احمد شاملو از دههی سی تا اواسط دههی هفتاد شمسی بهترین و پر طرفدارترین شاعر و ملکالشعرای ایران بود. شاملو سرشار از زندگی بود. میخواست بماند، بنویسند و بسراید. نوشتهها، ترجمهها و اشعار احمد شاملو در تاریخ ادبیات ایران ماندگار خواهند بود.
احمد شاملو در کشوری که سرشار از شاعران با دیوانهای عجیب و غریب و بی سر و ته است از دشوارترین و پرتترین راهها عبور کرد، در دیوار عظیم، بلند و قطور غیر ممکنها روزنهای گشود و جایگاهاش را در میان بزرگان شعر فارسی تثبیت کرد. او به پشتوانهی قدرت ادبی که داشت بیترس و وحشت از دیگران با تاکید بر آن چیزی که منطق شعری میدانست معماری ویژه و مختص به خودش از زبان شعر عرضه کرد. با بیان جدید، نو و جذاب مرزها و کرانههای شعر فارسی را گسترش داد. پیش از او کمتر کسی به ظرفیتها و ظریفههای شاعرانهی نثر کلاسیک فارسی توجه کرده بود. او در طول زندگی حرفهایش بیش از ده مجموعه از آثارش را منتشر و شعر سپید، منثور یا شاملویی که تحت تاثیر شعر سپید فرانسوی است معرفی کرد که برخی از آنها در ادامه معرفی خواهند شد. پیش از آن زندگی شاعر را مرور میکنیم.
کسی فکر نمیکرد پسر شیطانی که سال ۱۳۲۰ در مجلهی راهنمای زندگی حسینعلی مستعان، جدول و بازی «درویش کجاست» طراحی میکرد یا جوکهای بیمزه مینوشت تا جماعت مجلهخوان را بخنداند، دو دهه بعد، پس از انتشار دفترهای شعر «هوای تازه» و «باغ در آینه» به جایگاهی برسد که بزرگان ادب و فرهنگ آرزویش را داشتند. او کاری غیرممکن انجام داد و نامی ماندگار برای خود در تاریخ ادبیات ایران به جا گذاشت.
احمد شاملو در خانهی شماره ی ۱۳۴ خیابان صفیعلیشاه از حیدر افسر ارتش که اصالتی آذربایجانی داشت و کوکب از مهاجران قفقازی که پس از انقلاب اکتبر روسیه همراه با خانوادهاش به ایران آماده بود، به دنیا آمد.
دورهی کودکیاش در سفر گذشت. به دلیل شغل پدرش که برای اداره مراکز ارتش به ماموریت میرفت در شهرهای خاش، زاهدان، مشهد، بیرجند، رشت، سمیرم و شیراز رشد کرد. فقر، ناآگاهی پدر و سفرهای همیشگی خانواده مجال رسیدن او به معشوقاش که موسیقی و پیانو بود را نداد. تنها مفر ادبیات بود. ساعتها غرق مطالعه بود و گذر زمان را حس نمیکرد. سه سال در کلاس هفتم دبیرستان درجا زد اما کتابی نبود که در کتابخانهی آستان قدس رضوی نخوانده باشد. با خود عهد کرده بود فرهنگ لاروس را حفظ کند. کار به جایی رسید که مدیر مدرسه گفت: «ویکتور هوگو هم اینهمه لغت حفظ نیست.» اما پشتکار و تلاش شگفتآور او را به مرحلهای رساند که از روزهای اول روزنامهنویسی هر چه مینوشت یا ترجمه میکرد بیهیچ کم و کاست به چاپخانه میرفت.
سال ۱۳۲۵، شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمیشد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی، آشنا شد. او تصویر نیما یوشیج اثر رسام ارژنگی نقاش شناخته شده و شعر ناقوس، سرودهی او را در روزنامهی پولاد دید و اندکی بعد از آن، رابطهای ادبی میانشان شکل گرفت. شاملو میگوید: «نشانیاش را پیدا کردم رفتم در خانهاش را زدم. دیدم مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود آمد دم در. به او گفتم استاد، اسم من فلان است، شما را دوست دارم و آمدهام به شاگردیتان. فهمید کلک نمیزنم. در من صمیمیتی یافته بود که آن را کاملا درک میکرد. دیگر غالباً من مزاحم این مرد بودم و بدون اینکه فکر کنم دارم وقتش را تلف میکنم، تقریبا هر روز پیش نیما بودم.»
آشنایی با فریدون رهنما، که از اروپا برگشته بود و با شعر روز جهان آشنا بود، تأثیر زیادی بر شاملو گذاشت. او سال ۱۳۳۰، دفتری به نام «قطعنامه» منتشر کرد که رهنما نیز پیشگفتاری نقادانه بر آن نوشته بود. انتشار این مجموعه که دربرگیرندهی سرودههای بیوزن شاعر بود و با معیارهای شعر نیمایی ناسازگار مینمود باعث تیره شدن روابط نیمای زودرنج و شاملو شد.
رهنما در پیشگفتارش در وصف شعر شاملو نوشت: «ریتم اشعار صبح را با ریتم اشعار اسپانیولی و اشعار آمریکای لاتینی بعد از لورکا میشود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیما یوشیج که نتیجه خشکی به دهانمان میبرد، با احساسات از بند رسته صبح به راه افتادهاند و ما را به نقاط عمیق درد پاشیده شده هدایت میکنند.»
محبوبترین اشعار و کتابهای شعر احمد شاملو
در سالهای جوانی و فقر با وجود آنکه نانی برای سیر کردن شکماش نداشت و دنبال جایی برای خواب میگشت، پیشنهاد کار در هفتهنامهی بامشاد را به دلیل آنکه جای خوابش را فراهم میکرد قبول کرد.
او که مردی خوشسیما با موهای فرفری بود به چهرهی کاریزماتیکی بدل شد که در برابر جریان سنتگرای شعر ایستاد و پیروز شد. بیش از همه برای انتشار و به کرسی نشاندن شعرهای نیما تلاش کرد و صفحات شعر مجلاتی که سردبیری میکرد را به آثار پدر شعر نو فارسی اختصاص داد.
با معرفی ادبیات و شعر غرب در هفتهنامههای خوشه و کتاب هفته نشان داد روزنامهنویسی چیرهدست و سردبیری آگاه، سخاوتمند و با سلیقه است. به بسیاری از جوانان که سالها بعد به بزرگان ادب، هنر و فرهنگ بدل شدند فرصت کار، تجربهاندوزی و شناخته شدن داد.
دستاوردهایش در اسلوب ترکیب کلام و موسیقی، ترفندهای شاعرانه و … نتیجهی سالها ممارست در آموختن و کشف زیر و بالای زبان فارسی بود. بیش از نیم قرن یکه و تنها در راه فرهنگ عامه و زبان کوچه کوشید. پایش را با ویلچر تاخت زد تا قدرت زبان کوچه را نشان دهد.
شاملو که کاتب لحظههای مهیب جدل بود، در دل یک موقعیت تاریخی ویژه زیست که با روحیاتش سازگار بود. شعرش تقویم تاریخی رنجها و دردها و امیدهای مردم است.
۱- «هوای تازه»
شاعر بزرگ آزادی شعری به نام «هوای تازه» ندارد. این نام عنوان یکی از دفترهای شعر احمد شاملو است که اشعاری که بین سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۵ سروده در آن گردآوری شده. این اثر در میان آثار شاعر به دلیل سبک متفاوت اشعار و شروعی تازه در شعر نو و شروع قالب شعر سپید برجسته است. در این نوع از شعر وزن عروضی رعایت نشده ولی آهنگ و موسیقی نمود دارد. نقادان و کارشناسان که شعر سپید را گونهی مهمی از شعر نو فارسی میدانند محتوای این دفتر شعر احمد شاملو را قابل توجه و بررسی میدانند. آنها باور دارند هر سطر از آن تاریخ این سرزمین را روایت میکند. «سال باد / سال اشک / سال درد / سالی که غرور گدایی کرد» مثل آینه روزهایی که مردمان ایران پشت سر گذاشتهاند را روایت میکند.
بعد از تورق دفتر شعر و مطالعهی شصت و نه شعر مفهوم صلح قابل استنباط است. بعد از بستن کتاب و کنار گذاشتناش باید گفت احمد شاملو در دست کم این دفتر شعر شاعری صلحطلب است.
در بخشی از در دفتر شعر «هوای تازه» که توسط نشر نگاه منتشر شده، میخوانیم:
«تا آخرین ستاره ی شب بگذرد مرا / بی خوف و بی خیال بر این برج خوف و خشم،/ بیدار می نشینم در سرد چال خویش/ شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم،/ شب در کمین شعری گم نام و ناسرود/ چون جغد می نشینم در زیج رنج کور/ می جویم اش به کنگره ی ابر شب نورد/ می جویم اش به سوسوی تک اختران دور./ در خون و در ستاره و در باد، روز و شب/ دنبال شعر گم شده ی خود دویده ام/ بر هر کلوخ پاره ی این راه پیچ پیچ/ نقشی ز شعر گم شده ی خود کشیده ام.»
۲- «آیدا در آینه»
ریتا آتانت سرکسیان معروف به آیدا بانوی ایرانی ارمنیتبار همسر احمد شاملو و همکارش در گرذآوری و تدوین «کتاب کوچه» است. او شاعر را بعد از دو ازدواج ناموفق زیر پر و بال گرفت و همچون لنگری مستحکم در طوفانهای سهمگین زندگی استوار و پایدار نگه داشت. آیدا همسر و به معنایی مادر شاملو بود. اولبار او را مقابل دانشگاه تهران ملاقات کرد: «اولین بار همدیگر را از نزدیک دیدیم، جلو دانشکده. چند ساعتی راه رفتیم و حرف زد. پر از شور زندگی بود. دفعه بعد که هم را دیدیم کتابی به من داد که روی جلدش نوشته بود «باغ آینه، الف بامداد». من نمیدانستم او شاعر و الف بامداد خود اوست. خودش هم توضیحی نداد. گفت تو که شعر میخوانی، این را هم بخوان. میخواهم نظرت را بدانم! در مواردی که درباره شعر یا موسیقی صحبت میکرد خیلی جدی بود؛ این بود که در ملاقات بعد خیلی جدی پرسید: شعرها چطور بود؟ گفتم: خیلی دوست داشتم. الف بامداد کیه؟ گفت: شاعر است.»
شاعر شهر که آیدا را منجی خود میدانست در ۲۹ شعر عاشقانهی این اثر که بین سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ سرود، با معشوق گفت و گو کرده. شعرها مثل باقی آثار شاعر علاوه بر جنبهی عاشقانه نگاهی اجتماعی و سیاسی به زندگی و سرنوشت انسان دارند. اشعار در چهار بخش کلی سروده شدهاند. احساسات شاملو نسبت به همسرش در این شعرهای عاشقانه نمایان و آشکار است. معشوق در شعر شاعر این دفتر بر خلاف آثار باقی شعرا مشخص و شناخته شده است که تاثیر عمیقی بر مخاطب گذاشته و باعث نزدیک شدناش با اشعار شده.
در بخشی از کتاب «آیدا در آینه»، که توسط نشر نگاه منتشر شده، میخوانیم:
«تن تو آهنگی ست/ و تن من کلمه ای که در آن می نشیند/ تا نغمه ای در وجود آید/ سرودی که تداوم را می تپد./ در نگاهت همه ی مهربانی هاست/ قاصدی که زندگی را خبر می دهد/ و در سکوتت همه ی صداها/ فریادی که بودن را تجربه می کند.»
۳- «باغ آینه»
شاملو اشعارش را گویا و شناسای خود به دیگران میدانست و حتی شعر را نه برداشتهایی از زندگی که یکسره خود زندگی میدانست. او بارها اعلام کرده بود که آثارش اتوبیوگرافی کامل است. زیستن را با تمام جزئیات آن نه به سمت اسطوره شدن بلکه به سمت زبان و شعربودگی میبرد. او روزگاری به جوانان گفت: «بروید خودتان باشید و سعی کنید مثل خودتان فکر کنید و مثل خودتان شعر بگویید. اسطورهسازی نکنید که ما بیشترین لطمه را از همین مشکل خوردهایم.» این افکار زمینی است که شاعر را با مردم پیوند میزند. از استبداد رها میکند و به زندگی بازمیگرداند. کتاب «باغ آینه» در سال ۱۳۳۹ منتشرشده است. این کتاب مجموعهای از اشعار احمد شاملو است در همان چند سال اخیر و نشاندهندهی بخشی از دیدگاهها و زندگی او.
در بخشی از کتاب «باغ آینه» که، یاد و خاطره شعرهای حسین منزوی را هم زنده میکند، توسط نشر مروارید منتشر شده، میخوانیم:
«آنگاه بانوی پُر غرور عشق خود را دیدم / در آستانه ی پُر نیلوفر / که به آسمان بارانی می اندیشید / و آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم / در آستانه ی پُر نیلوفر باران / که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود / و آنگاه بانوی پر غرور باران را / در آستانه ی نیلوفرها / که از سفر دشوار آسمان بازمی آمد»
۴- «قصهی دخترهای ننهدریا»
احمد شاملو در میان روشنفکران هنرمند ایرانی جزو معدود کسانی است که قدمهای بلندی در حیطهی ادبیات کودک برداشته. او توانسته در این عرصه مجموعهای بسازد که با ادبیات رایج، متداول و رسمی متفاوت باشد. آثار او منظومه و یک جریان ادبی منحصر به فرد در ادبیات کودک و نوجوان ساخته. کودک برای شاعر امری جدی و مهم است. کودک برای شاملو مسئله است و ذهن او را مشغول میکند و برایش شخصیت انسانی قائل است. او را در بازی بزرگان وارد میکند و مخاطب جدی خود میداند.
شاعر در کتاب «قصهی دخترهای ننهدریا» از دلتنگی و عشق پسران عمو صحرا به دختران ننه دریا میگوید. پسرهای عمو صحرا هر روز با خستگی زیاد از مزرعه دنبال دختران ننه دریا میآمدند و از روزگار پریشان خود با آنان سخن میگفتند. دختران ننه دریا بر این باور بودند که در روی زمین عشقی مانند عشقهای قدیم وجود ندارد و دیگر حتی در کتابها هم نمیتوان سراغی از عشق گرفت.
شاعر از زبان پسران عمو صحرا یک شهر ویران و فقیر را توصیف میکند. او جامعهی فقیر را جامعهای راکد و مرده میداند. جامعهای که روح زندگی و زایندگی از آن رخت بربسته و مظاهر و نمادهای شادمانهی زندگی در آن رو به اضمحلال و فرسایش میرود. فقر از دیدگاه شاعر میتواند همهی فضیلتهای انسانی را از بین ببرد، همهی سپیدیها را بدل به سیاهی و زندگی زیبا و سرشار از لذلیذ آن را تبدیل کند به کومهای از رنج و درد.
در بخشی از کتاب «قصهی دخترای ننهدریا» که توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«دخترای ننهدریا! کومهمون سرد و سیاس / چش امیدمون اول به خدا بعد به شماس / کورهها سرد شدن، سبزهها زرد شدن / خندهها درد شدن / از سر تپه، شبا، شیههی اسبای گاری نمییاد / از دل بیشه، غروب، چهچههی ساز و قناری نمییاد / دیگه مهتاب نمییاد / برکت از کومه رفت / رستم از شاهنومه رفت»
۹۵,۰۰۰
۶۹,۰۰۰ تومان
منبع: دیجیکالا مگ
source