در سالهای اخیر، هالیوود به تولید «دنبالههای مبتنی بر میراث» (Legacy sequels) علاقهی شدیدی پیدا کرده است، بهویژه پس از موفقیت «تاپ گان: ماوریک» (۲۰۲۲). این جنس دنبالهها، در واقع ادامهدهندهی همان مسیر -و خط داستانی- فیلم اصلی هستند اما قصهشان چند دههی بعد اتفاق میافتد، در دورهای که شخصیتهای اصلی اغلب پیر شدهاند، مانند «بلید رانر ۲۰۴۹» (۲۰۱۷)، «کرید» (۲۰۱۵)، «شکارچیان روح: افترلایف» (۲۰۲۱) و «جیغ» (۲۰۲۲). این رویکرد معمولا جواب میدهد، زیرا نوستالژی عنصر محرک قدرتمندی برای کشاندن طرفداران به سینماها است و البته به بازیگران قدیمی هم فرصت دیگری داده میشود تا به نقشهای محبوب خود بازگردند. فیلم «گلادیاتور ۲» یکی از این دنبالهها است که حدود ۲۴ سال پس از قسمت اول از راه میرسد اما شاید بهتر بود که ساخته نمیشد.
هشدار: در این مقاله خطر لو رفتن داستان فیلم «گلادیاتور ۱» وجود دارد
«گلادیاتور» (۲۰۰۰) فیلم کلاسیک محبوبی است که هیچکس انتظار نداشت قسمت دومی هم داشته باشد. با این حال، ریدلی اسکات فیلم را ساخت و مدتی قبل تریلر آن هم در دسترس قرار گرفت که تقریبا کل قصه را فاش میکرد و از سوی طرفداران مورد اعتراض قرار گرفت (اگر این تریلر را تماشا نکردهاید، توصیه میکنیم از دیدن آن خودداری کنید). با اینکه دنبالههای مبتنی بر میراث میتوانند جذاب باشند اما «گلادیاتور» به شکلی تمام شد که هیچ نیازی به یک دنباله احساس نشود. در این مقاله، با ذکر چند دلیل، به این مسئله میپردازیم که چرا این دنباله نباید تولید میشد و چرا ریدلی اسکات باید این پروژه را رها میکرد.
شخصیت اصلی فیلم مرده است
شاید بزرگترین چالش فیلم «گلادیاتور ۲» به عنوان یک دنباله این است که شخصیت ماکسیموس (با بازی درخشان راسل کرو) در پایان قسمت اول میمیرد. در حالی که آن فیلم با آزادی گلادیاتورهای دیگر -و به شکلی دراماتیک و پیروزمندانه- به پایان میرسد، ماکسیموس قبل از مبارزه نهایی به شدت زخمی میشود و هیچ شانسی برای زنده ماندن ندارد. ما میدانیم که راسل کرو در قسمت دوم حضور ندارد و حتی از این مسئله اندکی ناراحت است. او مدتی قبل، در مصاحبهای گفت: «این واقعیت که آنها دارند یک دنباله میسازند، کمی مرا معذب میکند، میدانید؟ چون خب، من مُردهام و هیچ نقش و تاثیری [در این پروژه] ندارم. چند باری دربارهی [ایدهها و رویکرد] فیلم شنیدم و گفتم، نه، نه، نه. این [چیزها] با مسیر اخلاقی آن شخصیت خاص مطابقت ندارد. اما میدانید، من نمیتوانم حرفی بزنم. در آن جایگاه نیستم. من [یعنی ماکسیموس] زیر زمین دفن شدهام. پس خواهیم دید که این فیلم چگونه خواهد بود.»
بدون حضور ماکسیموس، «گلادیاتور ۲» بخش عمدهای از جذابیت خود را از دست میدهد، زیرا طرفداران اغلب به سراغ این فیلمها میروند تا شخصیتهای محبوب قدیمی را در یک ماجراجویی جدید ببینند. وقتی مهمترین عنصر فیلم اول، یعنی شخصیت راسل کرو در قسمت دوم نیست، پس چه چیزی باقی میماند؟ و به نظر نمیرسد که حتی او را در قالب یک فلشبک ملاقات کنیم، اما حتی اگر در یک فلشبک هم ظاهر شود، چندان هیجانانگیز نخواهد بود. ماکسیموس شخصیتی بود که داستان اصلی را پیش برد. عدم حضور او فینفسه طرفداران را ناراضی خواهد کرد. ریدلی اسکات احتمالا از این مشکل آگاه است و شاید در دنباله تنها یک یا دو بار به این شخصیت اشاره جزئی داشته باشد.
ما دنبالههایی داشتهایم که شخصیتهای مُرده را بازگرداندهاند، مانند «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (۲۰۱۷) که این شخصیتها مانند روح ظاهر شدند اما برای آن فیلم منطقی بود، زیرا ماجراها در فضایی فانتزی رخ میداد. شخصیتهای «جنگ ستارگان» به دلیل فضا و ساختار داستان، حتی اگر بدن فیزیکی نداشته باشند، هنوز هم میتوانند در داستان کارهایی انجام دهند. «گلادیاتور» اما یک داستان تاریخی است، باید واقعگرایانه پیش برود و نمیتواند مانند آثار فانتزی علمی-تخیلی عمل کند.
فیلم «گلادیاتور ۲» از جنبهی تاریخی ادامهدهندهی واقعیت نیست
رویدادهای «گلادیاتور» اصلی بر اساس حقایق تاریخی بود، البته این کار را به شکل وفادارانهای انجام نمیداد، ابهامات زیادی در قصهاش وجود داشت و شخصیت ماکسیموس هم خیالی است. با این حال، ریدلی اسکات، سعی کرد تا روم باستان را به شکلی دقیق به تصویر بکشد. این منجر به خلق یک جدول زمانی تاریخی مشخص، با حضور شخصیتهای تاریخی واقعی مانند مارکوس آئورلیوس و پسرش کومودوس شد. این مسئله برای دنبالهای که میخواهد رویدادهای قسمت قبلی را ادامه دهد مشکلساز است، زیرا فیلم اصلی در دورانی نزدیک به پایان تاریخ روم باستان، یعنی قبل از سقوط امپراتوری روم در سال ۴۷۶ پس از میلاد اتفاق میافتاد. هیچ رویداد جهانی قابل توجهی قبل از سقوط روم وجود ندارد که سازندگان بتوانند به فیلم تزریق کنند، بنابراین بدیهی است که قسمت دوم، یا باید قصهای خیالی را روایت کند یا به تاریخ پایبند نباشد و زمان وقوع رویدادها را تغییر دهد -بهتر است بگوییم تحریف تاریخ- تا قصهاش هیجانانگیز شود.
از آنجایی که سقوط امپراتوری روم چند صد سال بعد اتفاق میافتد و اتفاقات مهم زیادی هم پیش از آن وجود ندارد، شاید بهتر بود ریدلی اسکات قصه را چند قرن جلو ببرد و داستان کاملا جدیدی را پیرامون یک شخصیت تازه روایت کند که مثلا یکی از نوادگان ماکسیموس است. اما میدانیم که چنین نخواهد بود؛ قهرمان قصه، نوهی امپراتور مارکوس آئورلیوس است.
ساخت یک نسخهی پیشدرآمد منطقیتر بود
به جای تمرکز بر یک دنباله، ریدلی اسکات میتوانست یک نسخهی پیشدرآمد برای «گلادیاتور» بسازد. ما میتوانستیم کودکی کومودوس (در فیلم اول، واکین فینیکس نقش او را بازی میکرد) و به قدرت رسیدن پدرش، مارکوس آئورلیوس را دنبال کنیم و ببینیم راسل کرو چگونه به مردی که در «گلادیاتور» ملاقات کردیم تبدیل شد. یک پیشدرآمد به راسل کرو، واکین فینیکس و دیگر بازیگران اجازه میداد تا در توسعهی این پروژه نقش داشته باشند. سازندگان هم نیازی به استفاده از فلشبک یا ترفندهای دیگر نداشتند و با چالشهای کمتری روبهرو میشدند؛ از جنبهی تاریخی هم محتواهای بیشتری برای عرضه داشتند. با توجه به شرایط سنی راسل کرو، یک بازیگر جوانتر میتوانست نقش او را ایفا کند و خود راسل کرو را در بخشهای پایانی -بهواسطهی تکنولوژیهای جوانسازی- ببینیم. مجموعه «جنگ ستارگان» با سریال پیشدرآمد «اوبی وان کنوبی» این کار را به بهترین شکل انجام داد.
فیلم «گلادیاتور ۲» شاید راسل کرو را نداشته باشد و یک دنبالهی غیرضروری به نظر برسد اما از اکرانهای مهم سال است و بسیاری امیدوارند که در کنار «جوکر: جنون مشترک» بتواند بعد از شش ماه اول نسبتا ضعیف، مخاطبان را به سینماها بازگرداند. این فیلم اگرچه قصهی تقریبا جدیدی را روایت میکند اما دو بازیگر از قسمت اول هم در آن حضور خواهند داشت: درک جاکوبی که نقش سناتور گراچوس را ایفا میکرد و کانی نیلسن که نقش لوسیلا را برعهده داشت. از بازیگران جدید میتوان به پل مسکال، دنزل واشنگتن، پدرو پاسکال و جوزف کوئین اشاره کرد.
منبع: movieweb
source