عنوان یادآوری از ماهیت تکراری زمان به نماد خود سریال تبدیل شده است. داستان و دنیاسازی «کربن تغییریافته» شاید شما را هم یاد بازی «دیترویت: بیکام هیومن» (Detroit: Become Human) انداخته باشد. «کربن تغییریافته» اما شباهت بیشتری به سریال «انسانها» (Humans) و به ویژه فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) پیدا میکند؛ تا جایی که سبک بصری آن هم بهشدت از «بلید رانر» الهام گرفته است.
در طول سریال، کووکس مأموریت دارد تا دربارهی مرگ مرد ثروتمندی تحقیق کند. او در ازای کار روی این پرونده از زندان بیرون میآید و فرصت دوبارهای برای زندگی پیدا میکند. با اینکه سرنوشت کووکس پس از فصل دوم «کربن تغییریافته» در هالهای از ابهام باقی ماند و انیمهی ۲۰۲۰ آن هم کمکی به روشن کردن ماجرا نکرد، اما همچنان «کربن تغییریافته» یکی از بهترین سریالهای کارآگاهی است که در یک پسزمینهی کاملا علمی-تخیلی اتفاق میافتد. اگر ایدهی پایان باز سریال شما را نگران کرده، پیشنهاد میکنیم فقط فصل اول آن را ببینید که نقش پروتاگونیست داستان را جوئل کینمن بازی میکند و از هر نظر، نویسندگی، شخصیتپردازی، کارگردانی و حتی فیلمبرداری چندپله از فصل دوم بهتر است. با وجود اجرای خوب آنتونی مکی در فصل دوم، همچنان اولین فصل از «کربن تغییریافته» با اختلاف یکی از بهترین عناوین در کارنامهی نتفلیکس به حساب میآید.
۳. تورچ وود (Torchwood)
- سال پخش: ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱
- سازندهی سریال: راسل تی. دیویس
- بازیگران: جان بارومن، ایو مایلز، برن گورمن، نائوکو موری
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۸ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۴۱
اگر از طرفداران «دکتر هو» هستید، نمیخواهید این مجموعهی فرعی را از دست بدهید که «تورچ وود» نام دارد. «تورچ وود» اساسا یکی از اسپینآفهای «دکتر هو» است که با جوی تاریک و تریلر خود، خلاف سریال اصلی، به جای آنکه بر اتفاقات تمرکز کند، بر کاراکترهای خود متمرکز است. با این حال، فصلهای ابتدایی آن قالب استاندارد سریالهای جنایی، یعنی پروندههای هفتگی، را دنبال میکند. با اینکه دو فصل آخر از این قالب فاصله میگیرند، اما هنوز هم پای معمای بزرگی در میان است. شکی در آن نیست که مجموعهی اصلی «دکتر هو» المانهای زیادی از ژانر کارآگاهی را در خودش دارد؛ اما «تورچ وود» از «دکتر هو» نیز بیشتر به این ژانر نزدیک میشود. آخر هر خط داستانی هم نتیجهگیریهای مشخصی وجود دارد.
کارمندان «تورچ وود تری» (Torchwood Three) همه پیشینهها و تخصصهای متفاوتی دارند، اما داستان با معرفی افسر پلیس گوئن کوپر و استخدام او توسط آژانس مخفی آغاز میشود. در فصل 1 و 2، اعضای تیم در هر قسمت با یک تهدید فرازمینی و علمی-تخیلی جدید مواجه میشوند، خواه این تهدید یک بیگانه باشد، یک مسافر زمان، یا گاهی اوقات ترکیبی از هر دو. خیلی مهمی نیست که این بیگانهها از کجا آمدهاند، در «تورچ وود» دلیل ورود آنها به زمین و اینکه چه اهدافی در سر دارند را بررسی میکند. برای همین، داستان بیش از آنکه روی بخش علمی-تخیلی ماجرا توقف کند، بر رمز و رازهای هر خط داستانی تمرکز دارد.
بااینکه مجموعهی اصلی «دکتر هو» بالا و پایین کم ندارد، اما اسپینآف «تورچ وود» یکی از بهترین عناوین در فرنچایز «دکتر هو» است که اگر ژانر کارآگاهی را ترجیح میدهید و فرصت دیدن ۸۸۴ اپیزود را ندارید، میتوانید سراغش بروید. شخصیتپردازی در «تورچ وود» عالی است؛ به ویژه برای کاراکتر جک با پسزمینهی جذاب او که در سراسر سریال به یکی از بخشهای مهم داستان تبدیل میشود. با اینکه پخش این اسپپینآف خیلی وقت پیش به پایان رسیده، اما هنوز هم یک مجموعهی تلویزیونی خوشساخت است که پتانسیل آن را دارد که چندین بار تماشایش کنید.
۲. فرینج (Fringe)
- سال پخش: ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳
- سازندهی سریال: جی. جی. آبرامز، الکس کورتزمن، روبرتو ارسی
- بازیگران: آنا تورو، جان نوبل، جاشوا جکسون، جسیکا نیکول
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۰ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۱۰۰
اگر جزء آن دسته از بینندگان سریالهای کارآگاهی هستید که از خطوط داستانی پیچیده لذت میبرید، «فرینج» یکی از بهترین مجموعههای علمی-تخیلی است که میتواند این خواستهی شما را برآورده کند. «فرینج» گروهی از بازرسان افبیآی را دنبال میکند که از روشهای علمی نامتعارفی برای حل جنایات نامتعارف دارند. تمرکز زیادی در این سریال روی بیگانگان گذاشته میشود، اما اشاراتی هم به جهانهای موازی و اساطیر در آن وجود دارد.
با اینکه فصلهای اولیهی «فرینج» از قالب اپیزودیک و پروندههای هفته پیروی میکنند، فصلهای بعدی خطوط داستانی بزرگتری دارند که کل فصل را دربرمیگیرند و آخرسر، همهی آنها در کنار هم جمع میشوند. از پروندههای عجیبتر «فرینج» گرفته، تا شخصیتهای دوستداشتنی آن، همه از ذهن جی. جی. آبرامز سرچشمه میگیرند و برای همین مثل «لاست»، پیچشها، غافلگیریها و خطوط زمانی پیچیدهای در سریال وجود دارد که توجه کامل شما را میطلبد. بااینکه هر اپیزود پروندههای جذاب تازهای معرفی میکند، اما شخصیتهای «فرینج» به اندازهای جذاب هستند که بیشتر از هر چیز شما را پای سریال میکشانند؛ به ویژه داستان پسزمینهی اولیویا دانهام و تلاش او برای کشف حقیقت دربارهی دوران کودکیاش.
این سریال را به «پروندههای ایکس» برای نسل جدید توصیف کردهاند که اگر عناصر سریالهای جنایی/ کارآگاهی با پزشکی قانونی را با درامی دربارهی رابطهی پدر و پسری و توطئههای دولتی ترکیب کنید و آخرش پیچشی علمی-تخیلی به آن بیفزایید نتیجه میشود «فرینج». با اینکه اگر در مسئلههای علمی آن دقیق شوید، ممکن است اشتباهاتی اینجا و آنجا پیدا کنید، اما با اجرای آنا تورو و جان نوبل بزرگ حتی این مغلطههای علمی هم شگفتانگیز به نظر میرسند. سریالهای علمی-تخیلی زیادی وجود ندارند که مباحث علمی بعید را چنین باورپذیر به تصویر بکشند؛ مخصوصا که این با شخصیتهایی دوستداشتنی ترکیب شده است. خلاصه، «فرینج» یک سریال تلویزیونی فوقالعاده است که اگر دنبال مجموعهای با معماهای واقعا پیچیده میگردید، حتما آن را گوشهی ذهنتان داشته باشید.
۱. پروندههای ایکس (The X-Files)
- سال پخش: ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۸
- سازندهی سریال: کریس کارتر
- بازیگران: دیوید دوکاونی، جیلین اندرسون، میچ پیلگی، رابرت پاتریک
- امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۴ از ۱۰۰
- تعداد قسمتها: ۲۱۸
«پروندههای ایکس» یک سریال علمی-تخیلی است که رقیب ندارد و اساسا به عنوان یکی از بهترینهای ژانر شناخته میشود. «پروندههای ایکس» یکی از مهمترین مجموعههای تلویزیونی دههنودی است که جایگاه ویژهای در فرهنگ عامهی امریکایی دارد. در طول یازده فصل استثنایی سریال، ترکیب داستانهای علمی-تخیلی با معماهای پررمز و راز و گاه ترسناک بود که بینندگان را پای ماجراهای فاکس مولدر و دینا اسکالی کشاند و طرفداران دوآتشهای از آنها ساخت که هنوز که هنوز است دست از صحبت دربارهی «پروندههای ایکس» نکشیدهاند.
مولدر و اسکالی، که به ترتیب نقش آنها را دیوید دوکاونی و جیلین اندرسون بازی میکنند، مأموران افبیآی هستند؛ مولدر تحت تأثیر تراماهای شخصی خود، اعتقاد ویژهای به پدیدههای غیرقابل توضیح و فراطبیعی دارد و میخواهد حقیقت پشت گمشدن انسانها و ربایش آنها به دست بیگانگان را کشف کند. در مقابل، اسکالی دانشمندی است که اعتقادات خود را براساس عقلانیت و شواهد علمی قرار میدهد و به باورهای مولدر شک دارد. از همان اپیزودهای آغازین ما با دو شخصیت و انگیزههای آنها آشنا میشویم که بیشک مهمترین نقطه قوت «پروندههای ایکس» است. پویایی رابطهی آنهاست که هستهی عاطفی سریال را شکل میدهد و آن را تماشایی میکند. تضاد بین شوخطبعی مولدر و رفتار خشک اسکالی دقیقا همان بالانسی را ایجاد میکند که یک سریال کارآگاهی میطلبد.
در عین حال، «پروندههای ایکس» همچنان دربارهی بیگانهها، آدمفضاییها و توطئههای دولتی است که همیشه نقش پررنگی در گفتمان فرهنگی امریکاییها داشتهاند. این وسواس فکری شدیدی روی پدیدههای مرموز و غیرقابل توضیح که در برهههای زمانی مختلف در امریکا بالا میگیرد، یکی از مهمترین دلایل محبوبیت «پروندههای ایکس» بود. داستانهای فرازمینیها، فعالیتهای ماورای طبیعی و ارجاعات به عناصر علمی-تخیلی و ترسناک محبوب هم لایههای دیگری را به «پروندههای ایکس» اضافه میکنند. در نهایت، «پروندههای ایکس» یک سریال همهچیزتمام برای طرفداران مجموعههای کارآگاهی و علمی-تخیلی است که با ترکیب بهترین ویژگیهای هر ژانر، نتیجهای خارقالعاده ساخته است. به جز ۲۱۸ اپیزود سریال اصلی، «پروندههای ایکس» یک مجموعهی اسپینآف و دو فیلم سینمایی هم دارد که به ترتیب در سال ۱۹۹۸ و ۲۰۰۸ میلادی منتشر شدند.
منبع: Screenrant
source