فیلم «اتاق همسایه» (The Room Next Door) جدیدترین ساخته‌ی فیلمساز مشهور اسپانیایی، پدرو آلمودوار است که در جشنواره ونیز ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و تا اینجا نقدهای مثبتی کسب کرده است.

«اتاق همسایه» با بازی تیلدا سوینتن، جولین مور و جان تورتورو، داستان روزهای پایانی زنی را روایت می‌کند که از یک سرطان کشنده رنج می‌برد و شانس بالایی برای زنده ماندن ندارد. او در حالی که با ترس‌ از مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، با دوست قدیمی نویسنده‌اش روبه‌رو می‌شود که اخیرا کتابی در مورد رویارویی با مرگ نوشته‌ است. دو دوست قدیمی، تصمیم می‌گیرند که چند روز پایانی را در کنار یکدیگر وقت بگذرانند.

نقدهای فیلم «اتاق همسایه» نوع نگاه پدرو آلمودوار به مرگ را تحسین کرده‌اند

فیلم تا اینجا با ۱۳ نقد، میانگین امتیاز ۹۲% را در سایت راتن تومیتوز دارد و میانگین امتیاز آن در سایت متاکریتیک هم با ۱۴ نقد، ۶۷% است. در میان نقدهای فیلم «اتاق همسایه»، زان بروکس از گاردین بالاترین امتیاز را به آن داده (۸ از ۱۰) و رابی کالین از تلگراف هم پایین‌ترین امتیاز را به آن اعطا کرده است (۴ از ۱۰).

دیلی بیست – بری لویت | ۸۰ از ۱۰۰

اینگرید (جولین مور) در حال امضای نسخه‌هایی از کتاب جدید خود است. او کتابی نوشته تا به کنار آمدن با ترس‌های خود در مورد مرگ کمک کند، اما این کار جواب نداده است. در همین حین، یک دوست قدیمی، مارتا (تیلدا سوینتن)، با برخی اخبار ناخوشایند او را غافلگیر می‌کند: او به خاطر سرطان در آستانه‌ی مرگ است. این دو، سال‌هاست که یکدیگر را ندیده‌اند، اما وقتی اینگرید از مارتا در اتاق بیمارستانش دیدن می‌کند، این دو بلافاصله به هم می‌پیوندند؛ دوستی آن‌ها مثل سابق است. رفتن به بیمارستان برای ملاقات با مارتا، تصمیمی است که زندگی اینگرید را برای همیشه تغییر خواهد داد.

«اتاق همسایه» که به تازگی در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد، یک فیلم باشکوه درباره پیوندهای شکست‌ناپذیر دوستی است. این فیلم کندتر و تأمل‌برانگیزتر از چیزی است که از پدرو آلمودوار انتظار داریم، اما این مسیر جدید جسورانه [برای او] کاملا مناسب به نظر می‌رسد.

در اولین فیلم بلند انگلیسی‌زبان او، دیالوگ‌های آلمودوار در ترجمه گم نمی‌شوند. این گفتگوها درخشان، طراوت‌بخش، طبیعی و عمیق هستند. «اتاق همسایه» در درجه اول یک فیلم دو نفره است، تنها با حضور مور و سوینتن روی پرده برای اکثریت قریب به اتفاق فیلم. تقریبا هر نما دو نفره پیش می‌رود و به ندرت شخص سومی وارد یک صحنه می‌شود. این فیلم درباره ارتباطات بین دو نفر، چه دوست یا عاشق، و نحوه تعامل آن‌ها با یکدیگر در مواقع تردید است. فیلم اغلب شاعرانه و امیدبخش است، یکی از شخصیت‌ها می‌گوید: «روش‌های زیادی برای دوست داشتن در درون تراژدی وجود دارد.»

فیلم نسبت به مارتا و اینگرید به شدت همدل است. آلمودوار اینجا عمدتا از امضاهای رایج ملودرام خود فاصله می‌گیرد، به جز یک صحنه بزرگ. «اتاق همسایه» یک فیلم دردناک و لطیف به حساب می‌آید که به کارگردان اجازه می‌دهد تا مکالمات شاعرانه متعددی درباره عشق، فقدان و پایان زندگی ارائه دهد. زنان همیشه در فیلم‌های آلمودوار مورد احترام قرار گرفته‌اند. «اتاق همسایه» نیز از این قاعده مستثنی نیست و شاید حساس‌ترین پرتره‌‌ی او [از زنان] تا به امروز باشد. این فیلمی است درباره پذیرش و کنار آمدن با سخت‌ترین چیزی که همه ما در نهایت باید با آن روبه‌رو شویم: مرگ. از نظر سبک، فیلم یک معجزه‌ی مطلق است. هیچ فیلمسازی، نوع‌ نگاهی مثل آلمودوار ندارد و او همیشه از یک پالت رنگ جسور و غنی برای برانگیختن احساس استفاده می‌کند.

مور و سوینتن، که تقریبا در هر صحنه‌ حضور دارند، کار فوق‌العاده‌ای انجام داده‌اند، هم حساس و هم خودکاوانه. اگرچه بیشتر وقت را با اینگرید می‌گذرانیم، اما در مورد او اطلاعات زیادی به‌دست نمی‌آوریم، شاید به این دلیل که، همانطور که دوستش دمیان (جان تورتورو) می‌گوید: «تو تنها کسی هستی که می‌دانی چگونه رنج بکشی بدون اینکه مردم احساس گناه کنند.»

اینگرید یک زن فداکار است و تمام وجود خود را به مارتا می‌دهد تا اطمینان حاصل کند که پایان زندگی او به زیبایی رقم خواهد خورد. و این زیبا است، زیرا آن‌ها روزهای خود را با تماشای فیلم‌های قدیمی، صحبت در مورد کتاب‌ها و هنرمندان مورد علاقه خود و لذت بردن از هوای دلپذیر خانه‌ی احاطه شده توسط جنگل‌های سرسبز می‌گذرانند. مارتا نسبت به اینگرید حساب‌شده‌تر و پذیرای پایان است؛ او آماده است که به جلو حرکت کند و از دردهایی که سال‌های پایانی او را چالش‌برانگیز کرده است، آزاد شود. مور و سوینتن هر دو نقش‌آفرینی مجذوب‌کننده‌ای دارند.

آلمودوار دهه‌هاست که به عنوان یک فیلمساز جسور و شجاع تحسین می‌شود. فیلم‌های او از برخورد با موضوعات چالش‌برانگیز یا داشتن مکالمات تکان‌دهنده ترسی ندارند. و سال‌هاست که ساخته‌های او به عمد عجیب‌و‌غریب بوده‌اند، عمدا به سمت ملودرام و موقعیت‌های روزافزون پوچ گرایش دارند. با این حال، احساس می‌شود «اتاق همسایه» مرحله جدیدی از فیلمسازی برای این کارگردان است، چیزی بسیار صبورتر از آثار کلاسیک او. این یک مسیر تازه برای آلمودوار است. در حالی که چندین فیلم اخیر او را می‌توان به چشم پُلی بین آلمودوار قدیمی و جدید دید، «اتاق همسایه» تاییدی است بر اینکه یک کارگردان صبورتر و لطیف‌تر متولد شده است. این فیلمی نیست که انتظارش را دارید، اما فیلمی است که می‌توانید آن را گرامی بدارید.

ورایتی – اوون گلیبرمن| ۸۰ از ۱۰۰

هر روز شخصیت‌ها در فیلم‌ها می‌میرند. چه در حال تماشای یک تریلر خشونت‌آمیز یا یک فیلم غم‌انگیز درباره مرگ‌ مانند «ماگنولیاهای فولادی» (۱۹۸۹) یا برخی از آثار هراس‌انگیز اینگمار برگمان باشید؛ ممکن است بگویید که فیلم‌ها، به نوعی، چیزی جز یک تمرین برای مرگ نیستند. با این حال، هنوز هم نادر است که با یک درام سینمایی روبه‌رو شویم که مرگ را از شاخ‌هایش بگیرد، آن را در چشم نگاه کند، از ما بخواهد که با واقعیت دلهره‌آور آن مانند فیلم تاثیرگذار «اتاق همسایه» پدرو آلمودوار روبه‌رو شویم.

فیلم از نظر فرم، بسیار ساده است. درباره دو زن در اوایل دهه ۶۰ زندگی‌شان که سال‌هاست دوست هستند اما مدت‌هاست یکدیگر را ندیده‌اند: اینگرید (جولین مور)، یک نویسنده دنیای هنر مستقر در نیویورک، و مارتا (تیلدا سوینتن)، یک خبرنگار سابق جنگ جهانی که اینگرید پس از اطلاع از اینکه مارتا در بیمارستان در حال مبارزه با سرطان است، با او دوباره ارتباط برقرار می‌کند. بیماری مارتا جدی است: از سرطان دهانه رحم رنج می‌برد و به صورت آزمایشی، ایمونوتراپی (ایمنی‌درمانی) می‌کند، این تنها شانسی است که دارد.

برخی از افراد در این موقعیت شاید انتخاب نکنند که احساسات خود را بروز دهند، اما مارتا اینطور نیست. او می‌داند که ممکن است بمیرد و در مورد آن صریح و باز و فلسفی است. اما این بدان معنا نیست که آسان است. او و اینگرید، همانطور که می‌بینیم، زمانی نزدیک بودند و هنوز هم هستند. با اینکه شخصیت‌های دیگری هم در قصه حضور دارند اما این اساسا یک فیلم دو نفره است، یک سری مکالمات بین دو زن که تقریبا می‌توانست در صحنه‌ی تئاتر رخ دهد.

آلمودوار، در اقتباسش از رمان آمریکایی سال ۲۰۲۰ سیگرید نونز و در اولین فیلم انگلیسی‌زبان خود، فیلمی پر از گفتگو ساخته که دارای شور و حرارت است. «اتاق همسایه» یک سوپ اپرای آلمودواری مضحک نیست، اما به ارتباطات [انسانی] پرشور و احساسات پر زرق‌و‌برق عشق می‌ورزد. شخصیت‌ها توضیح می‌دهند که چه کسی هستند و خود را درست در آنجا قرار می‌دهند. اوایل، مارتا داستان اینکه چگونه از دخترش، میشل -که او را به عنوان یک مادر مجرد جوان بزرگ کرده بود- جدا شد را تعریف می‌کند و این فلش‌بک دردناک (در دوران ویتنام) مانند یک فیلم کوتاه است.

«اتاق همسایه» به زیبایی فیلمبرداری شده است (توسط ادوارد گرائو)، به‌ویژه زمانی که شخصیت‌ها به یک خانه اجاره‌ای مدرن شیک در نزدیکی وودستاک، نیویورک نقل مکان می‌کنند. اما بیشتر، این فیلمی است که در آن مارتا و اینگرید درباره مرگ صحبت می‌کنند و مارتا سرانجام متوجه می‌شود که چه کاری در مورد آن انجام خواهد داد. او هنوز هم از زندگی کردن دست بردار نیست. اما از مبارزه با ترس از مرگ خسته شده است.

تیلدا سوینتن همیشه چهره‌ای بسیار متمایز داشته است -رنگ پریده، جدی و بیانگر- که احساس می‌کنیم آن چهره را مانند چهره خود می‌شناسیم. در «اتاق همسایه»، چهره سوینتن، همراه با کلمات او، به یک ابزار شگفت‌انگیز پرسش تبدیل می‌شود. او یک نقش‌آفرینی بزرگ ارائه می‌دهد، اجرایی که شایسته مقایسه با روح و مهارت ونسا ردگریو (بازیگر مشهور انگلیسی) است. او مارتا را به یک زن زمینی تبدیل می‌کند که خود را می‌شناسد و می‌داند چه می‌خواهد، اما در قلمرو ناشناخته فرود آمده است. او آماده [مرگ] نیست، چه کسی هست؟ اما او قرار است این سفر را برود و ما را با خود ببرد.

در یک نقطه مشخص، مارتا به این نتیجه می‌رسد که دیگر کافی است و قصد دارد کنترل سرنوشت خود را به دست بگیرد. او تصمیم می‌گیرد که کی می‌میرد. «اتاق همسایه» درباره‌ی یک «معضل خاص» نیست (اگرچه بسیار طرفدار مرگ آسان است). این یک سفر فریبنده ساده‌لوحانه اما هنرمندانه در رودخانه احساساتی است که از انگیزه‌های پایان دادن به زندگی هم صحبت می‌کند. مارتا یک نقشه دارد و این نقشه نسبتا ساده است، اگرچه شامل قرصی می‌شود که او به سختی از طریق دارک وب به دست آورد. و چالش به همین جا ختم نمی‌شود. همانطور که او و اینگرید به خانه‌ی جدید نقل مکان می‌کنند، یک جدول زمانی ظاهر می‌شود و آن را با هیجانی مبتنی بر واقعیت پر می‌کند. آیا اینگرید با دیدن بسته بودن در اتاق خواب مارتا بیدار خواهد شد؟ این نشانه‌ای است که آن‌ها برای روز حسابرسی مارتا توافق کرده‌اند (اگر در بسته شد، یعنی مارتا خودکشی کرده است). اینگریدِ مور، گرم و همدل، برای حمایت از دوست خود، هر کاری از دستش برآید را انجام خواهد داد. او برای محافظت از مارتا آنجا است، اگرچه خودش نیز نیاز به محافظت دارد (از قانون).

پدرو آلمودوار، ۷۴ ساله، یک اسپانیایی طرفدار فلسفه‌ی تقدیرگرایی نیست، اما فیلم‌های او به طور فزاینده‌ای توسط مرگ تسخیر شده‌اند. به همین دلیل است که کمدی در آن‌ها عمدتا از بین رفته است. با این حال من استدلال می‌کنم که این، او را به یک هنرمند غمگین تبدیل نکرده است. «اتاق همسایه» همانطور که توسط انسانیت سوزاننده‌ی نقش‌آفرینی سوینتن هدایت می‌شود، حس خوبی به شما منتقل می‌کند. همه‌چیزِ این فیلم در مورد مرگ است، اما به خاطر صداقتی که نسبت به این سوژه دارد، قدرتمندانه در کنار زندگی می‌ایستد.

نقدهای فیلم اتاق همسایه

والچر – آلیسون ویلمور | ۷۰ از ۱۰۰

تیلدا سوینتن در «اتاق همسایه»، در زیباترین اتاق بیمارستان جهان، بستری است. شخصیت او، مارتا، شاید با سرطان دهانه رحم -غیرقابل درمان- دست‌و‌پنجه نرم کند، اما او همچنین یک شخصیت در فیلم پدرو آلمودوار است؛ بنابراین آنچه باید یک فضای بی‌روح پزشکی باشد، در عوض با کاغذ دیواری پاییزی شیک پوشیده شده است، سرریز از گل‌ها، با یک صندلی سبز لیمویی و مشرف به منظره شهری منهتن. وقتی جولین مور، که نقش یک نویسنده به نام اینگرید را بازی می‌کند، در یک صحنه اولیه برای بازدید نزد مارتا می‌آید، مجبور شدم نفس عمیقی بکشم تا قدردانی خود را از تمام رنگ‌های درگیر در صحنه نشان دهم. سوینتن در تختخواب با یک ژاکت قرمز روشن و شلوار آبی استراحت می‌کند، در حالی که مور با یک کت بورگوندی و کیف آبی وارد می‌شود. مثل این است که انرژی‌های دو نفر به نوعی معکوس شده است، مارتای در حال مرگ، نسبت به پوشش خنثی دوست پرجنب‌و‌جوش خود، لباس‌های رنگارنگ‌تری پوشیده شده است. «اتاق همسایه» یک موشکافی سنگین در مورد مرگ است، اگرچه به شیوه‌ای بسیار آلمودواری.

«اتاق همسایه» بر اساس رمان «چه چیزی را پشت سر می‌گذاری» اثر سیگرید نونز ساخته شده است و اولین فیلم انگلیسی‌زبان آلمودوار است، اگرچه او با فیلم‌های کوتاه اخیر، «صدای انسانی» و «سبک عجیب زندگی» هم به سراغ زبان انگلیسی رفته بود. «اتاق همسایه» به نوعی، مکمل فیلم «درد و شکوه» (۲۰۱۹) هم هست که درباره یک فیلمساز اسپانیایی مسن بود که بیماری‌های جسمی فراوان او را از کار باز داشته است و به دلیل آن احساس پوچی می‌کند. در فیلم جدید، مارتا، یک خبرنگار جنگی سابق است که خود را ناتوان از نوشتن، یا خواندن، یا گوش دادن به موسیقی می‌یابد، شیمی درمانی توانایی تمرکز او و با آن، بخشی از هویتش را از او گرفته است. با این حال، این بار، کاوش‌ها درباره اینکه زندگی در یک بدنِ در حال از کار افتادن چگونه است، از طریق اینگرید تجربه می‌شود، که اخیرا کتابی درباره ترس از مرگ خود نوشته، اما پس از برقراری ارتباط با مارتا، خود را در نزدیکی مرگ می‌بیند، و سپس از او خواسته می‌شود تا زنی را همراهی کند که می‌خواهد زندگی‌اش را با تصمیم خودش پایان دهد.

بیشتر فیلم درباره معاشرت دو زن است، در آن اتاق بیمارستان و در آپارتمان‌های مسکونی فوق‌العاده زیبای آن‌ها و در نهایت، در یک خانه اجاره‌ای مدرن در جنگل، جایی که اینگرید و مارتا اساسا با هم تعطیلات را سپری می‌کنند تا اینگرید تصمیم بگیرد که آماده‌ی رفتن [یعنی مرگ] است. سکانس‌های این دو دوست قدیمی که سعی می‌کنند مثل دوران جوانی پرشور خود به یکدیگر نزدیک شوند، لطیف و زیبا است. در چشمگیرترین نمای فیلم، اینگرید یک شب در کنار مارتا می‌خوابد، نیمی از صورت‌های آن‌ها روی بالش‌های مجاور به طور ناقص ادغام می‌شوند تا یک کُل پیکاسویی را تشکیل دهند که نزدیکی و تفاوت‌های آن‌ها را نشان می‌دهد. اما عجیب‌ترین جنبه‌ی «اتاق همسایه» شاید این باشد که به جایی که انتظار دارید ختم نمی‌شود، بلکه چند پیچ و تاب دیگر را قبل از اینکه به تیتراژ ختم شود، ارائه می‌دهد. پایان فیلم راضی‌کننده نیست، اگرچه به نوعی آرامش‌بخش هم هست؛ نشانه‌ای از اینکه آلمودوار نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد و کار نکند، او هیجان‌زده است تا داستان‌های بیشتری را روایت کند.

منبع: screendaily

source

توسط chehrenet.ir