از معدود دفعاتی که آرزو کرده‌ام زبان ترکی بلد باشم، در مواجهه با اشعار و زندگینامه شهریار بوده است: «چوخلار انجیکدی کی سن اونلارا ناز ایله میسن/من ده اینجیک کی منیم نازیمی آز ایله میسن!»

درست مثل آهنگ‌های فرانسوی یا اسپانیایی که چیزی ازشان سر در نمی‌آوری اما می‌فهمی‌شان. این هنر شهریار است، این‌که حتی کسی که زبان ترکی را نیاموخته، می‌تواند با شعرش ارتباط بگیرد و برای فهمیدنش مشتاق شود.

زندگینامه استاد شهریار

محمدحسین بهجت تبریزی در دی ماه سرد سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. آن زمان کسی نمی‌دانست یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایرانی متولد شده و علاوه بر آن، کسی نمی‌دانست این نوزاد قرار است در چه گردابی از حوادث بچرخد و دست و پا بزند.

شهریار وقتی بزرگ‌تر شد و دیپلمش را گرفت، توانست به تهران بیاید و در رشته پزشکی به تحصیل بپردازد. در همان دوران تحصیل با دختری به نام ثریا آشنا شد و همین آشنایی مسیر زندگی او را به‌کلی تغییر داد. ثریا هم متقابلا به شهریار علاقه داشت و دوست داشت این آشنایی به ازدواج ختم شود، اما پدر ثریا مانع کار بود. او خواهان وصلت با شهریار نبود و او را گزینه مناسبی برای وصلت با دخترش نمی‌دید.

پدر ثریا، عبدالله امیرطهماسبی بود. امیرطهماسبی مدتی فرمانده گارد محافظ احمدشاه قاجار بود و بعد  مافوق رضاشاه شد. بعدها پیشرفت کرد و درنهایت توانست وزیر جنگ رضاشاه شود. در چشم امیرطهماسبی، شهریار یک پسر شهرستانی و بی‌پول بود که لقمه بزرگ‌تر از دهانش برداشته بود.

امیرطهماسبی نقشه‌های دیگری در سر داشت. او می‌خواست ثریا را به فردی نامی و ثروتمند دهد و درنهایت هم موفق شد و چنین کرد. ثریا پس از چند سال نامزدی با شهریار، درنهایت بی‌میلی و اکراه با چراغ‌علی سالار حشمت، معروف به علی اکرم ازدواج کرد. علی اکرم پسرعموی رضاشاه بود و قدرت و نفوذ زیادی در دربار داشت. این همان چیزی بود که پدر ثریا می‌خواست.

زندگینامه شهریار سرشار از حوادث غیرمترقبه و غمناک است.

بعد از ازدواج ثریا، شهریار افسرده شد و احساس کرد دچار شکستی بزرگ شده است. قسمت بدتر ماجرا این بود که شهریار چند سال با ثریا نامزد مانده بود و حالا نمی‌توانست آن سال‌ها و خاطره‌ها را به فراموشی بسپارد.

شهریار تصمیم گرفت فقط شش ماه مانده به فارغ‌التحصیلی، از رشته پزشکی انصراف دهد و مدرکش را نگیرد. این تصمیم بعدتر تاثیرات زیادی روی زندگی او و وضعیت اقتصادی‌اش گذاشت. اما ترک تحصیل درواقع واکنشی هیجانی دربرابر شکست عشقی نابه‌هنگامی بود که دچارش شده بود.

دوستان شهریار بسیار تلاش کردند تا مدت باقی‌مانده از تحصیل را برای او جبران کنند و با دانشگاه در این باره صحبت نمایند، اما شهریار تمایلی نشان نمی‌داد. پس از مدتی، او تصمیم به شروع کارمندی گرفت. ابتدا در اداره ثبت اسناد نیشابور ملحق شد و بعدتر به کارمندی بانکی در تهران درآمد.

شهریار توانست در سال ۱۳۰۸ اولین مجموعه شعری خود تحت عنوان «شهیار» را منتشر کند. این آغازی بود بر فعالیت او به عنوان یک شاعر توانا.

زندگینامه شهریار سرشار از ناکامی‌ها و اتفاقات ناگوار است. بعد از جدایی اجباری از ثریا، شهریار تا سال‌های سال ازدواج نکرد. هم ضربه ناشی از آن شکست عشقی بسیار مهلک بود و هم این‌که برادر شهریار بر اثر بیماری تیفوس فوت کرد. برادر او چهار بچه داشت و شهریار خود را موظف می‌دید برادرزاده‌هایش را از آب و گل بیرون کشد و آن‌ها را بزرگ کند. همین باعث شد او تا سال‌ها (یعنی تا سن ۴۸سالگی) ازدواج نکند.

شهریار سرانجام در سن ۴۸سالگی با نوه دخترعمه‌اش، عزیزه، ازدواج کرد. عزیزه ۲۷ سال از شهریار کوچک‌تر بود و شاید به همین علت این دو نمی‌توانستند آن‌گونه که باید، با یکدیگر ارتباط بگیرند و زوج ایده‌آلی باشند. عزیزه و شهریار در طول زندگی مشترک خود صاحب سه فرزند شدند.

شهریار سرانجام در سن ۸۲سالگی به دلیل ایست قلبی درگذشت. فوت شهریار موجی از اندوه و ناراحتی در میان ایرانیان ایجاد کرد. ۲۷ شهریور که روز فوت شهریار است، روز ملی شعر و ادب فارسی نامیده شده است.

در زندگینامه شهریار می‌بینیم که او علاوه بر تسلط بر هنر شاعری، سه‌تار بسیار خوبی هم می‌نواخت و در این هنر استاد بود. او به خوش‌نویسی هم علاقه‌مند بود و خط تحریری زیبایی داشت. او با افراد شاخصی مثل نیما یوشیج، محمدتقی بهار، عارف قزوینی و … رفت‌وآمد و دوستی و رفاقت داشت.

اشعار استاد شهریار

بخش زیادی از اشعار شهریار شامل شعرهای عاشقانه و سوزناکی هستند که الهام‌گرفته‌شده از زندگینامه خود شهریار هستند. بسیاری از این اشعار زبانزد شده‌اند و بعضی از آن‌ها داستانی در پسِ خود دارند.

برای مثال، پس از ازدواج ثریا، او و شهریار ارتباطی با یکدیگر نداشتند تا زمانی که شهریار به بیماری سختی دچار شد و مجبور شد تا به تهران بیاید و در بیمارستانی بستری شود. در مدت بستری شهریار، ثریا به دیدن او آمد تا جویای احوالش شود. در همان ملاقات بود که شهریار شعر جگرسوز زیر را سرود:

«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می‌‌خواستی، حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟

نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟

وه که با این عمرهای کوته بی‌‌اعتبار
این‌همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟»

اگر به زندگینامه شهریار علاقه‌مند باشید، حتما شعر معروف سیزده به در او را شنیده‌اید. این شعر که شهریار برای ثریا گفته، مربوط به روز سیزده به دری است که او پس از سال‌ها، ثریا را همراه با شوهر و فرزندانش می‌بیند. او بعد از دیدن ثریا بسیار منقلب می‌شود و شعر زیر را می‌سراید:

«یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم/ تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز/ منِ بیچاره همان عاشق خونین‌جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام/ جرمم این است که صاحب‌دل و صاحب‌نظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی/ هوس عشق و جوانی‌ست به پیرانه‌سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت/ پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر/ عجبا هیچ نیرزید که بی‌سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود/ که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم.»

بهترین‌ شاعران ایران در دوران معاصر؛ یک قرن شاعری

متاسفانه عکسی از ثریا در دسترس نیست و ما نمی‌دانیم معشوقه شهریار چگونه بوده است.

شهریار شعری را نیز درباره همسرش، عزیزه، سروده که به زبان ترکی است و چند بیت از آن را نقل می‌کنیم:

«نه ظریف بیر گلین عزیزه سنی/ منه لایق تاری یاراتمیشدی!
بیر ظریف روحه بیر ظریف جسمی/ ازدواج قدرتیله قاتمیشدی!
عشقیمین بولبولی سنی دوتموش/ هرنه دونیاده گول وار، آتمیشدی»

این ابیات به این معناست: «عزیزه! خداوند تو را یک عروس ظریف که لایق من بود خلق کرده بود و ازدواج یک روح ظریف را با قدرت به یک جسم ظریف پیوند داده بود. بلبل عشقم هر چه گل در دنیا بود را رها کرده بود و تنها تو را انتخاب کرده بود.»

شهریار اشعار مذهبی و آیینی نیز دارد و شعر او در وصف امام علی (ع) یکی از مشهورترین آثار اوست:

«علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را/ که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین/ به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند/ چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را.»

شعری دیگر از شهریار که بسیار محبوب طبع‌ها واقع شده، شعری‌ست که او در وصف مادرش سروده است. در زندگینامه شهریار فقط یک روز به عنوان تلخ‌ترین روز زندگی‌اش یاد شده و آن هم روز فوت مادرش است. چند بیت از این شعر به قرار زیر هستند:

«آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم… .»

یکی از مهم‌ترین آثار شهریار منظومه «حیدربابایه سلام» است که کاملا به زبان ترکی سروده شده است. این مجموعه یک میراث ملی و فرهنگی محسوب می‌شود و شهریار توانسته اوج هنر شاعری خود را در آن به نمایش بگذارد. او یک کلیات دیوان نیز دارد که تمامی اشعارش در آن جمع شده‌اند.

کتاب دیوان شهریار انتشارات نگاه

منبع: دیجی‌کالا مگ

source

توسط chehrenet.ir