فیلم‌های برنده‌ی اسکار اغلب به مجموعه‌های سینمایی ختم نمی‌شوند اما پس از موفقیت تجاری «سکوت بره‌ها»، استودیوی سازنده تصمیم گرفت تا ماجراجویی‌های هانیبال و کلاریس استارلینگ را ادامه دهد، اما مجبور شد تا این کار را بدون جودی فاستر انجام دهد.

سکوت بره‌ها سومین و آخرین فیلمی است که تا به امروز «پنج جایزه بزرگ اسکار» را کسب کرده است (بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلم‌نامه). این تریلر روان‌شناختی در دوران اکران به یک پدیده‌ی جهانی تبدیل شد و یک موفقیت تمام‌عیار بود، بنابراین استودیو مشتاق بود تا آن را به نحوی ادامه دهد.

مشکل اصلی اما این بود که رمان «اژدهای سرخ» (۲۰۰۲) نوشته‌ی توماس هریس، قبلا برای فیلم «شکارچی انسان» (۱۹۸۶) ساخته‌ی مایکل مان استفاده شده بود، بنابراین منبعی وجود نداشت که استودیو بتواند برای «سکوت بره‌ها» دنباله بسازد. توماس هریس هم هنوز کتاب‌های بعدی مجموعه را ننوشته بود و تهیه‌کننده‌ی سرشناس، دینو دلارنتیس بی‌صبرانه انتظار می‌کشید تا او رمان بعدی را تکمیل کند تا به آن حمله و سریعا یک فیلم بسازد.

فقط برای اینکه بدانید این فیلم چه قدر سریع ساخته شد، کتاب جدید در ژوئن ۱۹۹۹ به چاپ رسید و استودیو، پیش‌تولید اقتباس سینمایی آن را از مه ۲۰۰۰ آغاز کرد. در این مسیر اما چند چالش خاص وجود داشت که مهم‌ترین آن‌ها عدم علاقه‌ی جودی فاستر و جاناتان دمی (کارگردان «سکوت بره‌ها») بود. یک چهره‌ی دیگر اما اهمیت به مراتب بیشتری داشت: آنتونی هاپکینز که بدون او، هانیبال لکتر بی‌معنا می‌شد و جایگزین کردنش آسان نبود. آن‌ها موفق شدند تا هاپکینز را راضی به بازگشت کنند اما برای نقش کلاریس و کارگردانی فیلم، باید به سراغ گزینه‌های دیگر می‌رفتند.

دلیلی که جاناتان دمی ساخت فیلم را نپذیرفت، این بود که از خشونت و خون‌ریزی بیش از حد کتاب و فیلم‌نامه رضایت نداشت، بنابراین کنار کشید. جودی فاستر هم یک پیشنهاد وسوسه‌برانگیز ۱۵ میلیون دلاری دریافت کرد، رقمی که رد کردن آن آسان به نظر نمی‌رسید اما او می‌خواست تا انرژی خود را صرف پروژه‌های متفاوتی کند و تصمیم گرفت که با این پروژه همراه نشود. در اینکه هاپکینز باید حتما هانیبال لکتر باشد، بحثی وجود نداشت و با حضور او، نگرانی اصلی استودیو رفع شد. آن‌ها به جای فاستر، جولین مور را آوردند و موفق شدند تا یک فیلمساز بزرگ، حتی بزرگتر از جاناتان دمی را به عنوان کارگردان انتخاب کنند: ریدلی اسکات.

فیلم که با نام «هانیبال» سال ۲۰۰۱ روی پرده رفت، یک موفقیت تجاری بی‌نظیر بود و به فروش ۳۵۱ میلیون دلاری رسید اما از نظر کیفیت و تاثیرگذاری، فاصله‌ی معناداری با «سکوت بره‌ها» داشت و حتی در مقایسه با آن، یک فیلم معمولی جلوه می‌کرد. اینجا هم بازی موش و گربه‌ی هانیبال لکتر و کلاریس وجود دارد اما بیشتر شبیه یک تقلید درجه‌دو و ناکارآمد از «سکوت بره‌ها» است و نه چیزی بیشتر. بی‌دلیل نیست که حالا کمتر کسی فیلم «هانیبال» را به یاد می‌آورد و حتی کمتر کسی به آن اشاره می‌کند، این فیلم خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد.

اما دلیل اصلی جودی فاستر برای عدم حضور در فیلم «هانیبال» چه بود؟

به خاطر فیلمی که او هرگز نساخت! این بازیگر سرشناس که دو جایزه‌ی اسکار در کارنامه دارد، مدت‌ها بود که می‌خواست پروژه‌ی آرزوهایش، «فلورا پلام» (Flora Plum) را کارگردانی کند. و دقیقا در همان روزهایی که به او نقش کلاریس استارلینگ برای دومین بار پیشنهاد شد، سرگرم پیش‌تولید این فیلم بود. داستان قرار بود درباره‌ی دختر جوانی به نام فلورا باشد که با سیرک عمویش همراه می‌شود و در این مسیر درس‌های تازه‌ای می‌آموزد. کلر دینز و راسل کرو برای نقش‌های اصلی انتخاب شدند اما کرو در حین تمرین برای نقش خود، مجروح شد و از پروژه کنار رفت. فاستر مراحل پیش‌تولید را ادامه داد و به سراغ ایوان مک‌گرگور رفت، و در نهایت هم کلر دینز با ایوان ریچل وود جاگزین شد.

متاسفانه، این پروژه هرگز به مرحله‌ی فیلمبرداری نرسید و دیگر دیر شده بود که فاستر بخواهد نقش کلاریس استارلینگ را بازی کند. البته فاستر بعدها گفت که از رد کردن این نقش هرگز پشیمان نبوده است. او در مصاحبه‌ای با مجله‌ی توتال فیلم می‌گوید که فارغ از اتفاقی که برای «فلورا پلام» افتاد، او از اینکه در «هانیبال» بازی نکرد، رضایت کامل دارد و اتفاقا خوشحال است که «فلورا پلام» باعث شد تا برای عدم حضور در آن فیلم یک بهانه‌ی خوب داشته باشد. او در حقیقت نمی‌خواست تا یکی از مشهورترین نقش‌های خود را در فیلمی بازی کند که به آن باور چندانی نداشت.

«کلاریس برای من و جاناتان [دمی] اهمیت بالایی داشت؛ واقعا بالا، و می‌دانم گفتنش عجیب به نظر می‌رسد اما امکان نداشت که ما [دو نفر] بخواهیم به این شخصیت خدشه‌ای وارد کنیم.» بنابراین، دلیل اصلی این بود که جودی فاستر فکر نمی‌کرد فیلم دوم بتواند به اندازه‌ی «سکوت‌ بره‌ها» شاهکار شود و اعتقاد داشت که به میراث شخصیت کلاریس استارلینگ -و حتی هانیبال- آسیب می‌زند، پس آن را رها کرد. شاید بهتر بود که آنتونی هاپکینز هم به این دو ملحق می‌شد. او البته اینجا هم خوب است اما متاسفانه ساخته‌ی ریدلی اسکات به‌هیچ‌وجه خوب نیست.

منبع: faroutmagazine

source

توسط chehrenet.ir