علاقه‌ی شدید هالیوود به ساخت دنباله‌ها بر کسی پوشیده نیست و آن‌ها در دهه‌های اخیر، صدها فیلمی که می‌توانستند با یک یا دو قسمت تمام شوند را به روش‌های مختلف ادامه داده‌اند تا کسب درآمد کنند. با این حال، در سال‌های اخیر، با نوع جدیدی از دنباله‌ها روبه‌رو هستیم: اولی «دنباله‌های مبتنی بر میراث» (Legacy sequels)، یعنی فیلمی که ادامه‌دهنده‌ی همان مسیر -و خط داستانی- فیلم اصلی است اما قصه‌اش چند دهه‌ی بعد اتفاق می‌افتد، در دوره‌ای که شخصیت‌های اصلی اغلب پیر شده‌اند، و دومی، «بازراه‌اندازی نرم» (Soft Reboot)، یعنی فیلمی که قصه و رویدادهای نسخه‌های قدیمی را به رسمیت می‌شناسد اما در عین حال، می‌خواهد یک قصه‌ی جدید را روایت کند. فیلم «گردبادها» (Twisters) ترکیبی از این دو رویکرد است، یک دنباله‌ی مستقل که بر پایه‌ی ساختار و رویدادهای فیلم اصلی استوار است اما هرگز سعی نمی‌کند به‌واسطه‌ی عناصر نوستالژیک، مخاطب خود را فریب دهد، و شاید دلیل اصلی موفقیت آن هم همین باشد.

«دنباله‌های مبتنی بر میراث» اغلب با محدودیت‌های خاصی روبه‌رو هستند. بله، گاهی اوقات فیلم‌هایی مانند «تاپ گان: ماوریک» یا «جنگ ستارگان: قسمت هفتم – نیرو برمی‌خیزد» این محدودیت‌ها را کنار می‌زنند و به موفقیت‌های قابل توجهی در گیشه تبدیل می‌شوند و بازخوردهای مثبتی هم دریافت می‌کنند، اما در واقعیت، مخاطبان جوان‌تر اغلب به آثاری که برای نسل‌های قبلی -خصوصا والدینشان- محبوب بوده‌اند اهمیت نمی‌دهند. آن‌ها اصلا با این فیلم‌ها بزرگ نشده‌اند که نوستالژی را درک کنند یا از بازگشت یک شخصیت محبوب قدیمی هیجان‌زده شوند. به همین دلیل است که بسیاری از این دنباله‌ها شکست می‌خوردند، از «نابودگر: سرنوشت تاریک» (۲۰۱۹) و «ایندیانا جونز و گردانه سرنوشت» (۲۰۲۳) تا «روز استقلال: بازخیز» (۲۰۱۶) و «هرج‌ومرج فضایی: میراث جدید» (۲۰۲۱)، هیچ‌کدام از این فیلم‌ها نتوانستند مخاطبان نسل جدید را جذب کنند. فیلم «گردبادها» اما موفق شده است این کار را انجام دهد و افتتاحیه‌ی ۸۱.۳ میلیون دلاری آن در گیشه‌ی آمریکای شمالی را باید تحسین‌برانگیز بدانیم. اما چرا؟ به این دلیل که ویژگی‌های خوب نسخه‌ی پیشین را به شکلی به کار گرفته است که هم کسانی که با فیلم اصلی بزرگ شده‌اند، هیجان‌زده شوند و هم تماشاگران جدید از آن لذت ببرند.

فیلم «گردبادها» به نوستالژی تکیه نمی‌کند

فیلم گردبادها

در دنباله‌های مبتنی بر میراث، معرفی یک شخصیت جوان‌تر که ارتباط خانوادگی آشکاری با یکی از قهرمانان فیلم اصلی دارد، به یک ترفند رایج تبدیل شده است. این کار اغلب منجر به وضعیتی شبیه «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» (۲۰۰۸) می‌شود، جایی که تماشاگران به دنبال تماشای ماجراجویی بعدی ایندیانا جونز (با بازی هریسون فورد) هستند، اما فیلم، خط داستانی آزاردهنده‌ی شایا لباف در نقش پسر ایندیانا را در مرکز توجه قرار می‌دهد. خوشبختانه «گردبادها» برای اینکه مخاطبان را از نظر احساسی درگیر داستان خود کند، نیازی به ارتباط با فیلم اول ندارد. فیلم برای توضیح اینکه چرا شخصیت کیت کارتر (دیزی ادگار جونز) به دنبال طوفان‌ها است، دلیل مشخصی ارائه می‌دهد و ما به سرعت آگاه می‌شویم که چرا با یوتیوبر عجیب‌وغریب محبوب، تایلر اوونز (گلن پاول) در رقابت است.

«گردبادها» به جای اینکه شخصیت‌های قدیمی را برگرداند، تصمیم می‌گیرد که الگوهای شخصیتی را تکرار کند. فیلم می‌توانست با دلایل غیرموجه، به ما بگوید بیل هاردینگ (قهرمان فیلم اصلی با بازی بیل پکستون) یک فرزند مخفی داشته که با همان شغل پدرش بزرگ شده است و حالا در فیلم دوم، می‌خواهد مثل پدرش یک قهرمان باشد (ایده‌ داستانی همیشگی این دنباله‌ها). این اتفاق اما رخ نمی‌دهد، در مقابل، فیلم شخصیت تایلر اوونز (با بازی گلن پاول) را معرفی می‌کند که برداشتی مدرن از شخصیت کاریزماتیک و ماجراجوی بیل پکستون از فیلم اول است. به همین منوال، لحظات اولیه فیلم درباره‌ی یک تراژدی است که کیت کارتر را مجاب می‌کند تا از طوفان‌ها دوری کند؛ فیلم اصلی هم تقریبا به همین شکل آغاز می‌شد، یعنی جو هاردینگ (هلن هانت) یک رویداد مشابه را تجربه کرد. این صحنه‌های جدید البته کپی برابر اصلی نیستند، و هرگز تکراری یا کهنه به نظر نمی‌رسند. ضمن اینکه طرفداران قدیمی فیلم «گردباد» (۱۹۹۶) قطعا از این ارجاعات خاطره‌انگیز قدردانی خواهند کرد.

قصه‌ی فیلم به شکلی منطقی و درست به قسمت اول متصل می‌شود

فیلم گردبادها

اگر این فیلم با عنوان «گردبادها» عرضه نمی‌شد، به راحتی می‌توانست به‌عنوان یک فیلم فاجعه‌ای کاملا اورجینال روی پرده برود. با این حال، کارگردان فیلم، لی ایزاک چانگ در زمینه‌ی ادای احترام به فیلم اصلی و اشاره به آن، هرگز افراط‌گری نمی‌کند. برای مثال، یکی از لحظات مشهور فیلم «گردباد»، اتفاق فاجعه‌آمیزی است که در حین نمایش فیلم «درخشش» استنلی کوبریک اتفاق می‌افتد؛ «گردبادها» هم صحنه مشابهی را به نمایش می‌گذارد که در آن کیت و تایلر مجبور می‌شوند مردمِ یکی از شهرهای کوچک اوکلاهما را به سمت یک سالن سینمای قدیمی هدایت کنند تا کشته نشوند. این البته بدین معنا نیست که «گردبادها» کاملا وابسته به صحنه‌های از پیش تعیین‌شده -و مبتنی بر فیلم اصلی- است؛ ضمن اینکه با تشکر از فناوری‌های مدرن، مانند پهپادها و پیشرفت جلوه‌های ویژه، همه‌چیز اینجا سطح و کیفیت بالاتری دارد و به شکل هیجان‌انگیزتری ارائه می‌شود.

«گردبادها» یک دنباله‌ی هوشمندانه است زیرا به جای اینکه فقط خط داستانی فیلم اول را تکرار کند، به مضامین آن احترام می‌گذارد. یکی از مهم‌ترین خرده‌پیرنگ‌های فیلم اول، مربوط به شخصیت جوناس میلر (کری الویس) است که توصیه دانشمندان خود را نادیده می‌گیرد، دانشمندانی که ادعا می‌کنند گردباد در حال تغییر جهت است. مطابق انتظار، در «گردبادها» هم شاهد یک درگیری جذاب مشابه در بخش‌هایی پایانی هستیم؛ (خطر اسپویل)، جایی که کیت و تایلر متوجه می‌شوند اسکات (دیوید کورنسوت) در تلاش است تا برای جلوگیری از خطای انسانی و تلفات جانبی، اطلاعات جمع‌آوری کند.

برای تماشای «گردبادها» نیازی نیست که اطلاعات قبلی داشته باشید

فیلم گردبادها

فیلم «گردبادها» عملکرد موفقی در گیشه داشت چون برای لذت بردن از آن نیازی به تماشای فیلم اول نیست. یکی از مشکلاتی که اکثر فیلم‌های بلاک‌باستری تابستانی امسال با آن روبه‌رو بوده‌اند این است که تماشاگران ممکن است احساس کنند قبل از خرید بلیت باید «کارهای عقب‌افتاده» خود را انجام دهند؛ برای کسانی که فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم» (۲۰۱۵) را ندیده‌اند، لذت بردن از «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» سخت خواهد بود، و برخی از ارجاعات فیلم «فال گای» برای کسانی که از سریال اصلی با بازی لی میجرز خبر ندارند، مبهم و بی‌معنا است. در «گردبادها» ارجاعات کوچک و بزرگ به فیلم اول وجود دارد، اما هرگز باعث نمی‌شود که مخاطب احساس کند چیزی را نفهمیده است یا نیاز دارد که قسمت اول را تماشا کند.

«گردبادها» در جایی موفق می‌شود که دیگر دنباله‌های مبتنی بر میراث شکست می‌خورند، چون شور و اشتیاق فیلمساز در آن آشکار است؛ او نمی‌خواهد بر نوستالژی تکیه کند. اغلب فیلمسازان مستقل جوان در چرخ‌دنده‌های استودیو‌ها گیر می‌افتند و مجبور به ساختن فیلم‌های پرفروشی می‌شوند که منعکس‌کننده علایق واقعی‌شان به عنوان یک هنرمند قصه‌گو نیست. کسانی که فیلم درام برنده اسکار لی ایزاک چانگ، «میناری» (۲۰۲۰) را دیده‌اند، می‌دانند که او به روایت داستان‌های آمریکایی علاقه‌مند است، بنابراین جای تعجب ندارد که «گردبادها» پروژه‌ای بوده که او را مجذوب کرده است. اگر قرار است بازار دنباله‌های موفق گرم شود، ما به فیلمسازانی نیاز داریم که تنها به فکر تکرار گذشته نیستند، شجاعت به خرج می‌دهند و می‌خواهند یک اثر سینمایی واقعا سرگرم‌کننده بسازند که برای لذت بردن از آن نیازی نیست چهار یا پنج فیلم دیگر را تماشا کنید.

منبع: collider

source

توسط chehrenet.ir