این روزها المپیک تابستانی پاریس ۲۰۲۴ در حال برگزاری است و بهترین ورزشکاران از سرتاسر دنیا در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند تا برای خود و کشورشان اعتبار کسب کنند. از گذشته تا به حال المپیک تابستانی به عنوان بزرگترین رویداد ورزشی دنیا مکانی بوده برای نمایش توانایی‌های ورزشکاران و البته ارسال پیام صلح و دوستی بین ملت‌ها. وقتی که پای مسائلی مانند غرور و افتخار و چنین چیزهایی پیش کشیده می‌شود، طبیعی است که سینمای هر کشوری نسبت به آن واکنش نشان دهد و بخواiد از این دستاویز برای نمایش آن چه ارزش می‌پندارد، استفاده کند. در این فهرست به سراغ بهترین فیلم‌های المپیکی تاریخ سینما رفته‌ایم و از آثاری گفته‌ایم که هر کدام از دریچه‌ای مختلف به نمایش زرق و برق و گاهی آن روی تیره و تاریک این رویداد ورزشی گفته‌اند.

المپیک همواره به عنوان رویدادی پر زرق و برق و مجلل به مخاطب نمایش داده می‌شود. انگار جایی است برای گردهمایی و کسب افتخار پس از چهار سال زحمت و سختکوشی. اما مخاطب این رویداد می‌داند که این جنب و جوش و تلاش سوی دیگری هم دارد. سویی که به فراز و فرودهای دراماتیک گره خورده و جان می‌دهد که قصه‌پردازی از راه برسد و از آن‌ها فیلمی تولید کند. در پایان برگزاری هر مسابقه‌ی ورزشی یک سو شاد است و سوی دیگر غمگین. همین جا اولین چهره‌ی ورزش نمایان می‌شود و هر فیلم‌سازی بسته به روحیه‌ای که دارد می‌تواند به نمایش احوالات یک سو دست بزند.

از سوی دیگر از دیرباز در سینما ژانری وجود داشته که می‌توان آن را ژانر ورزشی دانست. در این ژانر شخصیت‌های اصلی ورزشکاران یا مربی‌های آن‌ها هستند و فیلم‌ساز روابط دراماتیک را در دل خود رویدادهای ورزشی جستجو می‌کند. به عنوان نمونه فیلمی چون «راکی» (Rocky) اثری ورزشی است که از ورزش بوکس برای نمایش اتفاقات داستان و سرگذشت شخصیت‌ها بهره می‌برد و گره‌گشایی پایانی را هم در رینگ مسابقه به تصویر می‌کشد. گرچه این فیلم به دلیل آن که داستانش ارتباطی با المپیک ندارد اما اثر خوبی است که با آن می‌توان به توضیح این ژانر سینمایی پرداخت.

برخی از آثار سینمایی ورزش را در پس‌زمینه نگه می‌دارند و از یک رشته وسیله‌ای می‌سازند که قصه‌ای دیگر را بگویند. فیلم‌هایی چون «بیلیاردباز» (The Hustler) با بازی پل نیومن و کارگردانی رابرت راسن و «گاو خشمگین» (Raging Bull) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و بازیگری رابرت دنیرو چنین هستند. در این فیلم‌ها مسابقه‌ی ورزشی بهانه‌ای هستند برای نمایش چیز دیگری که همان تراژدی زیستن است. تعلیق حاکم بر داستان هم ربطی به آن چه در مسابقه می‌گذرد ندارد. در حالی که «راکی» چنین نیست. اصلا تعلیق فصل پایانی «راکی» با هر ضربه و مشتی که رد و بدل می‌شود، شکل می‌گیرد. پس ورزش بوکس به عنصری کلیدی در داستان تبدیل شده و فیلم را هم به ژانر ورزشی متصل می‌کند.

با این پیش‌زمینه و در برخورد با فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی می‌توان هر دو نوع فیلم‌های مورد اشاره را در این جا دید. هم فیلم‌هایی در این فهرست حضور دارند که از ورزش برای بیان تراژدی انسانی استفاده می‌کنند و هم فیلم‌هایی که غرور و افتخار را در زمین مسابقه می‌جویند و نمایش این غرور و شکست و پیروزی ورزشکار دلیل وجودی آن‌ها می‌شود. اما نوع سومی از فیلم‌ها هم هستند که نمی‌توان در برخورد با چنین فهرستی به آن‌ها اشاره نکرد.

اشاره شد که ورزش عرصه‌ی نمایش توانایی‌های کشورها و ارسال پیام صلح و دوستی هم هست. از سوی دیگر تمام چشم‌های علاقه‌مندان به ورزش در چارسوی عالم نزدیک به یک ماه به یک کشور و یک شهر دوخته می‌شود و پرچم‌های کشورهای مختلف مدام به اهتزاز در می‌آیند و سرودهای ملی غرورآفرین پیوسته پخش می‌شوند. پس طبیعی است که پای سیاست هم به این رویداد باز شود و فقط ورزشی باقی نماند. سینما هم طبیعتا به این چارچوب‌ها علاقه دارد و به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد. به عنوان نمونه فیلمی چون «المپیا» ساخته لنی ریفنشتال که در همین فهرست حضور دارد، فارغ از ارزش‌های تاریخ و سینمایی که دارد، مستندی است در باب قدرت رایش سوم و کاری تبلیغاتی است که برگزاری المپیک برلین ۱۹۳۶ را به شکلی بی‌واسطه به قدرت دولت هیتلر ربط می‌دهد.

پس می‌بینید که گاهی سینما می‌تواند مسیری وارونه طی کند و تبدیل به وسیله‌ای شود که چیز دیگری غیر از هدف اصلی خود را نمایش می‌دهد. در این جا این هدف اصلی ورزش است اما همان ورزش هم می‌تواند به بهانه تبدیل شود. در چنین چارچوبی پرداختن به بهترین فیلم‌های المپیکی کار چندان ساده‌ای نیست. چرا که آثار درخشان کمی با محوریت ورزش‌های موجود در المپیک ساخته شده‌اند. بخشی از دلیل این موضوع هم به خود رشته‌ها بازمی‌گردد؛ رشته‌های المپیکی چندان جایی برای نمایش درام ندارند و حتی ورزش بوکسش هم با آن همه محدودیت‌ها شباهتی به اتفاقاتی که در رینگ فیلمی چون «راکی» می‌افتد، ندارد و جایی برای فراز و فرودهای دراماتیک باقی نمی‌گذارد.

نکته‌ی آخر این که علاوه بر المپیک تابستانی، المپیک زمستانی هم هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و رشته‌های ورزشی خاص خودش را دارد. سینما به این رویداد هم توجه دارد و فیلم‌های مختلفی با محوریت ورزش‌های آن ساخته می‌شوند. اما مانند خود این اتفاق که کمتر مورد توجه است، فیلم‌های این چنینی کمتری هم در مقایسه با آثار متمرکز بر المپیک تابستانی ساخته می‌شوند. پس در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی هم المپیک تابستانی بیش از خویشاوند زمستانی خود مورد توجه است.

۱۵. تیغه‌های افتخار (Blades Of Glory)

بهترین فیلم‌های المپیکی تیغه‌های افتخار

  • کارگردان: ویل اسپک
  • بازیگران: ویل فرر، جون هدر و ویل آرنت
  • محصول: ۲۰۰۷، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۰٪

باید فیلم «تیغه‌های افتخار» را بیش از همه متعلق به ویل فرر و توانایی‌های کمیک او و ایتعدادش در خنداندن تماشاگر دانست. اصلا این فیلم ساخته شده تا مانند کمدی‌های شخصیت‌محور فقط بر ایجاد صحنه‌های خنده‌داری که کمدین آن‌ها را یک به یک رقم می‌زند، استوار باشد. در این جا جون هدر و ویل فرر نقش زوج اسکیت ‌سواری را بازی می‌کنند که قرار است در رویدادی ورزشی شرکت کنند. نکته این که در فیلم اشاره‌ی مستقیمی به المپیک نمی‌شود اما ما می‌دانیم که اسکیت ‌سواری روی یخ یکی از ورزش‌های المپیک زمستانی است و به همین دلیل هم فیلم «تیغه‌های افتخار» سر از فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی درآورده است.

نکته‌ی دیگر درباره‌ی فیلم «تیغه‌های افتخار» این که منطق سکانس‌های کمدی آن گاهی دست کمی از منطق حاکم بر یک جهان سوررئالیستی ندارد. از سوی دیگر خانواده به عنوان یک ارزش در فیلم جایگاه مهمی دارد و از آن جایی که «تیغه‌های افتخار» اثری در باب زیبایی‌های رویای آمریکایی است، خانواده هم به عنوان یک ارزش آمریکایی زیر ذره‌بین فیلم‌ساز قرار می‌گیرد. گرچه همین هم دستاویزی است برای سازندگان تا از دل این نهاد کمدی بیرون بکشند.

در پایان باید به این نکته اشاره کرد «تیغه‌های افتخار» بیش از همه تلاش برای موفقیت را به شکل خوشایندی به تصویر می‌کشد و به جای حرکت به سمت نمایش سختی‌های این تلاش، دست روی موقعیت‌های خنده‌داری می‌گذارد که می‌تواند کمی حال مخاطب را خوب کنند. «تیغه‌های افتخار» از آن دسته فیلم‌های فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی است که ارزش سینمایی چندانی ندارند اما سرگرم‌کننده هستند و حال خوب کن.

«یک زوج در مسیر انتخاب شدن به عنوان نماینده‌ی کشور آمریکا برای حضور در قابت‌های اسکیت‌سواری روی یخ با چالش‌‌های مختلفی روبه رو می‌شوند اما جا نمی‌زنند و تلاش بیشتری می‌کنند اما …»

۱۴. رها از محدودیت (Without Limits)

بهترین فیلم‌های المپیکی رها از محدودیت

  • کارگردان: رابرت تاون
  • بازیگران: بیلی کرودوپ، دونالد ساترلند و مونیکا پاتر
  • محصول: ۱۹۹۸، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۹٪

رابرت تاون، کارگردان فیلم «رها از محدودیت» را به تازگی و در سن ۹۰ سالگی از دست دادیم. او کارش را به عنوان فیلم‌نامه‌نویس آثار راجر کورمن بزرگ شروع کرد و یکی از پایه‌گذاران سینمای نوین هالیوود در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی بود. رابرت تاون هیچ‌گاه کارگردان بزرگی نبود اما فیلم‌نامه‌نویس قهاری شد. از بهترین فیلم‌نامه‌های او می‌توان به «محله چینی‌ها» (Chinatown) ساخته‌ی رومن پولانسکی و با بازی جک نیکلسون و فی داناوی و جان هیوستون اشاره کرد که اسکاری برایش به ارمغان آورد.

فیلم «رها از محدودیت» بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و اثری بیوگرافی است که به زندگی و رابطه‌ی قهرمان جهان و رکورددار المپیک در دوی استقامت یعنی استیو پرفونتین و مربی‌اش بیل باورمن می‌پردازد. استیو در ۲۴ سالگی و بر اثر یک تصادف کشته می‌شود اما او در المپیک ۱۹۷۲ شهر مونیخ درخشان عمل کرده و رکوردها را جا به جا می‌کند. فیلم به رابطه‌ی او و مربی‌اش در سال‌های منتهی به آن المپیک می‌پردازد و از قهرمانی می‌گوید که تمام تلاشش را کرد تا به افتخار دست پیدا کند.

در مقدمه گفته شد که المپیک مکانی است برای کسب غرور و افتخار. این موضوع به برخی از فیلم‌هایی که از این منظر به المپیک می‌پردازند، حالتی احساسی می‌بخشد. میزان نمایش این احساسات هم بستگی به خواست فیلم ساز دارد و از آن جایی که داستان درباره‌ی قهرمانی درگذشته است، رابرت تاون و همکارانش در نمایش این احساسات سنگ تمام گذشته‌اند و از قهرمان خود انسانی والا و دست نیافتنی ساخته‌اند. همین موضوع هم تا حدودی به ضرر فیلم تمام شده است. چرا که قهرمان و شخصیت اصلی فیلم را غیرزمینی و دست نیافتنی تصویر می‌کند تا جای کمی برای همذات‌پنداری با او باقی بماند. نکته‌ای که «رها از محدودیت» را در جایگاه یکی مانده به آخر بهترین فیلم‌های المپیکی می‌نشاند.

«سال ۱۹۷۰. در سال‌های قبل از المپیک ۱۹۷۲ مونیخ استیو پرفونتین با مربی خود یعنی بیل باورمن افسانه‌ای کار می‌کند. مکان وقوع داستان دانگشاه اورگان است. جایی که امید چندانی برای موفقیت در سطح بین‌المللی باقی نمی‌گذارد. اما …»

۱۳. لبه بُرنده (The Cutting Edge)

بهترین فیلم‌های المپیکی لبه برنده

  • کارگردان: پل مایکل گلیزر
  • بازیگران: دی بی سویینی، مویرا کلی و روی دوتریس
  • محصول: ۱۹۹۲، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۵۷٪

گاهی می‌توان از دل یک فیلم با محوریت بازی‌های المپیک داستانی عاشقانه بیرون کشید؛ به ویژه اگر ورزش مورد بحث اسکیت‌سواری روی یخ باشد و قصه‌ی هم شامل زوج جوانی که باید برای آماده شدن، مدام با یکدیگر تمرین کنند تا روز موعد فرا برسد. فیلم «لبه برنده» چنین فیلمی است و به داستان زن و مردی اختصاص دارد که در طول تمرینات به هم دل می‌بازند و عاشق می‌شوند.

سپس می‌توان قصه را ادامه داد و به خود مسابقات و کسب افتخار هم رسید تا خوشبختی دو طرف کامل شود و علاوه بر رسیدن به یکدیگر، در رویایی زندگی کنند که هر روز می‌تواند از این هم بهتر شود. بالاخره با فیلمی آمریکایی سر و کار داریم که در حال نمایش و ترسیم رویای آمریکایی است. سینمای آمریکا خوب می‌داند که این قصه‌ها را چگونه به فیلم تبدیل کند. حتما چندتایی سد هم در طول داستان در برابر زوج قرار می‌گیرد. در نهایت شما در این حالت فرمولی برنده دارید که دست کم تعدادی مخاطب جوان را راضی می‌کند.

از سوی دیگر برای تکمیل شدن این فرمول و راه پیدا کردن فیلم به فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی نیاز به بازیگرانی دارید که توامان هم به ورزش مورد نظر آشنا باشند و هم شیمی مناسبی بین آن‌ها جریان یابد وگرنه آن فرمول برنده از بین خواهد رفت و کار نخواهد کرد. خوشبختانه شیمی بین دو بازیگر اصلی فیلم «لبه برنده» کار می‌کند و اجازه می‌دهد که ما آن را در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار دهیم.

از سوی دیگر کمدی مطبوعی هم در طول اثر جریان دارد که فیلم را ذیل دسته‌ی کمدی رمانتیک‌ها قرار می‌دهد تا اثر از این هم جذاب‌تر شود. حضور لحن کمدی در سرتاسر اثر به شما اجازه می‌دهد که از منطق فانتزی حاکم بر جهان کمدی استفاده کنید و اتفاقات هر چند غیرقابل باور را در یک جهان خودبسنده، بگنجانید. در این جا این اتفاق غیرقابل باور تبدیل شدن یک ورزشکار هاکی روی یخ، به یک اسکیت‌سوار حرفه‌ای به کمک نیروی عشق است.

«یک بازیکن سابق هاکی روی یخ به نام داگ مدتی است که به دلیل مصدومیت از ناحیه سر زمین‌گیر و بازنشسته شده است. داگ کاپیتان تیم ملی کشورش بوده و آرزو داشته که بتواند در المپیک زمستانی شرکت کند. در این میان کیتی که یک اسکیت‌سوار حرفه‌ای است و برای المپیک خود را آماده می‌کند، دنبال شریکی برای اجرا می‌گردد. داگ روزی قبل از ورود به زمین یخی اسکیت، کیتی را می‌بیند و عاشقش می‌شود. حال او فرصتی دارد که هم عشقش را به کیتی ثابت کند و هم در المپیک حاضر شود. اما مشکل این جا است که او فقط می‌تواند روی یخ حرکاتی معمولی انجام دهد …»

۱۲. رقابت سرد (Cool Runnings)

بهترین فیلم‌های المپیکی رقابت سرد

  • کارگردان: جان ترتلتاب
  • بازیگران: داگ ای داگ، جون کندی و لیون رابینسون
  • محصول: ۱۹۹۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۶٪

این یکی هم اثری کمدی است و داستانی دیوانه‌وار دارد؛ مردی جامائیکایی پس از شکست در ورود به المپیک تابستانی در رشته‌ی دوی ۱۰۰ متر، تلاش می‌کند تا از طریق لژسواری به المپیک زمستانی راه یابد و نامی دست و پا کند. نام فیلم هم به همین دلیل دوپهلو است که هم اشاره به سرد شدن مرد پس از عدم موفقیت در رشته‌ی محبوبش دارد و هم به رقابت‌های سرد زمستانی. در واقع نام فیلم را می‌توان دویدن سرد هم معنا کرد.

علاقه‌مندان به ورزش می‌دانند که کشور جامائیکا در کمتر رشته‌ای به اندازه‌ی دوی سرعت مدعی است و ورزشکار درجه یک و بین‌المللی دارد. همین سال‌ها یوسین بولت مدام برای آن‌ها افتخار کسب کرده و مدال دوهای سرعت را برای آن‌ها به ارمغان آورده است. حال تصور کنید که با قصه‌ای طرف هستید که در آن مردی مانند یوسین بولت از کشور جامائیکا امکان ورود به المپیک تابستانی در رشته‌ی دوی ۱۰۰ متر را پیدا نمی‌کند و ناگهان در فرصت کوتاهی که باقی مانده تلاش می‌کند تا به المپیک زمستانی آن هم در رشته‌ای چون لژسواری راه یابد که تنها شباهتش با دوی ۱۰۰ متر در سرعت آن است.

فیلم‌ساز این قصه‌ی دیوانه‌وار را با شخصیت‌هایی دیوانه که سری پر از باد دارند تعریف کرده و موفق شده که فیلمی درجه یک بسازد که حال مخاطبش را بهتر می‌کند. اما جالب این جا است که این داستان برگرفته از واقعیت است. همین که کشوری چون جامائیکا که آب و هوایی گرم دارد بتواند در چنین رشته‌ای به المپیک زمستانی برسد، از آن معجزاتی است که فقط در ورزش اتفاق می‌افتد.

نکته‌ی‌ آخر که فیلم «رقابت سرد» را شایسته‌ی ورود به فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی می‌کند، به روابط جذاب بین شخصیت‌ها بازمی‌گردد. رابطه‌ی گرم آن‌ها با هم عملا تمام جذابیت فیلم را می‌سازد و کاری می‌کند که ورزش کردن و موفقیت در اولویت دوم فیلم قرار بگیرند.

«در نوامبر ۱۹۸۷ یک دونده‌ی جامائیکایی به نام دریس بانوک خود را برای انتخابی المپیک تابستانی در دوی ۱۰۰ متر آماده می‌کند. در روز مسابقه انتخابی دریس به خاطر اشتباه یکی دیگر از دونده‌ها به زمین می‌خورد و موفق نمی‌شود که به المپیک راه یابد. دوریس تلاش می‌کند که برگزارکنندگان را مجاب کند که مسابقه را دوباره از سر بگیرند اما موفق نمی‌شود و در نهایت غمگین و درمانده می‌شود. در این میان او عکسی از ورزشکاران رشته‌ی لژسواری می‌بیند و ناگهان به سرش می‌زند که تلاش‌ کند و در المپیک زمستانی شرکت و در رشته‌ی لژسواری حضور یابد اما …»

۱۱. رکورد شخصی (Personal Best)

بهترین فیلم‌های المپیکی رکورد شخصی

  • کارگردان: رابرت تاون
  • بازیگران: ماریل همینگوی، اسکات گلن و پاتریس دانلی
  • محصول: ۱۹۸۲، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۴٪

برخلاف بسیاری از آثار فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی «رکورد شخصی» فضایی تلخ و البته واقع‌گرایانه دارد و به آن سوی فداکاری‌های ورزشکارانی سر می‌زند که همه چیز خود را کنار می‌گذراند تا بتوانند در سطح جهانی موفق شوند. اگر تاکنون با آثار کمدی سر و کار داشتیم که از دل آن تلاش‌های شبانه‌روزی ورزشکاران و مربی‌ها خنده یا عشق بیرون می‌کشیدند، حال فرصتی پیش آمده تا به آن روی سکه‌ی رسیدن به این سطح بپردازیم. فیلم «رکورد شخصی» چنین فیلمی است و مصائب قهرمان بودن را نمایش می‌دهد.

این دومین فیلم رابرت تاون در این فهرست است. فیلم قبلی او «رها از محدودیت» بود که داستان قهرمانی را تعریف می‌کرد که با وجود رسیدن به قله‌های موفقیت خیلی زود می‌میرد و به اسطوره‌ای در دو و میدانی تبدیل می‌شود. در آن جا هم رابرت تاون تلاش کرده بود که از طریق نمایش تمرینات قهرمانش، به رابطه‌ی او با مربی‌اش برسد و آن را زیر ذره‌بین ببرد. گرچه سطحی از احساسات‌گرایی هم در طول اثری جاری است.

این موضوع را می‌توان در فیلم «رکورد شخصی» هم دید. در این جا هم رابطه‌ی ورزشکار با دیگران و به ویژه مربی و معشوقش زیر ذره‌بین فیلمساز است. از سوی دیگر فیلم داستان عاشقانه‌ای هم دارد. در این جا برخلاف کمدی رمانتیک‌های فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی که عشق در لایه‌ای زیبا به مخاطب عرضه می‌شود و دلیل عاشق شدن شخصیت‌ها چیزی فراتر از ورزش است، به شکل واقع‌گرایانه‌ای سختی‌های کار و تمرین مداوم زوج آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند.

در چنین قابی شخصیت‌پردازی به عنصری مهم تبدیل می‌شود. از این منظر فیلم روی کاغذ دست پری دارد اما در اجرا و بازیگری به اندازه‌ی فیلم‌نامه موفق نیست. بخش عمده‌ی این موضوع هم به توانایی محدود رابرت تاون در کارگردانی و توانایی بسیارش در نوشتن بازمی‌گردد؛ وگرنه فیلم «رکورد شخصی» می‌توانست در جایگاه بالاتری از فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار بگیرد.

«کریس یک دونده‌ی حرفه‌ای در رشته‌ی دوی با مانع است که از پیشرفت خود راضی نیست و تصور می‌کند که با این شرایط نخواهد توانست به المپیک راه یابد. همین موضوع او را ناراحت کرده تا آن جا که هر لحظه ممکن است عصبانی شود. روزی ورزشکار دیگری به نام تروی او را می‌بیند و عاشقش می‌شود. تروی هم یک دونده است و به کریس قول می‌دهد که کمکش خواهد کرد. تروی، کریس را به مربی خود معرفی می‌کند اما مربی از پذیرش او خودداری می‌کند تا این که …»

۱۰. من، تونیا (I, Tonya)

بهترین فیلم‌های المپیکی من تونیا

  • کارگردان: کریس گیلپسی
  • بازیگران: مارگو رابی، سباستین استن و جولیان نیکلسون
  • محصول: ۲۰۱۷، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪

«من، تونیا» اثری زندگی‌نامه‌ای درباره‌ی تلاش‌ها و سختی‌های واقعی زنی به نام تونیا هاردینگ است که پس از پشت سر گذاشتن مشکلات به موفقیت و شهرت می‌رسد و در رشته‌ی اسکیت‌سواری برای خود به افسانه‌ای تبدیل می‌شود. او در زندگی شخصی خود مشکلات بسیاری دارد و باید با آن‌ها دست و پجه نرم کرده و بر هر کدام غلبه کند تا بتواند به ورزش و تمرین بپردازد. بخشی از فیلم هم به رقابت او در جریان المپیک زمستانی ۱۹۹۴ می‌پردازد تا با اثری متفاوت از این منظر در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی طرف باشیم که بیشتر به نمایش تقلاهای فردی شخصیت‌های خود برای رسیدن به موفقیت می‌پرداختند.

البته در فیلم «من، تویا» هم این تقلاها و درگیری‌های شخصی بخش عمده‌ی فیلم را می‌سازد اما از آن جا که بالاخره با فیلم پرخرج‌تری طرف هستیم، باید بخشی از داستان به قصه‌ای پر تعلیق هم اختصاص یابد تا فروش فیلم را تضمین کند و از یک مطالعه‌ی فردی در باب میزان قدرت آدمی و تحمل دردهای مختلف زندگی فراتر رود و مخاطب بیشتری را به سالن سینما بکشاند. در چنین چارجوبی است که فیلم «من، تونیا» در سال ۲۰۱۷ می‌درخشد و حتی می‌تواند در شب مراسم اسکار هم سر و صدا کند و جایزه‌ی اسکار بهترین بازی نقش مکمل زن را برای آلیسون جینی به ارمغان آورد و حتی مارگو رابی را به نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن برساند.

کارگردانی کریس گیلپسی، کارگردانی قابل قبولی است. او ترجیح داده از حال و هوایی کمدی در تعریف کردن قصه‌ی خود بهره ببرد اما از آن جا که زمینه‌ی پیشرفت داستان، زمینه‌ی تلخی است، با یک کمدی سیاه طرف هستیم نه با اثری شوخ و شنگ که دوست دارد به هر طریقی از مخاطب خود خنده بگیرد. در چنین قابی بازی بازیگران و کار کارگردان ارزش بیشتری پیدا می‌کند، چرا که توامان هم توان خنداندن ما را دارند و هم توان گرفتن قطره اشکی. پس باید نام فیلم «من، تونیا» را در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار داد.

«در سال ۱۹۷۴ دختری چهار ساله به نام تونیا هاردینگ تحت کنترل مادر سلطه‌گرش در حال یاد گرفتن ورزش اسکیت روی یخ است. این سلطه تا به آن جا است که خانواده‌اش او را در نوجوانی از مدرسه خارج می‌کنند تا به طور تمام وقت روی ورزشش کار کند. در این میان پدر تونیا نمی‌تواند رفتار همسر بیمارش را تحمل کند و هر دو را رها می‌کند و می‌رود. در این میان تونیا مدام در رشته‌ی خود موفق‌تر و موفق‌تر می‌شود اما هیچ‌گاه از این موفقیت‌ها خوشحال نیست. تا این که او راهی المپیک می‌شود و …»

۹. از نگاه هشت نفر (Visions Of Eight)

بهترین فیلم‌های المپیکی هشت نفر

  • کارگردانان: کلود للوش، میلوش فورمن، جان شلزینگر، یوری اوزروف، مای زترلینگ، آرتور پن، مایکل فلگهار و کن ایچیکاوا
  • بازیگران: مستند
  • محصول: ۱۹۷۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۵۴٪

از دیرباز این رسم در عالم سینما وجود داشته که کارگردان‌های سرشناس گاهی به سفارش این و آن یا فلان جشنواره کنار هم جمع شوند و هر کدام از دید خود به یک موضوع بپردازند و با ساختن یک فیلم کوتاه و کنار هم قرار دادن آن‌ها اثر بلندی خلق کنند. این روش باعث می‌شود که هم اثر هنری یا همان فیلم به نمایش بهتر یک رویداد از زوایای گوناگون با از طریق گذر از فیلترهای ذهنی مختلف بپردازد و هم از جذابیتی تازه خبر دهد که در کمتر اثری با محوریت آن رویدا می‌تواند وجود داشته باشد.

در این جا دیوید ولپر، تهیه کننده‌ی اجرایی فیلم از ۸ کارگردان سرشناس دنیا در دهه‌ی ۱۹۷۰ تقاضا می‌کند که هر کدام اثری مستند و کوتاه درباره‌ی المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ بسازند تا با کنار هم قرار گرفتن این ۸ فیلم کوتاه، مستند بلندی تهیه شود که انعکاس دهنده‌ی نگاه این ۸ نفر است و می‌تواند به نمایش دیدی کلی درباره‌ی المپیک منجر شود.

این هشت قسمت شامل عنوان‌های افتتاحیه، قوی‌ترین، بلندترین، زنان، سریع‌ترین، ورزش‌های ده‌گانه، بازنده‌ها و طولانی‌ترین است که به ترتیب توسط یوری اوزروف، مای زترلینگ، آرتور پن، مایکل فلگهار، کن ایچیکاوا، میلوش فورمن، کلود للوش و جان شلزینگر کارگردانی شدند. مشکل اساسی این فیلم مستند، به عدم انسجام آن بازمی‌گردد که باعث سردرگمی مخاطب می‌شود.

شاید بتوان از نمایش تک تک آثار مستند کوتاه ساخته شده‌ توسط کارگردان‌ها لذت برد، اما هیچ‌گاه این احساس به بیننده منتقل نمی‌شود که این هشت مستند در کنار هم می‌توانند تشکیل یک مستند بلند بدهند. شاید بهتر بود که هر فیلم‌سازی با دست باز کار می‌کرد و مجبور به انتخاب یک قسمت از المپیک نبود و مثلا دو یا حتی سه نفر به یک قسمت از المپیک می‌پرداختند. در این حالت می‌شد ادعا کرد که دست کم یک رویداد از زاویه‌ی دید چند هنرمند مورد توجه قرار گرفته و نتیجه نهایی به شدت اثری متفاوت از کار درآمده است. در هر صورت مستند «از نگاه هشت» نفر اثر قابل تماشایی است که باید در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی جا بگیرد.

«مستند شامل ۸ فیلم کوتاه از زاویه نگاه هشت کارگردان مختلف که هر کدام به یک قسمت از المپیک ۱۹۷۲ مونیخ می‌پردازد.»

۸. معجزه (Miracle)

بهترین فیلم‌های المپیکی معجزه

  • کارگردان: کوین اکونر
  • بازیگران: کرت راسل، پاتریشیا کلارکسون و نوآ امریک
  • محصول: ۲۰۰۴، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۱٪

در مقدمه اشاره شد که رویدادی به عظمت المپیک بهانه‌ای برای پرداختن به مسائل سیاسی هم هست. به ویژه که هر کشور می‌تواند آزادانه خودی نشان دهد. پس طبیعی است که در دوره‌ی جنگ سرد رقابت بین کشورهای بلوک شرق با کشورهای بلوک غرب به اوج برسد و هر مدالی فراتر از یک دستاورد ورزشی، به دستاوردی برای یک سیستم تبدیل شود که قابلیت ورود به ماشین پروپاگاندای آن را دارد. در چنین چارچوبی طبیعی است که برخی رقابت‌ها اهمیت بسیاری پیدا کنند و بیشتر به چشم بیایند و فیلمی از فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی هم به آن بپردازد.

حال تصور کنید که داستانی واقعی در اختیار دارید که یک سرش آمریکا است و سمت دیگرش شوروی. آن هم در اوج دوران جنگ سرد در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی. این رقابت مسابقه‌ی هاکی روی یخ در المپیک زمستانی است. شوروی هم در آن دوران قهرمان بلامنازع است که عملا کاری می‌کند که بقیه به فکر جایگاه دوم و کسب مدال نقره باشند. حال سر و کله‌ی تیم آمریکا پیدا می‌شود و در حالی که کسی چندان روی آن‌ها حساب نمی‌کند، شوروی را می‌برند و مدال طلا را به گردن می‌آویزند.

می‌بینید که واقعیت یک داستان غرورآفرین در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده که به راحتی از آن نمی‌گذرند و حتما فیلمی درباره‌اش می‌سازند. بقیه‌ی مصالح لازم برای ساخته شدن فیلم هم که در سینمای آمریکا وجود دارد؛ نیاز به مردی زمین خورده است که بعد از کلی کلنجار دوباره روی پاهای خودش بایستد و مسیر قهرمانی را طی کند. نیاز به جمع کردن تیمی است که در ابتدا روحیه ندارد اما روند اتفاقا طوری پیش می‌رود که به خود باوری و پیروزی می‌رسد. نیاز به ساخته شدن هیولایی قدر در طرف مقابل است که دلاوری‌های این سو بیشتر به چشم بیاید؛ چرا که پیروزی در برابر تیم‌های نه چندان قدرتمند که افتخاری ندارد. در نهایت باید به این پیروزی و افتخار جنبه‌ای شخصی هم بخشید که ملموس‌تر از کار درآید و قابل درک شود.

چنین فیلم‌هایی آثار استانداری هستند که سینمای آمریکا خوب می‌تواند از پس ساختنشان برآید و نیازی به اتفاقات محیرالعقول جهت موفقیت ندارند. فیلم‌ساز هم سعی کرده قصه را به روان‌ترین شکل ممکن تعریف کند و دست به فرمول‌های جواب پس داده نزند. فیلم «معجزه» از آن آثاری است که ثابت می‌کنند اتفاقا کلیشه‌ها اگر به درستی استفاده شوند نه تنها بد نیستند، بلکه می‌توانند به نقطه قوت یک اثر تبدیل شوند. پس باید «معجزه» را در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار داد.

«هرب بروکس به عنوان مربی در دانشگاه مینه‌سوتا در رشته‌ی هاکی روی یخ کار می‌کند. او روزی توسط کمیته المپیک کشورش فراخوانده می‌شود تا مربی‌گری تیم ملی هاکی روی یخ آمریکا را در المپیک ۱۹۸۰ برعهده بگیرد. هرب باورش نمی‌شود که این شغل به او پیشنهاد شده و در نهایت می‌پذیرد. کمیته المپیک از او می‌خواهد که تیمی قدرتمند جمع کند که بتواند از پس شوروی که آن زمان قوی‌ترین تیم جهان است، برآید. اما مشکل این جا است که کسی حریف شوروی نیست تا این که …»

۷. المپیاد توکیو (Tokyo Olympiad)

بهترین فیلم‌های المپیکی المپیاد توکیو

  • کارگردان: کن ایچیکاوا
  • بازیگران: مستند
  • محصول: ۱۹۶۵، ژاپن
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪

در دورانی که پخش تلویزیونی به این شکل امروزی وجود نداشت و عملا مردم در چهارگوشه‌ی دنیا یا از طریق رادیو یا از طریق روزنامه‌ها فقط می‌توانستند به پیگیری اخبار المپیک بپردازند، این فیلم‌های مستند تولید شده بودند که موفق شدند پس از المپیک تصویری نزدیک به واقعیت از آن چه که یک کشور در میزبانی انجام داده و رقابت‌ها به چه شکل انجام شده، ارائه دهد و مردم دنیا را با جلوه‌های تصویری المپیک آشنا کند. به همین دلیل هم در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی آثاری از این دست وجود دارند.

در این جا کن ایچیکاوا که در سال ۱۹۷۲ مامور شده بود برای ساخته شدن «از دید هشت نفر» از المپیک مونیخ فیلمی کوتاه بسازد، برای کشور خودش مستندی سه ساعته ساخته که المپیک توکیو را در سال ۱۹۶۴ پوشش می‌دهد. نتیجه هم اثری شسته رفته‌تر و منسجم‌تر از آن یکی است که هم می‌تواند بازتاب ‌دهنده‌ی زاویه‌ی نگاه کارگردان باشد و هم مخاطب را با شیوه‌ی کار ژاپنی‌ها، میزبانی آن‌ها و در نهایت رقابت‌های قهرمانان از چهار گوشه‌ی عالم آشنا کند و در عین حال نمایشگر روح جاری در المپیک هم باشد.

کن ایچیکاوا می‌داند که در دورانی مستند می‌سازد که احتمالا کسی با بسیاری از ورزش‌ها آن هم در سطح قهرمانی آشنا نیست و نمی‌داند که کدام کشور در کدام رشته‌ی ورزشی توانایی دارد یا مثلا قوانین به چه شکلی اجرا می‌شوند. پس فیلمش را طوری ساخته که مناسب چنین افرادی هم باشد. از سوی دیگر گاهی هیجان‌هایی هم در طول فیلم وجود دارد و فیلم‌ساز از رقابت بین چند ورزشکار برای کسب مدال استفاده می‌کند تا هیجان خلق کند.

در چنین چارجوبی انتخاب‌های او از رویدادی به عظمت المپیک تابستانی توکیو، انتخاب‌هایی هوشمندانه است و پشت سر هم ردیف شدن نماهای مختلف نشان از توانایی فیلم‌ساز در ساختن یک اثر مستند دارند. «المپیاد توکیو» نمونه‌ی درخشان ساختن یک مستند ورزشی است و به همین دلیل هم باید در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار بگیرد. این مستند یکی از معدود آثار مستند ورزشی است که تمرکزش را بیش از هر چیزی روی جنبه‌های انسانی المپیک حفظ کرده و نمایش نتیجه‌ها در اولویت بعدی دست‌اندرکارانش قرار دارد.

«یک مستند سه ساعته درباره‌ی المپیک تابستانی توکیو در سال ۱۹۶۴ که نامش در کتاب ۱۰۰۱ فیلمی که قبل از مرگ باید ببینید هم حضور دارد.»

۶. ارابه‌های آتش (Chariots Of Fire)

بهترین فیلم‌های المپیکی ارابه‌های آتش

  • کارگردان: هیو هادسن
  • بازیگران: بن کراس، ایان چارلسون، شریل کمپل و لیندسی اندرسون
  • محصول: ۱۹۸۱، انگلستان
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۲٪

اگر فیلم «ارابه‌های آتش» را هم ندیده باشید، حتما موسیقی معرکه‌ی آن را که ساخته و پرداخته‌ی ونجلیس است، شنیده‌اید. ونجلیس توانسته با استفاده از نت‌ها کاری کند که احساس غرور و افتخار از لا به لای اصوات فیلم به مخاطب منتقل شود و انصافا کار او از بقیه‌ی عوامل فیلم جذاب‌تر و درخشان‌تر است و در مرتبه‌ی بالری قرار می‌گیرد. «ارابه‌های آتش» یکی از معدود فیلم‌های این فهرست است که در فصل جوایز درخشید و حتی توانست اسکار بهترین فیلم را هم از آن خود کند. هر چند بسیاری این اسکار را یکی از بدترین تصمیمات تاریخ آکادمی می‌دانند اما نمی‌توان فهرستی از بهترین فیلم‌های المپیکی درست کرد و نامی از «ارابه‌های آتش» نبرد.

گفته شد که آمریکایی‌ها توانایی بسیاری در ساختن فیلم‌های جمع و جور با استفاده از فرمول‌های جواب پس داده دارند. از همان فیلم‌ها که به نمایش تلاش و کوشش قهرمانان می‌پردازد و در پایان نتیجه می‌گیرند که این کوشش‌ها همیشه جواب می‌دهند و بی نتیجه نمی‌مانند. کمی احساسات‌گرایی هم عمدتا در این گونه فیلم‌ها وجود دارد که به کسب افتخار برای کشور گره می‌خورد. فیلم «اربابه‌های آتش» یک اثر انگلیسی است که از همین فرمول‌های آمریکایی‌ها استفاده می‌کند؛ البته با کمی تغییرات.

یکی از این تغییرات ادغام کردن رقابت با رفاقت است. اگر در جهان آمریکایی‌ها کمتر پیش می‌آید که رقیبی به رفیق تبدیل شود، در دنیای انگلیسی‌ها این گونه نیست. با وجود این که فیلم «ارابه‌های آتش» بر اساس یک داستان واقعی است اما می‌توان تشخیص داد که فیلم‌ساز به رفاقت بین ورزشکارانش بیش از رقابت آن‌ها توجه دارد و با وجود آن که این رقابت می‌تواند تعلیق درام را افزایش دهد، تصمیم دیگری می‌گیرد که به نظر چندان با واقعیت هم‌خوانی ندارد.

البته هدفی پشت این تصمیم‌گیری نهفته است و آن هم نمایش پایانی کسانی است که به چیزهای دیگری به جز کسب مدال می‌اندیشند؛ این که ورزشکاران انگلیسی بیش از هر چیزی بر جنبه‌های انسانی ورزش تمرکز دارند و می‌دانند که المپیک فقط بهانه‌ای است برای نمایش چنین رفاقت‌هایی. می‌بینید که با فیلمی شعارزده طرف هستیم اما همین شعارزدگی به شکل روانی قصه پردازی شده و جلوه‌های فنی کار هم چشم‌گیر هستند تا مجاب شویم و «ارابه‌های آتش» را در این جایگاه از فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار دهیم.

«در سال ۱۹۷۸ بزرگداشتی برای هارولد آبراهامز یهودی برگزار شده است. فلاش بک آغاز می‌شود و فیلم به سال ۱۹۱۹ بازمی‌گردد. آبراهامز به داشگاه کمبریج راه پیدا می‌کند و در آن جا با وجود ناملایمتی‌های بسیار، متوجه توانایی‌های زیادش در رشته‌ی دو و میدانی می‌شود. چند سال بعد، در سال ۱۹۲۴ المپیک پاریس در راه است و دو مرد انگلیسی تلاش می‌کنند که در رقابت دو به مدال طلای المپیک دست یابند. یکی از این دو مرد همان آبراهامز است و دیگری رقیبش …»

۵. مونیخ (Munich)

بهترین فیلم‌های المپیکی مونیخ

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: اریک بانا، دنیل کریگ و جفری راش
  • محصول: ۲۰۰۵، آمریکا و کانادا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۸٪

تاریخ ثابت کرده که تمام المپیک به آن چه در زمین رقابت اتفاق می‌افتد خلاصه نمی‌شود و اتفاقات ریز و درشت و گاه وسیعی ممکن است رخ دهند که کل این رویداد عظیم را تحت‌الشعاع خود قرار دهند. ممکن است در پس پرده یا در مکان‌های دیگری اتفاقات دیگری هم شکل بگیرد و ماجراهایی پیش آید که امکان تبدیل شدن به یک فیلم پر فراز و فرود و شدیدا دراماتیک را دارند. ممکن است اصلا این اتفاقات جاسوسی باشند و جان بدهند برای ساخته شدن یک فیلم مهیج و پر ضربانگ که می‌توان تماشایش کرد و از چیزهایی لذت برد که هیچ ربطی به ورزش ندارند اما در پرتو رویدادی چون المپیک قرار می‌گیرند. پس می‌توان نام آن‌ها را در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار دارد؛ هر چند خود مسابقات در پس‌زمینه اش جریان داشته باشند.

استیون اسپیلبرگ فیلم‌ساز بزرگی است. گرچه هیچ‌گاه فیلمی ورزشی به معنای متعارفش نساخته است اما در این جا فیلمی ساخته که می‌توان آن را در این فهرست جا داد. حین تماشای «مونیخ» مخاطب با یک تریلر سیاسی رو به رو است. تریلرها هم فیلم‌هایی هیجان‌انگیز هستند که در آن‌ها عمدتا کسانی برای حل یک معما از این سو به آن سو می‌روند و با دنبال کردن سرنخ‌ها به فکر حل کردن معما هستند. در چنین قابی از کسی چون اسپیلبرگ انتظار می‌رود که فیلمی مهیج و نفسگیر بسازد.

فیلم «مونیخ» می‌تواند لقب سیاسی‌ترین فیلم استیون اسپیلبرگ را هم یدک بکشد و این برای کارگردانی که یکی دو جین آثار سیاسی ساخته و قصه‌هایی از روسای جمهور کشورش گرفته تا مبادله‌ی اسرا در زمان جنگ سرد را در کارنامه‌اش دارد، ادعای زیادی به نظر می‌رسد. اما باید فیلم را ببینید تا متوجه شوید که تا چه اندازه می‌توان اندیشه‌های سیاسی را در پس آن دید. گرچه اسپیلبرگ می‌داند که در پایان فیلمش باید سیاست را رها کند و به سمت نمایش انسانیت بازگردد. همین چرخش هم در نهایت حواشی بسیاری برای او ایجاد کرد؛ چرا که برخی این چرخش به سمت انسانیت در پایان فیلم را به چیزهایی از قبیل مخالفتش با سیاست‌های جاری در آن زمان تعبیر کردند.

این متفاوت‌ترین فیلم فهرست بهترین فیلم‌های امپیکی است. اگر آن را دوست داشتید می‌توانید به تماشای «ریچارد جول» (Richard Jwewell) ساخته‌ی کلینت ایستوود هم بنشینید که رویدادی چون المپیک را در پس‌زمینه قرار می‌دهد و به مسائل امنیتی برگزاری مسابقات می‌پردازد.

«در جریان المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۲ یازده ورزشکار رژیم صهیونیستی توسط گروهی موسوم به سپتامبر سیاه کشته می‌شوند. حال عملیاتی برای شناسایی عاملان این اتفاق شکل می‌گیرد و …»

۴. قهرمان اسکی (Downhill Racer)

بهترین فیلم‌های المپیکی قهرمان اسکی

  • کارگردان: مایکل ریچی
  • بازیگران: رابرت ردفورد، جین هاکن و کامیلا اسپارف
  • محصول: ۱۹۶۹، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۵٪

فیلم «قهرمان اسکی» با وجود بهره بردن از رابرت ردفورد در نقش یک قهرمان ورزشی و جین هاکمن در قالب مربی او، اثر مهجوری در تاریخ سینما است. در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی رابرت ردفورد و جین هاکمن بازیگران سرشناسی بودند و می‌شد روی حضورشان برای فروش یک فیلم حساب باز کرد. رفته رفته به این شهرت افزوده شد و نام این دو روزی در فهرست بهترین بازیگران تاریخ قرار گرفت. اما حضور این دو در کنار هم باعث نشده که فیلم «قهرمان اسکی» به اثر مطرحی تبدیل شود.

«قهرمان اسکی» فیلم خوبی است و با وجود آن که به ورزش نه چندان دراماتیکی چون اسکی می‌پردازد، می‌تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و گاهی فراتر از حد انتظار در حد یک شاهکار ظاهر شود. در واقع درام جاری در اثر در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی یکی از بهترین‌ها است. ظهور یک قهرمان از خود راضی و مغرور و رابطه‌ی پر فراز و فرودش با مربی، در این فهرست هیچ‌گاه به این جذابی از کار درنیامده است. به ویژه که کاریزمای دو بازیگر اصلی بر جذابیت این رابطه افزوده است.

فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی پر از آثاری است که قهرمانان را به شکلی غیرواقعی و با نوعی سانتی مانتالیسم افراطی به تصویر می‌کشند. در این فیلم‌ها عمدتا قهرمان‌ها آدم‌هایی مهربان هستند که برای خود و دیگران احترام بسیار قائلند و تلاش می‌کنند که روحیه جنگجوی خود را در کنار رفاقت و احترام حفظ کنند. اگر کسی با دنیای واقعی ورزشکاران حرفه‌ای آشنا باشد می‌داند که ابدا این گونه نیست. ورزشکاران حرفه‌ای جنگجویانی همه فن حریف و درنده هستند و به چیزی جز بردن فکر نمی‌کنند. اصلا حفظ همین روحیه است که از آن‌ها در رقابتی در سطح جهانی انسان‌هایی همیشه برنده ساخته است. آن‌ها در بسیاری مواقع حاضر هستند بسیاری از چیزها را قربانی کنند تا فقط در زمین مسابقه قهرمان شوند.

از این منظر با یک درام واقع‌گرایانه طرف هستیم و فیلم «قهرمان اسکی» به دور از آن احساسات‌گرایی دروغین تصویری دقیق از روحیه‌ی یک قهرمان حقیقی به تصویر می‌کشد. شاید به واسطه‌ی تبلیغات رسانه‌ای حول ورزشکاران و پررنگ‌ کردن اخلاقیاتی که جای چندانی در ورزش حرفه‌ای ندارند اما مدام توسط رسانه‌ها تبلیغ و به زور به مخاطب حقنه می‌شوند، فیلم «قهرمان اسکی» را اثری متفاوت ببینیم و دوستش نداشته باشیم، اما نمی‌توان منکر شد که سازندگانش بدون توجه به این موارد، درامی معرکه ساخته‌اند که حسی از واقعیت راستین در آن جاری است.

«یک قهرمان اسکی از خود راضی و پر توقع به تیم ملی آمریکا می‌پیوندد. رفتار او خیلی زود باعث رنجش دیگران و به ویژه مربی‌اش می‌شود اما او در کار خود وارد است و …»

۳. المپیا (Olympia)

بهترین فیلم‌های المپیکی المپیا

  • کارگردان: لنی ریفنشتال
  • بازیگران: مستند
  • محصول: ۱۹۳۸، آلمان
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۰٪

«المپیا» یک کلاس درس کامل فیلم‌سازی است. درست است که لنی ریفنشتال تصویری از المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین ارائه کرده که بسیار باب طبع مقامات آلمانی آن زمان در دولت رایش سوم و شخص هیتلر است اما نمی‌توان از توانایی بی‌نظیر او در ساختن اثری مستند در باب یک رویداد ورزشی چشم پوشی کرد. «المپیا» هنوز هم به خاطر دستاوردهای سینمایی‌اش مورد ستایش است و مدام قدر می‌بیند. گرچه پشت هر تعریف و تمجیدی گزاره‌هایی وجود دارد که ایدئولوژی حاکم بر فیلم را در باب برتری نژادی و چیزهایی از این قبیل محکوم می‌کند.

زمانی که المپیک برلین ۱۹۳۶ قرار بود به میزبانی برلین برگزار شود، هیتلر می‌دانست که این المپیک فرصت خوبی برای بازسازی چهره‌ی آلمان پس از جنگ جهانی اول و بازگرداندن آن روحیه‌ی پیروزی و افتخار در آلمانی‌های شکست خورده است. اما او تمایل داشت که این رویداد را به تبلیغی برای خود و حزبش تبدیل کند؛ انگار آن‌ها باعث سربلندی ژرمن‌ها هستند. از سوی دیگر او تمایل داشت که دیدگاه‌های برتری نژادی خود را هم بازتاب دهد (گرچه جسی اونز سیاه پوست با برتری در دو و میدانی حال او را حسابی گرفت). همه‌ی این موارد را می‌توان در «المپیا» مشاهده کرد. اما این فیلم فقط این موارد دم دستی نیست که اگر بود نباید سر از فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی درمی‌آورد.

نکته‌ی اول این که در زمان ساخته شدن فیلم «المپیا» دوربین‌های فیلم‌برداری بسیار بزرگ بودند. بنابراین لنی ریفنشتال نمی‌توانست مانند امروزه آن‌ها را نزدیک ورزشکارها قرار دهد. چرا که موجب حواس‌پرتی آن‌ها می‌شد و این با پروتوکول‌های برگزار کنندگان مغایرت داشت. ریفنشتال برای حل کردن این موضوع مجبور بود دست به کارهای خلاقانه‌ای بزند که در سینمای مستند تا آن زمان مرسوم نبود. یکی از این موارد استفاده از دوربین‌های متعدد برای پوشش دادن یک رویداد و تصویربرداری از آن‌ها از زوایای متعدد و بعد کنار هم قرار دادن این تصاویر در نسخه‌ی نهایی فیلم بود. ترفندهای دیگری چون استفاده از اسلوموشن هم بسیار به کارش آمدند.

نکته‌ی بعد استفاده از ریتم سریع برای نمایش ورزش‌های پر سرعت بود که آن ورزش را حتی سریع‌تر هم تصویر می‌کرد. در آن دوران که تصویری زنده از رویدادهای ورزشی در دنیا مخابره نمی‌شد و مخاطب آشنایی چندانی با ورزشکاران و قهرمانانی در سطح جهانی نداشت، این تکنیک سبب ایجاد توهم سرعت در بیننده می‌شد. تا آن جا که مخاطب تصور می‌کرد با عده‌ای ابرقهرمان روبه رو است.

باند صوتی فیلم هم درخشان است. موسیقی هربرت وینت سبب شده که قهرمانان حاضر در قاب همچون جنگجویان باستانی به تصویر کشیده شوند و این در هماهنگی کامل با کاری است که لنی ریفنشتال قصد انجامش را دارد. او از همان ابتدا و با نمایش ساز و کار عظیم برلین و ورزشگاه‌های متعددی که در این شهر برای میزبانی در نظر گرفته شده، قصد دارد تصویری از شکوه و شوکت بسزد و موسیقی هم این تصویر را کامل می‌کند. در چنین قابی باید «المپیا» را یکی از بهترین فیلم‌های المپیکی تمام دوران دانست. نکته‌ی پایانی این که هیچ مستندی در تاریخ رویداد المپیک را چنین با عظمت و شکوه تصویر نکرده است.

«مستندی درباره‌ی المپیک تابستانی برلین در سال ۱۹۳۶»

۲. یک روز در سپتامبر (One Day In September)

بهترین فیلم‌های المپیکی یک روز در سپتامبر

  • کارگردان: کوین مک‌دونالد
  • بازیگران: مستند
  • محصول: ۱۹۹۹، بریتانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۷٪

شکوه و جلال و جبروت جاری در المپیک ۱۹۳۶ فیلم «المپیا» (فیلم قبلی فهرست) را فراموش کنید. مستند «یک روز در سپتامبر» قرار است از آن سوی تاریک و ترسناک المپیک بگوید و تصویری دگرگون به مخاطب نمایش دهد. از المپیک برلین ۱۹۳۶ فاصله بگیرید و به سال ۱۹۷۲ سفر کنید. این بار هم در کشور آلمان اما شهر مونیخ. یک روز در ماه سپتامبر تعدادی ورزشکار کشته شدند. آن هم در جریان برگزاری مسابقات المپیک. این کشتار با گروگانگیری همراه بود و تصاویر تلویزیونی آن روزها پر شده بود از پخش زنده‌ی این اتفاقات.

مردم دنیا از صبح تا شب با خبرنگارانی طرف بودند و آن‌ها را در تلویزیون‌های سیاه و سفید خود تماشا می‌کردند که در حال مخابره‌ی چیزی جز رقابت عده‌ای ورزشکار در زمین مسابقه بودند. در دهکده‌ی المپیک نفس همه در سینه حبس بود و جهانیان منتظر بودند که ببینند سرنوشت ورزشکاران چه می‌شود. در نهایت هم همه کشته شدند و آن روی غیر ورزشی رویدادی چون المپیک که تا مغز استخوان به سیاست گره خورده، بر جهانیان نمایان شد و متولیان را بت شکی مواجهه کرد که این اتفاق در هر دوره‌ی دیگری و در هر سالی امکان تکرار دارد.

کوین مک‌دونالد در این مستند اسکاری (به همین دلیل هم باید در فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار بگیرد) خود موفق شده با استفاده از تصاویر آرشیوی و بازسازی شده به رویدادهای آن زمان طوری واکنش نشان دهد که گویی همین امروز در برابر ما در حال وقوع هستند. او لحظه های مهم آن چند ساعت پر اضطراب را به تصویر کشیده و پای حرف کسانی نشسته که یا آن زمان را به یاد دارند یا به نوعی تحت تاثیرش بوده‌اند. در چنین قابی تصویری همه جانبه از یک درگیری دامنه‌دار به تصویر کشیده شده و البته ریشه‌های آن هم در قاب فیلم‌ساز وجود دارد؛ گرچه از ظن سازنده.

مایکل داگلاس روایتگر داستان است و صدای او را مدام در حین توضیح اتفاقات می‌شنویم.

«مستندی درباره‌ی گروگانگیری و مرگ ۱۱ ورزشکار رژیم صهیونیستی در المپیک مونیخ ۱۹۷۲»

۱. فاکس‌کچر (Foxcatcher)

بهترین فیلم‌های المپیکی فاکس کچر

  • کارگردان: بنت میلر
  • بازیگران: استیو کارل، چینینگ تاتوم و مارک روفالو
  • محصول: ۲۰۱۴، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۸٪

رسیدیم به فیلم صدرنشین فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی یعنی «فاکس‌کچر». بنت میلر این سال‌ها حسابی کم کار شده در حالی  که در همین قرن حاضر آثار درجه یکی چون همین فیلم و «مانیبال» (Moneyball) و «کاپوتی» (Capote) را ساخته بود. «مانیبال» هم با حضور درجه یک برد پیت فیلمی درباره‌ی پشت صحنه‌ی ورزش بود. البته در آن جا بخشی از تاریخ ورزش بیسبال توسط بنت میلر زیر ذره‌بین رفته است. در «فاکس‌کچر» او سراغ قهرمانان کشتی آزاد رفته و تلاش سخت‌ آن‌ها برای رسیدن به موفقیت را به تصویر کشیده است.

در ذیل فیلم‌های بسیاری از این فهرست اشاره شد که یکی از درون‌مایه‌های ثابت آثار ورزشی پرداختن به تلاش‌های ورزشکاران در راه موفقیت و رابطه‌ی آن‌ها با هم‌تیمی‌ها و به ویژه سرمربی است. حال در فیلم «فاکس‌کچر» هم با چنین داستانی طرف هستیم و بنت میلر مسیر رسیدن به قهرمانی را مسیری پر از سنگلاخ تصویر می‌کند و البته پای مسائل اخلاقی را هم به میان می‌کشد. همان اخلاقیاتی که یک ورزشکار قهرمان کلاس جهانی را از ورزشکاری معمولی جدا می‌کند و به او وجاهتی دلاورانه می‌بخشد.

فیلم «فاکس‌کچر» تصویر تلخی از جهان قهرمانی ارائه می‌دهد. در این جا خبری از شکوه و جلال پس از تلاش و موفقیت نیست. ورزشکار در نهایت تنها است و به آن چه که فدا کرده تا به این جا برسد می‌نگرد و به این فکر می‌کند که ارزشش را داشت یا نه؟ در چنین قابی بازی بازیگران برای درست درآمدن این تصویر نقشی حیاتی دارد. استیو کارل یکی از بهترین و شاید بهترین بازی کل کارنامه‌اش را ارائه داده و چینینگ تاتوم هم فراتر از انتظار ظاهر شده است.

در کنار همه‌ی این‌ها روایت پردازی پر حوصله بنت میلر و قصه‌گویی آرام و بطئی او به خلق این فضای تیره و تار کمک کرده تا مخاطب احساس کند در تمام مدت باید با حواس جمع داستان را به تماشا بنشیند. فیلم «فاکس‌کچر» پر از نکات ریز است که فهم هر کدام به درک بهتر فیلم می‌انجامد و به همین دلیل هم باید با دقت به تماشایش نشست.

«فاکس‌کچر» بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. در سال ۲۰۱۴ در جشنواره‌ی کن حاضر بود و توانست به دلیل کار درجه یک بنت میلر به جایزه‌ی بهترین کارگردانی دست یابد. از آن سو کار بنت میلر در اسکار هم دیده شد و گرچه به حقش نرسید اما به تعدادی نامزدی برای کار عوامل مختلف دست یافت. در چنین قابی فیلم «فاکس‌کچر» در صدر فهرست بهترین فیلم‌های المپیکی قرار می‌گیرد.

«دیوید شولتز قهرمان کشتی آزاد المپیک است. او در باشگاهی به نام فاکس‌کچر به همراه برادرش تمرین می‌کند تا برای المپیک بعدی آماده شود. اما …»

منبع: Vulture

source

توسط chehrenet.ir