در تاریخ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴ نشریه سینمایی ایندی‌وایر اقدام به انتشار فهرستی از ۱۰۰ فیلم وسترن برتر تاریخ سینما کرد که بسیار بحث‌برانگیز شد. بسیاری از این بحث‌ها حول همان مساله‌ی قدیمی راضی نبودن برخی سینمادوستان از نتایج می‌گشت؛ بالاخره هیچ فهرستی هیچ وقت نمی‌تواند همه را راضی کند و اگر کسانی بخواهند چنین کنند، مجبور هستند دست به مهندسی انتخاب‌ها بزنند که به کل مفهوم انتخاب را خراب می‌کند و باعث می‌شود که نشریه یا پخش‌کننده‌ی نظر منتقدان از آن سوی بام سقوط کند. مساله این جا است که ایندی‌وایر هیات تحریریه خودش را دارد و برخلاف بسیاری از نشریه‌ها که برای انتخاب بهترین‌های تاریخ از منتقدان سرشناس دعوت می‌کنند، از نویسند‌ه‌های خودش و نهایت حضور یکی دو مهمان بهره می‌برد. پس می‌توان با خیال راحت این فهرست را فهرست انتخاب بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر نامید.

سری که به فهرست می‌زنیم، نکات بسیاری جلب توجه می‌کنند. از حضور نام‌هایی که انتظارشان را نداریم تا عدم وجود نام‌هایی که این سال‌ها وسترن‌هایی مطرح ساختند. همیشه فهرست‌هایی این چنین، غافلگیری‌هایی از این دست دارند که از آن‌ها در نکات مطرح شده بیشتر خواهیم گفت اما قبل از رسیدن به نکات باید از دو مساله سخن بگوییم؛ یکی جایگاه ژانر وسترن در تاریخ سینما که ما را به جواب این پرسش می‌رساند که چرا این ژانر اهمیت دارد و در نتیجه چرا این فهرست مهم است و دوم هم جایگاه خود نشریه سینمایی ایندی‌وایر که باز هم از اهمیت این فهرست می‌گوید.

در پاسخ به پرسش اول و گفتن از ژانر وسترن با مساله‌ای تاریخی شروع می‌کنیم. بالاخره ژانر وسترن به دورانی اشاره دارد که کشوری به نام آمریکا داشت تازه شکل می‌گرفت. به زمانی که شهرها یکی یکی ساخته شدند، راه آهن سراسر قاره را پیمود، جنگی بین شمال و جنوب در گرفت، ایالت‌ها یکی یکی به هم پیوستند و برده‌داری و نژادپرستی به عنوان یکی از مسائل مهم جامعه‌ی آمریکا هنوز در اوج بود. خلاصه که ژانر وسترن به شکل‌گیری یک تمدن تازه و خطراتش می‌پردازد. آن هم نه تمدنی در چند هزار سال گذشته، بلکه به لحاظ زمانی در همین نزدیکی؛ کمی بیش از یک قرن پیش. این تفاوتی آشکار با ژانر تاریخی دارد که گاهی شکل‌گیری تمدنی در چند هزار سال پیش را دست مایه‌ی ساختن فیلم می‌کند و طبعا دنیای دیگری دارد و حال و هوای دیگری.

در سینمای وسترن می‌توان برخی شباهت‌ها را با دنیای امروز دید. همان راه آهن یا استفاده از سلاح گرم سر و شکل این فیلم‌ها را به امروز ما نزدیک‌تر می‌کند. لباس‌ها هم برای مخاطب قرن بیستم یا بیست و یکمی قابل لمس‌تر هستند و شناسایی. در چنین قابی حال و هوای آثار هم برای من و شما قابل درک‌تر است و این بسیارفرق دارد با داستان شکل‌گیری تمدن در آغاز زیست بشری که مخاطب را عقب نگه می‌دارد تا او دست‌ مایه‌های دیگری برای احساس نزدیکی با داستان و شخصیت‌ها بجوید. در چنین قابی است که مخاطب سینما از هر چهار گوشه‌ی عالم با این فیلم‌ها احساس نزدیکی می‌کند و گاهی فراموش می‌کند که در حال تماشای آثاری است که قصه‌ی آن‌ها در یک گوشه‌ی خاص از دنیا و در یک بازه‌ی زمانی خاص می‌گذرد.

بهترین وسترن از نظر منتقدان

از این منظر ژانر وسترن بومی‌ترین ژانر سینمای آمریکا است و فقط با ژانرهایی نظیر ژانر شمشیرزنی در سینمای ژاپن قابل مقایسه است که حضور مقتدرانه‌ی سامورایی‌ها آن‌ها را از دیگر فیلم‌های شمشیرزنی ساخته شده در کشورهای دیگر جدا می‌کند. اما از سوی دیگر همین قصه‌ی شکل‌گیری تمدن، داستان تقابل میان بدویت و تمدن یا سنت و مدرنیته هم هست. پس جان می‌دهد برای فیلم‌سازان از چهار گوشه‌ی عالم تا به سراغ آن بروند و برای تعریف کردن چنین داستان‌هایی از ‌کلیشه‌های آن بهره جویند. بنابراین سر و کله‌ی فیلم‌هایی در تمام عالم پیدا شد که از المان‌ها و کلیشه‌های این ژانر شدیدا آمریکایی برای تعریف کردن داستان‌های خود با محوریت جدال بین سنت و مدرنیته یا تمدن و بدویت استفاده می‌کردند.

از سینمای ایتالیا و وسترن‌های اسپاگتی به عنوان مطرح‌ترین و مشهورترین نمونه‌های این دست‌درازی دیگر کشورها به ژانر وسترن که بگذریم، زمانی در قرن بیستم وجود داشت که کشورهای بلوک شرق در حال گسترش ایدئولوژی خود بودند. در آن دوران، دستگاه‌های تبلیغاتی این کشورها پر بود از برنامه‌هایی در باب پیشرفت کشور پس از انقلاب‌های مختلف در آن گوشه‌ی دنیا. در برخی از این برنامه‌ها جهان سرمایه‌داری عقب ‌مانده و بدوی نمایش داده می‌شد و جهان سوسیالیستی پس از آن پیشرفته و بهشت. پس سینمایی شبیه به آثار وسترن در آن جا پا گرفت که رفته رفته نام «اُسترن» (یا همان فیلم‌هایی این چنینی که در شرق ساخته می‌شوند) روی آن گذاشته شد. شباهت‌ها بسیار بود و علاوه بر نمایش جدال بین بدویت و تمدن یا مدرنیته و سنت، از چشم‌اندازهایی شبیه به آن آثار هم استفاده می‌شد و روند شکل‌گیری و پیشرفت قصه هم آشکارا آن حال و هوا را داشت.

آندره بازن در جایی می‌گوید: «اگر سینما یعنی حرکت، پس وسترن شکل متعالی آن است» در چنین قابی طبیعی است که سینماگرانی از چهار سوی عالم تمایل داشته باشند که به این شکل متعالی سینما نزدیک شوند و فیلم‌های خود را با بهره بردن از المان‌های آن بسازند. به همین دلیل هم بسیاری از آثار امروزی، متعلق به هر کجای عالم که باشند، حتی اگر داستان آن‌ها در عصر حاضر بگذرد، گاهی از حال و هوایی وسترن بهره می‌برند. در فهرست انتخاب بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر به تعدادی از فیلم‌های این چنینی بر می‌خوریم اما سالانه فیلم‌های پر تعدادی ساخته می‌شوند که دوست دارند از کلیشه‌های ژانر وسترن استفاده کنند. اما در نهایت این نکته اهمیت بسیار دارد که سینمای غالب بر دنیا سینمای هالیوود و سینمای آمریکا است و بسیاری از فلیم‌سازان غیر آمریکایی‌ با دیدن فیلم‌های این کشور بزرگ می‌شوند و سینما را یاد می‌گیرند.

از آن جایی که آمریکا هم دوست دارد مدام داستان خودش را تعریف کند، پس طبیعی است که ژانر وسترن علی‌رغم افت گاه و بیگاهش در زمان‌های مختلف، مورد توجه سازندگان قرار بگیرد. نکته این که گفته می‌شود در سال ۱۸۹۴، یعنی دو سال قبل از ثبت رسمی دوربین سینماتوگراف برادران لومیر، توماس ادیسون به وسیله‌ی همان دستگاه شهر فرنگ خودش فیلمی بسیار کوتاه در نیوجرسی یعنی شرق آمریکا پخش کرد که از داستان «بوفالو بیل» اقتباس شده بود. به سال پخش دوباره توجه کنید. این زمان پس از آن دوران شکل‌گیری آمریکای امروزی نیست، بلکه دقیقا زمانی است که هنوز آن شیوه‌ی زندگی در غرب آمریکا جریا ن دارد. پس قصه‌ی آمریکایی‌ها و سینمای وسترن قصه‌ای است دور و دراز که به این کشور هم منحصر نمانده و در تمام دنیا طرفداران و سازندگان خودش را دارد.

حال برسم به نکته‌ی دوم و گفتن از اهمیت نشریه سینمایی ایندی‌وایر که اقدام به انتشار فهرستی از بهترین فیلم‌های وسترن تاریخ کرده است. ایندی‌وایری‌ها نشریه‌ی قدیمی در عالم سینما هستند که نه مانند نشریه‌ی سینمایی «امپایر» به تمامی خود را منحصر به هالیوود کرده‌اند و نه مانند «فیلم کامنت» یا «کایه‌دو سینما» صرفا به جنبه‌های روشنفکرانه‌ی آن توجه دارند. گرچه ایندی‌وایر به سمت سینمای روشنفکرانه تمایل دارد اما مخاطب عام سینما هم می‌تواند آن را بخواند و لذت ببرد. از سوی دیگر می‌توان با نگاه کردن به همین فهرست هم متوجه شد که این نشریه صاحب نگاه است و برخلاف بسیاری از مطبوعات سینمایی در چهار گوشه‌ی دنیا بازتاب دهنده‌ی زوایای دید مختلف و گاها بی‌ربط نسبت به سینما نیست.

آن‌ها برای خود در طول سال‌ها هویتی ساخته‌اند که بِرَند آن‌ها را معرفی می‌کند. پس می‌توان ‌آن را خرید و دانست که با چه نوع نگاهی به سینما روبه‌رو خواهیم شد؛ آیا قرار است یک سر در باب هالیوود و جریان بازاری سینما بخوانیم یا که کاملا برعکس، با نشریه‌ای طرف هستیم که فقط به سینمای تجربی و آوانگارد توجه دارد؛ ایندی‌وایر جایی این میانه، کمی متمایل به سینمای هنری می‌ایستد و البته که هیات تحریریه‌ای درجه یک و سینماشناس دارد.

نکته آخر این که لینک فهرست ۱۰۰ فیلم وسترن برتر تاریخ از دید منتقدان ایندی‌وایر در پایان مقاله وجود دارد و برای قرار دادن آن‌ها در نوبت تماشا می‌توانید یک راست به سراغش بروید. اما برسیم به نکات مورد بحث ما:

۱. پیدا شدن سر و کله‌ی چشم بادامی‌ها و لاتین‌تبارها

از گذشته‌ سینمای سامورایی محور ژاپنی‌ها که با نام‌های چامبارا یا شیمبارا هم شناخته می‌شود و همان ژانر شمشیرزنی است، با ژانر وسترن قرابت‌‌های بسیاری داشته و خیلی‌ها به شباهت‌های آن‌ها اشاره داشته‌اند. به عنوان نمونه فیلم‌های آکیرا کوروساوا چون «یوجیمبو» (Yujimbo) سرمنشا شکل‌گیری اولین فیلم‌های وسترن اسپاگتی تاریخ هم شدند اما پیش از آن‌ها هم برخی از آثار سامورایی‌محور مورد توجه علاقه مندان به سینمای وسترن بودند. این موضوع هم چند دلیل عمده داشت؛ هم رفتار سامورایی‌های این فیلم‌ها گاها شباهت‌هایی به رفتار ششلول‌بندهای آثار وسترن داشت و هم داستان در چشم‌اندازهایی مشابه آن قصه‌ها می‌گذشت.

علاوه بر این می‌دانیم که فیلم‌سازی چون کوروساوا که بیش از همه بر گردن این فیلم‌های ژاپنی حق دارد تا حدود زیادی تحت تاثیر فیلم‌ساز بزرگ آمریکایی یعنی جان فورد بود. جان فورد را هم که بزرگترین وسترن‌ساز تاریخ می‌دانند. پس می‌توان این بده و بستان میان دو کشور ژاپن و آمریکا را حتی به عقب‌تر هم برد. اما حالا علاوه بر ژاپنی‌ها سر و کله‌ی سینمای کره‌ی جنوبی هم پیدا شده و آن‌ها فیلمی چون «خوب، بد، عجیب» (The Good, The Bad, The Weird) را که سال ۲۰۰۷ ساخته شده در فهرست ۱۰۰ فیلم وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر دارند.

علاوه بر آن سر و کله‌ی لاتین‌تبارها هم با فیلم‌های مختلف پیدا شده است. از الخاندرو خودوروفسکی که «ال توپو» (El Topo) را دارد تا فیلمی چون «خدای سیاه، شیطان سفید» (Black God, White Devil) از سینمای برزیل که برخی آن را در کنار فیلم‌های کوروساوا یکی از منابع الهام اصلی آثار وسترن اسپاگتی ایتالیایی می‌دانند. ضمنا جدیدترین فیلم فهرست هم یک اثر متعلق به سینمای شیلی است و «مهاجران» (The Settlers) نام دارد که در سال ۲۰۲۳ بر پرده افتاده.

بهترین وسترن از نظر منتقدان

۲. حضور فیلم‌سازان زن در ژانری مردانه

سینمای وسترن از دیرباز محل جولان دادن قهرمانان و ضد قهرمانان مرد بوده است. اگر سری به حافظه‌ی خود بزنید و هر فیلم وسترنی را که به ذهن می‌رسد مرور کنید، متوجه خواهید شد که قصه‌ی اکثر آن‌ها، قصه‌ی مردانی است که یا تمدنی را از دست سرخ پوست‌ها و جانیان و زمین‌خواران نجات می‌دهند یا قصه‌ی مردانی که شرارت می‌کنند و نفس‌کش می‌طلبند. این وسط تعدادی فیلم هم به ذهن می‌آید که در دل یک جنگ مانند جنگ داخلی یا جنگ بین سفید پوست‌های مهاجر با سرخ پست‌های بومی یا انقلاب مکزیک می‌گذرد. طبیعی است که در چنین شرایطی فیلم‌سازان مرد بیشتری علاقه‌مند به ساختن چنین فیلم‌هایی باشند و زنان در طول تاریخ اگر فرصتی برابر برای ساختن فیلم مورد نظر خود پیدا کنند، به سراغ قصه‌های دیگری با حال و هوای دیگری بروند.

اما در مقدمه اشاره شد که این سینما جان می‌دهد برای پرداختن به قصه‌های مختلفی که با تمدن و ریشه‌هایش پیوند دارد. پس زنان هم می‌توانند قصه‌های نابرابری‌های زندگی خود را به آن چشم‌اندازها بیاورند و از ظلم‌های رفته بگویند یا اصلا دغدغه‌های دیگر خود را به ژانر وسترن پیوند بزنند. شاید هم کسی مانند کاترین بیگلو پیدا شد و وسترن / ترسناکی مانند «تاریکی نزدیک» (Near Dark) ساخت که اصولا به مولفه‌های ژانر متکی است و اگر نام کارگردانش را ندانید، تصور می‌کنید که یک وسترن‌ساز غیر متعارف آن را ساخته است. علاوه بر کارتین بیگلو، کلی رایکارد، مگی گرینوالد و کلویی ژائو هم دیگر فیلم‌سازان زن حاضر در فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر هستند.

۳. همه‌ی دهه‌های قرن‌های بیستم و بیست و یکم در این فهرست سهمی دارند

سال‌ها است که گفته می‌شود ژانر وسترن، ژانری مرده است. این گفته تا حدود بسیاری درست است. در گذشته و در دهه‌های ۱۹۲۰، ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی ژانر وسترن یکی از ژانرهای پر طرفدار در آمریکا بود و هر هفته چند فیلم تازه‌ی این چنینی بر پرده می‌افتاد. مدت‌ها است که دیگر از این خبرها نیست. این موضوع دلایل بسیاری دارد که در این مقاله نمی‌گنجد و برای فهمش هم باید تاریخ سینما را مرور کرد و هم تاریخ زیست آدمی در قرن گذشته را. اما هنوز هم وسترن‌های خوبی این جا و آن جا ساخته می‌شوند و گاهی اصلا کشورهای دیگر به سراغ این فیلم‌ها می‌روند.

خلاصه که تمام دهه‌های این دو قرن، در فهرست بهترین وسترن از دید منتقدان ایندی‌وایر برای خود سهمی دارند؛ حال دهه‌ای بیش از ۲۰ نماینده دارد و دهه‌ی دیگری فقط یکی.

۴. نگاهی به برخی آمارها و ارقام‌ها

دهه‌ی ۱۹۵۰ با ۲۳ نماینده در این فهرست صدرنشین است و پس از آن دهه‌ی ۱۹۶۰ با ۲۱ نماینده و دهه‌ی ۱۹۷۰ با ۱۴ نماینده قرار دارند. این نشان می‌دهد که انتخاب کنندگان نشریه‌ی ایندی‌وایر بیش از نیمی از آثار فهرست خود را به آثار ساخته شده در طول تنها ۳۰ سال اختصاص داده‌اند. سر فرصت به چرایی این موضوع و دیدگاه خاص نویسندگان این نشریه خواهیم پرداخت. دهه‌‌ی ۱۹۰۰ یک نماینده دارد که آن هم فیلم مفخم «سرقت بزرگ قطار» (The Great Train Robbery) محصول ۱۹۰۳ و به کارگردانی ادوین اس پورتر است که بسیاری آن را اولین فیلم وسترن تاریخ سینما می‌دانند.

دهه‌ی ۱۹۱۰ هم یک فیلم، ۱۹۲۰ هفت فیلم، دهه‌ی ۱۹۳۰ در کمال شگفتی فقط ۳ فیلم، دهه‌ی ۱۹۴۰ باز هم در کمال غافلگیری تنها پنج فیلم، دهه‌ی ۱۹۸۰ چهار فیلم، دهه‌ی ۱۹۹۰ نُه فیلم، ۲۰۰۰ شش اثر، ۲۰۱۰ چهار فیلم و ۲۰۲۰ تا به این جا دو نماینده در این فهرست دارند. جان فورد بیش از هر کارگردان دیگری نامش در ابتدای این فهرست تکرار شده که سه‌ تا از آن‌ها در همان ۱۰ فیلم اول حاضر است و سرجیو لئونه در هم در بین ۱۰ وسترن برتر تاریخ دو نماینده دارد.

سم پکینپا، جان فورد، کوین کاستنر، آنتونی مان، سرجیو کوربوچی، سرجیو لئونه، دلمر دیوز و … نام‌های پر تکرار این فهرست هستند و سینمای ایتالیا همان گونه که پیشبینی می‌شد با وسترن‌های اسپاگتی خود بعد از سینمای آمریکا بیشترین نماینده را دارد. از بین فیلم‌سازان جدیدتر هم نام برادران کوئن با دو فیلم «شهامت واقعی» (True Grit) و «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country For Old Men) می‌درخشد. «سرقت بزرگ قطار» محصول سال ۱۹۰۳، قدیمی‌ترین فیلم فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر است و «مهاجران» شیلیایی جدیدترینش.

۵. توجه به فیلم‌های کوتاه، وسترن‌های سیاه پوستان و آثاری که به تمامی به ژانر وسترن تعلق ندارند

در مقدمه گفته شد که داستان فیلم‌های وسترن عموما در یک جغرافیای خاص که همان غرب آمریکا باشد می‌گذرد و در یک بازه‌ی زمانی خاص که بین سال‌های جنگ‌های داخلی یعنی ۱۹۶۱ تا دهه‌ی اول قرن بیستم جریان دارد. اما تمام سینمای وسترن این نیست. ژانر وسترن به چشم‌اندازها و شخصیت‌های پر تکرارش هم گره خورده است. حتی فرم فیلم‌برداری خاص خود را دارد. پس می‌تواند داستان فیلمی در دنیای امروز بگذرد اما از چشم‌اندازهایی شبیه به سینمای وسترن استفاده کند و حتی به لحاظ شمایل شناسی هم لباس‌های شخصیت‌هایش شبیه به این سینما باشد. فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» چنین می‌کند و نتیجه هم می‌گیرد. یا ویم وندرس قهرمان عاشق‌پیشه و زخم خورده‌ی خود را در «پاریس تگزاس» (Paris- Texas) به جایی در دل تگزاس می‌برد و از تمدن امروزی دورش می‌کند تا داستانی از سرگشتگی تعریف کند. هر دو فیلم هم در این فهرست حضور دارند.

آن سوتر یک فیلم کوتاه، آوانگارد با نام «رودیو» (Rodeo) هم در فهرست هست که در سال ۱۹۶۹ توسط کرل بالارد ساخته شده و هنوز هم درخشان است. حضور این فیلم نشان می‌دهد که هیات انتخاب ایندی‌وایر فقط به سینمای جریان اصلی و البته فیلم‌های بلند توجه نداشته و سری به آثار کوتاه هم زده است. گرچه «رودیو» را نمی‌توان به تمامی اثری مهجور دانست و شاید معروف‌ترین فیلم کوتاه وسترن باشد. از سویی دیگر فیلم‌هایی که به داستان‌های شخصیت‌های سیاه پوست هم می‌پردازند، در این فهرست وجود دارند. اگر بدانیم که در در قرن ۱۹ زندگی این مردمان در آمریکا چگونه بود، متوجه اهمیت توجه به این آثار می‌شویم. ضمن این که بازیگر و کارگردان بلند آوازه‌ی سیاه پوست هالیوودی یعنی سیدنی پواتیه هم در فهرست فیلمی دارد که خودش ساخته است.

بهترین وسترن از نظر منتقدان

۶. فیلم‌های ساخته شده در پنج قاره در این آمریکایی‌ترین ژانر سینمایی سهم دارند

باز هم باید به این نکته اشاره کرد که ژانر وسترن به دلیل آن که داستانش در یک زمان مشخص و در یک مکان مشخص جریان دارد، اساسا ژانری بومی آمریکا است. باز هم باید اشاره کرد که به دلیل مسائل جدی و عمیق مطرح شده در این سینما، مولفه‌هایش هیچ‌گاه در چارچوب مرزهای آن کشور نماند و به چهارگوشه‌ی دنیا سفر کرد و سر از فیلم‌های ساخته شده در کشورهای دیگر درآورد. این موضوع علاوه بر این که نشانه‌ای از قدرت نفوذ سینمای آمریکا است، از ذات خود ژانر وسترن هم سرچشمه می‌گیرد. در مقدمه به برخی از مولفه‌های ذاتی این امر اشاره شد. اما یکی دیگر از خصوصیات جذاب این سینما اکشن موجود در داستان‌ است که سبب جذب مخاطب می‌شود.

بنا به تمام این دلایل از پنج قاره فیلم‌هایی در این فهرست وجود دارند. به قاره‌ی آمریکای شمالی و جنوبی اشاره شد. سهم اروپایی‌ها هم که با وسترن اسپاگتی و اُسترن‌های بلوک شرق کاملا مشخص است. آسیایی‌ها هم که ژاپنی‌ها را دارند و البته کره‌ی جنوبی هم هر روز مرزهای تازه‌ای را در سینمای ژانر طی می‌کند. و البته استرالیایی‌ها هم که از دیرباز با این ژانر انس و الفتی داشته‌اند، نماینده‌ای در فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر دارند و فقط جای آفریقایی‌ها در این لیست خالی است.

۷. عدم حضور برخی از فیلم‌های وسترن مطرح این سال‌ها یا برخی از نام‌های بزرگ

مخاطب احتمالی این نوشته توقع دارد نام کسی چون کوئنتین تارانتینو را در این فهرست ببیند. اگر هنوز لیست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر را ندیده‌اید، خیالتان راحت؛ نه خبری از «جنگوی زنجیرگسسته» (Django Unchained) با بازی جیمی فاکس و کریستف والتز در این فهرست است و نه خبری از «هشت نفرت‌انگیز» (The Hatful Eight) با آن تیم بازیگری باشکوه. حتی فیلم معرکه تارانتینو یعنی «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon A Time In Hollywood) هم که مانند «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country For Old Men) ساخته‌ی برادران کوئن اثری است که داستانش در زمانی غیر از زمان مرسوم سینمای وسترن می‌گذرد اما از برخی المان‌های این ژانر بهره برده، در این فهرست نیست.

هم چنین وسترن‌های شاخص دیگری چون «قتل جسی جیمز یاغی به دست رابرت فورد بزدل» (The Assassination Of Jesse James By The Coward Robert Ford) که اندرو دومنیک آن را ساخته و برد پیت نقش اصلی آن را بازی کرده یا «قطار ۳:۱۰ به یوما» اثر جیمز منگولد که بازسازی اثری قدیمی به همین نام است، جایی در فهرست ندارند. گرچه نام نسخه‌ی قدیمی این آخری به کارگردانی دلمر دیوز در فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر دیده می‌شود. در چنین قابی آثار مهجورتری چون «سوارکار» (The Rider) ساخته‌ی کلویی ژائو جای آن‌ها را گرفته است.

۸. شاید بزرگترین غافلگیری سهم پایین تعداد فیلم‌های دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ باشد

دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی به شکل سنتی دوران طلایی سینمای وسترن کلاسیک محسوب می‌شوند. آن دوران پر بود از وسترن‌های شاخص و فیلم‌سازانی که تماشاگرانی پر شور هم داشتند. در هیچ دورانی هم به آن اندازه مخاطب برای تماشای فیلم‌های وسترن دست به جیب نمی‌شد و بلیط نمی‌خرید. اما این بیست سال فقط ۸ نماینده در فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر دارد. به نظر می‌رسد که ایندی‌وایری‌ها توجه چندانی به وسترن‌های کلاسیک و به ویژه میانه‌ی چندان خوبی با آثار سر خوش آن دوران که همه چیزش مشخص بود، ندارند. این در حالی است که از دهه‌ی ۱۹۲۰ فقط ۷ فیلم در این فهرست حضور دارد که به دلیل عدم حضور صدا در آن دوران بیشتر بر حرکت متکی بود. البته اگر فیلم «باد» (The Wind) ویکتور شوستروم را نادیده بگیریم که استفاده‌ای هوشمندانه از صدا کرده است.

این نکته از زاویه‌ی دیگری هم غافلگیر کننده است. فیلم‌های وسترن در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ کمتر المان‌های ژانر را به بازی می‌گرفتند. در آن دوران قهرمان‌های خوش قلب خانواده دوست همواره آماده بودند که در برابر دشمن از تمدن تازه پا گرفته دفاع کنند و اجازه ندهند که دست درازی بدویت آن را از بین ببرد. به همین دلیل هم گفته می‌شود که در آن دوران همه‌ی کلیشه‌های سینمای وسترن سر جایش بود و کسی تمایل نداشت آن‌ها را به چالش بکشد. به عنوان نمونه مرد اگر پدر خانواده نبود و پا به سن نگذاشته بود، یا جانی بود یا کلانتر یا ششلول‌بندی خوش قلب که عموما دختری از خانواده‌ای اصیل به او دل می‌بندند. دختران و زنان هم یا دختران و زنان خانه‌دار بودند و در نقش مادر و دختر و همسر ظاهر می‌شدند یا در یکی از سالن‌های شهر کار می‌کردند.

جدال موش و گربه‌ی بین بدمن‌ها و قهرمانان هم وجود داشت و قهرمانان چون شوالیه‌های باستانی سوار بر اسب از پس تک تک دشمنان برمی‌آمدند. در دهه‌ی ۱۹۵۰ بود که رفته رفته این کلیشه‌ها به چالش کشیده شد و سینمایی سر برآورد که تمایل به تغییر داشت و در نهایت سرعت تغییر در دهه‌ی ۱۹۶۰ بیشتر شد. اما این موضوعات ربطی به کیفیت خود فیلم‌ها ندارد. هنوز هم هستند فیلم‌های وسترن نمونه‌ای و شاخصی چون «وسترنر» (Westerner) محصول سال ۱۹۴۰ به کارگردانی ویلیام وایلر و بازی گاری کوپر و والتر برنان که اصلا این یکی کلاس درس ساختن یک فیلم وسترن است اما جایش در این فهرست خالی است.

بهترین وسترن از نظر منتقدان

۹. حضور پر تعداد ضدوسترن‌ها در فهرست

ضدوسترن به معنای ضدیت با جهان وسترن نیست. بلکه به فیلم‌هایی اطلاق می‌شود که المان‌های سینمای وسترن را می‌گیرند (به عنوان نمونه مواردی که در ذیل شماره ۸ به آن‌ها اشاره شد) و علیه خودش به کار می‌برند. مثلا در سینمای وسترن جا افتاده که زنان عموما خیرخواه و مهربان باشند اما ناگهان سر و کله‌ی فیلمی مانند «جانی گیتار» (Johnny Guitar) یا «چهل اسلحه» (Forty Guns) پیدا می‌شود و زنی را در قالب قطب منفی می‌نشاند. یا این تصور وجود دارد که تمام قهرمانان سینمای وسترن مرد هستند و در استفاده از سلاح توانا اما همان «جانی گیتار» یا «مک‌کیب و خانم میلر» (McCabe And Mrs. Miller) از راه می‌رسند و این تصور را به هم می‌زنند. در فیلم «‌مک‌کیب و خانم میلر» که شخصیت اصلی با بازی وارن بیتی برخلاف تمام قهرمانان وسترن به کلانتر و وکیل مراجعه می‌کند یا در «نیمروز» (High Noon) قهرمانی با بازی گاری کوپر به دنبال کمک می‌گردد. کلینت ایستوود هم با «نابخشوده» (Unforgiven) این نگاه را کامل می‌کند.

البته در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی کلا خوانش سینما عوض شد و کارگردانان تمایلی به ساختن آثار کلیشه‌ای نداشتند. در این دوران پر جوش و خروش که جوانانش علیه ارزش‌های پدران شوریدند، سینمای وسترن هم به عنوان مهم‌ترین ژانر در تبلیغ آن ارزش‌ها خیلی زود تحت تاثیر قرار گرفت و برخی کارگردان‌ها آگاهانه سراغش رفتند تا ارزش‌هایش را دست بیاندازند. این فیلم‌ها تعدادشان در فهرست بهترین وسترن از دید منتقدان ایندی‌وایر زیاد است و می‌توان قاطعانه گفت که تحریریه‌ی این نشریه به این گونه آثار تمایل بیشتری دارد و اگر کسی چون جان فورد بزرگ نبود، احتمالا تمام صدر را آن‌ها به خود اختصاص می‌دادند.

۱۰. عقب ماندن دور از انتظار فیلم‌هایی چون «جویندگان»، «نیمروز» و «ریو براوو» از صدر فهرست

«جویندگان» (The Searchers) ساخته‌ی جان فورد عموما نه تنها بهترین فیلم وسترن تاریخ، بلکه یکی از برترین آثار هنر هفتم دانسته می‌شود. بسیاری آن را اثر نمونه‌ای جان فورد می‌دانند و معتقد هستند عصاره‌ی این ژانر یک جا در آن جمع شده است. در ضمن شخصیت اصلی «جویندگان» یعنی ایتن ادواردز با بازی جان وین به عنوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ سینما فرض می‌شود.

از آن سو «نیمروز» (High Noon) ساخته‌ی فرد زینه‌مان همواره اثری مورد بحث بوده که توانسته حال و هوای ژانر وسترن را به قبل و بعد از خودش تقسیم کند. این فیلم شهر وسترن را که در آثار ماقبل خودش به عنوان نماینده‌ای از تمدن تازه پا گرفته فرض می‌شد و محلی برای آرامش بود و مکانی با ارزش که باید از آن دفاع کرد، از آن گرفت و به عنوان قطب منفی ماجرا شناساند. همین هم هوارد هاکس را وا داشت که فیلمی در جواب آن شاهکار زینه‌مان بسازد که نتیجه‌اش تبدیل به شاهکار دیگری چون «ریو براوو» (Rio Bravo) شد.

اگر از سه‌گانه‌ی دلار سرجیو لئونه و شخصیت بدون نام آن‌ها با بازی کلینت ایستوود بگذریم، هر سه‌ی این فیلم‌ها برخوردار از شخصیت‌های نمونه‌ای سینمای وسترن هستند که مدام به آن‌ها ارجاع داده می شود. از کلانتر ویل کین با بازی گاری کوپر در فیلم «نیمروز» که تنهایی‌اش در آن شهر دل هر مخاطبی را به درد می‌آورد (اصلا برخی قاب‌های فیلم که کلانتر را تنهای تنها در خیابان اصلی شهر نشان می‌دهند امروزه به نماد سینمای وسترن تبدیل شده) گرفته تا جان وین در هر دو اثر باشکوه هوارد هاکس و جان فورد. جان وین در «ریو براوو» نقش کلانتری همه فن حریف و شوخ طبع را دارد و در «جویندگان» انتقامجویی که از پا نمی‌نشیند.

مخاطب آشنا با تاریخ سینمای وسترن احتمالا توقع دارد که این سه فیلم را صدرنشین فهرست بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر ببیند. شخصا که «جویندگان» را صدرنشین تصور می‌کردم و آن دو فیلم را جایی همان حوالی. این در حالی است که «ریو براوو» دوازدهم است، «جویندگان» شانزدهم و در بین آثار جان فورد هم در جایگاه چهارم قرار می‌گیرد و «نیمروز» شماره‌ی نوزده فهرست را اشغال کرده است.

۱۱. صدرنشینی غافلگیرکننده‌ی «جانی گیتار» و «روزی روزگاری در غرب» و حضور عجیب «جرمیا جانسون» در بین ۱۰ فیلم برتر

«جانی گیتار» (Johnny Guitar) زمانی که تئوری مولف در اوج محبوبیت نزد سینما دوستان بود، ارج و قرب بسیاری داشت. ضمن این که از اولین نشانه‌های تغییر جو زمانه هم بود و نیکلاس ری به همین دلیل دو قطب داستانش را زنانی قدرتمند انتخاب کرده بود. در هر صورت نیکلاس ری فیلم‌ساز بزرگی است و زمانی کسی چون فرانسوا تروفو او را غایت فیلم‌سازی معرفی کرده بود. اما اصولا وی کارگردان ژانر وسترن تصور نمی‌شود. گرچه دو وسترن معرکه در همین فهرست دارد. به نظر می‌رسید که «جانی گیتار» باید در بین ۱۰۰ اثر وسترن برتر تاریخ قرار گیرد اما قرار گرفتنش در صدر بسیار غالفگیر کننده است.

انتخاب فیلم دوم هم چنین است. «روزی روزگاری در غرب» (Once Upon A Time In The West) کامل‌ترین وسترن سرجیو لئونه و احتمالا بهترین وسترن اسپاگتی تاریخ سینما است اما قرار گرفتنش در جایگاهی رفیع‌تر از وسترن‌های جان فورد کمی غافلگیر کننده و دور از انتظار بود. هم چنین است حضور فیلمی چون «به خاطر چند دلار بیشتر» (For A Few Dollars More) در جایگاه چهارم که حتی از دیگر فیلم‌های سه‌گانه‌ی دلار سرجیو لئونه هم بالاتر قرار می‌گیرد. این در حالی است که بین سه فیلم «به خاطر یک مشت دلار» (A Fistful Of Dollars)، همین فیلم و «خوب بد زشت» (The Good The Bad And The Ugly) همواره آن دو فیلم ارج و قرب بیشتری داشتند. ظاهرا گذر زمان ارزش این یکی را بیش از پیش روشن کرده است.

«محبوبم کلمنتاین» (My Darling Clementine) اثر جان فورد و با بازی بی‌نظیر هنری فوندا سوم است. شخصا اگر در جایگاه اول هم قرار می‌گرفت بسیار خوشحال می‌شدم. این فیلم شاهکاری است بی‌بدیل و از جمله جواهرات سینما. اما عجیب‌ترین نکته در بین ۱۰ فیلم برتر قرار گرفتن نام «جرمیا جانسون» (Jeremiah Johnson) به کارگردانی سیدنی پولاک و بازیگری رابرت ردفورد در جایگاه هشتم بهترین وسترن از نظر منتقدان ایندی‌وایر است که اصلا قابل درک نیست و فقط می‌تواند به دلیل همراهی‌اش با جنبش‌های آن روزگار اثری مهم تلقی شود.

نکته‌ی آخر این که باید توجه به فیلم‌ساز معرکه‌ای چون مونتی هلمن را به فال نیک گرفت. هر چه زودتر او را دریابید.

و اما ۱۰ فیلم وسترن صدرنشین ایندی‌وایر:

۱۰. مردی که لیبرتی والانس را کشت / The Man Who Shot Liberty Valance (جان فورد ۱۹۶۲)
۹. تیراندازی / The Shooting (مونتی هلمن ۱۹۶۷)
۸. جرمیا جانسون / Jeremiah Johnson (سیدنی پولاک ۱۹۷۲)
۷. دلیجان / Stagecoach (جان فورد ۱۹۳۹)
۶. تنها بتاز / Ride Lonesome (باد باتیکر ۱۹۵۹)
۵. مک‌کیب و خانم میلر / McCabe And Mrs. Miller (رابرت آلتمن ۱۹۷۱)
۴. به خاطر چند دلار بیشتر / For A Few Dollars More (سرجیو لئونه ۱۹۶۵)
۳. محبوبم کلمنتاین / My Darling Clementine (جان فورد ۱۹۴۶)
۲. روزی روزگاری در غرب / Once Upon A Time In The West (سرجیو لئونه ۱۹۶۸(
۱. جانی گیتار / Johnny Guitar (نیکلاس ری ۱۹۵۴)

منبع: دیجی‌کالا مگ / فهرست کامل ۱۰۰ وسترن ایندی‌وایر: Indiewire

source

توسط chehrenet.ir