با اینکه ساختن تصویری کلیشهای از شخصیت قاتلان زنجیرهای وسوسهانگیز است، اما هیچ فرمول یکسانی برای توصیف شخصیت همهی آنها وجود ندارد. آیا تصویر مرموز و بیرحمی که از قاتلان زنجیرهای در فیلمها میبینیم، مبتنی بر واقعیت است؟ اخیرا دکتر «راین شرمن» و دکتر «کاترین رمزلند» استاد روانشناسی جنایی در دانشگاه دیسیلز، در مورد شخصیت قاتلان زنجیرهای گفتوگو کردهاند و قرار است اینجا این گفتوگوی جالب را بخوانید.
کاترین میگوید: «من هرگز قصد نداشتم متخصص قاتلان زنجیرهای شوم.» با این وجود، او به عنوان کارشناس در بیش از ۲۰۰ مستند جنایی حضور داشته و بیش از ۱۵۰۰ مقاله و ۶۹ کتاب نوشته است که آخرین آنها «مرد فریاد میزند: تحقیقی در مورد پرونده فندقشکن» است. او همچنین با «دنیس رادر»، قاتل بیتیکی، در نوشتن زندگینامهاش همکاری داشته است.
بیایید در این مطلب از دیجیکالا مگ به این بحث جذاب در مورد افشای افسانههای مربوط به شخصیت قاتلان زنجیرهای بپردازیم.
ویژگیهای شخصیتی قاتلان زنجیرهای
هیچ تیپ شخصیتی مشخصی برای قاتلان زنجیرهای وجود ندارد. مهم نیست که سریالهای جنایی چه چیزی به ما القا میکنند، سادهسازی قاتلان زنجیرهای با فرضیات نادرست میتواند خطرناک باشد. یکی از این فرضیات این است که قاتلان زنجیرهای دارای مجموعهای مشخص از ویژگیهای شخصیتی قابل شناسایی هستند. در حالی که اینطور نیست. آنچه که در همهی قاتلان زنجیرهای مشترک است، تطابق با تعریف افبیآی از یک قاتل زنجیرهای است:
«شما حداقل در ۲ موقعیت جداگانه ۲ نفر را به قتل رساندهاید. همین.»
قاتلان زنجیرهای بسیار پیچیدهتر از آن چیزی هستند که رسانهها به تصویر میکشند. طیف انگیزههای آنها بسیار گسترده است و انگیزههایشان نه فقط قتل، که ویژگیهای شخصیتی آنها را آشکار میکند. انگیزههای آنها ممکن است شهرتطلبی، هیجانخواهی، تمایلات جنسی، پیگیری یک ایدهی ذهنی دیوانهوار، از بین بردن شاهدان و یا بسیاری از اهداف دیگر باشد. حتی در یک چارچوب کوچک مثل تیراندازان زنجیرهای طیف وسیعی از انگیزهها، روشها، سلاحها و تفاوتهای دیگر وجود دارد. کاترین توضیح میدهد: «ما بیش از ۵۰۰۰ قاتل زنجیرهای را در سراسر جهان در دورههای مختلف زمان ثبت کردهایم. بنابراین، بدیهی است که تفاوتهای زیادی با هم دارند.»
داستان قاتل زنجیرهای «بل گانِس» اهمیت تفاوت در انگیزه را نشان میدهد. «گانِس» یک مهاجر نروژی-آمریکایی در اواخر قرن ۱۹ بود که در روزنامهها برای یافتن شوهر آگهی میداد و شوهرانش را به خاطر پول به قتل میرساند. او در درجه اول به این دلیل نمیکشت که از کشتن لذت میبرد، بلکه به این دلیل که میخواست ثروت مردان را تصاحب کند. انگیزه او طمع بود نه خشونت.
تنها چیزی که میتوان دربارهی همهی قاتلان زنجیرهای گفت این است که با یک تعریف مشترک مطابقت دارند. اما آیا تصویر کلیشهای از یک قاتل زنجیرهای روانی مبتنی بر واقعیت است؟
قاتلان زنجیرهای و روانیها
رابطهی بین قاتلان زنجیرهای و افراد روانی دقیقا نقل یک نمودار ون است. همهی قاتلان زنجیرهای روانی نیستند و همه روانیها قاتل زنجیرهای نیستند، اما برخی جزو هر دو دسته هستند. فقدان همدلی و پشیمانی، که اکثر مردم تصور میکنند از ویژگیهای بارز یک قاتل زنجیرهای است، گاهی اوقات میتواند بین آنها مشترک باشد. زمانی که روانپریشی و قتل زنجیرهای با هم تلاقی میکنند، کارشناسان اغلب متوجه میشوند که قاتل فاقد همدلی یا پشیمانی است.
افسانهی دیگری در مورد قاتلان زنجیرهای روانی وجود دارد که آنها از کشتن لذت میبرند. دوباره تکرار میکنیم که ممکن است بعضی از آنها لذت ببرند و بعضی دیگر نه. در مورد قاتلان مافیایی، ممکن است یکی دهها نفر را به دستور و با بیتفاوتی به قتل برساند، در حالی که برای فردی دیگر ممکن است کشتن کاری لذتبخش باشد و آن را دوست داشته باشد.
چندوجهی بودن
کاترین در طول ۱۲ سال مکاتبه با «دنیس رادر»، قاتل بیتیکی، پدیدهای را مشاهده کرد که از آن به عنوان چندوجهی بودن یا بخشبندی یاد میشود. او شاهد تغییر سریع چهره و رفتار رادر با توجه به شرایطش بود که با هدف ایجاد تأثیرات متفاوت بر افراد مختلف انجام میداد.
به این پدیده چندوجهی بودن گفته میشود چون اضلاع یک مکعب همگی بخشی از یک شکل هستند، اما در هر زمان فقط یک وجه آن نشان داده میشود. افراد روانی، که معمولا احساسات سطحی دارند و هیچ تعهدی به حقیقت ندارند، میتوانند بهراحتی نقشهای متفاوتی را بازی کنند: همسر، والد، کارمند، مزاحم یا قاتل زنجیرهای.
چندوجهی بودن میتواند برای یک قاتل زنجیرهای بسیار مفید باشد. رادر در تغییر سریع چهرهاش با توجه به هر موقعیت مهارت خاصی داشت. کاترین میگوید: «آنها تا زمانی که شما چهرهای را که امروز به شما نشان میدهند باور کنید، اهمیتی نمیدهند که شما را فریب میدهند یا رفتار غیرمنسجمی داشته باشند.» در حالی که اکثر ما به هویت خود متعهد هستیم، افراد روانی برای رسیدن به آنچه میخواهند به راحتی هویت خود را تغییر میدهند.
سرشت یا تربیت: عامل تعیینکننده در شکلگیری یک قاتل زنجیرهای چیست؟
چه چیزی یک قاتل زنجیرهای را میسازد، ژنها یا تجربیات زندگی؟ وقتی سوال قدیمی سرشت در مقابل تربیت در مورد قاتلان زنجیرهای مطرح میشود بسیار چالشبرانگیز است. پاسخ کاترین این است که بستگی دارد. او میگوید: «برای هر فرد، اینکه چه میزان از رفتارش ناشی از ذات و چقدر ناشی از تجربیاتش است، متفاوت خواهد بود.»
هیچکس قاتل زنجیرهای متولد نمیشود، همانطور که هیچکس به یک قاتل زنجیرهای تبدیل نمیشود. تبدیل شدن به چنین شخصیتی ترکیبی از عوامل مختلف است. طبیعت انسان بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان گفت دو نفر در شرایط مساوی به یک محرک واکنش یکسانی نشان خواهند داد. برای مثال، داشتن والدین بدرفتار تنها دلیل تبدیل شدن فرد به یک قاتل زنجیرهای نیست (اگرچه مطمئنا میتواند یک عامل موثر باشد). داشتن تمایلات روانی هم منجر به قتلهای زنجیرهای نمیشود.
کاترین تاکید میکند: «این تصور که یک پروفایل مشخص برای قاتلان زنجیرهای وجود دارد واقعاً یک باور رسانهای است. کدام پروفایل؟ چنین چیزی وجود ندارد.»
پس چگونه یک قاتل زنجیرهای را شناسایی کنیم؟ آیا همهی آنها سه تلفن دارند، ناپدید میشوند و یک چکش کنار سینک ظرفشویی نگه میدارند؟ خیر، شناسایی بسیار دشوار است چون هر رفتار مشکوک و هشداردهندهای میتواند یک توضیح معمولی داشته باشد. چنین تعریفی پیچیدگی ذات انسان را نادیده میگیرد. با این حال، بخش قابل توجهی از قاتلان زنجیرهای بعضی از ویژگیهای زیر را دارند:
بسیاری از قاتلان زنجیرهای روانی هستند. آنها هیچ همدلی یا پشیمانی نشان نمیدهند و فاقد ارزشهای اصلی یا ثبات درونی هستند.
بسیاری از قاتلان زنجیرهای درندهخو هستند. آنها میتوانند مخفیکار و فریبکار باشند و به طور فعال به دنبال قربانی میگردند.
بسیاری از قاتلان زنجیرهای یک زندگی خیالی دارند. جنایات خود را از قبل در ذهن خود مجسم میکنند و آنها را در جهان واقعی اجرا میکنند تا مکانیسمهای پاداش ذهنی خود را فعال کنند. این افراد اغلب دچار توهم هستند.
کاترین به وضوح بیان کرد که همیشه استثناهایی برای ویژگیهای فوق وجود دارد و تطبیق یک پروفایل نادرست بر قاتلان زنجیرهای میتواند خطرناک باشد. او میگوید: «وجود انسان پیچیدهتر از آن است که فرمولهای ما بتوانند آن را توصیف کنند. این کار نه تنها به درک ما از مجرمین آسیب میرساند، بلکه برای افرادی که قربانیان بالقوه هستند هم خطرناک است. من حقیقت را ترجیح میدهم.»
با ۳ نفر از ترسناکترین قاتلان زنجیرهای جهان آشنا شوید
معیار ترسناکترین کاملا ذهنی است و میتواند به عواملی مانند وحشیگری جنایات، تعداد قربانیان، روشهای قتل یا حتی کاریزما و توانایی قاتل در فرار از دست عدالت بستگی داشته باشد. با این حال، با در نظر گرفتن این عوامل، میتوان به ۳ قاتل زنجیرهای زیر به عنوان نمونههایی از افراد بسیار هولناک اشاره کرد.
۱. تد باندی (Ted Bundy)
دوران فعالیت: دهه ۱۹۷۰ میلادی
تعداد قربانیان: اعتراف به ۳۰ قتل، اما تعداد واقعی آن نامشخص است.
روش قتل: ضربه به سر، خفه کردن، تجاوز جنسی
ویژگیهای وحشتناک:
- ظاهری جذاب و فریبنده که به او کمک میکرد تا اعتماد قربانیان خود را جلب کند.
- وحشیگری شدید در ارتکاب جنایات
- تمایل به بازگشت به محل رها کردن اجساد برای ارتکاب اعمال جنسی با آنها
- انکار مداوم جنایات خود تا لحظات آخر قبل از اعدام
- توانایی فرار از زندان و ارتکاب جنایات بیشتر
۲. جفری دامر (Jeffrey Dahmer)
دوران فعالیت: دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی
تعداد قربانیان: اعتراف به ۱۷ قتل
روش قتل: خفه کردن، مثله کردن، تجاوز جنسی، آدمخواری
ویژگیهای وحشتناک:
- تمایلات سادیستی و آدمخواری
- نگهداری از اجزای بدن قربانیان در خانهاش
- تلاش برای تبدیل بعضی از قربانیان خود به «زامبی» با تزریق مواد شیمیایی به مغز آنها
- فاقد پشیمانی و بیتفاوتی نسبت به رنج قربانیانش
۳. لوئیس گاراویتو (Luis Garavito)
دوران فعالیت: دهه ۱۹۹۰ میلادی
تعداد قربانیان: اعتراف به قتل و تجاوز به بیش از ۱۴۰ کودک پسر، اما احتمالا تعداد واقعی آن بسیار بیشتر است.
روش قتل: شکنجه، مثله کردن، تجاوز جنسی
ویژگیهای وحشتناک:
- تمرکز بر کودکان به عنوان قربانی
- سادیسم و خشونت بیحد و حصر در ارتکاب جنایات
- فریب و جلب اعتماد کودکان قبل از ربودن آنها
۱۱۷,۰۰۰
۱۰۵,۳۰۰ تومان
اقدامات پیشگیرانه برای پنهان ماندن از دیدرس قاتلان زنجیرهای
آگاهی از محیط اطراف: هنگام راه رفتن در خیابان، به ویژه در شب، به اطراف خود توجه داشته باشید و از هدفون استفاده نکنید.
اجتناب از مکانهای خلوت: تا حد امکان در مکانهای شلوغ و روشن تردد کنید و از تردد در میانبرهای تاریک و خلوت خودداری کنید.
اعتماد به احساسات خود: اگر فرد یا موقعیتی شما را معذب کرد، به احساسات خود اعتماد کنید و از آن موقعیت دور شوید.
به اشتراک گذاشتن موقعیت مکانی: به دوستان و اعضای خانواده خود بگویید که کجا میروید و چه زمانی برمیگردید.
یادگیری مهارتهای دفاع شخصی: شرکت در کلاسهای دفاع شخصی میتواند به شما اعتماد به نفس و توانایی دفاع از خود را در صورت حمله بدهد.
منبع: HoganAssessments
source