روزگار دوزخی یک خانوادهی باستانی درستترین تیتری بود که میشد برای فیلم «پیر پسر» ساختهی اکتای براهنی زد. عبارتی که ارجاعات متنی و فرامتنی به قصهی فیلم دارد. دومین فیلم اکتای براهنی در یک کلام شوکهکننده بود. فیلمی پنجستاره در سینمای ایران که به لحاظ کارگردانی و پرورش درام، دستاورد محسوب میشود. فیلمی که مطالبه برای اکران عمومی آن چیزی در حد رفع فیلترینگ است برای نجات سینمای ایران که سالهاست فیلمهای اکران آن نه در جشنوارههای معتبر دیگر میدرخشد و نه حتی نظر طبقهی متوسط را جلب میکند. سینمایی که کمدیهای مبتذل نابودش کردهاند.
هشدار: در نقد فیلم «پیر پسر» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
نقد فیلم «پیر پسر» اکتای براهنی
اول از همه باید بگویم که دلیل ندادن پروانه نمایش به فیلم «پیر پسر» و در حقیقت توقیف آن کاملا سلیقهای است و به برداشتهایی برمیگردد که محافظهکارانی که در حوزهی فرهنگ کار میکنند، از فیلمها دارند. اتفاقی که برای «سنتوری» مهرجویی هم افتاد و نکتههای غیرسینمایی به کاراکتر اصلی نسبت دادند و فیلم را توقیف کردند. «سنتوری» در نهایت قاچاق شد و هر خانهای نه یک نسخه که چند نسخه از آن را داشت و فیلم را دیدند. اما فیلم از نمایش روی پردهی بزرگ محروم شد. تهیهکننده دق کرد و مرد و کارگردان تا زمان به قتل رسیدن و مرگش دیگر فیلم خوب نساخت. اتفاقی که امیدوارم برای «پیرپسر»، اکتای براهنی و تهیهکنندهاش نیفتد. مسالهی اصلی برای توقیف فیلم قطعا مشکلات شرعی و عرفی نیست. تصادفی به یکی از این کمدیهای روی پرده یا به نمایش درآمده در همین جشنواره سر بزنید، از شوخیهای جنسی و مدل حرف زدن کاراکترها با هم رویتان نمیشود پرده را نگاه کنید. اصلیترین ماجرا گمانم آن چیزی است که «برادران لیلا» هم بخاطرش توقیف شد. خدشهدار شدن مقام پدر.
برای توقیف یک فیلم دلیل بیمعنایی است. اگر فیلمی ساخته شود که پدری در آن پلید است، معنایش پلید بودن همهی پدران نیست. و اگر فیلمی ساخته شود که پدری در آن مهربان است، صفحهی حوادث روزنامه را باز کنی ممکن است به پدر بابک خرمدین یا پدرهای دیگری برخورد کنی که فرزندانشان را مثله کردهاند! ضمن اینکه ما در ادبیات کلاسیک خودمان رودررویی پدر و پسر زیاد داریم و در ادبیات و اسطورهی غرب هم که مشخصترینشان «اودیپ» سوفوکل است که اصلا عقدهی پدر در روانشناسی از آن نشات میگیرد و در تیتراژ فیلم هم به همهی منابعی که برای نوشتن فیلمنامه مورداستفادهی اکتای براهنی قرار گرفته بود اشاره شد از «رستم و سهراب» شاهنامه که در فیلم هم ارجاع به تابلوی آن مشخص است تا همین «اودیپ» و «برادران کارامازوف» داستایوسکی.
اصل ماجرای «پیرپسر» همین تقابل قدیمی است. غلام باستانی، پدر خانواده، شر مطلق است. مردی که هیچ بویی از نیکی در رفتار و گفتار و کردار نبرده. حسن پورشیرازی در به تصویر کشیدن این شر مطلق غوغا کرده است. بازیاش نه در حد سیمرغ بلورین، که در حد و اندازههای اسکار است. جوری در نقش فرو رفته که از آل پاچینو و بهترین بازیگران متد اکتینگ دیدهایم. حرکاتش حتی جایی که دیالوگ ندارد، جزییات صورت و بخصوص چشمهایش حیرتانگیز است. انگار که شیطان را زنده کرده باشد. نماد پلیدی مطلق که حضورش برای همه مایهی شر است.
از آن طرف دو پسر مجرد خانه مانده دارد، یکی علی که پسر بزرگتر است و نماد خیر و نیکی. معتقد است که باید خشمش را کنترل کند. کتابخوان و روشن که یکی از بهترین بازیهای حامد بهداد است که با همیشهاش فرق دارد. کنترلشده و آرام. پسر کوچکتر رضا با بازی محمد ولیزادگان که پیش از این نمیشناختمش و چقدر عالی است، میان این دو است. میخواهد با شر بجنگد اما دستتنها نمیتواند. تا اینکه با آمدن زنی به خانهشان بالاخره مجبور میشوند رودرروی هم قرار بگیرند. یکی از بهترین حضورهای اخیر لیلا حاتمی در سینما در نقش زنی که زیباست و میداند که زیباست و دوست دارد که این را بشنود.
«پیرپسر» تریلر روانشناختی هیجانانگیز درجه یکی است. ژانری که در سینمای ایران کمتر سراغش رفتهاند و آنهایی هم که رفتهاند چندان موفق از کار درنیامده. انفعال این پسرها، واکنششان نسبت به زنها، رابطه با پدر همه از مباحث پیچیدهی روان است که چقدر خوب دراماتیک شده.
هر جمله و دیالوگ و موقعیت و شخصیتپردازی کاملا فکر شده است. همچنان که پلان به پلان فیلم هم برنامه و هدف دارد. بعد میرسیم به کارگردانی اکتای براهنی که غافلگیرتان میکند. نه فقط در آن پایان نفسگیر خشن که خشونت را به شکلی عریان و صریح تصویر میکند و نه فقط در تصویر درست از پلیدی کامل که حتی در پدید آوردن جو و اتمسفر عاشقانه. آن سکانس بینظیر دستها اگر توجه را جلب میکند چون خیلی درست اجرا شده. پردهدرانه نیست. شبیه سکانسهایی که در بعضی فیلمهای مبتذل اکران میبینیم وقاحت ندارد. اما خیلی گرم است و مخاطب کاملا سنگینی آن لحظه را حس میکند.
چند میزانسن به یادماندنی در فیلم وجود دارد. یکی وقتی سه مرد پشت سه شیشه ایستادهاند و ورود زن به خانه را میبینند. خیلی سینماست. نمونهاش در کل تاریخ سینمای ایران کم است. یا کل تنش زیر پوست فیلم در سکانس شام در خانهی رعنا، که چقدر تمیز حرارت بحث بالا میرود و بخشی از واقعیت آشکار میشود.
همین که در سینمای ایران فیلمی ساخته شده که سه ساعت و ده دقیقه مدت زمانش است اما در لوکیشنهای محدود جوری دکوپاژ شده که تو لحظهای حس نمیکنی چرا این سکانس کشدار است یا اصلا وجودش بیدلیل است و تمام مدت روی صندلی سینما زل زدهای به پرده و تازه هرچقدر به آخر فیلم نزدیکتر میشود آدرنالین خون تماشاگر بالا میرود، یک اتفاق است. فیلم که تمام میشود و در تیتراژ دوربین در آن ویرانکده میگردد و موسیقی آداجیوی ساموئل باربر پخش میشود، تماشاگر با تمام وجود سینما را تجربه کرده. سینما همانطور که ما شناختیم. قصهگو، برانگیزاننده، مبهوتکننده. هر بار تماشای یک فیلم واقعا سینمایی شبیه همان حس ورود قطار به ایستگاه است و ما همان مخاطبان برادران لومیر.
در سینمای ایران که فقط اواخر دههی ۷۰ و اوایل دههی ۸۰ و قبل از انقلاب چند سال در دههی ۴۰ شاهد جسارتهایی در فرم و محتوا هستیم و بخصوص در سالهای اخیر همهی فیلمها شبیه یکدیگر شدهاند و همهی فیلمسازان هم شبیه جهان مدرن و معاصر امروز از نمایش خیر و شر مطلق پرهیز میکنند و مدتهاست فیلمی ندیدهایم که خون و روح داشته باشد، سرزندگی و خشونت و جسارت فیلم «پیرپسر» میتواند سینما را دوباره زنده کند. اگر محافظهکاری مانع نمایش آن نشود.
نقد فیلم «پیر پسر» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجیکالا مگ نیست.
اسامی فیلمها | امتیاز از ۵ |
صیاد | صفر |
بازی خونی | صفر |
سونسوز | 3 |
داد | 1 |
رگهای آبی | صفر |
ترک عمیق | 2 |
افسانه سپهر | 1 |
صنم | – |
آنتیک | صفر |
رها | 2.5 |
بچهی مردم | 2 |
اسفند | 1 |
آبستن | – |
لولی | – |
ژولیت و شاه | 1 |
شمال از جنوب غربی | 1.5 |
چشم بادومی | صفر |
لاکپشت | صفر |
اشک هور | – |
دست تنها | – |
خاتی | 1 |
زیبا صدایم کن | 3.5 |
کفایت مذاکرات | 0 |
پسر دلفینی ۲ | 0 |
ناتور دشت | 3.5 |
رکسانا | 1 |
مرد آرام | 0 |
موسی کلیمالله | 0.5 |
بازی را بکش | 1 |
صددام | 0 |
تاکسیدرمی | 0 |
غریزه | 2.5 |
شوهر ستاره | – |
زال و رودابه | – |
پیشمرگ | 0 |
ماریا | 0.5 |
پیر پسر | 5 |
1968 | 0 |
فریاد | 0.5 |
خدای جنگ | – |
گوزنهای اتوبان | – |
منبع: دیجیکالا مگ
source