قطعا اولین چیزی که در نگاه کردن به نقاشیهای قدیمی شما را متعجب خواهد کرد، پوست سبز رنگ شخصیتهاست، اما واقعا چرا آنقدر مضحک و عجیب هستند؟
نقاشان آن زمان برای رنگگذاری پوست، تکنیکهای مشخصی را به کار میبردند که این روشها با گذر زمان باعث آسیب و تغییر رنگها شد، بنابراین رنگ نقاشیها از همان اول عجیب نبودند. یک نوع رنگگذاری در لایههای زیرین و اولیه به نام «ورداچیو» (verdaccio) در میان هنرمندان قرون وسطی و رنسانس وجود داشت که باعث میشد، رنگ پوست کاملا طبیعیتری در پالت رنگی خود داشته باشند.
غالبا در نقاشی ابتدا یک زیررنگ، قبل از رنگهای اصلی گذاشته میشود تا سایهها به مراتب با لایهگذاریهای بعدی پدیدار شوند. برای استفاده از رنگ زرد یا قرمز در لایههای اصلی، زیرسازی به واسطهی رنگ سبز همیشه ایدهآلترین انتخاب بوده است که درنهایت یک تعادل میان طیفی از رنگهای سرد و گرم ایجاد میکند.
یک نوع رنگ با نام «رنگ سبز خاکی» (Terre verteGreen) وجود دارد که از زمان روم باستان در رنگگذاری لایههای زیرین به کار برده میشد. همچنین رنگ سبز-خاکستری برای لایههای اولیه در دوران رنسانس ایتالیا رواج داشت که بیشتر در نقاشیهای دیواری و محرابها از آن استفاده میشد. یکی از بهترین نمونههای این رنگ را میتوان در تابلوی ناتمام میکل آنژ با عنوان «باکره و کودک با سنت جان و فرشتگان» (The Virgin and Child with Saint John and Angels) به خوبی دید.
یکی دیگر از رنگهای سبز مایل به آبی یا همان سبز-آبی به نام «سبز مسی» (Verdigris) وجود دارد که از اکسیداسیون صفحات مسی ساخته میشود. این رنگ در بیشتر نقاشیها به عنوان زیرسازی اصلی مورد استفاده هنرمندان قرار میگرفت و درآخر توانست جای رنگهای قبلی را بگیرد.
همچنین یک لعاب نازک و مات از رنگهای گرمتر به چهره و بدن شخصیتها اضافه میشد که در ساخت آن از حشرات یا گیاهان بهره میگرفتند. پس از سالها این لایههای رنگی درخشان و گرم ناپدید شدند و بدین ترتیب رنگ گوشتی و پر جنب و جوش پوست، اکنون کاملا شبیه جسد به نظر میرسند.
یکی از معروفترین چهرههایی که بسیار مضطرب و پرشیان دیده میشوند، متعلق به نقاشیای با عنوان «مدونا بر تخت نشست» (Madonna Enthroned) اثر جوتو دی بوندونه است. این نقاشی یک محراب بزرگ به شمار میرود که چند تابلوی مجزا را در بر میگیرد و تقریبا تمام چهرههای تصویرشده در آن به رنگ سبز و غیر طبیعیای در آمدهاند.
منبع: News.artnet
source