فصل دوم سریال «خاندان اژدها» (House of the Dragon) هر دو طرف جنگ را در هرج و مرج سیاسی بیشتر، حتی در میان خودشان، فرو برده است. آلیسنت هایتاور و گروه سبزها دیگر اوتو هایتاور را در کنار خود ندارند. آنها به دست ایگون و سر کریستون کول رهبری میشوند. این منجر به تصمیمگیری عجولانه سبزها پس از مرگ شاهزاده ژیهیریس، فرزند ایگون دوم، میشود.
در گروه سیاهها، دیمون تارگرین، همسر خود ملکه رینیرا تارگرین را در دراگوناستون رها کرده است. او سعی میکند کنترل هارنهال و سربازان منطقه ریورلند را به دست بگیرد، اما بخشی از او حسادت میکند که تخت آهنین برای او ساخته نشده. نبود دیمون و آماده نبودن یک ارتش آماده رزم، باعث شد کریستون کول با نیروهای خود در نزدیکی ریورلندز و کراونلندز (مناطق نزدیک به پایتخت) به متحدان رینیرا حمله کند و قلعههای آنها را بگیرد. با این حال، در حالی که کریستون کول به نفرتپراکنی و اهانت میپردازد و سد راهحلهای منطقی آلیسنت میشود، ملکه سبزها مسائل مهمتری برای نگرانی دارد. مسائلی که باعث میشود اعتبار حاکمیت خانواده او به وستروس کاهش پیدا کند.
آلیسنت هایتاور باید ایموند تارگرین را کنترل کند
در قسمت چهارم فصل دوم «خاندان اژدها» میبینیم چطور کریستون کول در حال طراحی یک شبیخون به قلعه روکز رست (Rook’s Rest) است. کول میبایست نیروهای ایگون تارگرین را به سمت هارنهال رهبری کند و کنترل قلعه را به دست بگیرد، او تصمیم میگیرد یک نقشه مخفیانه را پیش ببرد. کول میخواهد ضمن قطع کردن ارتباط زمینی رینیرا با مناطق دیگر و جادههای مهم، خود شخص ملکه سیاهها یا یکی از اژدهاسوارهای او را به تله بیندازد. به محض اینکه یکی از اژدهایان سیاهها در آسمان دیده شود، کول ایموند و واگار را که بدون اطلاع هیچ شخص دیگری در میدان نبرد کمین کردهاند خبر میکند تا این تهدید آتشین و آسمانی را حذف کنند.
در حقیقت نقشه کریستون کول نقشه بدی نیست، چرا که رینیس تارگرین و اژدهای بزرگش ملیس کشته میشوند. با این حال همهچیز طبق نقشههای ناجوانمردانه کریستون کول پیش نمیرود. چرا که ایگون دوم تارگرین، شاه نابالغ و کودن سبزها، ناگهان تصمیم میگیرد سوار بر اژدهای خود، سانفایر، وارد میدان نبرد شود تا شاید با خودنمایی فیزیکی کمی او را جدی بگیرند. ورود غیرمنتظره ایگون همهچیز را به هم میریزد.
ایموند بزرگترین اژدهای وستروس را به آسمان بلند میکند و در حالی که برادرش ایگون در حال مبارزه با رینیس است، هر دو آنها را میسوزاند. ایگون سقوط میکند و رینیس به همراه اژدهایش ملیس کشته میشود. اما قبل از آن، ملیس نشان میدهد که اگر سانفایر مزاحم او نمیشد، میتوانست آسیب جدیای به واگار برساند و چه بسا همراه با سوارش از این شبیخون جان سالم به در ببرد.
به نظر میرسد ایموند قصد دارد کار ناتمام خود را با شمشیر تمام کند و برادرش ایگون را بکشد، اما با مداخله کریستون کول ایموند متوقف میشود. علاوه بر اینکه ایموند نفوذ زیادی روی کریستون کول دارد، اکنون وظیفه آلیسنت است که پسر کوچکترش را کنترل کند. چرا که با مصدومیت ایگون و وضعیت نامشخص او، ایموند جانشین او روی تخت آهنین است و باید به وستروس سلطنت کند. بخشی از حمله بیرحمانه ایموند به برادرش به خاطر آزار و اذیتهای ایگون بود و بخشی از آن به خاطر جاهطلبی و عشق به قدرت. ایموند میخواهد به همه نشان بدهد که نه تنها ضعیف نیست، بلکه میتواند شاه بسیار بهتر و قادرتری ظاهر شود؛ همانطور که بهتر از ایگون به زبان والریایی کهن مسلط است.
از آنجایی که ایگون نشان داد چقدر در تکلم زبان والریایی ناتوان است، اکنون ایموند فکر میکند که تاج و تخت وستروس حق اوست؛ چرا که او بیش از برادرش تارگرین است. اینجاست که نظارت آلیسنت روی ایموند ضرورت پیدا میکند. در تیزر تریلر قسمت پنجم «خاندان اژدها» میبینیم که ایگون در حال بازیابی سلامت خود است. اما هیچ بعید نیست ایموند برای مشروع جلوه دادن صعود خود به تاج و تخت، برادرش را مسموم کند.
این همان جنگ داخلی شومی است که اوتو هایتاور به دخترش آلیسنت درباره آن هشدار داده بود. آلیسنت هایتاور در این بخش از سریال «خاندان اژدها» نه تنها توسط یک شورای نالایق احاطه شده، بلکه ذهنهای توانمندی مانند ایموند نیز با جاهطلبی کنترلناپذیر خود او را محاصره کردهاند؛ این ترکیب ناکارآمد و خطرناک است. با توجه به اینکه کریستون کول اکنون در مقام دست پادشاه با ایموند همراه و همنظر است، آلیسنت باید به هر طریق ممکن این دو فرد را کنترل کند. به هنگام چنین جنگی پایتخت و سبزها نباید هیچ نقطه ضعفی از خود نشان بدهند. با این وجود هیچ همبستگی و اتحادی در میان سبزها وجود ندارد؛ در میان خاندان هایتاور تنها چیزی که به چشم میخورد خیانت است.
در سریال «خاندان اژدها» آلیسنت باید مراقب سر لاریس استرانگ باشد
مراقبت از ایگون با بیشمار جراحت و سوختگی و تحت کنترل نگه داشتن ایموند یک چیز است و سر و کار داشتن با لاریس استرانگ یک چیز دیگر. لاریس یکی از مهمترین رازهای آلیسنت را کشف کرده است: او با کریستون کول رابطهای نامشروع دارد و یک سقط جنین را پشت سر گذاشته. به محض اینکه لاریس آلیسنت را میبیند، علائم یک زن باردار را تشخیص میدهد و البته دارویی که استادکار برای او تهیه کرده را کشف میکند. با وجود اینکه هیچ مدرک به خصوصی برای بارداری آلیسنت وجود ندارد، اما لاریس آنقدر زیرک هست که میتواند مانند یک کارآگاه ریزبین مو را از ماست بیرون بکشد. دانستن این راز یک اهرم فشار قدرتمند به لاریس استرانگ میدهد.
لاریس استرانگ ارباب زمزمههاست، اما این مقام را ایگون به او داد. بنابراین، میتوان تصور کرد که او در کمک به سلامت ایگون به اندازه کافی انگیزه دارد. لاریس شباهتهای زیادی با پیتر بیلیش، شخصیت سریال «بازی تاج و تخت» دارد، از آن شخصیتهایی که به هیچکس وفادار نمیمانند و فقط به دنبال منافع شخصی خودشان هستند. با وجود اینکه لاریس میتواند روی اسب برنده شرط ببندد و به سمت ایموند گرایش پیدا کند، اما بعید است ایموند علاقهای به حیلهگریهای او داشته باشد.
اکنون در داستان «خاندان اژدها« لاریس اهرم فشار قدرتمندی روی آلیسنت هایتاور دارد، چرا که عموم مردم دوست ندارند ملکهشان در رختخواب با شوالیهای عهدشکن باشد (شوالیههای گارد شاه نباید رابطه جنسی برقرار کنند). این همان رسوایی بزرگی است که اوتو نیز درباره آن هشدار داده بود، چرا که تصویر سلطنت بیش از هر چیز دیگری برای شهروندان اهمیت دارد.
لاریس میتواند با این اطلاعات، حامی قدرتمندی مانند آلیسنت داشته باشد. یا درعوض این راز را برای ایموند فاش کند تا پس از کنار گذاشته شدن ایگون و آلیسنت، جایگاه مستحکمی برای خود در شورا به دست بیاورد. همه میدانند شایعات مبنی بر خیانت رینیرا چقدر به ادعای رینیرا برای سلطنت آسیب زده است. بنابراین برگ برنده قابل توجهای در دست دارد. آلیسنت باید مراقب باشد لاریس استرانگ با چه کسانی رفت و آمد دارد، با چه کسی همکاری میکند و چطور شهوت قدرت خود را ارضا میکند. اگر آلیسنت به اندازه کافی دختر پدرش باشد، شاید قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشد، از شر سر لاریس استرانگ خلاص شود.
آلیسنت باید شورای جنگ خود را منظم کند
ترکیبی از همه این عوامل باعث شده آلیسنت در بدترین زمان ممکن به درهای بسته زیادی برخورد کند. شورای سبز او پسرانش و توانایی او را برای مهار کردن آنها زیر سؤال میبرد. خواه پول باشد یا سربازانی که با آنها بیعت کردهاند، یا اینکه چگونه با جناح سیاهها که اژدهایان بیشتری دارند، مقابله کنند؛ به هر حال شورا روی استراتژیهای آلیسنت تکیه میکند. اما در حال حاضر تنها چیزی که در جناح سبزها به چشم میخورد، دعواهای بچگانه است. اگر این روند ادامه پیدا کند، ممکن است برخی از اعضای شورای سبزها به گروه رینیرا بپیوندند.
علاوه بر همه اینها، نباید حضور میساریا را در گروه سیاهها نادیده گرفت. میساریا به راحتی میتواند جاسوسها را به درون پایتخت برساند و حتی آنها در نزدیکی سبزها قرار دهد. اگر میساریا موفق شود تا این اندازه به شورای سبزها نفوذ کند، توطئههای شومی برای کور کردن سبزهای غاصب در کمین آلیسنت است. درنهایت آلیسنت به یک جبهه متحد نیاز دارد که بتواند به آنها اعتماد کند. میتوان اوتو هایتاور را به همراه برادرش گواین برای هدایت سبزها به پایتخت برگرداند. اما اگر آن دو با ایموند و کریستون کول درگیر شوند، نزاعهای بیشتری میان سبزها پیش خواهد آمد.
همه ایدهها و استراتژیهای خود را دارند، اما از آنجایی که در حین جنگ با نیرویی برابر (اگر نه برتر) به دنبال منافع شخصی خود هستند، مدام سد راه یکدیگر میشوند. آلیسنت واقعاً باید راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کند؛ چرا که پس از مرگ رینیس تارگرین، گروه سیاهها به دنبال خون بیشتری خواهند بود. کورلیس ولاریون در حال حاضر روی دریا سد معبری ایجاد کرده تا آذوقه و تدارکات به پایتخت نرسد. علاوه بر این، رینیرا و سیاهها میتوانند از طریق اقیانوس به سبزها حمله کنند. شاید حتی رینیرا، بیلا یا دیمون با اژدها به پایتخت حملهور بشوند.
آلیسنت مجبور است به تنهایی دژ سرخ را منظم و متحد کند؛ نه فقط برای خیر سلطنت و وستروس، بلکه برای امنیت خانوادهاش. در حال حاضر آنها در انبار باروت زندگی میکنند؛ شورای سبزها نسبت به جانشینی ویسریس تردید دارند و ایگون را لایق تخت آهنین نمیدانند. علاوه بر این، اگر سیاهها بفهمند سبزها چقدر ناپایدار و نامنظم شدهاند، ممکن است استراتژی دفاعی خود را رها کرده و برای انتقام هجوم بیاورند. آن موقع دیگر کاری از دست آلیسنت هایتاور برنخواهد آمد.
منبع: CBR
source