فیلمسازی ماشین پیچیده‌ای است که هر قطعه‌اش نیاز به دقت و ظرافت زیادی دارد. برای همین پیش می‌آید که در میان همه‌ی این قطعات، چیزی از قلم بیفتد. در واقع، وقتی همه‌ی قطعات چرخ فیلم در کنار هم قرار می‌گیرند، غیرمعمول نیست که فیلمنامه آخرین چیزی باشد که بررسی شود؛ گاهی حتی فیلم‌های بزرگ هم بدون فیلمنامه کار خود را شروع می‌کنند، یا فیلمنامه‌های نیمه‌تمامی دارند که تا آخر پروژه هم تکمیل نمی‌شوند.

امروزه فیلمنامه‌های ناتمام به استاندارد فیلم‌های پرهزینه و بودجه بالا تبدیل شده‌اند. به ویژه با تغییرات آخرین لحظه‌ای که استودیوها روی فیلمنامه اعمال می‌کنند تا از سوددهی فیلم اطمینان داشته باشند. فیلم‌هایی که در ادامه سراغشان می‌رویم با اینکه از نظر میزان درآمدزایی چندی از پرفروش‌ترین فیلم‌های زمان خودشان بودند، اما بدون یک فیلمنامه‌ی درست و درمان ساخته شده‌اند.

۱۰. آرواره‌ها (Jaws)

فیلم Jaws

  • سال اکران: ۱۹۷۵
  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: روی شایدر، رابرت شاو، ریچارد درایفس، لورین گری، مورای همیلتون
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

«آرواره‌ها» در دهه‌ی هفتاد تاریخ‌سازی کرد. این فیلم بدون فیلمنامه، بودجه‌ی بالا یا حتی یک کارگردان سرشناخته به یکی از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما تبدیل شد. در سال ‍۱۹۷۵ میلادی اسپیلبرگ که هنوز یک کارگردان بی‌تجربه بود با یک بودجه‌ی متوسط سراغ ساخت یک فیلم تابستانی رفت؛ اما چیزی که از فیلم‌های تابستانی توقع نداریم، اتفاقات عجیب و غریبی است که سر صحنه‌ی «آرواره‌ها» افتاد، به طوری که غفلت از فیلمنامه آخرین چیزی بود که به ذهن عوامل فیلم می‌رسید.

فیلم «آرواره‌ها» بدون آنکه فیلمنامه آن تکمیل شود، فیلمبرداری خود را آغاز کرد و به استاندارد اولیه‌ی فیلم‌های پرفروش تابستانی تبدیل شد. این تریلر ترسناک که شرورش یک کوسه است، به قدری موفق بود که هنوز به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ تا به امروز در نظر گرفته می‌شود و هر بار در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر در سراسر جهان قرار می‌گیرد.

این در حالی است که این فیلم تقریبا مثل یک پروژه‌ی دانشجویی و بدون هیچ فیلمنامه یا ایده‌ی روشنی از آنچه «آرواره‌ها» قرار است باشد فیلمبرداری خود را آغاز کرد؛ تازه وقتی از فیلمبرداری حرف می‌زنیم، منظورمان یکی از سخت‌ترین فرایندهای تولید است که تقریبا تمام آن روی اقیانوس واقعی فیلمبرداری شده است. طبق گفته‌ی ریچارد دریفوس (که در نقش متخصص اقیانوس مت هوپر در «آرواره‌ها» بازی می‌کند) فیلم بدون فیلمنامه به مرحله‌ی تولید رسید. علاوه بر این، حتی گروه بازیگران مشخص نشده بودند و کوسه هم معلوم نبود قرار است چگونه ساخته شود تا از آن در آب فیلمبرداری کنند.

تنها به لطف خلاقیت و نبوغ فنی استیون اسپیلبرگ بود که این فیلم بدون فیلمنامه ساخته شد؛ البته لاکچری بالا بردن بودجه نیز مسئله‌ی دیگری است که اسپیلبرگ توانست فیلم را با ده میلیون دلار بالاتر از بودجه‌ی تعیین شده تکمیل کند.

۹. پسرانگی (Boyhood)

فیلم Boyhood

  • سال اکران: ۲۰۱۴
  • کارگردان: ریچارد لینکلیتر
  • بازیگران: پاتریشا آرکت، الار کولترین، لورلای لینکلیتر، ایتن هاک
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

ریچارد لینکلیتر به این معروف است که هیچ وقت راه آسان‌تر را انتخاب نمی‌کند. این کارگردان امریکایی مدام ژانر فیلم‌هایش را تغییر می‌دهد، از تکنیک‌های تکراری استفاده نمی‌کند و تقریبا همیشه هم موفق بوده است. فیلم «پسرانگی» او هم از این قاعده مستثنی نیست که فیلمبرداری‌اش ۱۲ سال طول کشید. لینکلیتر هم که همیشه دنبال امتحان کردن ایده‌های تازه است، با ایده‌ی فیلم «پسرانگی» سریع دست به کار شد، حتی بدون فیلمنامه.

لینکلیتر در این فیلم کل دوران نوجوانی ام‌جی (الار کولترین) را به تصویر می‌کشد و فرایند بزرگ شدن او را طی ۱۲ سال دنبال می‌کند. او هر سال در طول این دوازده سال از کولترین فیلمبرداری کرد تا ایده‌ی بزرگ شدن به بهترین شکل به تصویر کشیده شود. برای ساخت یک فیلم با طرحی تقریبا غیرممکن و چنین پروژه‌ی بلندمدتی، داشتن یک فیلمنامه اساسا بی‌معنی است و برای همین تعجب نخواهید کرد اگر به شما بگوییم «پسرانگی» بدون فیلمنامه ساخته شد.

لینکلتر اجازه داد کل درام داستان به صورت طبیعی و آزادانه پیش برود؛ به ویژه با توجه به زندگی که هر سال بازیگران فیلم تجربه کرده بودند و بدون فیلمنامه، تنها یک ایده‌ی کلی از ساختار فیلم وجود داشت. به قول خود لینکلیتر در آغاز با ایتن هاوک، پاتریشیا آرکت و بچه‌ها (کولترین در کنار دختر خود لینکلیتر، لوری) یک همکاری را آغاز کردند که وقتی بچه‌ها به بلوغ رسیدند و بزرگتر شدند، همکاری با آن‌ها هم طعم دیگری پیدا کرد.

«پسرانگی» با وجود اینکه حاصل عشق و تعهد لینکلیتر و بازیگرانش به این فیلم است، ایده‌ی همه‌پسندی نداشت، اما توانست بدون یک فیلمنامه یا حتی طرح داستانی مشخص، بیش از ده برابر بودجه‌ی خود را در باکس آفیس به دست بیاورد.

۸. بیگانه ۳ (Alien 3)

فیلم Alien 3

  • سال اکران: ۱۹۹۲
  • کارگردان: دیوید فینچر
  • بازیگران: سیگورنی ویور، چارلز اس. داتون، چارلز دنس، لانس هنریکسن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۸ از ۱۰۰

فرنچایز «بیگانه» حالا و با گذشت قریب به ۴۵ سال از اولین فیلم ترسناک این سری در دهه‌ی هشتاد میلادی به کارگردانی ریدلی اسکات، همچنان یکی از معروف‌ترین و پرطرفدارترین فرنچایزهایی است که مبتنی بر آن سریال و بازی‌های ویدیویی زیادی نیز ساخته‌اند. «بیگانه: رومولوس» (Alien: Romulus) جدیدترین فیلم این فرنچایز بوده و قرار است ۱۶ اوت ۲۰۲۴ منتشر شود. اما فراموش نکنید که محبوبیت امروز «بیگانه» یک مسیر مستقیم را طی نکرده است.

در اوایل دهه‌ی نود میلادی و پس از موفقیت دنباله‌ی فیلم دهه هشتادی به نام «بیگانه‌ها» (Aliens) که جیمز کمرون آن را ساخت، تهیه‌کنندگان فیلم تصمیم گرفتند روی جریان فروش این فرنچایز مانور داده و «بیگانه ۳» را بسازند، آن هم بدون فیلمنامه!

دیوید گیلر و والتر هیل، تهیه‌کنندگان فیلم می‌خواستند پیش از خوابیدن جو این فرنچایز و هر چه زودتر «بیگانه» بعدی ساخته شده و روی پرده‌ی سینماها برود. در مراحل پیش تولید اما چندین بار فیلمنامه‌های مختلف دور ریخته شد و نویسنده‌ها آمدند و رفتند. پیش از آنکه حتی یک ثانیه از «بیگانه ۳» فیلمبرداری شود، استودیو فاکس قرن بیستم فقط هفت میلیون دلار خرج پیش تولید کرده بود. در چنین موقعیتی بود که استودیو کار را به کاگردان جوانی به نام دیوید فینچر سپرد.

استودیو فاکس قرن بیستم فکر می‌کرد می‌تواند از بی‌تجربگی فینچر استفاده کرده و تصمیمات او برای «بیگانه ۳» را کنترل کنند. علاوه بر این، می‌خواستند هزینه‌ها را به حداقل برسانند. برای همین لازم بود که بر هر جنبه از این فیلم با دقت نظارت شده و هر جزئیات کوچکی با استودیو هماهنگ شود؛ اما آن‌ها از یک نکته‌ی مهم غفلت کردند: فیلم بدون فیلمنامه مانده بود.

هرج و مرجی که قبل از ورود فینچر به پروژه وجود داشت، منجر شد که چندین فیلمنامه‌ی «بیگانه ۳» را از سطل بیرون کشیده و پیش‌نویس‌های ناتمام را به هم بچسبانند و در نهایت یک فیلمنامه‌ی چهل‌تیکه بسازنند. چون دیگر فرصتی برای بازبینی وجود نداشت، از آنجا که استودیو می‌خواست با فیلمنامه یا بدون آن مراحل تولید فیلم آغاز شود، همین فیلمنامه‌ی آشفته برای «بیگانه ۳» به کار گرفته شد.

«بیگانه ۳» در نهایت دعوایی بین کارگردان، تهیه‌کنندگان و استودیو به بار آورد و در نتیجه‌ی آن، بدنامی و از بین رفتن اعتبار آن‌ها. با وجود فرایند پردست‌انداز فیلم «بیگانه ۳» که بدون فیلمنامه ساخته شد و منتقدان هم به آن امان ندادند، این فیلم آن قدر خوب در بودجه عمل کرد که بتواند فرنچایز «بیگانه» را زنده نگه دارد و راه را برای فیلم‌های جذاب‌تر با نویسندگی بهتر در سال‌های بعد از آن هموار کند.

۷. مردان سیاهپوش ۳ (Men in Black 3)

فیلم Men in Black 3

  • سال اکران: ۲۰۱۲
  • کارگردان: بری ساننفلد
  • بازیگران: ویل اسمیت، تامی لی جونز، جاش برولین، آلیس ایو، جامین کلمنت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰

طرفداران فیلم‌های «مردان سیاهپوش» پس از آنکه فیلم دوم آن نقدهای خوبی دریافت نکرد مجبور شدند یک دهه‌ی تمام منتظر بمانند تا فیلم بعدی آن بیاید. در «مردان سیاهپوش ۳» مأموران جی (ویل اسمیت) و کی (تامی لی جونز) دوباره در کنار هم قرار گرفتند و طرفداران را خوشحال کردند؛ اما فیلم نهایی بدون فیلمنامه بود و آنقدرها به مذاق طرفداران خوش نیامد.

تولید قسمت سوم «مردان سیاهپوش» اولین بار در سال ۲۰۰۹ میلادی اعلام شد، اسمیت و جونز پا به میدان گذاشتند و با تهیه‌کنندگی اسپیلبرگ، به نظر می‌رسید نتیجه‌ی نهایی قرار است چیز خوبی از آب دربیاید. سونی فرایند فیلمبرداری را زودتر از موعد مقرر و در تاریخ سوم نوامبر ۲۰۱۰ آغاز کرد. یک دلیل مهم آن این بود که هر کدام از عوامل، اسمیت، جونز و کارگردان ساننفلد پروژه‌های دیگری داشتند و اگر هر چه زودتر فیلم وارد مراحل تولید نمی‌شد، ممکن بود هر یک از آن‌ها «مردان سیاهپوش» را برای پروژه‌ی دیگری کنار بگذارند. علاوه بر این، اگر هر چه زودتر فیلمبرداری را آغاز می‌کردند، پروژه مشمول یک معافیت مالیاتی بزرگ در نیویورک می‌شد.

با این حال، فیلم «مردان سیاهپوش ۳» به معنای واقعی کلمه بدون فیلمنامه مانده بود و حتی یک طرح کلی وجود نداشت که داستان آن به چه مسیری می‌تواند برود؛ با اینکه عملا فقط یک صحنه از فیلم روی کاغذ آمده بود، فیلمبرداری آن آغاز شد.

این مسئله به تنش‌های زیادی سر صحنه دامن زد و کارگردان، نویسندگان، تهیه‌کنندگان و بازیگران همه برای ایده‌های احتمالی خودشان و اینکه «مردان سیاهپوش ۳» باید به چه مسیری برود می‌جنگیدند. برای همین جای تعجب ندارد که پس از آنکه فرایند تولید فیلم «مردان سیاهپوش ۳» بدون یک فیلمنامه درست و حسابی به پایان رسید، صورتحساب تولید آن از حدود ۲۲۰ میلیون دلار هم فراتر رفته بود.

۶. پارک ژوراسیک ۳ (Jurassic Park III)

فیلم Jurassic Park 3

  • سال اکران: ۲۰۰۱
  • کارگردان: جو جانستون
  • بازیگران: سام نیل، ویلیام اچ میسی، تیا لئونی، آلساندرو نیوولا، تره‌ور مورگن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰

تا پیش از آنکه فیلم «دنیای ژوراسیک: قلمرو» (Jurassic World: Dominion) در سال ۲۰۲۲ میلادی منتشر شود، جایزه‌ی بدترین فیلم فرنچایز پارک ژوراسیک به قسمت سوم این فیلم‌ها تعلق داشت که در سال ۲۰۰۱ میلادی اکران شد. «پارک ژوراسیک ۳» اولین فیلم در این فرنچایز به حساب می‌آمد که بر اساس کتاب‌های مایکل کرایتون ساخته نشده بود و برای آنکه به همان میزان فروش فیلم‌های قبلی خود برسد، باید محتوای تازه و اوریجینال خودش را روی کار می‌آورد.

شاید فکر کنید نوشتن یک فیلمنامه‌ی کاملا تازه بدون اتکا به محتوای رمان‌های کرایتون کار دشواری برای «پارک ژوراسیک ۳» بوده است، اما وقتی می‌بینید «پارک ژوراسیک ۳» بدون عوامل و بازیگران دو فیلم قبلی ساخته شده می‌فهمید که کار حتی از آنچه تصور می‌کنید هم سخت‌تر است؛ البته سم نیل در فیلم حضور داشت، اما بدون بازیگران همراهش، مثل جف گلدبلوم که ارتباط آن‌ها جذابیت مجزای خودش را به فیلم‌ها می‌آورد، حضور سم نیل هم علنا بی‌فایده بود. اما این هم پایان ماجرا نیست. فیلم بدون فیلمنامه وارد مراحل تولید شد و حتی دیگر از حضور کارگردانی مثل استیون اسپیلبرگ هم برخوردار نبود تا بتواند طرح نامشخص خود را به سرانجام برساند.

گفته شده که در ابتدا دو نسخه‌ی تمام شده از فیلمنامه وجود داشت که کارگردان جو جانستون و گروه نویسندگانش روی آن کار کردند، حتی برایش استوری بورد کشیدند و حتی برنامه‌ریزی‌ها برای فیلمبرداری نیز انجام شده بود. اما درست پیش از شروع فیلمبرداری، جانستون تمام این‌ها را رها کرده و بدون فیلمنامه ساخت فیلم را آغاز کرد.

روتین فیلمبرداری «پارک ژوراسیک ۳» به این شکل بود: هر روز کارگردان و بازیگران سر صحنه می‌آمدند، کاغذهایی به آن‌ها داده می‌شد که سکانس‌هایی بود که باید در آن روز فیلمبرداری می‌کردند؛ آن هم بدون اینکه هیچکس از هیچ ایده‌ای از روند داستان، طرح کلی فیلم، شخصیت‌پردازی و تحول کاراکترها در طول فیلم داشته باشد. این فرایند همچنین به این معنی بود که هیچکس نمی‌دانست کدام سکانس در کجای فیلم می‌آید و برای همین باید مدام لوکیشن عوض می‌کردند؛ حتی اگر صحنه‌های تکراری در آن لوکیشن وجود داشت.

بدون فیلمنامه، فیلم «پارک ژوراسیک ۳» یک هزینه‌ی مالی گزاف بر دوش استودیو گذاشت. با چنین فرایند تولیدی که هیچکس از فردای پروژه خبر ندارد، عوامل و بازیگران مدام بین صحنه‌های هالیوود و مکان‌های فیلمبرداری در هاوایی در سفر بودند. با تمام این اوصاف، جانستون تمام تلاش خود را برای نجات این فیلم انجام داد، آن هم فیلمی که به قول خودش، تا زمانی که تمام شد بدون فیلمنامه مانده بود.

۵. دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان (Pirates of the Caribbean: At World’s End)

فیلم Pirates of the Caribbean 3

  • سال اکران: ۲۰۰۷
  • کارگردان: گور وربینسکی
  • بازیگران: جانی دپ، اورلاندو بلوم، کیرا نایتلی، چو یون فات، جفری راش، بیل نای
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۴ از ۱۰۰

شاید باورش برایتان سخت باشد که فرنچایز «دزدان دریایی کارائیب»، که یکی از محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین فرنچایزهای سینمایی به حساب می‌آید، اولین بار ایده‌ی خود را از یک پارک تفریحی آغاز کرد. اما آن چیزی که باورش حتی سخت‌تر است، این است که فیلم دوم و سوم «دزدان دریایی کارائیب» بدون فیلمنامه ساخته شدند.

پس از موفقیت بی‌سابقه‌ی اولین فیلم «دزدان دریایی کارائیب»، دیزنی یک بازه‌ی زمانی برای کارگردان گور وربینسکی مشخص کرد تا به سرعت دو فیلم دیگر دنباله‌ی این فیلم بسازد. نتیجه‌اش آن شد که وربینسکی فیلم «دزدان دریایی کارائیب: صندوقچه مرد مرده» (Pirates of the Caribbean: Dead Man’s Chest) و «پایان جهان» را پشت سر هم و با استفاده از لوکیشن‌ها و دکورهای یکسان ساخت که به طور متوالی در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ اکران شدند.

فرایند پیش تولید هر دو فیلم بدون فیلمنامه و تنها با یک ایده‌ی کلی جلو رفت. با پیشرفت در فرایند تولید فیلم «صندوقچه مرد مرده» فیلمنامه‌ی این فیلم به مرور روی کار آمد، ولی فیلم سوم همچنان بدون فیلمنامه مانده بود. وربینسکی و تیم او در آغاز فیلمبرداری برای قسمت دوم «دزدان دریایی کارائیب» تنها ایده‌های مبهی از آنچه قرار بود محصول نهایی باشد داشتند. در این میان یک سری صحنه‌ها و ایده‌های پراکنده هم برای فیلم «پایان جهان» می‌نوشتند تا حساب کار دستشان باشد که کدام لوکیشن‌ها و دکورها برای فیلم سوم هم لازم است و یک موقع این دکورها را تخریب نکنند.

در نتیجه فرایند تولید دو فیلم «دزدان دریایی کارائیب» بدون فیلمنامه پیچیده شد؛ برای مثال، آخرین صحنه‌ی کاپیتان جک گنجشکه (جانی دپ) در آخر فیلم سوم (پایان جهان)، تنها چهار روز پس از شروع فیلمبرداری قسمت دوم گرفته شد و حتی هنوز هیچکس نمی‌دانست چطور قرار است این صحنه در فیلم سوم گنجانده شود.

البته از شانسی که این فیلم‌های «دزدان دریایی کارائیب» آوردند این بود که آنقدر فروختند که دیگر همه یادشان رفت این فیلم‌ها بدون فیلمنامه مشخص ساخته شده‌اند. فیلم ۲۰۰۶ با حدود ۲۲۵ میلیون دلار بودجه، توانست بیش از یک میلیارد دلار فروش داشته باشد و «دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان» نیز با بودجه‌ی ۳۰۰ میلیون دلاری خود، فروشی بیش از ۹۰۰ میلیون دلار در باکس آفیس داشت.

۴. زن زیبا (Pretty Woman)

فیلم Pretty Woman

  • سال اکران: ۱۹۹۰
  • کارگردان: گری مارشال
  • بازیگران: ریچارد گی‌یر، جولیا رابرتس، آندریا پارکر، لورا سن جاکومو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۵ از ۱۰۰

فیلم کمدی رمانتیک «زن زیبا» موتور حرفه‌ای جولیا رابرتس را راه انداخت و برای کارنامه‌ی ریچارد گی‌یر نیز اهمیت زیادی داشت. اما ساخت آن کار ساده‌ای نبود، چرا که «زن زیبا» به تغییر عجیب فیلمنامه‌اش معروف است. در مراحل پیش تولید حتی نام فیلم نیز چیز دیگری بود.

فیلم «زن زیبا» کار خود را بدون فیلمنامه آغاز نکرد، اما آن زمانی که هنوز که اسم فیلم «۳۰۰۰» بود و نه «زن زیبا»، داستان بسیار تاریک‌تری داشت. ویویان وارد نام کاراکتر رابرتس و یک زن خیابانی بود که به مواد مخدر اعتیاد پیدا می‌کند و در لحظه‌ی نهایی در فیلم هم تنها و بی‌کس به حال خود رها می‌شود. شاید تعجب کنید که چطور از چنین فیلمنامه‌ای به «زن زیبا» رسیدند.

قضیه از این قرار است که کمپانی اولیه که قرار بود بودجه‌ی این فیلم را تأمین کند، لحظه‌ی آخر پا پس کشید و جولیا رابرتس ماند با فیلمی که مثلا قرار بود حضور او به عنوان یک بازیگر شاخص در هالیوود را تضمین کند. اما در یک اتفاق غیرمنتظره دیزنی از ماجرای این فیلم خبردار شده و تولید آن را بر عهده گرفت، با این شرط که فیلمنامه‌ی اولیه کنار گذاشته شود. دیزنی حالا و بدون فیلمنامه اولیه «۳۰۰۰» حاضر شد بودجه‌ی فیلم را تأمین کند و کارگردان گری مارشال را هم جایگزین کارگردان قبلی کرد.

مشکل اصلی اما زمانی شروع شد که دیزنی تأکید کرد حاضر نمی‌شود به هیچ وجه از فیلمنامه‌ی اصلی استفاده کنند. در نتیجه و با توجه به بازه‌ی زمانی که برای تولید فیلم در اختیار آن‌ها داده شده بود، مارشال و نویسندگانش مجبور بودند استارت فیلمبرداری را بدون یک فیلمنامه درست و درمان بزنند. آن‌ها همزمان با فیلمبرداری صحنه‌ها را می‌نوشتند و موقعی هم که هیچ ایده‌ای به فکر کسی نمی‌رسید مارشال ریش و قیچی را می‌داد دست خود رابرتس و گی‌یر تا با بداهه‌پردازی‌هایشان صحنه را جمع کنند؛ تنها توصیه‌ی مارشال به بازیگرانش هم این بود که خنده‌دار باشند!

خوشبختانه، مارشال توانست طنز خاص خودش را هم در فیلم پیاده کند و نه تنها تولید فیلم را به پایان برساند، بلکه با هدایت او «زن زیبا» توانست در باکس آفیس هم به موفقیت برسد. فیلمی که امروزه به عنوان یکی از نمادین‌ترین فیلم‌ها در ژانر کمدی رمانتیک شناخته می‌شود و یک‌تنه کارنامه‌ی حرفه‌ای جولیا رابرتس را بست.

۳. لبه فردا (Edge of Tomorrow)

Edge of Tomorrow

  • سال اکران: ۲۰۱۴
  • کارگردان: داگ لیمان
  • بازیگران: تام کروز، امیلی بلانت، بیل پاکستون، برندن گلیسون، مدلین منتاک
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

فیلم اکشن «لبه فردا» به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های علمی-تخیلی قرن حاضر هالیوود شناخته می‌شود. نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشید این است که این فیلم درباره‌ی سفر در زمان، یکی از معدود فیلم‌های علمی-تخیلی سال‌های اخیر است که به هیچ فرنچایزی تعلق ندارد؛ برای همین موفقیت آن بی‌سابقه است. البته با حضور تام کروز و امیلی بلانت در نقش‌های اصلی، شاید توضیح‌اش سخت نباشد که چرا «لبه فردا» یکی از پرفروش‌های باکس آفیس سال ۲۰۱۴ میلادی بود.

با این حال، «لبه فردا» سفر پرتلاطمی برای رسیدن به پرده‌ی سینما طی کرد. با وجود اینکه دانته هارپر، نویسنده‌ی اصلی فیلم، یک فیلمنامه‌ی تمام و کمال برای «لبه فردا» نوشته و بودجه‌ی ۱۷۸ میلیون دلاری هم به فیلم اختصاص داده شده بود، وقتی داگ لیمان، کارگردان «لبه فردا»، پایش را به صحنه گذاشت تقریبا تمام فیلمنامه‌ی هارپر را کنار گذاشت. لیمان فقط ایده‌های اصلی و طرح‌های کلی فیلمنامه را حفظ کرد و اینکه شخصیت‌ها کیستند، اما خطوط داستانی فیلمنامه‌ی هارپر همه دور انداخته شدند.

حالا که فیلم بدون فیلمنامه مانده بود، غوغایی در پشت صحنه‌ی «لبه فردا» به راه انداخت و نویسندگان مختلف مدام پیش‌نویس‌های تازه‌ای برای فیلم می‌نوشتند که البته هیچکدام به مذاق داگ لیمان خوش نمی‌آمد. جیز و جان هنری باترورث، سایمون کینبرگ و کریستوفر مک‌کواری همه از نویسندگانی بودند که روی فیلمنامه‌ی «لبه فردا» کار کردند و به هر ساز لیمان می‌رقصیدند تا بالاخره او از یکی از پیش نویس‌ها خوشش بیاید.

اما این اتفاق هرگز نیفتاد و فیلم بدون فیلمنامه مراحل تولید خود را آغاز کرد. لیمان به صورت روزانه داستان را پیش می‌برد و مدام همه چیز را بازبینی می‌کرد. حتی گفته شده او روز دوم سر ست آمد و از عوامل خواست هر چه روز اول فیلم گرفته بودند دور ریخته و از اول صحنه‌ها را بگیرند!

تام کروز و کریستوفر مک‌کواری دونفری روی شخصیت‌ها کار می‌کردند تا مطمئن شوند تغییر و تحولات کاراکترها به مسیر درستی می‌رود. یک سوم نهایی فیلم هم تا مدت زیادی پس از شروع فیلمبرداری هنوز معلوم نبود و فیلم بدون فیلمنامه مشخص نبود چگونه پایان می‌یابد. خوشبختانه کروز، لیمان و نویسندگان همه کارشان را به نحو احسن اجرا کردند و از آن زمان تاکنون اخباری مبنی بر دنباله‌ای برای «لبه فردا» هم به گوش می‌رسد. خود کروز که به ساخت آن مصمم است. باید منتظر ماند و دید که آیا لیمان، بلانت و سایر عوامل «لبه فردا» هم آماده‌ی بازگشت به این فیلم خواهند بود یا نه.

۲. کازابلانکا (Casablanca)

Casablanca

  • سال اکران: ۱۹۴۲
  • کارگردان: مایکل کورتیز
  • بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن، پل هنرید، کلود رینس، جان کوالن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰

کمتر فیلمی پیدا می‌کنید که نام آن به اندازه‌ی «کازابلانکا» شناخته‌شده باشد. این فیلم توانسته در طول هشت دهه‌ای که از اکران آن می‌گذرد، نسل‌های مختلفی از مخاطبان را به دنیای خود بکشاند و همچنان برای بیننده‌ی امروزی هم ملموس بماند. این فیلم با ریک بلین با بازی همفری بوگارت در نقش مالک کلوپ شبانه آغاز می‌شود. یک مثلث عشقی بین او و معشوقه‌ی سابقش ایلزا لاند (اینگرید برگمن) و دوست فعلی او ویکتور لازلو (پل هنرید) شکل می‌گیرد، آن هم در زمانی که جنگ جهانی دوم در جریان است.

داستان فیلم «کازابلانکا» تا حدودی مبتنی بر نمایشنامه‌ی مورای برنت و جوان آلیسون «همه به کافه ریک می‌آیند» (Everybody Comes to Rick’s) است که البته هیچ وقت رنگ صحنه را بر خود ندیده بود. با این حال، فیلم علنا بدون فیلمنامه مراحل تولید خود را آغاز کرد و نویسندگان هر روز فیلمبرداری برای آن می‌نوشتند و مایکل کورتیز هم هر طور که می‌شد این صحنه‌ها را به گونه‌ای کنار هم می‌گذاشت تا معنی بدهند. این قضیه مشخصا برای نیمه‌ی پایانی فیلم هم صادق است که بدون فیلمنامه، هیچکس واقعا نمی‌دانست قرار است چطور تمام شود.

این جمله‌ای است که خود برگمن هم بر آن تأکید داشته است. این بازیگر مجبور بود تمام فیلم را بدون آنکه بداند آخر و عاقبت کاراکترش چه می‌شود بازی کند و نبود فیلمنامه کار برگمن برای به تصویر کشیدن ایلزا را دشوار کرده بود؛ تا این حد که حتی نمی‌دانست آخر فیلم طرف کدام یکی از عاشق‌پیشه‌ها، ریک یا ویکتور را خواهد گرفت.

با اینکه این حس عدم اطمینان به نفع اجرای برگمن عمل کرده و او را در موقعیتی مشابه کاراکتر خودش قرار داد، قضیه برای بوگارت فرق می‌کرد. او که بدون فیلمنامه عصبی شده بود، مدام عوامل فیلم و دیگر بازیگران را اذیت کرده و در طول بخش اعظمی از مراحل فیلمبرداری بدخلقی می‌کرد و حتی همبازی‌های خود را نادیده می‌گرفت. با تمام این اوصاف، حتی یک فیلم بدون فیلمنامه هم نمی‌تواند جلوی جذابیت هامفری بوگارت را بگیرد که از هر صحنه‌ی «کازابلانکا» بیرون می‌زند.

۱. مرد آهنی (Iron Man)

Iron Man

  • سال اکران: ۲۰۰۸
  • کارگردان: جان فاورو
  • بازیگران: رابرت داونی جونیور، ترنس هاوارد، جف بریجز، گوئینت پالترو، شان توب
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰

فیلم «مرد آهنی» سال ۲۰۰۸ میلادی سنگ بنای دنیایی را گذاشت که امروزه به نام دنیای سینمایی مارول (MCU) می‌شناسیم. با فیلم «مرد آهنی» بود که اولین بار طعم آن چیزی را که کمیک‌های مارول می‌تواند روی پرده‌ی سینما به ارمغان بیاورد چشیدند. همه چیز، از داستان، فیلمنامه، لحن، سبک روایی و طنز فیلم باید بدون هیچ خطایی درست پیش می‌رفتند، وگرنه پای آینده‌ی مارول در خطر بود.

با این حال، «مرد آهنی» به الگوی فیلم‌های بعدی مارول تبدیل شد که اثرش تاکنون باقوت پابرجاست. «مرد آهنی» سنگ بنای محکمی برای فرانچایز عظیم فیلم‌های ابرقهرمانی ایجاد کرد و از تمام قدرت و جذابیت ستاره‌ی خود رابرت داونی جونیور نیز بهره برد؛ ستاره‌ای که تا آن روز کسی به توانایی‌های او پی نبرده بود.

با اینکه امروزه مارول را به عنوان استودیویی می‌شناسند که با برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، خود را از تمام مشکلات احتمالی مصون نگه می‌دارد، فرایند تولید «مرد آهنی» با استانداردهای امروز مارول فاصله‌ی زیادی داشت. مسئولیت زیادی بر دوش این فیلم بود و هر تصمیم اشتباه می‌توانست به نابودی ایده‌های بزرگ مارول برای ساخت دنیای سینمایی خودش بینجامد.

قبل از آنکه جان فاورو کارگردانی فیلم «مرد آهنی» را بر عهده بگیرد، او تنها یک فیلم موفق از نظر تجاری در کارنامه‌ی خود داشت؛ اما آوی آراد و کوین فایگی پتانسیلی در او دیدند که حاضر شدند روی او ریسک کنند. این تهیه‌کنندگان مارول با اعتماد به فاورو و همکاری استودیو بودجه‌ای ۱۳۰ میلیون دلاری در اختیار کارگردان گذاشتند.

فاورو و تیم او از نظر انتخاب بازیگران عالی عمل کردند. آن‌ها رابرت داونی جونیور را برای نقش مرد آهنی آوردند که بهترین گزینه برای بازی در نقش یک میلیونر ازخودراضی و نابغه است. جف بریجز در نقش مربی و مغز متفکر فیلم نیز انتخابی بود که با اینکه کسی پیش‌بینی نمی‌کرد، اما نتیجه‌ی فوق العاده‌ای داشت. فیلمنامه اما موضوع دیگری است.

در طول فرایند پیش‌تولید فیلمنامه چندین بار بالا و پایین شد، نویسندگان مختلفی آمدند و رفتند که بخش عمده‌ای از آن‌ها بهترین نویسنده‌های کتاب‌های کمیک مصور بودند. با این حال، وقتی که زمان فیلمبرداری فرا رسید، فیلمنامه و استوری بوردها کامل نشده بودند و با تمام شدن فاصله‌ی زیادی داشتند. بدون یک فیلمنامه درست که بتوانند تولید فیلم را با آن شروع کنند، فاورو تصمیم گرفت فیلمبرداری را با همکاری تهیه‌کنندگان و بازیگران آغاز کرده و هر طور شده داستان آن را ببندد. این بدین معنی بود که داونی، بریجز، فاورو و گروهی از تهیه‌کنندگان مجبور بودند فیلم را با پیش ببرند؛ به طوری که اغلب صحنه‌ها و دیالوگ‌ها درست پیش از روشن کردن دوربین‌ها به دست عوامل رسیده و بازیگران هم مجبور بودند بدون تمرین جلوی دوربین ظاهر شوند.

منبع: Listverse

source

توسط chehrenet.ir