پابلو روییس ای پیکاسو نقاش، پیکرتراش، طراح صحنه و گراورساز اسپانیایی بود. او با جریانهای فکری و قوهی ذهنیِ خاص خود، تغییرات آشکاری در مفهوم زیبایی و فرم ایجاد کرد، بنابراین پیکاسو را یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم میدانند. این هنرمند اسپانیایی نوگرا با همراهی ژرژ براک، نقاش و پیکرتراش فرانسوی سبک کوبیسم را به وجود آوردند؛ جنبشی که موفق شد، انقلابی بزرگ در هنر غرب ایجاد کند. پابلو پیکاسو طی حیات خود کارهای بیشماری را خلق کرد که تنها در حوزهی نقاشی، حدود ١٩٠٠ اثر از او باقی مانده است. شما میتوانید با دیدن فیلمهای برتر درباره نقاشان معروف در زندگی و شیوهی کاری هنرمندان شگفتانگیزی کاوش کنید که دستکمی از پابلو پیکاسو ندارند.
نقاشیهای معروف پیکاسو
نقاشیهای پیکاسو با قواعد، انرژیهای ذهنی خاص و اشکال هندسی چشمگیری گره خورده است. از آنجایی که نظرات و چارچوبهای، تعیینکننده بهترین آثار هنری در دنیا متفاوت هستند، بنابراین ما با استناد بر تعدادی منابع معتبر، فقط میتوانیم به چند مورد از نقاشیهای پابلو پیکاسو لقب مشهورترین را بدهیم. تمام نقاشیهای معروف پیکاسو در دورههای مختلف هنری وی به اجرا درآمدهاند که مهمترین آنها، متعلق به سبک کوبیسم است. این دورهها، خلاقیت پیکاسو را در مفاهیم، فرم و ساختارهای نوین و تازهای نشان میدهد که هرکدام تاحد زیادی ارائهدهندهی کیفیاتی متفاوت هستند. همچنین پیکاسو در تکنیکهای مختلف نقاشی از رنگروغن تا مدادرنگی های برتر و اقتصادی آثار خود را خلق میکرد.
سبکهای نقاشی پابلو پیکاسو
دوره آبی، اولین مسیرِ مهم کاری پابلو پیکاسو بود که از سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ ادامه داشت. این دروه منجر به خلق آثار چشمگیری همچون «زندگی» (La Vie) و «گیتاریست پیر» (The Old Guitarist) شد. همانطور که از نامش پیداست، پالترنگی نقاشیهای این دوره بیشتر به رنگ آبیِ تیره محدود میشد و در حالوهوای آنها، تاثیری که پیکاسو از مرگ دوست نزدیکش گرفت نیز کاملا لمس میشود. همچنین در این زمان، تقریبا رنگها و اشکال، مغلوب آمیختگیِ واقعیت و خیال میشدند و سپس مرز آنها از بین میرفت.
دورهی بعدی این هنرمند رز یا صورتی است. این دوره در توصیف برخی از آثار هنری او استفاده میشود که میان سالهای ١٩٠۴ تا ١٩٠۶ خلق شدند و پالترنگی تمام نقاشیهای پیکاسو در این بازه، قرمز و صورتی بود. درواقع موتیفهای تکرارشونده آثار خلق شده این مدت، بیشتر دلقکها و بازیگران سیرک بودند.
دوره آفریقایی یکی دیگر از دورههایی بود که پابلو روییس در نقاشیهایش تجربه کرد. در این مدت، وی از هنر یونان شبه جزیرهی ایبری و آفریقایی برای آفرینش آثارش، الهام گرفت که روشهای آن مورد توجه جامعه هنری و منقدین قرار نگرفت.
دوره کلیدی و مهم برای پیکاسو، سبک کوبیسم بود. این سبک دو روش متفاوت را تجربه کرد که شامل کوبیسم تحلیلی و کوبیسم ترکیبی است. اولی میان سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ باعث شکلگیری برخی از نقاشیهای به شدت هندسی پیکاسو شد که تقریبا ماهیت و سرشت اصلی تصاویر، قابل تشخیص نیستند. کوبیسم ترکیبی که تقریبا در سال ۱۹۱۲ برای پیکاسو آغاز شد، بسیار جالبتوجهتر از کوبیسم تحلیلی بود، زیرا فرمهای آبستره تقلیل یافتند و رنگهای درخشان جای پالترنگی محدودِ کارهای سابق را گرفتند و اینگونه تصاویر به وضوح و ماهیت قابلتشخیصتری رسیدند.
بزرگترین دگرگونیای که پیکاسو طی سالهای فعالیت خود تجربه کرد، متعلق به آزمایش و کنکاش در جهان بصری نئوکلاسیسم و سورئالیسم بود، اما این بدان معنا نیست که سبک کوبیسم را در آثارش حذف کرد. این راه و روش برای پابلو، فقط حالتی از جستجوگری را داشت؛ نه صرفا پرتاب شدن کامل در شیوهی کاری این دو سبک. درواقع او بیشتر، جریانهای فکری و بصری نئوکلاسیسم و سورئالیسم را در سبک اصلی خود یعنی کوبیسم تلفیق کرد.
اولین نقاشی پیکاسو
اولین اثر یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ، متعلق به دورههای قبل از آبی و صورتی است، اما اکثر آثار شاخص و برگزیدهی پیکاسو از دورهی آبی شروع میشوند. اگر چه خود هنرمند آثار دورهی آبی را به عنوان «هیچ چیز جز احساسات» رد کرد، اما همچنان این نقاشیها در دنیای هنر ارزشمند و قابل ستایش هستند. حال در دورهی رز یا صورتی، نقاشیهای بسیار حسابشدهای را میبیینم که در کنهی آنها، اشکالی نمادین، بیانگر مضامینی خارقالعاده هستند.
گیتاریست پیر (The Old Guitarist)
یکی از معروفترین نقاشیهای جهان و البته پیکاسو همین تابلوی «گیتاریست پیر» به شمار میرود که متعلق به دوره آبی این هنرمند است. پیکاسو آن را با الهام از زندگی فقیرانه و خودکشی دوست صمیمیاش خلق کرد. این اثر تصویر مردی معوج و نابینا را به نمایش میگذارد که در حالتی ملالآور، گیتاری را مینوازد. پالترنگیای که فقط بر آبی متمرکز است، سبب شده تا حزنانگیز بودن درونمایهی اثر را چندبرابر کند. در این نقاشی پیکاسو، شخصیت مرد به شکلیست که انگار چندان به موقعیت و شرایط سخت حالحاظرِ زندگی خود، اهمیت نمیدهد. همچنین سال ١٩٩٨، تعدادی پژوهشگر با کمک دوربین مادون قرمز موفق شدند که تصویر دیگری از یک مادر جوان را در مرکز ترکیببندی کشف کنند.
خانواده سلتمبانک (Family of Saltimbanques)
همانطور که بالا اشاره شد؛ نقاشیهای پیکاسو در دوره رز یا صورتی، پلی میزند به هنر اقیانوسی و آفریقایی با پالترنگی قرمز و صورتی. رویکرد و سبک نقاشیهای پیکاسو در این دوره، سبب خلق تابلو «سلتمبانک» شد که تمایز بسیاری با آثار چندسال بعد او دارد. در این تابلو، شش بازیگر سیرک در چشماندازی مطرود با نگاهی خالی از احساس و حیات دیده میشوند. جالب اینجاست که عنوان آن به کلمهی ایتالیایی «saltimbanco» برمیگردد و غالبا اشارهای به هنرمندان خیابانی دارد. منتقدین هنری بر این باورند که شخصیتهای نقاشی، خود پیکاسو و اطرافیان نزدیک او هستند که احتمالا به صورت نمادین درباره فقر، استقلال و گوشهگیری سخن میگویند. همچنین این اثر، یکی از معروفترین نقاشیهای پیکاسو در دوره رز یا صورتی است.
نقاشی های پیکاسو سبک کوبیسم
زمانی که پیکاسو شیوهی خلق آثارش را به سمت کوبیسم برد، جهان هنر مدرن با انقلابی طوفانی روبهرو شد. تمام نقاشیهای پیکاسو در این دروه قابل بحث هستند، اما اگر بگوییم ظهور درخشانترین آثار برای این سبک نبوده است، شاید بیانصافی کردهایم! نقاشیهای پیکاسو سبک کوبیسم را متحول کرد و درواقع پایهی به کارگیری اشکال تماما هندسی را در هنر مدرن بنها نهاد. او به همراه ژرژ براک، جسارت خلق آثاری به غایت نمادین را در هنرمندان بعد از خود ایجاد کرد. به طور کل از سبک کوبیسم به بعد در نقاشیهای پابلو پیکاسو، همیشه تاثیر و حس و حالی از جهان بصری و کاملا انتزاعی این سبک را میبینیم؛ این سبک تا پایان عمر برای پابلو روییس ای پیکاسو نابغه، محترم شمرده میشد.
دختر زیبای من (My Pretty Girl)
نقاشی «دختر زیبای من» (Ma Jolie) در سبک کوبیسم تحلیلی (Analytical Cubism) خلق شده است که یکی از معروفترین نقاشیهای پیکاسو در این سبک به شمار میرود. این اشکال هندسی تقلیلیافته در یک سطح گسترده، درواقع شمایل مارسل آمبرت را به تصویر میکشد که در همان دوره معشوقه پیکاسو بود. پیکاسو صفت «Ma Jolie» را برای مارسل به کار میگرفت که قطعهای از یک ترانه فرانسوی است. معمولا این ترانه در سالن موسیقی پاریس اجرا میشد و پیکاسو در اکثر اجراها حضور داشت.
هنرمند معشوق خود را به شکلی کاملا نوین کشیده است. این تصاویر آبستره شلوغ و شبکهای در یکپالت رنگی محدود و جالبتوجهای دیده میشوند. بدین ترتیب اثر تاحد زیادی نیاز به کنکاش دارد، بلکه ساختار دقیق آن را بهتر متوجه شویم. در مرکز پایین تصویر، یک فرم مثلثی شکل دیده میشود که مانند گیتاری بنددار است و همچنین چهار انگشت در زیر نخها آشکار است. در قسمت بالا، گویا لبخندی بر چهره یک زن نیز دیده میشود. بنابراین، همهی این عناصر انتزاعی، تصویر زنی را نمایش میدهند که احتمالا آلت موسیقیای را در دست خود گرفته است.
سه نوازنده (Three Musicians)
در اوایل دهه ١٩٢٠، اروپا همچنان زیر سایهی خرابیهای جنگ بود. آن زمان پیکاسو، باردیگر توانست با برخوردهای کاملا نوآورانه خود، دنیای هنر را شگفتزده کند. در این دوره او دست روی کوبیسم ترکیبی یا همان کوبیسم مصنوعی (synthetic cubism) گذاشت تا به سبک ملایمتری از کوبیسم برسد. بدینسان در این دوره، ما شاهد رنگهای بیشتر در همنشینی با خطوط و اشکالی سهلتر هستیم. تابلو «سه نوازنده» یکی از شاهکارهای کوبیسم مصنوعی به حساب میآید که درواقع دو نمونه از آن وجود دارد، اما نسخهی بالا از دیگری مشهورتر است.
این نقاشی پیکاسو، سه شخصیت را به تصویر میکشد که احتمال میرود آنها، پیکاسو و دوستانش هستند. کاراکترها به واسطه پالترنگی مشخصی دیده میشوند که در تضاد بایکدیگر، اشکال هندسی تقسیمبندی شده را بهتر نشان میدهند. هر سه شخصیت که ساکن به نظر میرسند، روی استیجی قهوهای رنگ، بدون پرسپکتیو خاصی و در بیقرینگی جالبتوجهای، خودنمایی میکنند. تضادهای موجود در اثر به امری کلیدی بدل شده است که میتواند توازن مناسبی را ایجاد کند. از طرفی، اشکال آبستره و مسطحی که بدنها را تشکیل دادهاند به طرز چشمگیری، آناتومی هر کاراکتر را گِرهخورده درهم نمایش میدهد و این تاحدی است که به سختی منفرد بودن هرکدام از آنها را میبینیم.
دختری مقابل آینه (Girl before a Mirror)
پابلو پیکاسو بین سالهای ١٩٢٧ تا ١٩٣۵ معشوق خود، ماری-ترز والتر را در آثارش به تصویر میکشید. تابلوی «دختری مقابل آینه» که شخصیت ماری را به نمایش میگذارد، یکی از معروفترین نقاشیهای پیکاسو محسوب میشود. ماری در سمت چپ کادر با چهرهای که گویا به دو بخش تقسیم شده، تمامقد دربرابر آینه ایستاده است. قسمتی از چهرهی او به شکل کدر و ابهامآمیز دیده میشود، اما طرف دیگر کاملا واضح و آراسته به تصویر درآمده است. درباب این دوگانگی سوالبرانگیز، تفاسیر جالبی وجود دارد. برخی متعقدند که چهرهی بیرونق ماری، حقیقت او را به ما یادآوری میکند و این همان شخصیت واقعیاش در زندگی است. از طرفی، شاید ماری-ترز والتر با نگاه کردن به آینه، میخواهد با سرنوشت خود یعنی میرایی روبهرو شود.
گرنیکا (Guernica)
در میان تمام نقاشیهای پابلو پیکاسو، تابلوی «گرنیکا» از همه مشهورتر است. مضمون آن به یکی از تکاندهندهترین بمبارانهای وحشیانه جهان اشاره میکند که در خلال جنگ داخلی اسپانیا، سال ١٩٣٧ رقم خورد. درواقع این اثر پیکاسو، بیانیهای ضدجنگ به حساب میآید. «گرنیکا» آنقدر تاثیرگذار بود که توانست دنیا را متوجه این فاجعه کند.
در توصیف چنین شاهکاری، تفاسیر بیشماری ارائه شده است که به چند مورد از آن میپردازیم. در سمت چپ کادر، یک گاو نر با چشمانی درشت، زنی را نظاره میکند که درحال سوگواری برای کودک مردهاش است. در مرکز تصویر، اسبی دیده میشود که گویا به طرز وحشتناکی میخواهد سقوط کند. زیر تنهی اسب یک سرباز قطعقطع شده حضور دارد. شخصیت زن سمت راست کادر، کاملا هیبتزده به سمت مرکز اثر عزیمت میکند. بخش دیگر کادر، زنی را نشان میدهد که با ترس و نگرانی عجیبی، قصد عبور از پنجرهای دارد. گاو نر و اسب دو عنصر تصویری کلیدی در نقاشی هستند و به طور مشخص نماد فرهنگی اسپانیا محسوب میشوند.
زن گریان (THE WEEPING WOMAN)
در نقاشی مشهور «گرنیکا»، زنی دیده میشود که بچهی مردهاش را در آغوش گرفته است. پرتره این شخصیت آنقدر روی پیکاسو تاثیر گذاشت که در چند نسخه مختلف آن را جداگانه تصویرگری کرد. درحقیت این کاراکتر، الهام گرفته شده از چهره معشوقهی خود نقاش به نام آنریت تئودورا مارکویچ (دورا مار) است. مارکویچ سالها، نفوذ بسیاری بر پیکاسو داشت و اغلب الگوی اصلی او در خلق آثارش محسوب میشد. نقاشی «زن گریان» یکی از معروفترین نقاشیهای پیکاسو از دورا مار به حساب میآید. در تصویر این تابلو اشکها، دندانهای آبی و چشمهای سیاه گیرای زن با حالت مبالغهآمیزی به تصویر درآمده است تا شدت ناراحتی او بیشتر به چشم آید.
دورا مار و گربه (Dora Maar au Chat)
یکی دیگر از نقاشیهای پابلو پیکاسو از دورا مار، تابلوی مشهور «دورا مار و گربه» به شمار میرود که او را عامدانه با وقار خاصی، همچون یک ملکه کشیده است. این تابلو سال ٢٠٠۶ درکنار آثار دیگر هنرمندان، توانست با قیمت ٩۵ میلیون دلار به عنوان گرانترین نقاشی انتخاب شود و اکنون ششمین تابلوی پرفروش پیکاسو است. درواقع «دورا مار و گربه» میان تنشهای بالای این دو زوج خلق شد، بنابراین در آن جزئیاتی وجود دارد که این امر را آشکارا نشان میدهد.
پیکاسو با بهرهگیری از یک پالترنگی پر هیجان بر لباس زن تاکید میکند و در دیگر بخشها از جزئیات مهمی برای کشیدن زوایای صندلی و طرح روی لباس استفاده کرده است. کلاه مار که نشاندهنده حضور او در جنبش سورئال است، مانند تاجی روی سرش دیده میشود. هنرمند علیرغم به تصویر کشیدن زیبایی بیرونی زن، سیرتاش را هم ترسیم کرده است. پیکاسو در جایی به معشوق خود لقب گربه را داده بود، از اینرو حضور این حیوان در نقاشی به شکل نمادین خودنمایی میکند.
دیوید نورمن درباره ترکیببندی و تقسیمبندی مسطحِ مجسمهمانند بدنِ زن و فضای اتاق، چنین توصیفی را ارائه داده است: «این نقاشی پیکاسو، مرموزترین و چالشبرانگیزترین معشوقه هنرمند را در یک صندلی چوبی بزرگ با یک گربه سیاه کوچک که پشت سر او نشسته است با حالتی شاد و تهدیدآمیز نشان میدهد. قسمتهای تقسیم شدهی بدن و ضربههای قلممو، کیفیتی بهیادماندنی و خیرهکننده به این پرتره میبخشد. همچنین این نقاشی به دلیل درخشش رنگها و الگوی پیچیدهی لباس زن، قابل توجه است. این شخصیت با نفوذ در یک محیط دراماتیک و در عینحال ساده که متشکل از تختههای چوبی شیبدار و فضای داخلی کمعمق است، اولین بازیهای بصری پیکاسو از فضا را به شیوهی کوبیست یادآوری میکند».
منبع: Learnodo-newtonic, Timeout
source