دغدغه تعطیلات آخر هفته، اینکه آخر هفته خود را چطور بگذرانیم، برای زندگی شهری، همگانی است. همه جای دنیا مردم آخرهفته، البته برای بخشی از مردم دنیا اول هفته، فرصتی برای استراحت و تفریح به دور از دغدغههای کار و امور جدیتر زندگی است. بعضیها ترجیح میدهند آن را بیرون از خانه به مهمانی، سینما، تئاتر یا هر مکان عمومی دیگری رفتن میگذرانند و عدهای خانه را انتخاب میکنند. مرسومترین کار خانگی تفریحی هم تماشای یک فیلم یا سریال است. حالا هر کس بسته به سلیقه خودش انتخاب میکند. گاهی هم انتخاب سخت میشود، چون گزینه زیاد است. گاهی یک آخر هفته کامل با سؤال «فیلم چی ببینیم» طی میشود و هیچکس هیچ تصمیمی نمیتواند بگیرد. این سنت قدیمی معرفی فیلم و سریال شاید بتواند جواب این سؤال را بدهد. پیرو همین سنت رسانهای که صفحات شبکههای اجتماعی را هم پر کرده، یک فیلم خوب، یک سریال خوب، یک فیلم جدید، یک فیلم ترسناک و یک انیمه معرفی میکنیم. این فیلمها شاید حال شما را خوب کنند.
فیلم جدید چی ببینیم؟
- فیلم «پارتنوپه»
پائولو سورنتینو دنیای ویژهی خودش را دارد. فیلمهایش این روزها شبیه به هیچ فیلمساز دیگری نیست. تمام فیلمهای این چند سالش دو ویژگی عمده دارند؛ یکی دلبستگی به شهر ناپل یا همان زادگاهش که در تک تک قابها یافت میشود و دیگری دلبستگی به فدریکو فلینی، فیلمساز شهیر ایتالیایی و سینمای وی. او از فلینی و جهان رویاگونش الهام میگیرد تا به شهر خود ادای احترام کند؛ گرچه گاهی به نظر میرسد در حال بازسازی سکانسی از فلینی است. این ادای احترام هم شامل همه چیز میشود؛ از اسطوره یا تاریخ شهرش گرفته تا فوتبال و باشگاه ناپولی. شخصیتهای او در دل این شهر میگردند و میگردند تا کمی خوشبختی پیدا کنند و عاشق شوند و لبخند بزنند و گریه کنند و از دنیا بهره ببرند. در پایان شاید بتوانند ذرهای درنگ کنند و به خاطر تمام آن چه که این شهر به آنها داده لبخندی زد و شکرگذارش بود؛ کاری که قهرمان «پارتنوپه» میکند.
«پارتنوپه» نام دیگر شهر ناپل هم هست. در افسانهها آمده که او زنی بود که نتوانست عشق اودیسه را به دست آورد و خود را به آب انداخت و سر از جایی نزدیک ناپل امروزی درآورد. پس برای سورنتینو شهرش زنی زیبا اما در عین حال شکست خورده است. به همین دلیل هم شخصیت اصلی فیلم او دخترکی است که به همه جای شهر سر میزند و از هر گوشهاش تکهای به یادگار برمیدارد. تصاویر فیلم خیرهکنندهاند و در انتقال مفهوم مورد نظر فیلمساز راهگشا. شاید «پارتنوپه» به اندازهی دیگر فیلمهای سورنتینو موفق نباشد اما همان رایحهی دلنشین را با خود به همراه دارد. در ضمن بیست دقیقهای از فیلم عالی است؛ همان بیست دقیقهای که ناگهان سر و کلهی گری اولدمن پیدا میشود و فیلم را یک سر و گردن بهتر میکند. گری اولدمن در فصل حضورش یک کلاس درس بازیگری برای دیگر بازیگران حاضر در قاب برگزار میکند.
شناسنامه فیلم «پارتنوپه»
کارگردان: پائولو سورنتینو
بازیگران: سلسته دالا پورتا، استفانیا ساندرلی و گری اولدمن
محصول: 2024، ایتالیا و فرانسه
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.8 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 49٪
خلاصه داستان: شهردار ناپل با خود برای دخترخواندهی تازه متولد شدهاش از کاخ ورسای فرانسه تختی هدیه میآورد. این تخت قرار است کالسکهی رویاهای این دختر باشد. دخترک به محض تولد به نام تارتنوپه خوانده میشود. پارتنوپه نام دیگر ناپل هم هست. او بزرگ شده و تمام عمرش را در جستجوی خوشبختی سپری میکند. گاهی به فلسفه علاقهمند است و سر از دانشگاه درمیآورد، گاهی شیفتهی ادبیات است و ناگهان با نویسندهی مورد علاقهاش یعنی جان چیور روبه رو میشود و گاهی هم تمایل دارد سر از مذهب و کلیسا درآورد. او ناپل و تاریخش را زندگی میکند تا این که …
فیلم خوب چی ببینیم؟
- فیلم «خاطرات یک کشیش روستا»
روبر برسون سینمای ویژهی خودش را دارد؛ سینمایی باشکوه که اگر اهلش باشی و صبور، حسابی تماشاگرش را غافلگیر میکند. در این جا او سراغ موضوعی عمیقا فلسفی رفته و داستان تلواسههای کشیشی را به داستان همیشگی ایمان و شک آدمی پیوند زده و از دل آن به قصهی مردمان مدرن رسیده است؛ مردمانی با درگیریهای ویژهی خود که گویی خدا را از یاد بردهاند. «خاطرات یک کشیش روستا» مانند دیگر فیلمهای روبر برسون همان وقار و سادگی همیشگی را دارد. قابها تقریبا ثابت هستند و بازیگران هم تلاش میکنند که هیچ احساس ویژهای منتقل نکنند. گرچه بازی کلود لیدو در این جا کمی برونگراتر از دیگر بازیگران در فیلمهای روبر برسون است؛ همان بازیگرانی که برسون از آنها به مانند یک مانکن استفاده میکرد و تلاش داشت هیچ احساسی منتقل نکنند. در چنین قابی است که کلود لیدو موفق میشود یکی از بهترین بازیهای تاریخ سینما را از خود ارائه دهد.
از سوی دیگر فیلم یک ویژگی اساسی دارد؛ تصاویر فیلم و شیوهی کنار هم قرار گرفتن قابها از زاویهی دید سوم شخص است. به این معنا که گاهی فیلم تصاویری را نشان ما میدهد که نمیتواند از زاویهی نگاه قهرمان قصه باشد و اصلا محال است که او چنین چیزی را دیده باشد. این در حالی است که راوی یا همان قهرمان در حین نگارش خاطراتش، قصه را از زاویهی اول شخص تعریف میکند و یلم هم طوری پیش میرود که گویی همه چیز را از زبان او در برابر ما قرار میدهد. روبر برسون به زیبایی توانسته این دو زاویهی نگاه کاملا متفاوت و گاه متناقض را در هم ادغام کند و از آن قصهای منسجم و یکدست بیرون بکشد. اگر فلیمساز دیگری جای این نابغهی فرانسوی بود احتمالا همین تصمیم تمام اثر را برباد میداد و نتیجه تبدیل به فیلمی شلخته میشد که نمیتوانست چنین در تاریخ سینما ماندگار شود و امروز یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما لقب بگیرد.
شناسنامه فیلم «خاطرات یک کشیش روستا» (Diary Of A Country Priest)
کارگردان: روبر برسون
بازیگران: کلود لیدو، ژان ریویه و نیکول موری
محصول: 1951، فرانسه
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
خلاصه داستان: کشیشی جوان مسئول رسیدگی به امورات کلیسایی در منطقهی آمبریکور فرانسه میشود. او دوست دارد که از سوی مردم منطقه ستایش شود و همه دوستش داشته باشند. این خلاف نظر مقام ارشد او است که فقط از وی میخواهد که مورد احترام باشد. کلیسای این کشیش هیچگاه شلوغ نیست و فقط دختری به نام لوییس هر روز به آن جا سر میزند. کشیش از طریق لوییس با کنت آن منطقه آشنا میشود. کنت و کنتس دو فرزند دارند. یکی دختر نوجوان غمگینی است و دیگری پسری که چند سال پیش فوت شده و هر دو را به سوگ نشانده است. کشیش سعی میکند به کنتس دلداری دهد. از سوی دیگر خود کشیش هم با درد دائمی معده دست در گریبان است و …
فیلم ترسناک چی ببینیم؟
- فیلم «توماهاک استخوانی»
در نگاه اول «توماهاک استخوانی» صرفا اثری وسترن است و هیچ ربطی به ژانر ترسناک ندارد. قصه که آغاز میشود مخاطب فکر میکند با یکی از آن وسترنهای کلاسیک طرف است که در آن کلانتری تلاش میکند نظم را در شهری مانند تمام شهرهای وسترن برقرار کند. اما ناگهان فیلم تغییر رویه میدهد و قصهی دیگری آغاز میشود. قبیلهای سرخ پوست عدهای از مردم شهر را میدزدند و حال کار کلانتر به نجات آنها تبدیل میشود. در ادامه مشخص میشود که این قبیله هر قبیلهای نیست. آنها مردمانی آدمخوار هستند که حتی به خودی هم رحم نمیکنند. در چنین قابی است که تماشای «توماهاک استخوانی» به یکی از ترسناکترین تجربیات هر علاقهمندی به ژانر وحشت تبدیل میشود و باید آن را یکی از بهترین فیلمهای وسترن ترسناک دانست. قهرمان داستان اما همان قهرمان آشنای سینمای وسترن است. مردی تودار و کم حرف که فقط دوست دارد آرامش را برقرار کند و اطرافش ساکت باشد تا او بتواند کارش را انجام دهد.
در چنین چارچوبی هدف فیلمساز نمایش رفتار کلانتر و گروه او است که به سیم آخر زدهاند تا به هر قیمتی حق غاصبان را کف دستشان بگذارند. برای رسیدن به این هدف، دوربین فیلمساز قبیله را در لانگ شات قرار میدهد و در پردهی پایانی تصویری دلهرهآور از آنها ترسیم میکند که در کمتر فیلم ترسناکی در این یک دههی گذشته دیدهاید. مردان قبیلهی سرخ پوست فیلم هیچ شباهتی به سرخ پوستهای فیلمهای دیگر ندارند. خلاصه که نمایش نحوهی زندگی قبیله نفس را در سینه حبس میکند. میتوان نیمهی اول فیلم را دید و از تماشای یک فیلم وسترن خوش ساخت لذت برد، اما اگر قصد داشتید که «توموهاک استخوانی» را تا انتها ببینید، دوباره کمی فکر کنید؛ اتفاقاتی در پیش است که انتظار آن را ندارید. کرت راسل بازی قابل قبلی در قالب شخصیت اصلی داستان ارائه داده و فیلم را به اثر بهتری تبدیل کرده است.
شناسنامه فیلم «توماهاک استخوانی» (Bone Tomahawk)
کارگردان: کریگ زلر
بازیگران: کرت راسل، پاتریک ویلسون و متیو فاکس
محصول: 2015، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.1 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 91٪
خلاصه داستان: کلانتری در شهری در غرب وحشی مسئولیت برقراری نظم را برعهده دارد. در ظاهر کلانتر از چیزی در زندگی خود شکایت دارد و همین هم باعث شده که همواره بداخلاق باشد و از دست زمین و زمان شاکی. در حالی که او دردسرهای عادی یک شهر این چنینی را حل و فصل میکند، شبانه برخی از مردمان شهر توسط سرخ پوستهای آدمخوار ربوده میشوند. کلانتر اسبش را زین میکند و قول میدهد که آنها را بازگرداند …
انیمیشن چی ببینیم؟
- انیمیشن «کلاوس»
«کلاوس» از هر جهت با انیمیشنهای دوبعدی مرسوم تفاوت دارد. مفرح است و لذتبخش و حال مخاطبش را بهتر میکند اما این کارها را به شیوهای متفاوت انجام میدهد. سر و شکل اثر با سر و شکل معمول انیمیشنها فرق دارد. خیال و رویا هم در آن نقشی اساسی دارند؛ موضوعی که متاسفانه انیمیشنهای امروزی، به ویژه آمریکاییها فراموشش کردهاند. جای قهرمان هم در داستان مشخص است و با وجود آن که مسیری کلیشهای را طی میکند اما ذرهای از جذابیتش کاسته نمیشود. دلیل این موضوع هم بستری است که داستان در آن روایت میشود؛ بستری که هم پر از رنگ و نور است و هم پر خیال و رویا.
در کنار همهی اینها همهی آن چیزهایی که زمانی نه چندان دور در تمامی انیمیشنها پیدا میشد و در تار و پود داستان قرار میگرفت، در این جا هم وجود دارند؛ مواردی چون اهمیت دوستی و تلاش و فداکاری و مفاهیمی همچون کوشش برای تبدیل جامعه به جایی بهتر. یعنی همان مفاهیمی که زمانی تمام انیمیشنها با محوریت آنها ساخته میشد و کاری میکرد که اثر در نهایت هم مناسب حال خانوادهها باشد و هم مناسب حال بچهها. در چنین چارچوبی است که میتوان «کلاوس» را در یک آخر هفته در کنار همهی اعضای خانواده با خیال راحت دید و لذت برد؛ هم از داستانی که به روانی تعریف میکند و هم از مفاهیمی که میتواند ذهن بچهها را درگیر خود کند و چیزی به آنها بیاموزد.
شناسنامه انیمیشن «کلاوس» (Klaus)
کارگردان: سرجیو پابلوس
صداپیشگان: جیسون شوارزمن، جی. کی. سیمونز و نورم مکدونالد
محصول: 2019، آمریکا و اسپانیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 95٪
خلاصه داستان: قرن نوزدهم. نروژ. یک پستچی ترسو به منطقهای سرد و دورافتاده فرستاده میشود. او تمایلی به ماندن در آن جا ندارد و از این همه عقبماندگی شاکی است. در عین حال او فرزند یک خانوادهی ثروتمند است و پدرش برای این که او درست تربیت شود و قدر زندگی را بداند، وی را به آن جا فرستاده است. حال این پستچی باید به وضع آن جا و ادارهی پستش سر و سامانی دهد وگرنه برای همیشه از ارث محروم خواهد شد. پستچی متوجه میشود که از دیرباز این منطقه تحت تاثیر درگیری بین دو دسته از مردم قرار داشته است و تقریبا هیچ چیزی نمیتواند بین آنها آشتی برقرار کند. در این میان او با پیرمردی آشنا میشود که به دور از همه زندگی میکند. او یک اسباببازی ساز است و …
سریال چی ببینیم؟
- سریال «پرنده سیاه»
اگر به بازی موش و گربهی بین یک قاتل سریالی و کسی که دنبال او است علاقه دارید، این سریال بسیار مناسب شما است. در این جا با داستان مردی طرف هستیم که ناگهان خود را رویاروی مردی میبیند که نمیتوان هیچ گونه قضاوتش کرد؛ از سمتی به نظر بسیار باهوش است و بسیار زرنگ و از سمت دیگر آدمی عقبافتاده به نظر میرسد. به این معنا که مدام مخاطب احساس میکند احتمالا این مرد خودش ا به نفهمی زده تا از زیر بار مسئولیت قتلهایی که انجام داده فرار کند. اما مشکل این جا است که پلیس هیچ مدرک قابل توجهی از او ندارد و باید هر چه زودتر کاری کند که این جانی دوباره آزاد نشود و به اجتماع بازنگردد و دوباره جنایتهایش از سر گرفته نشود.
از این جا است که پای شخصیت اصلی به داستان باز میشود. جوانی خوش چهره که زندگی مجللی دارد اما همهی آن را به واسطهی اعمال خلاف به دست آورده. حال او باید پای معاملهای بنشیند که در دو سویش دو شیطان قرار گرفتهاند؛ یکی ماموران قانون که او را راهی زندان میکنند و سمت دیگرش همان قاتل سریالی که میتواند از پس هر جنایتی برآید. در این میان آن چه که سریال را جذاب میکند، فشردگی و پویایی آن است؛ چرا که زمان را هدر نمیدهد و فقط به اصل ماجرا میپردازد. حواشی چندانی در آن وجود ندارد و خبر از آن داستانکهای بسیار و متوالی که آفت هر سریالی است، در این جا نیست. اصلا به همین دلیل هم تعداد قسمتهای «پرنده سیاه» چندان زیاد نیست و خیلی زود تمام میشود اما آخر هفتهی خوبی را برای مخاطبش رقم میزند.
شناسنامه سریال «پرنده سیاه» (Black Bird)
سازنده: دنیس لهان
بازیگران: تارون اجرتون، پل والتر هاوزر، سپیده معافی، گرگ کینر و ری لیوتا
محصول: 2022، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به سریال: 8.1 از 10
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: 98٪
وضعیت سریال: یک فصل، شش قسمت، تمام شده
خلاصه داستان: جوانی به نام جیمز توانسته از طریق قاچاق مواد مخدر پول خوبی به جیب بزند. در طول این سالها او از این طریق هم خرج پدر خود را داده و هم برای خود زندگی لوکسی دست و پا کرده است. روزی پلیس به خانهی او حمله میکند و پس از دستگیری به ده سال حبس در زندان ایالتی محکوم میشود. روزی دادستان به همراه یک مامور اف بی آی در زندان سراغ جیمز میروند و به او میگویند که به دلیل توانایی بالایش در ارتباط برقرار کردن با آدمها، کاندیدای مناسبی برای انتقال به زندانی دیگر و برقراری ارتباط با یک قاتل سریالی است تا در ازای به دست آوردن اطلاعات کافی، بخشیده و از زندان آزاد شود؛ تنها کاری که جیمز باید انجام دهد، پیدا کردن محل دفن یکی از کشته شدگان است …
منبع: دیجیکالا مگ
source