وقتی یک گیمر می‌شنود که بازی محبوبش قرار است به یک فیلم یا سریال تبدیل شود، واکنش او اغلب بیشتر ترس و نگرانی است تا شادی. دلیل این موضوع هم به زمانی برمی‌گردد که بازی‌های ویدیویی برای اولین بار به پرده‌ی سینماها راه یافتند. برای مدت طولانی، اقتباس‌های ساخته شده از بازی‌های ویدیویی محکوم به شکست بودند، عمدتاً به این دلیل که به‌ طور کامل منبع اصلی را درک نمی‌کردند.

با این حال، اخیراً تغییری در اقتباس‌های بازی‌های ویدیویی و نحوه‌ی استقبال از آن‌ها به وجود آمده است. اکنون، زمانی که بازیکنان می‌شنوند اقتباسی در راه است، واکنش‌ها متنوع‌تر است، چرا که حالا دیده‌اند که این اقتباس‌ها می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند و این مسئله یک سوال بسیار مهم و امیدوارکننده را به وجود می‌آورد: آیا طلسم اقتباس‌های ویدیوگیمی بالاخره شکسته شده است؟

طلسم اقتباس‌های ویدیوگیمی چیست؟

لایو اکشن سوپر ماریو

نفرین اقتباس‌های ویدیوگیمی یا بهتر بگوییم، نوعی درک جمعی میان گیمرها که وقتی بازی مورد علاقه‌شان قرار است به یک فیلم یا سریال تبدیل شود، با صراحت بگوییم، بد از آب در می‌آید، از همان اقتباس‌های اولیه وجود داشته و با اولین نمونه خود شکست خورده است و سال‌ها بعد هم به همین مسیر ادامه داده است. این یک اغراق نیست، زیرا اقتباس‌های ویدیوگیمی در طی دهه‌ها با شکست‌های بزرگ روبه‌رو بوده‌اند. همه چیز با اولین اقتباس سینمایی بازی ویدیویی آغاز شد؛ یک فیلم لایو اکشن از سوپر ماریو در سال ۱۹۹۳ که یک فاجعه‌ی کامل بود. به نوعی، این فیلم سرنوشت کلی فیلم‌های اقتباس‌شده از بازی‌های ویدیویی را تعیین کرد و آغازگر نفرینی بود که سایه‌ای تاریک بر این زیرژانر انداخت.

متأسفانه، بیشتر بازی‌هایی که بعد از آن از بازی‌ها اقتباس شدند نیز با شکست مشابهی مواجه شدند. به عنوان مثال اقتباس‌های House of the Dead و رزیدنت ایول (Resident Evil) که عملکرد خوبی نداشتند. با بهبود گرافیک‌ و داستان‌های بازی‌های ویدیویی، اقتباس‌های سینمایی همچنان از این پیشرفت‌ها عقب بودند و تلاش می‌کردند تا مرز بین اقتباس و خلاقیت را حفظ کنند که در بیشتر موارد شکست می‌خوردند. فیلم «سایلنت هیل» (Silent Hill) تقریباً در این زمینه موفق شد. اولین فیلم بیشتر شبیه یک هدیه‌ی سرگرم‌کننده برای هواداران بازی‌ها بود بود؛ نامه‌ای عاشقانه به بازی‌های کلاسیک تیم سایلنت که توسط منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت اما توسط طرفداران به خوبی در خاطر ماند. با این حال، وقتی دنباله آن یعنی «سایلنت هیل: مکاشفات» (Silent Hill: Revelation) منتشر شد، به کابوس واقعی اقتباس‌های ویدیوگیمی تبدیل شد. سوالات و احتمالات بی‌پایان بودند و آینده به نظر تاریک می‌رسید. تا اینکه اقتباس‌های اخیر فراتر از انتظارات عمل کردند. این اقتباس‌ها به هواداران نگاهی کاملاً جدید به رسانه‌ی محبوب‌شان و چگونگی اجرای این اقتباس‌ها دادند و بالاخره امیدی برای آینده اقتباس‌های ویدیوگیمی دیده می‌شود.

آیا این اقتباس‌های جدید طلسم را شکسته‌اند؟

اقتباس‌های ویدیوگیمی

شاید یکی از اولین مواردی که نشان داد که اقتباس‌های ویدیوگیمی شروع به تغییر مسیر کرده‌اند، یکی از سریال‌های محبوب نتفلیکس یعنی کسلوانیا (Castlevania) بود که از مجموعه بازی‌هایی به همین نام از شرکت کونام الهام گرفته شده است. این سریال نه تنها از انیمیشنی خیره‌کننده و صداپیشگی‌هایی عالی بهره‌مند بود، بلکه داستانی اوریجینال داشت که خطوط داستانی در بازی‌های مختلف را با هم ترکیب می‌کرد. شخصیت‌پردازی در این سریال بسیار فوق‌العاده و وفادار به منبع است و نقشی اساسی در پذیرش این اقتباس‌ دارد. کسلوانیا یکی از اولین مثال‌های موفق اقتباس از بازی‌های ویدیویی بود، چرا که می‌دانست چگونه به شخصیت‌های این بازی‌ها که طرفداران عاشق آن‌ها هستند وفادار بماند. این سریال می‌فهمد که شخصیت‌ها در تجربه‌ی بازی‌ها چقدر اهمیت دارند و این را بیشتر از استراگ‌ها یا صحنه‌هایی مشابه در اولویت قرار می‌دهد.

این موضوع به نظر می‌رسد که الگوی مشترکی در میان اقتباس‌های جدید است که امروزه در گیشه‌ها موفق هستند. سونیک خارپشته ۳ (Sonic the Hedgehog 3) به شدت سینماها را تسخیر کرده است و طرفداران با همان حس شگفتی‌ای که هنگام تجربه‌ی بازی‌های سونیک در کودکی داشتند، از سینما خارج می‌شوند. در واقع، این یکی از بهترین اقتباس‌های ویدیوگیمی تاریخ است. سازندگان این فیلم‌ها شخصیت‌های سونیک را می‌شناسند و می‌دانند که این شخصیت‌ها واقعاً چه کسانی هستند. شخصیت‌ها طوری نوشته شده‌اند که انگار مستقیماً از بازی‌ها بیرون کشیده شده و به دنیای واقعی انداخته شده‌اند که منجر به وقایع خنده‌دار و در عین حال آسیب‌های عاطفی جدی‌ای می‌شود که شخصیت شدو (Shadow) باید با آن‌ها روبرو شود. این موفقیت فقط به فیلم‌ها محدود نمی‌شود، بلکه سریال‌هایی مانند آرکین (Arcane) و فال‌اوت (Fallout) نیز نمونه‌های عالی از اقتباس‌های درست از بازی‌های ویدیویی هستند. فال‌اوت به‌خصوص آن‌قدر خوب بود که در مراسم گیم اواردز ۲۰۲۴، جایزه بهترین اقتباس را برد که تا حدی زیادی شایسته‌ی آن بود چرا که حتی با اینکه آرکین یک شاهکار محسوب می‌شود، چندان شبیه بازی آن نیست. با این حال، این موضوع به خوبی بر اهمیت شخصیت‌ها تأکید می‌کند.

در سال‌های اخیر، سریال هایی مانند آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) محصول اچ‌بی‌او نیز مأموریت خود را در شخصیت‌پردازی به خوبی انجام داده‌اند چرا که حتی با وجود تغییرات کمی که در داستان ایجاد شده بود، طرفداران اهمیتی نمی‌دادند، زیرا این سریال به شخصیت‌ها، نه داستان، وفادار باقی مانده بود. این نشان می‌دهد که بالاخره راز یک اقتباس خوب از بازی‌های ویدیویی این نیست که داستان را دقیقاً دنبال کنند یا پر از ارجاعات باشند، بلکه این است که به شخصیت‌ها احترام لازم داده شود.

فیلم سونیک 3

امید برای اقتباس‌های آینده

حالا که چشم‌انداز مثبتی برای اقتباس‌های ویدیوگیمی به وجود آمده است، این موضوع برای آثار آینده چه معنایی دارد؟ به عنوان مثال، گفته می‌شود که فیلمی بر اساس افسانه‌ی زلدا (The Legend of Zelda) در حال ساخت است که توسط یک طرفدار کارگردانی می‌شود، حتی با اینکه این سری برای یک سریال تلویزیونی مناسب‌تر بود. همچنین اقتباس‌های دیگری از بازی‌های ویدیویی نیز در دست بررسی هستند که شامل گاد آو وار، هورایزن و غیره می‌شوند.

امیدواریم که مدیران و تهیه‌کنندگان این سریال‌ها و فیلم‌ها، روایت‌های شخصیت‌محور را در این اقتباس‌ها قرار دهند و متوجه شوند که این چالش واقعی است، نه مدیریت داستان و ارجاعات مختلف چرا که تا زمانی که این شخصیت‌ها به درستی پرداخته شوند، طرفداران حاضرند بسیاری از تغییرات داستان را نادیده بگیرند، به شرطی که این تغییرات با شخصیت‌ها و تعامل آن‌ها با داستان کلی همخوانی داشته باشد.

20 اقتباس برتر از بازی‌های ویدیویی؛ از لست آو آس تا فال‌اوت

منبع: CBR

صفحه‌ی اصلی بازی دیجی‌کالا مگ | اخبار بازی، تریلرهای بازی، گیم‌پلی، بررسی بازی، راهنمای خرید کنسول بازی

source

توسط chehrenet.ir